الا كه عطر دلانگيز يار دارى تو
گفتگويى صميمى با استاد محمد جواد غفورزاده «شفق»حامد حجتىدر واپسين روزهاى تابستان زيارت بارگاه ملكوتى ثامنالائمه(ع) را توفيق يافتيم بوييدن ضريح مطهر و جرعهنوشى از باده زيارتنامه عجب سعادتى بود كه نصيبمان شد. وقتى گلدستههاى طلايى حرم در چشممان موج مىزد و آخرين نگاههايمان را به گنبد دوخته بوديم اين مساله از خاطرمان عبور كرد كه زيارت خويش را با ملاقات يكى از محبان ولايت كامل سازيم.در اتاقى كوچك نشسته بود آرام و مطمئن. داخل كه شديم گلبرگهاى سلام را تقديمش كرديم و او با تمام روح لطيفش ما را در آغوش كشيد، حنجرهاش بوى ملكوت مىداد، نگاهش باغى از صفا را روايت مىكرد و تواضع در پيشانىاش جريان داشت ...استاد محمدجواد غفورزاده «شفق»، از خورشيد مردانى است كه آسمان ادب و هنر ايران به نورانيت آنان جلوه پيدا كرده است. اشعار به يادمانىاش كه از باده «كوثر» لبريز است در حافظه تمام علاقمندان ماندگار است او در سال 1322 در شهر مقدس مشهد چشم به جهان گشود و فعاليت ادبى خويش را از ديرزمان آغاز كرده است، «شفق» در مدح و رثاى ائمه مجموعههايى نغز را سروده است.تواضع، عشق، شور، درد، محبت و صفا از جمله ويژگيهاى اوست، پاى سخنانش مىنشينيم و به كلمات شيرين او دل مىسپاريم.كوثر: وضعيت كنونى شعر مذهبى و ادب آل الله را چگونه ارزيابى مىكنيد؟شفق:اگر چه عرض هنر پيش يار بىادبى است زبان خموش وليكن دهان پر از عربى استشعر عقيدتى و جهادى يا به تعبير شما شعر مذهبى از آن حالت غربتى كه دامنگيرش شده بود تا اندازهاى بيرون آمده ولى به گمانم هنوز هم مهجور است، علىرغم اينكه برخى از بزرگان شعر و ادب معاصر نيز در اين زمينه قصور ورزيدهاند، آنچه مايه دلگرمى است و نويدبخشى، اينكه شعر بالنده جوانان و نوجوانان برومند - كه سرشار از استعداد و خلاقيت و شكوفايى و اميدهاى آينده هستند - گرايش شورانگيزى به ادبيات متعهد دارد كه انتظار مىرود هر روز بر گستره مبارك آن افزوده گردد.كوثر: در شعر اهلبيت چه «بايدها و نبايدهايى» ضروريست؟شفق: شعر اهل بيتبايد متاثر از روش و منش و رسم و راه آن بزرگواران باشد و از شميم رفتار و گفتار هميشه بهارشان طراوت و سرسبزى بگيرد منتهى با بيان تازه و نو و ديدگاه روشن و روشنگر.كوثر: آفتهاى شاعران، ذاكران و دستاندركاران ادب و شعائر اهل بيت7 را در چه مىبينيد؟شفق: شيفتگان و دلباختگان ادب آل الله - اعم از شاعر و ذاكر و دستاندركاران - هر اندازه از دايره خلوص و صفا و صداقت فاصله بگيرند به همان نسبت از اوج و عروج به آستان ملكوتى اهل بيت عصمت و طهارت باز ماندهاند به قول حضرت لسانالغيب:در كوى ما شكسته دل مىخرند و بس بازار خودفروشى از آن سوى ديگر استدر همين جا تذكر اين نكته نيز ضروريست كه ضمن تاكيد بر حفظ روحيه اخلاصمندى مىبايست همواره بر مايه ورى و غناى هر چه بيشتر آثار ولايى و استحكام سخن سخنوران افزوده شود و به تعبيرى ديگر محتواى جميل را به جمال بيان بيارايند.كوثر: نمونهاى از كارهايى كه روى شما تاثير گذاشته است و به آنها علاقه داريد (از آثار بزرگان ادب)؟شفق: تقريبا هر جا اثرى از اظهار ارادت به خاندان وحى بنظرم رسيده با شور و اشتياق خواندهام و بارها و بارها از عرفان مواج و خروشان عمان سامانى، سوز و گداز محتشم، شورآفرينى فواد كرمانى، انس و التفات نير تبريزى و ... كسب فيض كردهام ولى بىترديد مطالعه آثار گرانقدر پيشاهنگان ادب پارسى و يادگارهاى جاويدان شور و عشق و حماسه و عرفان - كه دنيايى از ذوق و ظرافت هستند - و سخنان از دل بر آمدهشان هر دلى را مىلرزاند در كارهاى ناقابل من تاثيرى بسزا داشتهاند.كوثر: نمونهاى از آثار خودتان و نقل خاطرانى از شاعرى آل الله؟شفق: چه خاطرهاى شورانگيزتر از اين كه شاعر آل الله - اگر به راستى به اين فيض عظيم و نعمت عظمى رسيده باشد - خودرا در غم و شادى خاندان رسالتشريك مىبيند و مشمول اين روايت نورانى خواهد شد كه «شيعتنا خلقوا من فاضل طينتنا، يحزنون لحزننا و يفرحون لفرحتا» و توفيق اين را نيز خواهد داشت كه ديگران را هم به اين وادى رهنمون شود چه خاطرهاى شوقآفرينتر از اينكه ذرهاى به ساحتخورشيد عصمت راه برده و قطرهاى به درياى بيكران ولايت پيوسته است؟كوثر: تقاضا داريم رهنمودهايى كارساز به شاعران جوان بفرماييد.شفق: قطعا من در مقامى نيستم كه بخواهم رهنمودى داشته باشم، اما به دليل كثرت حضور در محافل ادبى و شبهاى شعر و كنگرهها و سالها تجريه، شاهد بودهام كه مردم ادبدوست و سخنشناس ما - براى هنر شعر چه ارج و منزلتى والا قائلند و براى شنيدن اثر هنرى زيبا چه شور و اشتياقى از خود نشان مىدهند، درخواست و استدعاى من از عزيزان نوجوان و جوان اين است كه با پيوند زدن شكوفه هنر خود به گلبن عصمت و طهارت و شجره طيبه آل الله - رنگ و بويى جاودانه به آثارشان ببخشند.تا آن «مدنى برقع مكى نقاب» نيز گوشه چشمى به آنان بيافكند و در يك كلمه «چه خوش بود كه برآيد به يك كرشمه دو كار»كوثر: با توجه به ويژهنامه بودن اين شماره «كوثر» در باره حضرت زهرا (عليهاالسلام) بياناتى بفرماييد (تاثير خصيتحضرت در هنرمندان شيعى)شفق: به قول مولانا:
يك زبان خواهم به پهناى فلك
تا بگويم شرح آن رشك ملك
تا بگويم شرح آن رشك ملك
تا بگويم شرح آن رشك ملك
«كليد بهشت»
الا كه عطر دلانگيز يار دارى تو
تو سرفرازترين نخل باغ توحيدى
به آفتاب دل عارفان على سوگند
ستارهها همه پيمانهنوش نور تواند
صفاى باغ سحر تا خدا خداست تويى
به گرد شمع ولاى تو جاى پايى نيست
محبت تو نه تنها بود كليد بهشت
تو قبله دل مائى و از قبيله عشق
تو زهره فلكى وز دعاى نيمه شبى
بلور اشك ترا مىبرند دستبدست
به بردبارى زينب قسم در اين گلزار
چمن چمن گل صحراى كربلا از تست
به برگ برگ شقايق نوشتهاند به خون
ز شعله نفس گرم خويش در محراب
چرا به رهگذر خاطرم گذر نكنى
مدينه با تو سرود وصال مىخواند
بقيع با توشداى نازنين شقايق پوش
به شوق ديدن آن يوسف بيابانگرد
چه حاجت استبه گلهاى ارغوانى باغ
به بوى عاطفه گل بيا به باغ «شفق»
مگر ارادت كمتر ز خار دارى تو
صفاى شبنم و لطف بهار دارى تو
كه از خلوص و يقين برگ و بار دارى تو
كه جلوهاى ابديتشعار دارى تو
مدام اينهمه آينهدار دارى تو
كه دلنوازى صبح بهار دارى تو
ز بسكه عاشق پروانهوار دارى تو
بهشت از تو بود اختيار دارى تو
هزار سلسله سربدار دارى تو
چراغ صاعقه روزگار دارى تو
چه دست و دامن گوهرنثار دارى تو
عجب بنفشه گلى در كنار دارى تو
اميد روشن از اين لالهزار دارى تو
كه عمر كوته و پر افتخار دارى تو
چراغ روشن شبهاى تار دارى تو
مگر چه خاطره از رهگذار دارى تو
دگر به كلبه احزان چه كار دارى تو
كه همچو لاله دلى داغدار دارى تو
به ره نشستهاى و انتظار دارى تو
كه گل به سينه خود يادگار دارى تو
مگر ارادت كمتر ز خار دارى تو
مگر ارادت كمتر ز خار دارى تو
«ميلاد كوثر»
باز امشب قدسيان سرمستبوى مكهاند
ميرسد انسيه حورا كه حوران بهشت
از گريبان سحر خورشيد عصمت مىدمد
كهكشانهادر طواف كعبهاند امشبز شوق
تشنگان مغفرت جمعند زير ناودان
مىشكوفد گلبن عفت كه با مشك و گلاب
مهبط وحى و نبوت پر شد از عطر بهشت
با وجود زهره زهرا چه جاى حيرت است
در شب ميلاد كوثر از شعف كروبيان
يازده كوكب كه از دامان او برخاستن
چون ز غمها كس نكرد آگاهشان
چشمهچشم «شفق» شد زمزم افشان
تاكه ديد تشنگان معرفت در آرزوى مكهاند
شبنشينان فلك در گفتگوى مكهاند
هر طرف دامنكشان مشتاق بوى مكهاند
زين جهت ذرات عالم رو به سوى مكهاند
تا سحر منظومهها تسبيحگوى مكهاند
ابرهاى عفو و رحمت چتر روى مكهاند
پردهداران حرم در شست و شوى مكهاند
زين سبب گلواژهها در جستجوى مكهاند
مريم و حوا اگر مهمان كوى مكهاند
در نماز عشق و مستى روبروى مكهاند
د آبروى آفرينش، آبروى مكهاند
حوريان در حيرت از بغض گلوى مكهاند
تاكه ديد تشنگان معرفت در آرزوى مكهاند
تاكه ديد تشنگان معرفت در آرزوى مكهاند