ماه و خنجر! - ماه و خنجر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ماه و خنجر - نسخه متنی

جواد نعيمى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ماه و خنجر!

جواد نعيمى

بيرق سرخ گون فضيلت و جهاد، كه به نامهايى بس بلند مزين است، جارى‏ترين اهتزارجاويدى است كه هماره عطر تلاشهاى نبوى و پيام رنجهاى علوى را در گستره گيتى‏مى‏گستراند ...

از اين نامهاى مقدس كه بر بلنداى تاريخ، خورشيد گونه مى‏درخشند و پهنه‏انديشه‏ها و دلها را نور مى‏افشانند، يكى هم موساى فرو خورنده خشم است! عبدصالح، ميراث‏دار خون خداوند. راهبر همه فرزانگانى كه در راه بارورسازى گلستان‏دين، و زايندگى تعهد در راه اعتلاى آيين، سجاده امر به معروف و نهى از منكر رافرو مى‏گسترند و در محراب زمانه، به عبادت و اطاعت از فرمانده هستى، مى‏ايستند.

بزرگ وارث ايثار و خون، شناگر چالاك درياى هدف، مدار وسيع رسالت، امتدادبزرگراه هدايت، افتخار روشناى شهادت، هفتمين رهبر، امام موسى بن جعفر(ع).گنجينه انوار علوم، امام برگزيدگان عالم، معدن وقار و عظمت، دارنده چشمهاى‏اشكبار و چشمه‏هاى سجده طولانى! هماره تسليم مقام رضا، شهيد زهر جفا، روح‏رنجديده گرفتار ستمكاران و زندانى معصوم زندانهاى تاريك و نمور، يار آشناى‏حلقه‏هاى زنجير! پرتو نور خداوند در تاريكزار زمين، رهبر امين، مولاى هفتمين، كه‏سلام همه حق‏باوران نثار راه پاك و انديشه‏هاى تابناكش باد.

والامردى كه در راه ايمان و آرمان، و در راستاى كسب رضاى حضرت حق، شكيبا واستوار، وديعه فرامين الهى را به جان پذيرفت و بر سينه فشرد، و رهروان طريق‏توحيد را تا رسيدن بر قله‏هاى شرف و رادى و رستگارى، به همراهى ايستاد.

هفتمين مظلوم، عصاره ايمان و هدف، آميزه‏اى از دانش و تقوا، عبادت و بينش،حكمت و عدالت، مبارزه و پايدارى، اراده و همت ... بود.

امام موسى بن جعفر(ع) بر دروازه زمان ايستاده بود. بلندبالا و قامت كشيده،درست‏انديش و دورنگر، رسالتمدار و هدفمند، پاس دارنده آيات مبين، و فرمانرواى‏همه مؤمنين.استوانه‏اى از نور، با روانى تابناك و انديشه‏اى استوار، دلى گسترده و دردمند،گامهايى ثابت و استوار، و صلابتى كه سخره همه صخره‏ها بود. او اين مبلغ آيين‏احمدى ستم ستيزانه و فريادگر، مصمم و قاطع بر شكوه و جلال و جلاى دين مى‏افزود.

نام بلندش، پايه‏هاى كاخ هارونى را به تزلزل وامى‏داشت، و يادش سوهان روح همه‏ستمبارگان زمانه بود.

و هارون، نماينده هر چه پليدى، آكنده از گند جنايت و پستى، سينه به سينه آن‏امام همام، قصد سد كردن چشمه جوشان نور و روشنايى را دارد. او، از آن دست‏طاغوتهايى است كه غاصبانه بر مسند خلافت تكيه زده و در سر، انديشه تاراج‏بيت‏المال مى‏پروراند! او چهره‏اى دژخيمانه دارد، ابروانى گره كرده، دستانى در هم‏فرو رفته، رنگى تيره، لبانى آويخته و صاحب قلبى است مرده! غرقه در انجمادمرداب دينار و زر، و ايستاده در سايه خنجر! ...

او را توان تحمل حق نيست. چه آن كه خود از نوادگان باطل است، و وابسته به‏تيره تاريكى! او، روزهاى روشن امام را به كويرى‏ترين شبهاى زندان مى‏سپارد ... وامام، كه ابلاغگر همه پاكيهاست، در كنج‏خلوت و نمناك زندان، غوغاى ابلاغ پيامهاى‏خويش را بر پا مى‏كند، و با چهره هشتن به خاك، در برابر آفريننده پاك، پيام‏مظلوميت‏خويش و حقانيت آرمانهاى والاى الهى را به گوش افلاك مى‏رساند.

آن بزرگ، رود هماره روان و زلال تشيع را تا دورترين مرزهاى زمان گسترش مى‏دهد،و هنگامى كه دربندى گران، ماه بر نور لبان مترنم به ياد خدايش بوسه مى‏زند، وهنگامى كه پليدان، حتى از نيايش او در انزوا، بيم دارند و شعاع تابناك شخصيتش‏را براى تداوم خودكامگى‏ها و ستم‏گستريها مانع مى‏دانند، از پس آن همه تحمل سختى،زهرى را در اندرون خرما به امام(ع) مى‏خورانند و آن غريب، در پى سه روز تحمل‏درد و اندوه و در ميانه انبوه نيايش خويش، به عرش مى‏رود! و شهابى گذرا همزمان،خطى سپيد بر آسمان رقم مى‏زند و ناپديد مى‏شود ...

پيكر مقدس امام، بر پل بغداد، غرورى نجيبانه و هيمنه‏اى فراموش ناشدنى راتداعى مى‏كند ... و از آن پس، خورشيد و ستاره‏ها مى‏گريند! ...

/ 1