حافظان غيرت ديني در عصر پهلوي (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حافظان غيرت ديني در عصر پهلوي (1) - نسخه متنی

محمد عابدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




حافظان غيرت ديني در عصر پهلوي به بهانه سوم اسفند (1299هـ .ش) سالروز كودتاي انگليسي رضاخان




محمد عابدي





در شماره پيشين به بحث منطقه اي كشف حجاب (تركيه، افغانستان، ايران) اشاره شد. در اين فرصت با ما همراه شويد



تا بر مبارزات روحانيت تشيع در ايران اسلامي در مقابل فاجعه كشف حجاب گذر كنيم.



هجوم پليد پهلوي به حجاب در دنباله سلسله اي از اصلاحات اجتماعي قرار داشت كه گستره اش از كوچكترين آداب اجتماعي و ملي (لباس مردم) تا محو قدرتمندترين گروه مذهبي جامعه (روحانيان) را شامل مي شد؛ اما در اين بين به دليل غيرت ديني ملت مسلمان، كشف حجاب جنجالي عظيم به پا كرد كه در سايه آن نقشه هاي ديگر پهلوي نيز در اجرا با ركود مواجه شد. به هر روي اين همه هجوم در سايه سلطه وحشتناك و بلامنازع رضاخاني كه با كودتاي ننگين به حكومت رسيده بود، صورت گرفت و خيزشها و تحركاتي از سوي توده هاي مردم، نويسندگان و عالمان و حافظان دين را در پي داشت. آنان به هر صورت ممكن سعي در روشن نگاه داشتن شعله هاي غيرت ديني داشتند. در اين بخش به فرازهايي از مبارزات عالمان بزرگ كه با تمامي وجود در مقابل هجوم سياهي و ظلمت ايستادند اشاره مي كنيم.





آيت اللّه بافقي ـ قم




عيد نوروز سال 1306هـ .ش مصادف با 27 ماه مبارك رمضان 1346ق بود. زوّار بسياري از مناطق مختلف به سوي شهر قم روي آورده بودند تا هنگام تحويل در حرم حضرت معصومه(س) باشند به قدري جمعيت و



مهمترين دستاورد خروش آيت اللّه بافقي عليه سياست حجاب زدايي پهلوي اين بود كه عملاً طرح خيانت بار كشف حجاب تا هشت سال (1305 تا 1314ش) با ركود مواجه شد.



ازدحام در صحن و حرم و رواقها بود كه جاي سوزن انداختن نبود. اعضاي خانواده پهلوي كه همسر رضاشاه (مادر محمدرضا) جزو آنان بود و به قم آمده، در غرفه بالاي ايوان آيينه بدون حجاب كامل نشسته بودند، به طوري جلب نظر مي كرد كه صداي اعتراض مردم از هر سو بلند بود ولي هيچ كس جرأت نمي كرد كه قدم پيش بگذارد. خبر به حاج شيخ محمدتقي بافقي رسيد. او به خانوداه دربار پيغام فرستاد كه شما اگر مسلمان هستيد نبايد با اين وضع در اين



مكان مقدس حضور يابيد و اگر مسلمان نيستيد باز هم حق نداريد. پيام مؤثر واقع نشد. حاج شيخ محمدتقي شخصا به حرم آمد و سخت به آنان اعتراض نمود. و از آنها خواست كه سر و صورت خود را بپوشانند و يا از حرم خارج شوند. در اين وقت غوغايي بپا خاست. خانواده پهلوي فورا به منزل توليت رفته، از آنجا با تلفن به رضاشاه خبر دادند و او فورا به سوي قم حركت كرد و دستور داد تا دسته اي سرباز پشت سر او حركت كنند.



پس از چند ساعت به شهر قم رسيد و مستقيما وارد صحن شده، چند نفر طلبه را كه در آن حول و حوش بودند، شلاق زد و چند نفري را هم در جوار قبر حضرت معصومه با عصا و لگد مضروب نمود و حاج شيخ محمدتقي بافقي را نيز دستگير و به تهران فرستاد. تا پس از پنج ماه كه آيت اللّه حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي خواستار آزادي وي گرديد.



مهمترين دستاورد خروش آيت اللّه بافقي عليه سياست حجاب زدايي پهلوي اين بود كه عملاً طرح خيانت بار كشف حجاب تا هشت سال (1305 تا 1314ش) با ركود مواجه شد. در طول اين مدت رضاخان كه به قدرت معنوي روحانيون بيش از گذشته و به طور ملموس پي برده بود، با روشهاي گوناگون در صدد تضعيف و نابودي آنان



حاج آقا حسين قمي: اگر جلوگيري از خلاف مذهب منوط به كشته شدن ده هزار نفر و در رأس آنها حاج آقا حسين قمي باشد، ارزش دارد.



برآمد. كه تضعيف موقعيت اجتماعي عالمان دين در بين عموم مردم از طريق رسانه هاي مطبوعاتي، پخش شايعات، اكاذيب، مثلها، تحريك اقشار مختلف جامعه عليه آنان و محدود كردن قدرت اجتماعي و حقوقي عالمان دين از جمله اين تحركات خيانت آلود بود. آيت اللّه آقازاده در ذيقعده 1356 و ... از صحنه سياست محو شدند و صفحه اي سياه بر تاريخ ننگين رضاشاه پهلوي افزودند.1



آيت اللّه شيخ عبدالكريم حائري ـ قم


آنچه تا كنون كمتر مورد توجه محققان قرار گرفته است اين حقيقت است كه سرآغاز كشف حجاب را بايد در سال 1306 كه خانواده پهلوي بدون حجاب در مقدس ترين مركز علمي و مذهبي جهان تشيع حاضر شدند جستجو كرد. اين اقدام علاوه بر كشف حجاب در راستاي سياست كلي رضاخان براي محو دين كه نمونه بارز آن حوزه علميه قم بود، صورت پذيرفت. بنابراين هجوم به حوزه علميه قم در رأس سياست ضد ديني استعمار بود. در اين بين آيت اللّه حائري كه در رأس حوزه علميه قم به عنوان بنيانگذار مهمترين مجمع علمي قرار گرفته بود، بيشتر از همه كس بر اين نهاد علمي بيم داشت و همواره همچون نگهباني بيدار بود و چون بر ماهيت رضاخان و تهي بودن او از وجدان انساني آگاه بود، در مقابل ماجراجويي او هوشيارانه عمل مي كرد. او در برابر هجوم رضاخان به قم موضعگيري آگاهانه اي را به نمايش گذاشت. با اين حال و با تمام صبر و استقامتي كه در مقابل حوادث تلخ و ماجراجوييهاي رضاخان در حوزه ها از خود نشان داد، در قضيه كشف حجاب كه مستقيما محو غيرت مسلمانان را در پي داشت، تحمل را جايز ندانست و از شدت ناراحتي نماز جماعتي را كه اقامه مي كرد، به «آيت اللّه صدرالدين صدر» واگذار و دروس خود را تعطيل كرد. وقتي از او در باره تكليف شرعي در مقابل كشف حجاب پرسيدند، در حالي كه از شدت ناراحتي چشمانش سرخ شده بود، گفت: «مسأله دين است، ناموس است تا پاي جان بايد ايستاد». پس از آن طي تلگرافي به رضاخان خشم خود را نسبت به عملكردهاي خلاف شرع او ابراز داشت. رضاخان حامل نامه را دستگير و زنداني كرد و تلگرافي تهديدآميز و توأم با تحقير در جواب اعتراض آيت اللّه حائري ارسال كرد.2



ذات ملوكانه امر مي فرمايند كه «مسجديان» را تار و مار كنند.





سيد حسام الدين فالي ـ شيراز




دور جديد و علني كشف حجاب رسما از سال 1313 آغاز شد و در اين سال در يكي از شبها مجلس سخنراني با حضور وزير معارف در مدرسه شاپور شيراز برپا شد. رژيم مزدور پهلوي كه همچنان مبارزه با حجاب را ادامه مي داد، اين بار جشنهاي شيراز را در سال 1313 هـ .ش برگزار كرد. اين مجلس در مدرسه شاهپور توسط ميرزا علي اصغرخان حكمت شيرازي (وزير معارف و فرهنگ) منعقد گرديد و روز پنجشنبه بعدازظهر (ذي حجة) حدود 30 تا 40 نفر زن و دختر بدون چادر به رقص و پايكوبي پرداختند.



اين اقدام خشم ملت را برانگيخت. مردم مذهبي شيراز، فرداي آن شب در مسجد وكيل اجتماع كردند. «سيد حسام الدين فالي» روحاني سرشناس و متعهد شيراز، دست از جان شسته، بالاي منبر رفت و با خروش و فرياد، مردم را به هوشياري در مقابل توطئه هاي رضاخان فرا خواند.



اعتراض وي به فساد و فحشا بي جواب نماند و مأموران رضاخان، او را دستگير كردند. اخبار شيراز به شهرهاي قم و مشهد و تبريز رسيد. در تبريز سيد ابوالحسن انگجي و آقاميرزا صادق آقا در اعتراض به روند اسلام زدايي قيام مي كنند. ليكن عمال رضاخان آن دو را نيز دستگير و تبعيد كردند.3





آيت اللّه حسين قمي ـ مشهد




حاج آقا حسين قمي از مراجع مشهور بود كه ده سال در نزد ميرزا محمدتقي شيرازي درس خواند و از جمله استوانه هاي علمي گشت. او در سال 1331 هـ .ق به مشهد مسافرت كرد و به سرپرستي مردم آن ديار همت گماشت.



آيت اللّه قمي در حركتهاي معترضانه به عنوان مبارزه منفي با دستگاه فاسد حكومتي، ايران را به قصد عراق ترك كرد و در سال 1354 به كربلا مهاجرت كرد.



حاج آقا حسين در اوج وحشت و اختناق رضاخاني، علم مبارزه را بر دوش گرفت و در زماني كه نفسها در سينه ها حبس شده بود، عليه برنامه «كشف حجاب» و ديگر كارهاي خلاف حكومت شوريد و شوري حسيني در ميان مسلمانان ايران به پا نمود.



او وقتي در برابر تهاجم فرهنگي غرب كه به دست رضاخان قلدر در كشور عملي مي شد، احساس تكليف كرد. بي درنگ حركتي تاريخي و كم نظير را آغاز كرد و به آنان كه در اين راه ايجاد شبهه و ترديد داشتند، فرمود: «من قصد اقدام دارم. چنانچه براي جلوگيري از كشف حجاب، ده هزار نفر كه يكي از آنها من باشم كشته شود، جايز است.»



علما و مجتهدين مشهد همچون حاج آقا حسين قمي، سيد يونس اردبيلي و ميرزا محمد آقازاده، جلسات متعددي برگزار كرده، موضوعاتي از قبيل توطئه حجاب زدايي و موضوع اجباري شدن كلاه بين المللي و برپايي جشن و مجالسي همچون جشن مدرسه شاپور شيراز و جشن ميدان جلاليه را مورد بحث و بررسي قرار دادند. در يكي از نشست ها كه در منزل حاج آقا حسين قمي برگزار گرديد، ايشان به شدت متأثر شده، گريست و گفت:



«امروز اسلام فدايي مي خواهد بر مردم است كه قيام كنند.»



در نهايت جلسه اي در منزل آيت الله سيد يونس اردبيلي برگزار شد و تصميم گرفتند كه حاج آقا حسين قمي در اعتراض به رضاخان به تهران رفته و با او صحبت كند.



ايشان در آخرين جلسه درس خود فرمود: «به عقيده من اگر پيشرفت اين جلوگيري از خلاف مذهب منوط به كشته شدن ده هزار نفر كه رأس آنها حاج آقا حسين قمي است باشد، ارزش دارد.»



گروهي پرسيدند: اگر با شاه ملاقات كني چه خواهي گفت؟



گفت: «اول از او درخواست مي كنم كه از برنامه هاي ضد اسلامي دست بردارد و اگر موافقت نكرد خفه اش مي كنم» او از طرف ديگر با ارسال نامه اي از حاج شيخ عبدالكريم حائري نيز استمداد طلبيد و آنگاه راهي تهران شد.4 و بدين سان همه را از بلاتكليفي رهانيد و با خلوص تمام، قيام خويش را آغاز و به عنوان اعتراض به برنامه هاي ضد ديني و فرهنگ رضاشاه از مشهد به سوي تهران حركت نمود و اول ربيع الثاني 1354 هـ.ق به تهران رسيد و در باغ سراج الملك شهر ري به تحصن نشست. وقتي كه مردم از ورود آقا به تهران باخبر شدند، گروه گروه به صورت دسته هاي عزاداري به ديدار وي مي شتافتند. در كمترين زمان بيشترين جمعيت در باغ و اطراف آن گرد هم آمدند. رژيم كه از اين اجتماع بي مانند سخت تكان خورده بود و بر خود مي لرزيد. با كماندوهاي خود باغ را به محاصره درآورد و در روز سوم با تمام نيرو مانع از ورود مردم و عالمان و دانشمندان به باغ شد و در واقع مجاهد بزرگ حاج آقا حسين طباطبايي را در آن زنداني كرد. سيد مرتضي برقعي (برادرزاده حاج آقا حسين قمي) مي گويد:



پاسي از نيمه هاي شب 12 ربيع الثاني گذشته بود كه صداي غرش مسلسلهاي قزاقان آسمان مقدس خراسان را به لرزه انداخت و قشون شرق به فرماندهي سرلشگر ايرج مطبوعي و ... براي فتح مسجد گوهرشاد به حركت درآمد.



از قم به قصد ديدار عموي بزرگوارم راهي تهران شدم. وقتي وارد باغ محل سكونت ايشان شدم، مشاهده كردم كه چشم آقا از شدت گريه و ناراحتي ورم كرده است، گريه و اشك بر ظلمي كه به اسلام و مقدسات دين مردم و علما از سوي رضا خان وارد شده بود. حركت و زنداني شدن آيت اللّه حسين قمي تأثيري بس شگفت آور در نهضت ضد كشف حجاب بر جاي گذاشت و به واقعه مسجد گوهرشاد انجاميد. سينا واحد در كتاب قيام گوهرشاد تأثير زنداني شدن آيت اللّه حسين قمي تا پايان واقعه مسجد گوهرشاد را اين گونه به تصوير مي كشد: «به محض بازداشت حاج آقا حسين قمي، از مركز دستور مي رسد به شهرباني مشهد كه وعاظ معروف را هر چه زودتر دستگير كنند. بنا به اين دستور، شيخ غلامرضا طبسي و شيخ شمس نيشابوري دو تن از وعاظ معروف خراسان دستگير مي شوند.»



گردهمايي فزاينده مردم در مسجد گوهرشاد، همراه با سخنان روحانيت بيدار و هشيار مي رود تا پايه هاي نظام سلطه اي استعمار را درهم فرو ريزد.



علما و مجتهدين در يكي از جلساتشان در منزل مرحوم آيت اللّه سيد يونس اردبيلي، تصميم مي گيرند تا تلگرافي به رضاشاه مخابره كنند تا او را از اين عمل منصرف گردانند. اين تلگراف به



آيا قزاقان رضاخان توانستند آوازهاي مقاومت و دفاع از ارزشهاي اسلامي را هم به بند بكشند و از انتشار آن جلوگيري به عمل آورند؟ تاريخ خونبار روحانيت بيدار به ما پاسخ مي دهد: هرگز.



امضاي هشت تن از علماء مسؤول و متعهد مي رسد. همچنين قرار مي شود كه خطباي معروف، امثال شيخ مهدي واعظ خراساني و شيخ عباسعلي محقق و ... در مسجد گوهرشاد به منبر بروند و مردم را بيدار سازند.



صبح روز جمعه 10 ربيع الثاني 1354 قمري برابر با 20 تير 1314 شمسي، قزاقان مستقر در مشهد براي متفرق ساختن مردم وارد عمل مي شوند. قزاقان رضاخان بي محابا به روي مردم آتش مي گشايند و حدود يكصد نفر را كشته و زخمي مي كنند، اما مردم متفرق نگشته و مقاومت مي نمايند و قزاقان علي الظاهر مي گريزند. اين گريز، به جهت اين بود كه آنان دستوري براي اعمال هر چه بيشتر خشونت در متفرق كردن مردم نداشتند، لذا بنا به دستور، عقب نشيني مي كنند.



پس از اين هجوم، مردم اطراف مشهد با داس و چهار شاخ و بيل و ... به طرف مسجد سرازير مي شوند. مسجد گوهرشاد لبريز از جمعيت مي شود، روحانيون به ترتيب در منبر حضرت صاحب الزمان قرار مي گيرند و براي مردم توطئه هاي رژيم شاهنشاهي را افشا مي كنند. غذاي مورد نياز مردم متحصن در مسجد از بيرون توسط پيشينيان نهضت مي رسد. زنان خواستار شركت در نهضت يعني خواستار حضور در متن جريان مي شوند. «مسجد پيرزن» كه در وسط مسجد گوهرشاد واقع است، با زدن چادري براي زنان شجاع و آزاده مسلمان آماده مي گردد. مرحوم نواب احتشام رضوي، براي زنان سخنراني مي كند و ...



روز شنبه 11 ربيع الثاني 1354 برابر با 21 تير 1314، مسجد ديگر جاي سوزن انداختن نيست، شعارهايي ضد سلطنت و ضد كلاه



بين المللي و ضد«حجاب زدايي» داده مي شود. مردم مسجد يكپارچه سرود مقاومت سر مي دهند. دولتيان، وحشت خويش را به مركز خبر مي دهند. مركز تلگرافخانه مشهد، شاهد رفت و آمد شتابزده نمايندگان حكومت استعماري است. ذات ملوكانه امر مي فرمايند كه «مسجديان» را تار و مار كنند و همه را گرفته مجازات نمايند.



سران قشون و سران شهرباني و آگاهي، نيروهاي خويش را هماهنگ مي كنند و قرار مي شود بعد از نيمه هاي شب كشتار آغاز شود. قبل از ظهر، قزاقان در شهر و در نقاط حساس و استراتژيك مسجد گوهرشاد مستقر مي شوند و مسلسلهاي سنگين را بر بامهاي مشرف به حياط گوهرشاد مستقر مي نمايند و شايع مي كنند براي حفاظت از بانكها آمده اند. اسدي، نايب التوليه رضاشاه، از نقشه كشتار مطلع است و



چون مي داند كه مجتهدين هم در مسجد هستند در صدد برمي آيد آنها را از مسجد خارج كند؛ لذا به دروغ پيام مي فرستد كه تلگراف شما را اعليحضرت همايوني پاسخ گفته، تشريف بياوريد براي مذاكره. با اين حيله، مجتهدين را از كشيكخانه مسجد به دارالتوليه مي كشانند. شايد هم اين حيله را خود سران و طراحان جنايت خلق كردند، براي اينكه اگر مجتهدين و علماء طراز اول در اين حمله و يورش كشته، مي شدند خراسان يكپارچه آتش مي شد و اين آتش گسترش مي يافت و ديگر به هيچ روي قابل جلوگيري نبود.



نسلي بايد پرورش يابد كه قبله گاهش «غرب» باشد و زيارتگاهش «لندن».



توپهاي سنگين در خيابان تهران روبروي مسجد گوهرشاد استقرار يافته و در ذهن مردم مشهد هجوم روسيه را در سال 1330 قمري به سركردگي ژنرال «ردكو» دوباره زنده كرده است. اما اين بار روسها نيستند كه مي خواهند حمله كنند، بلكه قزاقان رضاخان هستند.



پاسي از نيمه هاي شب 12 ربيع الثاني گذشته بود كه صداي غرش مسلسلهاي قزاقان آسمان مقدس خراسان را به لرزه انداخت و قشون شرق به فرماندهي سرلشگر ايرج مطبوعي و ... براي فتح مسجد گوهرشاد به حركت درآمد و صداي شيپور آغاز جنگ از همه طرف بلند شد.



عده اي از مأموران مخفي رژيم قبلاً وارد مسجد شده بودند و قرار بود از داخل وارد عمل گشته و راهها را براي ورود نيروهاي رضاخان به داخل مسجد هموار سازند و چنين شد. دژخيمان اسلحه بدست پاي به درون خانه خدا گذاردند و همه «مسجديان» را از دم تيغ گذراندند و به هيچ كس رحم نكردند و به قول خودشان «كاري كردند كه روسها نكرده بودند».



هنگامي كه سپيده سر زد، ديگر نه صداي گلوله اي بود و نه صداي «ياعلي، ياعلي» و قزاقان فاتح در پناه مسلسل كور و نابيناي خويش پاي بر روي كشته شدگان بر زمين فتاده مي گذاشتند و به دنبال زندگاني بودند كه در پناهگاهي از دسترس گلوله به دور مانده اند.



اينك قزاقان با كشتن بيش از دو هزار تن (تا پنج هزار تن) و اسير كردن هزار و پانصد تن، توانستند قلب مقاومت گران مسجد گوهرشاد را درهم شكنند و دل استعمارگران بين المللي را شاد و مسرور سازند، ولي آيا قزاقان رضاخان توانستند آوازهاي مقاومت و دفاع از ارزشهاي اسلامي را هم به بند بكشند و از انتشار آن جلوگيري به عمل آورند؟ تاريخ خونبار روحانيت بيدار به ما پاسخ مي دهد: هرگز.



آري، كاميونها را آوردند براي بردن جنازه مدافعاني كه جز اسلحه ايمان و شهادت سلاح ديگري نداشتند و آماده بودند تا با خون سرخ خويش از ارزشهاي اسلامي دفاع كنند. به گفته يك شاهد عيني 56 كاميون جنازه بردند و زخميها را هم همراه كشته شده ها در گودالي در محله خشتمالها و باغ خوني مشهد دفن كردند.»5





شيخ محمد قوچاني ـ مشهد




محمدعلي نجات در گفتگو با نويسنده كتاب قيام گوهرشاد از مبارزات شيخ محمد قوچاني ياد مي كند ومي گويد:



چندي قبل از موضوع مسجد، صحبت كشف حجاب بود و چادربرداري.



آن وقت علما با هم مشورتهايي كردند كه منتهي شد به اينكه همه علما به طور متفق در مسجد گوهرشاد جمع شوند و مردم را هم جمع كنند و هر روز يكي از علما سخنراني كنند، راجع به اين موضوع. علما آن زمان خيلي زياد بودند مثل مرحوم آقازاده پسر آخوند خراساني و شيخ حسن كاشاني و شيخ حسن برسي، اينها همه مرجعيت داشتند و به خصوص مرحوم قمي رساله اشان پخش بود. مرحوم آقازاده مقامشان از همه بالاتر بود، در حدود شصت سال سن داشتند و پسر دوم آخوند خراساني بودند. بعد از ايشان حاج ميرزا احمد بود كه همين جا بود و دو سه سال قبل مرحوم شد. اينها هر روز جمع مي شدند در مسجد گوهرشاد، روزي يك نفر سخنراني مي كرد.



چنانچه براي جلوگيري از كشف حجاب، ده هزار نفر كه يكي از آنها من باشم كشته شود، جايز است.



يك روز شيخ محمد قوچاني به منبر رفت و گفت اي مردم خواب نرويد، خواب نباشيد، هي ننشينيد و بگوييد ببينيم چطور مي شود، بايد كار كرد. اين موضوع دنباله سختي دارد، اين تازه اول كار است بايد مبارزه كرد.



قوچان ما يك بار يك ژاندارمي، مأموري آمد در خانه يك فقيري گفت من امشب مهمان شما هستم. آن خانواده هم چون فقير بودند، خيلي ناراحت شدند و بالاخره او را به داخل منزل پذيرفتند. كمي كه نشست گفت من امشب پلومرغ مي خواهم. مرد به زنش نگاهي كرد و گفت چه بكنيم؟ زن گفت تو كه مي داني ما نان جو نداريم بخوريم چه برسد به مرغ و پلو. مرد گفت خلاصه بايد هر طور شده تهيه كنيم برو از همسايه ها بگير تا ببينيم چه مي شود. بالاخره غذا را تهيه كردند و او زهرمار كرد. بعد موقع خوابيدن گفت عيالت هم بايد امشب پهلوي من بيايد. مرد متغير شد و گفت خدايا چطور مي شود؟ من چه بايد بكنم؟ خلاصه به زور اينكار را هم كرد. صبح كه بلند شد خواست برود چشمش به صورت چاق و لطيف پسر آن فقير خورد و گفت پسرت را هم مي خواهم ... خلاصه همين طور ببينم چطور ميشه، چطور ميشه، كار به اينجاها رسيد. شماها تا زود است، اتحاد كنيد و نگذاريد كار به جاهاي باريك برسد.6





آيت اللّه كاشاني




در تهران در ميدان جلاليه با حضور رئيس الوزراء (ذكاء الملك فروغي) دخترهاي مدارس را بدون چادر و بي حجاب جمع كردند و متينگ خاصي را انجام دادند، در جمع آنان گفته شد: نسلي بايد پرورش يابد كه قبله گاهش «غرب» باشد و زيارتگاهش «لندن».7



امام راحل در باره مقاومت علما در برابر اين منكر آشكار به آنچه بر سر آيت الله كاشاني آمده چنين اشاره مي كند: حتي به علماي بزرگ پيشنهاد مي كردند كه شب مجلس بگيريد با خانم هايتان، با زنهايتان بياييد مجلس، نقل كردند يكي شان رفته بود پيش مرحوم آقاي كاشاني گفته بود كه فرمودند شما بايد در مجلسي كه اختلاط زن و مرد است شركت كنيد. ايشان فرموده بودن: فلان خوردند.



گفته بود كه آن بالائيها گفتند.



گفته بود: من هم همان بالاييها را مي گويم.



آنان كه از سابقه مبارزاتي آيت الله كاشاني با استعمار ظلم و ستم اطلاع داشتند، به خود جرأت درگيري با وي را نمي دادند و آنجا كه پاي كاشاني به ميان مي آمد، خود را كنار مي كشيدند.



در يكي از شبها عده اي از مأموران مجري قانون كشف حجاب كه به مساجد ريخته و پرده ميان مردان و زنان نمازگزار را مي كشيدند، به مسجد هجوم بردند، اما در همان لحظه نخست آيت الله كاشاني چنان برخورد شديد با عوامل رژيم كردند كه همگي پا به فرار گذاشتند و در يك چشم به هم زدن از آنجا دور شدند.8



در سطح برخوردهاي شخصي، محله اي و گروهي نيز عالمان دين از پاي ننشستند و در زمان محمدرضا پهلوي در سطح شهر و روستاها به هدايت عمومي نيز روي آوردند و با عوامل زمينه ساز بدحجابي به مبارزه عملي پرداختند.





شهيد مدني ـ همدان




نقل مي كنند در آن ايامي كه شهيد مدني در روستاي «دره مرادبيگ» همدان بود احساس مي كند كه اين روستا به دليل داشتن آب و هواي خوش مورد توجه افراد شرابخوار و زنان بي حجاب قرار گرفته است. وي اهالي را بر عليه آنها بسيج نموده و به دروازه روستا اينچنين نوشته اي را آويزان مي كنند: «ورود افراد شرابخوار و زنان بي حجاب به اين روستا ممنوع است» و اين زماني بود كه حكومت، خود فساد را ترويج مي نمود.9





آيت اللّه طالقاني ـ تهران




روزي در چهارراه گلوبندك تهران بين يك زن و مأموري مزدور درگيري بوجود آمد. مأمور براي برگرفتن چادر از سر آن زن تلاش مي كرد؛ اما زن كه حجاب را نشانه پاكدامني مي دانست، همچنان بر حفظ آن پافشاري داشت.



آيت اللّه طالقاني كه از آنجا مي گذشت با صحنه كشمكش آنان روبرو گشت. آنچنان خشمگين شد كه



از او درخواست مي كنم كه از برنامه هاي ضد اسلامي دست بردارد و اگر موافقت نكرد خفه اش مي كنم.



موسي وار به ياري زن شتافت و با مأمور گلاويز شد و آن زن را از چنگ آن بي شرم رها ساخت.



به دنبال اين درگيري آيت اللّه طالقاني را به جرم اهانت به مقامات بلندپايه مملكتي بازداشت و به شش ماه زندان محكوم كردند.10





شهيد سعيدي ـ تهران




مدتي بود كه كسبه و معتمدين محل با معضلي برخورد كرده بودند و آن ظاهر شدن زني بود كه آخر محله سكونت داشت او هر روز با لباسهاي زننده مسير خيابان غياثي تا سر ايستگاه اتوبوس را پياده طي مي كرد و نظر جوانان را به خود جلب مي نمود. از آنجا كه محله غياثي با نفوذ شهيد سعيدي و همكاري مردم از خودنمايي زنان در امان مانده بود. براي اهل محل اين حركت كه تا حدودي حساب شده به نظر مي آمد، قابل تحمل نبود؛ از اين رو كسبه و بعضي از مردم اين موضوع را با شهيد سعيدي در ميان گذاشتند. شهيد سعيدي آنان را از هر گونه عكس العمل بازداشت و خود به امر به معروف و نهي از منكر پرداخت.



روز بعد شهيد سعيدي با بعضي ديگر از اهل محله راه را بر اين زن گرفتند و شهيد سعيدي با لحني پرمهر شروع به موعظه او كرد، و گفت: خواهرم دارند شما را گول مي زنند ... چرا شخصيت خود را فراموش كرده اي؟ ... جواب خدا را چه مي دهي؟



سخنان شهيد سعيدي چنان در دل آن زن اثر كرد كه ديگر هيچگاه بي حجاب ديده نشد.11





شهيد مطهري ـ تهران




در يكي از سالها كه شمار داوطلب ورود به دانشكده الهيات رو به صعود نهاد و اين كثرت در تاريخ آن روز دانشكده بي سابقه بود، عده اي از داوطلبين را زنان بي حجاب تشكيل مي دادند. استاد بزرگوار اين مطلب را قبلاً پيش بيني كرده بودند و در يكي از جلسات شورا پيشنهاد كردند كه دختران و زناني كه مي خواهند در اين دانشكده به تحصيلات ادامه دهند، با پوششي اسلامي (داراي حجاب شرعي) بيايند وگرنه دانشكده از ادامه تحصيل آنان معذور است.



اين پيشنهاد مورد تصويب اعضاي شورا و رئيس وقت دانشكده ـ كه شخصيتي متين بود ـ قرار گرفت و قبل از شروع كنكور اختصاصي دانشكده استاد تعداد زيادي روسري تهيه كرده، بخشي از آنها را به نگهبان درب جنوبي و بخشي ديگر را به نگهبان درب شمالي دانشكده سپرد به آنها گفت: هر داوطلب زن كه بدون حجاب وارد دانشكده مي شود يكي از روسريها را به او هديه كنيد تا بدون حجاب به دانشكده اي كه يك مكان مقدس است، نيايد.



از اين روسريها استقبال خوبي به عمل آمد و تدبير انديشمندانه استاد به نحو مطلوبي مؤثر افتاد.12




1- شيخ عبدالكريم حائري، ص 61؛ قيام گوهرشاد، ص 28؛ ظهور و سقوط پهلوي، ج 1، ص 68؛ مجاهد شهيد حاج شيخ محمدتقي بافقي، ص 93.



2- شيخ عبدالكريم حائري، ص 69؛ فقهاي نامدار شيعه، ص 431.



3- حاج آقا حسين قمي، ص 105؛ دورنمايي از سيماي يك مجاهد، ص 113.



4- همان، ص 106؛ امام موسي صدر، ص 32 و 33.



5- قيام گوهرشاد، ص 48 تا 50.



6- همان، ص 86 و 87.



7- مجله سروش، سال 3، ش 90، ص 8 ـ 29.



8- حاج آقا حسين قمي، ص 100؛ آيت اللّه كاشاني، ص 51.



9- شهيد مدني، جلوه اخلاص، ص 40.



10- آيت اللّه طالقاني، ص 91.



11- شهيد سعيدي.



12- شهيد مطهري، ص 125. در فرصتي ديگر به دو بحث ديگر از حافظان غيرت ديني بعد از دوران پهلوي و حافظان ديني در تركيه و افغانستان به طور مشروح خواهيم پرداخت.

/ 1