از رهگذر خاك سر كوى شما بود - از رهگذر خاك سر كوى شما بود نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

از رهگذر خاك سر كوى شما بود - نسخه متنی

مترجم: سيد محمود مدنى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

از رهگذر خاك سر كوى شما بود

مكتب زيارت

مترجم: سيد محمود مدنى

آية‏الله شيخ عبدالحسين امينى از چكادهاى فرازمند فرهنگ تشيع است او در سال 1320 هجرى قمرى (1281 هجرى شمسى) در تبريز به دنيا آمد و مراتب والاى علمى را در حوزه تبريز و نجف طى كرد و در نهايت اين مسير به اجازه‏هاى متعدد اجتهاد از سوى بزرگانى نظير آيات عظام نايينى، حائرى و كمپانى نايل آمد. در سى‏وپنج‏سالگى كتاب ارزشمند شهداءالفضيلة را نگاشت و تا پايان عمر قلم را بر زمين نگذاشت و آن را سلاحى براى پاسداشت مرزهاى حقيقت هميشه جاويد اسلام محمدى و تشيع علوى قرار داد. در ميان بيست جلد تاليفات (مطبوع و غير مطبوع) او، خورشيد آنها كتاب ناتمام و ارزشمند الغدير اوست كه اكنون در يازده جلد ساقى جرعه‏نوشان خم غدير است. كتابهاى بسيارى نيز با تصحيح و تحشيه او فراروى دانش‏طلبان و فرهيختگان قرار گرفته است كه يكى از آنان كتاب «كامل الزيارات‏» تاليف ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولويه است. وى در مقدمه مختصرى كه در باره زيارت بر اين كتاب نگاشته است‏با جملاتى اندك معانى بسيار عرضه كرده و با الفاظى كم مطالب عميق و گسترده‏اى به رشته كشيده است.

اكنون در ايام سالگرد وفات او (كه در روز بيست و هشتم ربيع الثانى 1390 12 تيرماه‏1349 در تهران رخ داد) ترجمه اين مقدمه كوتاه به عاشقان خاندان طهارت و ولايت‏بويژه جرعه‏نوشان از ميناى زيارتشان تقديم مى‏شود.

به نام خداى بخشنده بخشايشگر

ستايش و سپاس او را كه شايسته و سزاوار آن است و سلام و درود بر پيامبر و خاندانش كه به مسير پيامبر هدايت مى‏كنند و گفتار او را مى‏گسترانند.

بزرگداشت مردان هدايت و پيشوايان و راهنمايان نيكبختى و گراميداشت آنان كه پايه‏هاى صلح و سلام را استوار كرده و از هستى جامعه بشرى دفاع نموده‏اند، توفانهاى هوس را در هم شكسته و در مقابل دعوتگران تباهى و گمراه‏سازان جامعه انسانى ايستاده‏اند - خواه مرده و خواه زنده، چه از ديدگاه تمدن بشرى و چه از وجهه نظريه دينى - يكى از اصول فرهنگى پذيرفته شده در تمامى جوامع بشرى است. اين يادها و بزرگداشتها، تعاليم آن بزرگمردان را زنده كرده وموجب پيجويى آثار ايشان مى‏گردد. ياد آنان را مى‏گسترد و اندكى از آنان را مى‏شناساند و بدين‏گونه است كه كاخ تمدن سربرمى‏كشد و پايه‏هاى فرهنگ پيشرو استوار مى‏گردد. اخلاق برتر و نيكو و انديشه‏هاى استوار و صحيح گسترده گشته، بنيانهاى جامعه نيرو مى‏گيرد و اساس وحدت و اتفاق مستحكم مى‏شود.

اضافه بر اينها اگر اين يادمان مربوط به رهبرى دينى و فريادگر يك شريعت الهى باشد انسانها را به سمت همسانى با او در به دست آوردن فضايل اخلاقى و دور افكندن رذايل نفسانى دعوت مى‏نمايد و آنان را به گذراندن مراحل تخليه، تحليه و تجليه وا مى‏دارد و با گامهاى بلند در مراحل تعلق و تخلق و تحقق و حركت در افقهاى ناپيدا كرانه فناء بالله و بقاء بالله سير مى‏دهد.

و آنان را بدانچه حقيقت آدمى بدان كمال مى‏پذيرد مى‏آرايد و در مسير به دست آوردن خضوع و خشوع در مقابل حق از علم اليقين به عين اليقين و سپس به حق اليقين كمال مى‏بخشد. سركشى‏هاى نقس را مهار كرده، نيازهاى اساسى او را به كاملترين وجه تامين مى‏كند.

و غير از اينها فيوضاتى است كه آنان با قواى ادراكى خود از مبدا اعلى و ساحت فيض مطلق مى‏گيرند و با قواى عملى خويش ديگران را بهره‏مند مى‏سازند.

او بر قبور ايستاد و براى خفتگان در گورها طلب رحمت كرد در حالى كه صاحبان گورها از افراد عادى جامعه اسلامى بودند، چه رسد به سروران و پيشوايان آنها.

اگر اعماق تاريخ را بررسى كنى و حقايق را از معادن آن بازجويى در پيشاپيش مصلحان دينى و فرهنگ‏سازان بشرى و بلكه بر قله‏سار آن جز محمد و آل او صلى الله عليه و آله را نخواهى ديد كه بار سنگين دعوت الهى را بر دوش كشيده و پرچمهاى توحيد را برافراشته‏اند.

در حالى كه بيشتر آدميان در مردابهاى جهل غوطه‏ور و در گردابهاى پستى فرو رفته بودند گروهى بر بت‏سجده برده و عده‏اى در پى هوا و هوس‏خويش ره مى‏سپردند برخى قلاده خرافات در گردن و پاره‏اى با حركتى شتابنده در شهوات فرو مى‏غلتيدند.

سيل بنيان‏كن شرك با صداى مهيب خود به پيش مى‏تاخت و در مسير سرگردانى حاكم بر اجتماع، تاريكى سياهى‏زايى حكومت مى‏كرد.

در اين اوضاع پيامبر اسلام آمد در حالى كه ترنم زيباى قرآن بر لب و پرچم توحيد در دست و نور اصلاح را در خطوط روشن پيشانى خويش داشت و با خود شريعت جاودانه‏اى همراه داشت كه با اخلاق سترگ او آميخته بود.

او مى‏آمد تا شعله‏هاى هرج و مرج را خاموش كند و غبارها و مصيبتها و مشكلات بزرگى كه مى‏رفت صلح و آرامش بشرى را بر هم زند، برطرف نمايد.

چون روزگار طلايى او به پايان آمد خاندان و جانشينان برحق او، راه و شيوه او را ادامه دادند. سخنانش را تبيين و احكامش را گستردند و بر اساس بنيانهاى دين حنيف و تمدن صحيحى كه وى بنيان نهاده بود كاخهاى مرتفع برافراشتند و در بوستانهايى كه دعوت او مهيا كرده بود گلها و گياههاى شاداب و روح‏پرور پروراندند و از اين بوستانها نسيمهاى لطيف و جانفزا بر جامعه بشرى وزيدن گرفت و روح هدايت‏به جنبش در آمد و تعاليم عالى او چونان روح، در كالبد امت دميده شد و پايه‏هاى دين و دولت استوار گشت.

بنابراين پيامبر و امامان دوازده‏گانه پس از او(عليه و عليهم السلام) شايسته‏ترين افرادى هستند كه بايد امت اسلامى براى آنان جلسات بزرگداشت و يادمان برپا كند.

اين جلسات يادمان همان است كه ما آن را زيارت قبورشان مى‏ناميم و بر مدفن آنان گرد آمده، به آنها سلام مى‏گوييم و به ستايش آنان زبان مى‏گشاييم. مقامات عالى و فضايل آنان را بازگو كرده، اعمال پاكيزه و اصلاحگريهاى نجاتبخش و دانش‏گسترى پيراسته آنان و مشكلات و مصائبى را كه در اين راه تحمل نمودند يادآورى مى‏كنيم.

تمامى اين اعمال كه در زيارتها انجام مى‏گيرد از طرف شريعت اسلامى جايز شمرده شده و سيره رسول اكرم(ص) بر آن بوده است. آرى! او بر قبور ايستاد و براى خفتگان در گورها طلب رحمت كرد در حالى كه صاحبان گورها از افراد عادى جامعه اسلامى بودند، چه رسد به سروران و پيشوايان آنها.

خداى بزرگ پيامبرش را تنها از ايستادن بر گورهاى منافقان نهى كرد و فرمود: «و لا تصل على احد منهم مات ابدا و لا تقم على قبره‏»

و هرگز دعا مخوان بر هر كس از آنان (منافقان) كه مرد و بر گور اونايست.

منظور از اين آيه تنها ايستادن هنگام به خاكسپارى نيست. زيرا لفط «لا تقم‏» مطلق است و قيدى كه آن را مخصوص هنگام خاكسپارى كند آورده نشده است. از اين‏روى در تفسير جلالين آمده است: بر سر گور منافقان نايست، نه هنگام دفن و نه براى زيارت.

و اينكه خداوند حكم را ابدى دانست مانع از آن مى‏شود كه مقصود از صلاة فقط نماز ميت‏باشد زيرا نماز ميت تنها يك بار خوانده مى‏شود. پس صلاتى كه در اين آيه از آن نهى شده است صلاتى است كه تكرار شدنى است و آن معناى لغوى صلاة است‏يعنى طلب رحمت و دعاى براى آنان به هنگام ايستادن بر گورهايشان.

و مقصود از كلمه «ابدا» فراگيرى تمام افراد و منافقان نيست. زيرا اين فراگيرى از كلمه «على احد منهم‏» استفاده مى‏شد و لازم نبود بدون سبب آن را با كلمه «ابدا» تكرار كند.

اضافه بر اين، كلمه «ابدا» در استمرار زمانى به كار مى‏رود نه در استغراق و شمول افرادى. همان‏گونه كه در سخن خداوند آمده است: «و لا ان تنكحوا ازواجه من بعده ابدا»: و شما را نرسد كه ... كه همسران او (پيامبر) را به ازدواج خود در آوريد، هرگز.

و اما سلام دادن بر پيامبر و اهلبيتش صلى الله عليه و آله، خداوند خود همانند آن را در قرآن انجام داده است، آنجا كه مى‏فرمايد: «سلام على ابراهيم كذلك نجزى المحسنين انه من عبادنا المؤمنين‏»

سلام بر ابراهيم باد! ما نيكوكاران را اين‏گونه پاداش مى‏دهيم. و نيز: «سلام على موسى و هارون انا كذلك نجزى المحسنين انهما من عبادنا المؤمنين‏» سلام بر موسى و هارون باد! ما نيكوكاران را اين‏گونه پاداش مى‏دهيم. و نيز: «قل الحمدلله و سلام على عباده الذين اصطفى‏» بگو سپاس خداى را و سلام بر بندگانى كه آنان را برگزيد. و نيز: «سلام على آل ياسين‏» و سلام بر آل ياسين باد.

اما ستايش آنان و ثنا گفتن ايشان و بيان مصيبتهايى كه بر آنان رفته است و نفرين بر قاتلان و بيدادگران نسبت‏بدانها، پس همانند آن نيز در قرآن كريم در باره بندگان برگزيده خداوند آمده است. اين آيات را به ياد آر كه مى‏فرمايد:

«انهم كانوا يسارعون فى الخيرات و يدعوننا رغبا و رهبا و كانوا لنا خاشعين‏» آنان در انجام كار خير شتاب مى‏كردند و با بيم و اميد ما را مى‏خواندند و در برابر ما خاشع و فروتن بودند. و باز مى‏فرمايد: «و يقتلون النبيين بغير حق‏» و مى‏كشتند پيامبران را بناحق! و باز مى‏فرمايد: «و كاين من نبى قاتل معه ربيون كثير فما و هنوا لما اصالتهم فى سبيل الله و ماضعفوا و ما استكانوا و الله يحب الصابرين‏» و چه بسيار پيامبرانى كه مردان الهى بسيارى به همراه آنان نبرد كردند و هرگز به آنچه در راه خدا مى‏ديدند سست نشدند و ناتوان نگرديدند و سازش نكردند و خداى بردباران را دوست مى‏دارد.

و آنگاه كه مى‏فرمايد: «و يقطعون ما امر الله به ان يوصل و يفسدون فى الارض اولئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار» و آنان كه مى‏گسلند آنچه را خداى فرمان داده است كه پيوند كنند و احسان نمايند و فساد در زمين مى‏كنند ايشان راست لعنت و جايگاهى ناخوش.

و چه شكى در اينكه خاندان پيامبر از بزرگترين كسانى هستند كه خداوند به پيوند و احسان به آنان فرمان داده است، در آنجا كه مى‏فرمايد:

«قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى‏» بگو من از شما پاداشى نمى‏طلبم مگر مودت نسبت‏به خويشانم.

و آيا كسى هست انكار كند كه كشتن اهل بيت پيامبر(ص) و بيداد بر آنان و رضايتمندى به بيداد بيدادگران نسبت‏به آنها، آزار خويشان رسول خدا و پيوند بريدن از آنان است و چه ايراد و اشكالى است كه آنان كه بر كشندگان اهل بيت نفرين فرستند. مشمول اين آيه شريفه باشند.

«اولئك يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون‏»ايشان را خداى لعنت كند و لعن‏كنندگان نيز لعنت فرستند.

بنابراين زائران حرمهاى ائمه اهل بيت(عليهم السلام) به زيارت آن قبور مطهر نمى‏روند مگر بر اساس اين آيات كريمه كه سنت پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله آن را تقويت نموده است و شيعه و سنى آن را روايت كرده‏اند.

/ 1