گلبرگهايى از تاريخ - گلبرگ هایى از تاریخ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گلبرگ هایى از تاریخ - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گلبرگهايى از تاريخ

راز بوسه بر ضريح

سيد شرف الدين عاملى در زمان حكومت عبدالعزيز آل سعود به زيارت خانه خدا مشرف شد. او از جمله علمايى بود كه به دعوت شاه به كاخ رفت تا عيد قربان را به وى تبريك بگويد.

وقتى نوبت‏به سيد رسيد، دست‏شاه را گرفت و قرآنى را كه در جلدى پوستى بود، به وى هديه كرد. شاه هديه را گرفت و بوسيد و به عنوان احترام بر پيشانى خود گذاشت.

سيد شرف‏الدين با شگفتى پرسيد: اين جلد، پوست‏بز است‏شما چگونه آن را مى‏بوسيد!

شاه گفت: غرض من قرآن است نه جلد پوستى آن.

سيد بى‏درنگ گفت: احسن بر شما. ما هم وقتى پنجره يا در اتاق پيامبر را مى‏بوسيم، مى‏دانيم كه آهن هيچ كارى نمى‏تواند بكند منظور ما تعظيم رسول خداست، همانطور كه شما با بوسه زدن بر پوست‏بز مى‏خواستيد به قرآن احترام كنيد.

اقدام سيد، كه بهترين روش را براى روشنگرى برگزيده بود، شگفتى حاضران را به همراه داشت. مردم بى‏اختيار الله‏اكبر گفتند. ملك عبدالعزيز كه بابرهانى به اين آشكارى روبرو شد، به زيارت‏كنندگان حرم الهى اجازه داد از آن پس به آثار رسول خدا(ص) تبرك جويند.

اجازه ورود

زائران هنگام ورود به حرم اولياى الهى ابتدا اجازه ورود (اذن دخول) مى‏خوانند، آنگاه وارد حرم مى‏شوند. سؤال جالبى كه پيش مى‏آيد اين است كه: از كجا بدانيم اولياء الهى به ما اجازه ورود دادند، تا ما هم داخل شويم؟

محدث قمى اين‏طور جواب داده است كه:

«اگر دل خاشع و ديده گريان شد، بدان كه اجازه ورود از جانب حضرت داده شد»

بدتر از فرعون

ابن‏عباس مى‏گفت: پس از پايان جنگ بدر پيامبر(ص) رو به جنازه ابوجهل كرد و فرمود «ان هذا اعتى على الله من فرعون‏» استكبار اين شخص از فرعون هم بيشتر بود.

در باره علت آن بايد گفت: چون فرعون لحظه‏اى كه يقين به مرگ كرد به يگانگى خدا اعتراف نمود. اما ابوجهل حتى لحظات آخر هم بت‏هاى «لات‏» و «عزى‏» را صدا مى‏كرد و حاضر نشد به نداى باطن خود پاسخ مثبت دهد.

هتك حرمت‏حرم

عموم مردم توهين رضاخان به شيخ شهيد محمد تقى بافقى را كه در پى اعتراض او به بى‏حجابى خانواده شاه صورت گرفت، به ياد مى‏آورند، اما اسناد تاريخى گوياى اين حقيقت است كه او قبل از اين واقعه نيز حرمت‏حرم حضرت معصومه(س) را شكسته بود به اين صورت كه:

رضاخان، سردار سپه، روزى به قم آمد. فرمانده و رؤساى ادارات و توليت در ايوان طلا با جمعى از خدام منتظر بودند اما رضاخان از مقبره اتابك وارد شد و روى يكى از قبرها ايستاد.

آجودان مخصوص شروع به باز كردن چكمه او كرد. در اين هنگام يكى از سادات خدام آستانه خود را به او رساند و گفت: آقاى متولى باشى در ايوان طلا تشريف دارند; خوب است از آن در تشريف بياوريد.

سردارسپه به يك‏باره برافروخت و بر سر سيد نهيب زد كه: برو گم شو.

آنگاه از روى قبر برخاست و به طرف درى كه از مقبره به ايوان آينه باز مى‏شد، راه افتاد.

اين بار پيرمردى فقير به نام عباس، عريضه‏اى مبنى بر شكايت‏به طرف او دراز كرد. لحظه‏اى‏بعد دست وزير جنگ به سرعت‏بالا رفت و با تمام قدرت بر گونه پيرمرد نواخته شد. صداى سيلى او در ايوان حضرت معصومه پيچيد و پيرمرد مظلوم نقش زمين شد.

اما وزير جنگ بى‏اعتنا به او از كنارش گذشت و پس از زيارت مختصرى عازم ساختمان فرماندارى شد.

غلبه بر ترس در مسافرت

امام صادق(ع) روزى فرمود: وقتى در مسافرت به محلى رسيدى كه ترس وجود تو را فرا گرفت، اين آيه را بخوان: «رب ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق و اجعل لى من لدنك سلطانا نصيرا»پروردگارا! ورود مرا در اين مكان به خير و صدق قرار بده و مرا بر مشكلات غلبه‏اى «كارساز» عنايت فرما.

و اگر شخصى را كه از او مى‏ترسى ديدى، آية‏الكرسى را بخوان.

تداوم در زيارت

در پانزده سالى كه امام خمينى(ره) در نجف بود; حتى يك شب هم از رفتن به حرم مطهر على(ع) و خواندن زيارتنامه سر باز نزد. مگر زمانى كه در بستر بيمارى بود. زمانى كه در كربلا بود، هر صبح و شب به حرمين شريفين جدشان حضرت امام حسين(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) مى‏رفت و زيارت مى‏خواند.

/ 1