مقالات علوم قرآنی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقالات علوم قرآنی - نسخه متنی

محمدهادی معرفت، محمدحسین طباطبایی، مرتضی مطهری، زهره‌ روح فر، علی صفایی حائری، محمدجواد حجتی کرمانی، محمدزاهد غیاثی، محمود اکبرزاده، رجبعلی سالاریان، گری میلر، قربان عزیززاده، کاظم‌ مدیر شانه چی، مریم پشم فروش، محمدباقر صدر، علیرضا میرزا محمد، حسین پیری، ناصر رفیعی‌ محمدی، حسین‌ حائری‌ کرمانی، ا.م‌.موسوی، مسعود انصاری، محسن‌ صمدانیان، مهسا فاضلی، علی نجار، مهدی شریعتی، سید مهدی برومند، محمدمهدی فجری، گرهارد باورینگ، علی شریفی، اکبر راشدی نیا، محمدعلی رضائی اصفهانی، علی نصیری، محمد رضایی کرمانی، عبدالهادی فقهی زاده، عبدالله جوادی آملی، ج. سنابرق، احمد زمانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دقتدر انتخاب و گزينش كلمات،به دو شرط اصلى بستگى دارد كه وجود آن‏ها در افراد عادى-عادتا-غير
ممكن‏است:اول،احاطه كاملبر ويژگى‏هاى لغت‏به طور گسترده و فراگير،كه ويژگى هركلمه بخصوصى را در
سر تا سر لغت‏بداند و بتواند به درستى در جاىمناسب خودبه كار برد.شرط دوم،حضور ذهنى بالفعل،تا در
موقع كار برد واژه‏ها،آن كلمات مدنظر او باشند و در گزينش الفاظدچار حيرت و سردرگمى نگردد،حصول اين
دوشرط در افراد معمولى غير ممكن به نظر مى‏رسد. ابو سليمان بستى در اين زمينه به خوبى سخن گفته و
مساله گزينش الفاظ را دررساله خود به طور گسترده مطرح ساخته است.گويد:«دانش بشر،امكان احاطه
به‏تمامى ويژگى‏هاى لغت را ندارد،علاوه كه حضور ذهنى چيزى نيست كه هميشه‏رفيق با وفاىانسان
باشد».در اين باره مثال‏هاى چندى مى‏آورد از جمله از«نضر بن‏شميل‏»-يكى از ادباى بزرگ عرب-نقل
مى‏كند كه درمجلس‏«مامون-خليفه‏عباسى‏»حضور يافت،مامون به او گفت:«اجلس،بنشين‏»نضر
گفت:اى‏امير مؤمنانمن نلميده‏ام تا جلوسنمايم‏«ما انا بمضطجع فاجلس‏».مامون پرسيدچگونه
است؟گفت:به كسى كه ايستاده است مى‏گويند«اقعد»و به كسى كه
لميده‏استمى‏گويند«اجلس‏».زيرا«قعود»در مقابل‏«قيام‏»است و«جلوس‏»در
مقابل‏«اضطجاع‏».مامون از اين اشتباه و نا آگاهى خود خجل شد ودستور جايزه داد (4) . معروف‏ترين شاهد
مثال در اين زمينه آيه قصاص است: و لكم في القصاص حياة يا اولي الالباب لعلكم تتقون (5) ،در اجراى
قانونقصاص،تضمين حيات شده است،اى‏صاحب خردان،باشد كه[در رفتار خود]پروا را پيشه خود كنيد». عرب را
عادت بر اين بود كه براى سهولت در حفظ قوانين مدنى و اجتماعى وكيفرى خود،آن‏ها را در قالب جمله‏هاى
كوتاه وظريف و ادبى در مى‏آوردند،زيرادر آن زمان كتابت و تدوين در ميان آنان رايج نبود،آن چه
داشتند در سينه‏ها نگاه‏مى‏داشتند.ازاين‏رو براى تدوين قوانين و بهتر محفوظ ماندن،از شيوه‏هاى
ادبى‏كمك مى‏گرفتند و ادبا و فصحاى عرب در كنار قانون دانان وحكمايشان گردمى‏آمدند. براى تنظيم
قانون قصاص از فصحاى برجسته خود كمك گرفته تا كوتاه‏ترين وشيواترين جمله را بسازند و پس از كنكاش و
نشستو برخواست‏ها بر تنظيم‏عبارت‏«القتل انفى للقتل‏»اتفاق نظر دادند.يعنى كشتن قاتل بهترين
باز دارنده است‏از ارتكاب جنايت قتل.ولى در اين انتخاب از چند نكته غفلت ورزيدند.اول،آن كه‏هيچ
چيزى خود را نفى نمى‏كند و از لحاظ ادبى اشتباه بزرگى مرتكبشدند كه قتل‏را نافى قتل شمردند،زيرا
قتل نافى را در عبارت ياد شده مطلق آورده‏اند،درصورتى كه قتل اگر به عنوان قصاصانجام شود نافى قتل
خواهد بود.عرب از اين‏نكته غفلت ورزيد با آن كه خود واضع واژه‏«قصاص‏»كه به همين معنا است‏بود.
ولى قرآن از اين نكته دقيق غفلت نورزيد و درست واژه مناسب را در جاى خودبه كار برد. دوم،آن كه در
مقابله قصاص با حيات در آيه،فن‏«طباق‏»به كار رفته،كه جمع بين‏ضدين و ائتلاف ميان متنافرين
است،زيراقصاص-كه نوعى قتل به شمار مى‏رودضد حيات است،كه در آيه موجب و خواهان حيات به شمار آمده است
سوم،در عبارت ياد شده،«افعل التفضيل‏»به كار رفته،كه از نظر ادبى دچارمشكل حذف‏«مفضل
عليه‏»گرديده و موجب ابهام شدهاست،زيرا معلوم نيست كه‏قتل از چه چيزى باز دارنده‏تر مى‏باشد (6)
.در صورتى كه در آيه اين مشكل وجودندارد،صرفا ضمانت‏حياترا در قصاص به عهده گرفته است. چهارم،از نظر
ادبى،آيه قرآن جنبه ايجابى دارد و عبارت ياد شده جنبه نفى،حال آن كه در سخن سنجى عبارت اثباتى برتر
ازعبارت سلبى است،به ويژه درتدوين مواد قانونى و احكام. پنجم،آن كه در به كار بردن
لفظ‏«قصاص‏»جنبه عدالت قانونى تداعى مى‏شود كه‏اين قانون از منشا عدالت‏برخاسته است،در
صورتىكه به كار بردن لفظ قتل درعبارت ياد شده آن هم ابتدا و بى‏سابقه،فاقد اين خاصيت است.علاوه كه
لفظ قتل‏ابتدا حالت تنفر وانزجار دارد،بر خلاف به كار بردن لفظ قصاص كه حالت عدالت‏خواهى و انبساط
خاطر و تشفى را ايجاب مى‏كند. جلال الدين سيوطى تا بيست وجه در ترجيح آيه بر عبارت ياد شده بر
شمرده،و زمخشرى عبارت ياد شده را به شدت نكوهشكرده و از غفلت عرب در ساختن‏يك چنين جمله پر اشكال
تعجب كرده است،همان گونه كه خود عرب در موقع نزول‏آيه قصاص وپى بردن به اشتباهات خود در ساختن
جمله‏اى در همين معنا و اين كه‏قرآن هرگز غفلت نورزيده،در شگفت‏شدند و خاضعانهاعتراف نمودند
كه‏«ما هذاكلام البشر و انما هو كلام الله عز و جل،هرگز به سخن بشر نمى‏ماند و جز سخن خدانخواهد
بود»چنانكه پيش از اين گذشت.نمونه‏هايى از اين قبيل بسيارند كه به‏برخى از آن‏ها

/ 230