گل و معصومه(ع)
سلوك سبزبرادر گرامى آقاى شجاعالدين ابراهيمى شعر بسيار بلندى در قالب مثنوى سروده كه نجوايى با بىبى بزرگوار حضرت معصومه است. ابياتى از منظومه بلند ايشان را كه با عنوان «گل و معصومه از يك خاك هستند» تقديم خوانندگان عزيز «كوثر» مىكنيم:
به دوش دل، علم بايد گرفتن
به دوش دل، علم بردار چون من
تو اهل ايل اشكى، زرد و زارى
گل است او، جلوهدار هر جميله است
خدا داند كه اشكم مثل پيك است
حريم تو براى من ارم شد
تو شمع خلوتى در محفل من
ببخش الطاف قدسى روح و جان را
چه ماهى دارد آخر آسمانت
پى پاسخ، جوابم آمدى تو
ز چشمانم غبار خواب شستم
مرا گلخانهاى در بيتبيت است
به دست عشق، دل را تاب دادم
لب بلبل پر از آواز گشته است
گل سرخ محمد بازگشته است
به وصف «قم» قلم بايد گرفتن
به سمت «قم» قدم بردار چون من
كه رو بر حضرت معصومه دارى
به ايل شيعه معصوم قبيله است
سلام من به دنبال عليك است
گلاب گريهام وقف «حرم» شد
تو در شهر قمى؟ نه، در دل من
به دستم ده «مفاتيح الجنان» را
كه عرشم گشته فرش آستانت
سحر «بىبى» به خوابم آمدى تو
ضريحت را به اشك ناب شستم
همه نذر جمال اهل بيت است
به گريه هر گلى را آب دادم
گل سرخ محمد بازگشته است
گل سرخ محمد بازگشته است