آيه‏هاى اميد - آيه هاى اميد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آيه هاى اميد - نسخه متنی

مركز اطلاع رسانى سازمان حوزه ها و مدارس علميه خارج از كشور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آيه‏هاى اميد

مركز اطلاع‏رسانى سازمان حوزه‏ها و مدارس علميه خارج از كشور

از ثمرات انقلاب اسلامى همين بس كه اكنون ما در كومور «آية الله‏اى‏» مى‏شناسيم كه‏عاشوراى حسينى را احيا مى‏كند، در جايى كه دهه عاشورا را جشن مى‏گرفتند، اكنون‏فرهنگ عاشورا موج مى‏زند و بيرق حسينى بر سردر خانه‏ها به اهتزاز درمى‏آيد.

كسى به طعنه مى‏گفت: آيت‏الله چهار ساله ديده‏ايد؟! گفتم: پيرمرد 80 ساله فراوان‏ديده‏ام كه آيتى از خدا نداشت، اما او چهار سال در حوزه‏هاى ايران درس خواند وآنچنان دگرگون شد كه جزاير هميشه آرام مورنى و هنژوان در زير پاى فرانسويان‏ناآرام شد و روزنامه «لوموند» فرانسه از اين «آيت‏الله‏» سخن مى‏گويد.

از اين جوان شيرازى يمنى، از اين سيد زيدى، از احمد عبدالله، از او كه‏دولتمردان و راديو كومور در تمام ماه رمضان سخنرانيهاى آتشين او را از ترس مردم‏پخش مى‏كند و او هر دم فقط بر محمد و آلش درود مى‏فرستد; او كه پدر پيرش در مسجدبزرگ هنژوان از خمس مى‏گويد و هر شب تلويزيونش از اسلام ناب محمدى(ص) سخن دارد.

در كوره دهات «جنجا» جوانى را مى‏بينيم كه با شاخه‏هاى موز و نارگيل، مسجداهل البيت (عليهم السلام) بنا مى‏كنند و صلوات بر محمد و آل محمد(ص) مى‏فرستند.

در كنار سرچشمه نيل، جوانى دلسوخته با معرفت اهل بيت (عليهم السلام)، قطرات‏شفابخش را در رود نيل مى‏ريزد تا تشنگان جنوب حوزه نيل، و زندانيان قدرت فرعون وفريب‏خوردگان كوير «ماهواره‏هاى صهيونيسم‏» را سيراب كند.

«خضر»ى را مى‏شناسم سيه چرده كه از ظلمات آفريقا آمده بود تا آب حيات‏«عقايد الاماميه‏» بچشد. من در چهره وقورش موجى از اميد و در چشمانش جستجوى‏«سبب‏» ديدم.

استاد فلسفه‏اى را مى‏شناسم كه از مسكو آمده بود و مى‏خواست از چشمه زلال اسفاربهره گيرد تا «صدراى ملت‏» خود شود.

جوانى را مى‏شناسم كه از بلژيك آمده بود تا فلسفه اسلامى را از خردمندان‏فرهيخته بياموزد.

دوستى دارم از فرانسه كه به دنبال حقيقت آمده بود، او در مغرب عربى كسى رانيافته بود تا از چشمه عرفان، او را سيراب كند، او از اقتصاد كاپيتاليسم فراركرده بود از روسو گريخته بود، از اگزستانسياليسم خسته شده بود، و در چهره‏ملكوتيان حوزوى جلوه خدا را مى‏ديد.

دوستى دارم كه از كربلاى سارايوو درس عاشورايى مى‏گفت، رفيقى دارم صرب كه ازوحشت «خود» گريخته بود.

در سرداب ساختمان، آلبوم تصوير طلاب دانماركى را ورق مى‏زنم كه در جستجوى حقيقت‏هستند، و در رايانه تصاوير طلاب ماليايى، مالاوياى، ماژونگاى، ماداگاسكار وهزاران هزار تشنه‏لب ديگر را تورق مى‏كنم.

هم‏اكنون از آشيانه عترت هزاران معاجم فقهى و اصولى شيعى به حوزه‏هاى خارج ازكشور و به سوى تشنگان حقيقت ارسال مى‏گردد.

نوارهاى صوتى و تصويرى دروس حوزوى به تمام جهان از مالزى و اندونزى واستراليا گرفته تا بوركينافاسو و سيرالئون، از كانادا تا آرژانتين، از دانمارك‏تا اسپانيا و ... فرهنگ تشيع را پخش مى‏كند.

امروز كتابهاى بحارالانوار، استبصار، مستدرك و وسائل الشيعه و جواهر الكلام وتهذيب و اصول و فروع كافى و ... به سرتاسر جهان راه مى‏يابد.

دوستى دارم كه در صحراى آفريقا قطره قطره آب حقيقت را در كام تشنگان‏«ماليايى‏» مى‏ريزد، و آنگاه كه نام بلند على(ع) در غريب‏ترين غربتگاهها تكرارمى‏شود، آدمى به راز جاودانگى حقى پى مى‏برد كه «انهما لن يفترقا حتى يردا على‏الحوض .. .» از بركت انقلاب اسلامى چشمه جوشان محبت اهل البيت در كشورهاى‏آفريقايى مى‏جوشد و نداى مظلوميت على(ع) را در مالى بشنويم و به دو چشم خويش‏مشاهده كنيم. اساتيد دانشگاههاى دنيا براى فهم صحيح اسلام در كنار فاضلى از فضلاى‏قم زانو مى‏زنند.

در لبنان جنگ‏زده فقط نبرد و خونريزى نيست; جهاد علمى نيز خاكريزى در برابركفر و شرك جهانى افراشته است. و حوزه علميه رسول اكرم(ص) هم‏سنگرى مستحكم از اين‏خاكريز عظيم است.

تصوير گروهى از طلاب را ديدم كه نام على(ع)، و رنج‏نامه كميلش را در قلب خسته‏آفريقا در شب‏هاى ظلمانى تلاوت مى‏كردند و اين قرنها پس از23 غربت تلخش بود.

هم‏اكنون در (غنا) با كمترين امكانات مادى اما با دستمايه همت و شوق طلاب‏غنايى، را مى‏بينيم كه مدرسه‏اى مى‏سازند به نام «فتح‏المبين‏» تا قله‏هاى دانش وايمان را در آن فتح كنند.

در گوشه‏اى از «بوركينا» اشتياق آيات دوست در چشمان همه موج مى‏زند و در لابلاى‏انگشتانشان آيات رحمت جريان دارد; در بوركيناى بى‏بضاعت جز كلام دوست چه چيزى‏مى‏تواند فروغ و اميد و آرامش بر دلهايشان بتاباند؟

«كتاب الله و عترتى ...» اكنون اين حقيقت در كران تا كران هستى بر دلهانشسته است كه «قرآن را هم عترت بايد تفسير كند»، قاريان مكتب تشيع به اين‏انگيزه در آفريقا قيام كردند.

«بوركينافاسو» كجاست؟! قلب آفريقا! در آنجا هم على(ع) و «الغدير» علامه وروايات اهل بيت (علهيم السلام)، هوادار دارد.

من دوستى سيه‏چرده دارم كه از ظلمت آنيميسم آمده بود; از درياى حقيقت نوشيد تاخود چشمه شد، و گروهى عظيم از بت‏پرستان را به راه راست رهنمون نمود.

در «المدينه‏» شهر نيويورك كسى نيست كه طلبه فاضلى را كه جهت نشر حقيقت‏به‏اينجا مهاجرت نموده بود نشناسد. در حوزه واشنگتن طلاب و دانش‏آموختگان چشم به‏ايران دارند تا در قم از آيات حق بياموزند و «حجت‏» بر ديگران تمام كنند واينك علم از قم به تمام جهان منتشر مى‏شود.

«حوزه ولى عصر»(ع) كانادا تشنگان حقيقت را كه فرزندان ديروزين تشنگان طلا درسرزمين‏هاى شمالى بودند، به سوى خود مى‏خواند.

من از عالمان ربانى كسى را مى‏شناسم كه در آرژانتين شيوه على(ع) را به فرزندان‏آن ديار مى‏آموزد. در تايلند دوستى دارم كه مرا به ياد «شيخ احمد قمى‏»مى‏اندازد كه سالها پيش بدان ديار كوچيد و اولين بناى جامعه شيعى را در آنجا بنانهاد و در همان جا به خاك سپرده شد و قبر او ميعادگاه عاشقان عترت در ديارتايلند شد.

در استراليا حوزه‏اى با دست‏هاى لاغر و همت پرتوان طلبه‏اى فاضل جان گرفته است تادر قاره‏اى جديد كه فرزندان مبارزان ايرلندى و تبعيدگاه ظلم‏ستيزان انگلوساكسونى‏بوده، نور حقيقت را بگستراند.

در سايه خلوص امام خمينى «چون مائو» خسته از انقلاب مائو، از دنيا و اسارت‏ديوار چين مى‏گريزد، تا حوزه حقيقت را در فراسوى كمونيسم و مائوئيسم جستجو كند.

«گنزالس‏» از اندلس مى‏آيد، تا اروپائيان خفته در ظلمت قرون وسطى را بيداركند و بر سرداب پرخيالات خام و تاريك خودبزرگ‏بينى نورى بتاباند.

امروز در «ترينيداد و توباگو» طلبه پاكستانى تحصيل‏كرده حوزه قم، حلقه درسى‏چون حلقات درس شيخ طوسى و شيخ مفيد دارد و جوانانى طالب حقيقت پروانه‏وار دورشمع وجودش حلقه مى‏زنند تا از چشمه زلال سنت محمدى(ص) سيراب شوند.

در شيلى «سيدى لبنانى‏» به كودكان شيعه هويت‏باخته، هويت مى‏بخشد و مى‏آموزد كه‏چگونه نماز بخوانند و مردگانشان را به شيوه مسلمانى، كفن و دفن كنند.

امروز «عايشه‏»اى را مى‏شناسم كه بر مظلوميت فاطمه (عليها السلام) گريه مى‏كند.

«عمر»ى را مى‏شناسم كه عمرى دوباره يافته است و از مظلوميت ولايت، غصب خلافت‏على(ع) به شيوه على(ع) سخن مى‏گويد.

امروز «ابوبكر»ى را مى‏شناسم كه در غرب آفريقا از «شقشقه هدرت‏» مجلس عظيم‏و حشرى كبير برپا كرده است.

در سيرالئون طلاب اعزامى از قم از سراسر كشور، ائمه جمعه در مدرسه اهل البيت(عليهم السلام) گرد هم مى‏آيند تا «قال الباقر و قال الصادق عليهما السلام‏» رابه تمام كشور ببرند.

رهبران تيحانيه كه خود را از شاگردان احمد تيحان فرزند امام حسن مجتبى(ع)مى‏دانند، براى مقابله با وهابيت، مذهب خشك و بى‏روح و مخالف هرگونه توسل به‏ارواح پاك انبيا و اوليا، دست‏به دامن طلاب دانش‏آموخته حوزه‏ها و مدارس ما شده‏اند.

در انگلستان حوزه علميه شيعه جوانان زيادى را سيراب مى‏كند و چه كسى از دوستان‏نام آيت‏الله را نشنيده است؟

در دهها مدرسه تانزانيا و بيش از چهل مدرسه سنگال چه كسى است كه تحصيل‏كردگان‏حوزه‏هاى تشيع را نشناسد.

/ 1