بىآنكه بخواهيم به نقل احاديث و عملكرد اولياء دين در باره «شعر مكتبى و متعهد» بپردازيم، دريافت ما اين است كه در تاريخ شيعه، «شعر» يكى از ابزار «پيامرسانى» و حمايت از حق و دفاع از «آل الله» بوده است.در اينكه «ارزشها» را بايد پاس داشت، شكى نيست، ولى چگونه و با كدام وسيله؟ «ادبيات»، يكى از قوىترين و مؤثرترين وسايل تثبيت و تبيين ارزشها بوده است.كسانى كه در جامعه، نقش الگويى دارند، رفتار و حالات و كلماتشان، تبديل به فرهنگ مىشود. «اولياء الهى» در مرام شيعه، اين ويژگى را دارند. بنابراين سرودن از فضيلتهايشان و دفاع از مرامشان و به صحنه عمومى انديشهها و باورها كشاندن كلماتشان، نوعى «فرهنگسازى» است. شعر و ادب در اين راستا مىتواند نقش واسطه ايفا كند.به تعبير ديگر، شعر، تبديل به فرهنگ مىشود و اگر فرهنگ هم تبديل به شعر شود، ريشه دواندن و بالندگى و تاثيرگذارى آن فرهنگ و تعميق اثر آن «پيام» را افزونتر مىسازد. كدام شاعر و اديب و هنرمند است كه درد دين و سوز مكتب داشته باشد و درونمايههاى مكتبى را در قالبهاى ادبى و آرايههاى شعرى بيان نكند؟اينجاست كه در كنار «جايگاه مكتبى شعر»، محور ديگرى قابل طرح است، با عنوان «جايگاه شعر مكتبى» و اينكه ويژگيهاى چنين شعرى چيست؟شعر، تبديل به فرهنگ مىشود و فرهنگ در قالب شعر مطرح مىشود. پس رسالتشاعران به عنوان فرهنگسازان جامعه، سنگين است.
جايگاه شعر مكتبى
وقتى پسوند «مكتبى» را به ادبيات، داستان، هنر و شعر مىافزاييم، ذهن در پى قالبها، محورها و ويژگيهايى مىرود كه شعر، با برخوردارى از آنها «مكتبى» مىشود و بدون آن، مكتبى نيست، هر چند سوژههايش مذهبى و دينى باشد.«ادبيات آل الله»، عنوان يك سلسله آثار ادبى - در قالبهاى گوناگون - مىتواند باشد كه همخط و همخون با «اهل بيت» باشد، چهره پر فضيلت آنان را معرفى كند، جهات الگويى اين خاندان را روشن سازد، حماسههاى پر شور و عرفان ناب و اخلاق والا و انديشههاى تابناكشان را به قلم آورد و بسرايد، غبار بىخبرى و ماسك انحراف و تحريف را در معرفى سيمايشان بزدايد و پيشينه بلندآوازه و سراسر افتخار اينگونه ادبيات مكتبى و ولايى را به امروزيان بازگو كند.شعر مسلكى شيعه، سرشار از فضيلتهايى است كه در خاندان وحى متجلى است. حتى اگر كسانى تاريخ اسلام و سيره معصومين را هم نخواندهباشند، مطالعه ادبيات شيعى، متكفل اين مهم است و همچون آينهاى آن تابندگيها را نشان مىدهد. و همه اينها، دور از غلو و افراط در معرفى اوصاف، و دور از عجز و لابه و ارائه سيمايى ضعيف و تحريف شده از آن اسوههاى كمال.وقتى «سيد حميرى» با شهامت اعلام مىكند: هر كس فضيلتى از اهل بيت«ع» بياورد كه من در اشعارم آن را مطرح نكردهام، حاضرم اسبم را به او پيشكش كنم، اين ادعا و عمل، جايگاه شعر مكتبى را در عملكرد شيعه متعهد و هنرمند نشان مىدهد.
آميختن صلابت و سالست
از ويژگيهاى شعرهاى ماندگار و ادبيات جاودانه، يكى هم برخوردارى از اين نكته است كه هم با صلابت و مستحكم و بديع و قوى باشد، هم روان و عامه فهم كه براحتى در بستر ذهنى و زبانى مردم جريان يابد و وارد فرهنگ عمومى مردم شود. اين همان نكته است كه از آن به «سهل و ممتنع» ياد مىشود; دشوار آساننما!ادبيات شيعى، بايد همچون آينه، نشاندهنده فضيلتها و تابندگيهاى خاندان پيامبر باشد، مثل اشعار «سيد حميرى» كه همه فضايل را در سرودههاى خود آورده است.برخى به بهانه سرودن شعر قوى پيرامون مفاهيم دينى، آنقدر در پى صناعات لفظى و معنوى و استعارههاى دور از ذهن و تشبيههاى دشوار و واژههاى نامانوس مىروند، كه اثر ادبىشان مغلق و مبهم مىشود و در نتيجه، عامه مخاطبان از آن طرفى نمىبندند و سودى نمىبرند و چيزى نمىفهمند. جمعى هم به نام تسهيل شعر براى عموم، به قدرى سطح آن را پايين مىآورند و به اصطلاح «آبكى» شعر مىگويند كه فاقد ارزش ادبى و استوارى واژگان و تعابير مىشود.نوع مضمون و محتوا، مقوله ديگرى است كه بحث جداگانهاى مىطلبد. شايد اين ويژگى در مورد شعر مطلوب كه چنان باشد كه «عوام بفهمند و خواص بپسندند»، رساترين تعبير براى مطلب مورد نظر باشد. خواص، اشعار سست و سطحى و ضعيف را نمىپسندند. عوام هم سرودههاى پر ايهام و ابهام و عبارتها و واژههاى نامانوس را نمىفهمند. آميختن لابتشعرى به سلامت و روانى و گويايى بيان، چارهساز اين مشكل است.اگر هدف اين است كه «ادب آل الله» به ميان تودههاى شيفته اهل بيت راه پيدا كند و ورد زبانشان شود و فرهنگ متعالى شيعى را از اين طريق به آنان منتقل كند، راهى جز اين نيست كه بستر جريانى اين «فرهنگ شعرگون»، هموار و بىتعقيد و مانع باشد.
غناى محتوايى
لطمهاى كه فرهنگ شيعى از سوى برخى سرايندگان بيسواد و مداحان كم اطلاع از عمق و غناى فرهنگ اهل بيت، خورده و مىخورد، كم نيست. آنچهادبيات آل الله، از غناى محتوايى، صلابت و استوارى، سلاست و روانى بايد برخوردار باشد، بگونهاى كه عوام بفهمند و خواص بپسندند. در اين صورت، در بستر فكرى جامعه جريان پيدامىكند.فرياد اعتراض بزرگان را عليه «تحريفهاى عاشورا» برآورده است، همين بىمايگى برخى كسانى است كه به خود جرات مىدهند با نداشتن آگاهى شايسته از مكتب، به نام دين سخن بگويند و شعر و نوحه و مدح و مرثيه بسرايند. همچنان كه گذشت، شعر وارد حوزه فرهنگ مردم و جامعه مىشود. سرودههاى سست و بىمحتوا، سطح فرهنگ پيروان اهل بيت را پايين نگه مىدارد، و شعرهاى پر مضمون و برخوردار از عمق و با پشتوانهاى از مطالعه و شناخت، به هواداران آل الله، رشد فكرى مىدهد. شاعران دانشمند و اهل فضل در اين ميدان، اسوه نوگامان علاقهمندند.سهم بزرگ عالمان شاعر و حق عظيمى كه فاضلان اهل مطالعه بر گردن امت مرحومه محمديه دارند، فراموش شدنى نيست. در باره خدا و رسول، ائمه و اهل بيت، عاشورا و شهدا،تنها مايه احساس كافى نيست. احساس و تخيل، مىتواند چاشنى مناسبى براى تلطيف زبان و بيان شعرى باشد، وگرنه درونمايه شعر، بايد الهام گرفته از مطالعه و معلومات و آگاهى از معارف دين باشد. با اين حساب، روشن است كه وقت گذاشتن براى مطالعه در متون، براى شاعران جوان كه شيفته خدمتگزارى به آستان اهل بيت عصمتاند، از گامهاى نخستين است.بحث را با حديثى ارزشمند از صادق آل محمد«ص» بياراييم كه در فضيلتشعر سرودن در باره اين خاندان، مىفرمايد:«من قال فينا بيتشعر بنى الله له بيتا فى الجنة» (وسائل الشيعه 10/467)هر كس در باره ما خاندان، يك بيتشعر بسرايد، خداوند خانهاى در بهشتبراى او مىسازد.مهم، «فينا» بودن شعر است، يعنى بگونهاى باشد كه ائمه معصومين بپسندند و بگويند كه اين «درباره ما»ست.امروز هم، سرودن شعر خوب، محكم، زيبا، دلنشين و جذاب در باره اهل بيت پيامبر، مثل همان دوران سلطه فرهنگى سياسى امويان و عباسيان، «جهاد» است و داراى فضيلتبسيار.نياز امروز نسل نو به شناخت «الگو»، كمتر از گذشته نيست.