گفتگويى كوتاه با آيت‏الله العظمى اراكى(ره) - گفتگویی کوتاه با آیت الله العظمی اراکی (ره) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گفتگویی کوتاه با آیت الله العظمی اراکی (ره) - نسخه متنی

مصاحبه با: محمدعلی اراکی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گفتگويى كوتاه با آيت‏الله العظمى اراكى(ره)

حضرت آية‏الله العظمى حاج ‏شيخ محمدعلى اراكى(قده) در سال 1312ه ق در اراك در خانواده‏اى مذهبى متولدشد. تحصيلات حوزوى خويش را در همانجا آغازكرد و از سال 1332ه ق كه حضرت آية‏الله حائرى در اراك حوزه علميه تشكيل ‏داد در محضر آن مرد بزرگ بود و در سال 1340قمرى همراه استادش حاج‏شيخ عبدالكريم حائرى از اراك به قم آمد و تا پايان عمر (1415قمرى) در جوار كريمه اهل‏بيت‏به سربرد. او حريم آسمانى حضرت معصومه(س) را پناهگاه خويش مى‏دانست و حضور در حرم را غنيمتى گرانبها به شمار مى‏آورد. زمانى كه در حوزه اراك بود، سالى چندبار، بويژه در ايام عيد نوروز به زيارت مشرف مى‏شد و در سالهاى اقامتش در قم سعى‏داشت‏حتى‏المقدور روزى يك‏بار در حرم حضوريابد. وقتى استادش در حرم مظهر به تدريس و اقامه نماز جماعت پرداخت، بسيار شادمان شد، زيرا مى‏توانست توفيق حضور بيشتر بيابد.

البته آن بزرگوار به اين بسنده نكرد، درسها و بحثهاى روزانه‏اش را نيز در همان مكان مقدس برپا ساخت تا در سايه عنايتهاى حضرت معصومه(س) توفيق بيشترى بيابد. او در مقدمه حاشيه «دررالاصول‏» چنين مى‏نگارد:

«وانى وان كنت غير اهل لهذا الشان لقلة الاستعداد مضافا الى ضيق الوقت ولكن اعتمادى على توجه الحضرة المقدسة الفاطميه ... حيث اتفق ذلك فى جوار تلك البقعة المنورة مع توسلى باذيال لطفهم فان جاء مطلوبا كان من بركات البقعة المنورة والا من سوء حظى وقلة استعدادى.»

هرچند به خاطر كمى استعداد و اندك‏بودن وقت، من شايسته اين كار [نوشتن اين حاشيه] نبودم، ولى با تكيه به توجه حضرت فاطمه(س)، اين كار را در جوار اين بقعه منوره و با توسل به لطف و عنايت آن بزرگوار انجام‏دادم. اگر مطلوب دانشوران واقع‏شد، از بركات اين بقعه نورانى است وگرنه از بى‏بهرگى و كم‏استعدادى من است.

توفيقات خود را رهين توجهات حضرت معصومه(س) مى‏دانست; بالاى صفحات بيشتر تقريرات و نوشته‏هايش را با عبارت «يا فاطمه‏» مزين مى‏كرد و با آنكه شاعر نبود، به خاطر اظهار علاقه به حضرت معصومه(س) قطعاتى مى‏سرود. (1)

پس از فوت آية‏الله حائرى، در حرم مطهر توفيق اقامه نماز جماعت‏يافت. او ابتدا در مقبره حاج‏شيخ و سپس در مقبره شاه‏عباسى، (مسجد امام خمينى)، بدين فريضه الهى پرداخت. اين مكان بسيار كوچك بود و بارها به وى گفته‏شد كه بهتر است در مساجد بزرگ بيرون حرم اقامه جماعت كند، ولى در پاسخ فرمود: من بدان جهت اينجا را مى‏پسندم كه قبل از نماز توفيق زيارت پيدامى‏كنم.

هنگامى كه به خاطر برخى از تعميرات نماز جماعتهاى داخل حرم براى مدتى تعطيل‏شد، او براى نماز به نزديكترين مسجد به حرم مى‏شتافت تا پس از نماز به فيض زيارت نائل‏شود.

آرزوى ديرينش اين بود كه، او نيز همچون استادانش در جوار كريمه اهل‏بيت مدفنى يابد.

در رژيم طاغوت، مدتى دفن اموات در حرم ممنوع‏شد، او وقتى اين خبر را شنيد، بشدت نگران‏شد و همواره مى‏گفت. خدايا، پس قبر ما چه مى‏شود؟!

او زيارت را در كمال خشوع مى‏خواند چنان گريه مى‏كرد و توجه مى‏يافت كه هر صاحبدلى مجذوب مى‏شد. آية‏الله شهيد سيدمصطفى خمينى وقتى او را با اين حال در كنار قبر على‏بن ابى‏طالب مشاهده‏كرد، گفت: عجب حالى دارد! خوشا بحالش. او مقيد بود كه زيارت را، هرچند زيارت جامعه كبيره باشد، در حال ايستاده و درنهايت ادب بخواند و به هنگام تشرف به حرم امام رضا(ع) هميشه زيارت جامعه كبيره را مى‏خواند.

او به حق زائرى عارف، مجاورى قدرشناس و عالمى عامل بود. اميد آنكه خداوند، چنانكه در اين دنيا آرزويش را برآورده‏ساخت و در كنار كريمه اهل‏بيت مدفن عطايش كرد، در سراى جاويد نيز او را همجوار فاطمه معصومه و اجداد طاهرينش سازد.

آنچه مى‏آيد گفتگوى كوتاهى است كه با آن عزيز سفركرده انجام شده‏است.

لطفا: چنانچه خاطره‏اى از كرامات حضرت معصومه(س) ديده يا شنيديد و در خاطر شريف مانده‏است، برايمان بفرماييد.

يك مورد، كه مربوط به خودم مى‏شود، اين است كه مدتى بود دستهايم ورم‏كرده، پوست آن ترك برداشته‏بود به طورى كه نمى‏توانستم وضو بگيرم و ناچار بايد تيمم مى‏كردم. معالجات بى‏اثر شده‏بود، تا اينكه به حضرت معصومه(س) متوسل‏شدم. در همان حال مثل اينكه به من الهام‏شد دستكش به دست كنم; همين كار را كردم، دستم خوب شد.

مورد ديگر را آقاسيدحسن احتشام، فرزند آقاسيد جعفر احتشام كه هردو ازمنبريهاى قم بودند، برايم نقل‏كرد. او گفت: شيخ‏ابراهيم صاحب‏الزمانى تبريزى شبى در خواب مى‏بيند به حرم حضرت معصومه(س) مشرف‏شده، مى‏خواهد داخل حرم شود نمى‏گذارند و به او مى‏گويند: حضرت فاطمه(س) و حضرت معصومه(س) به گفتگو نشسته‏اند، به اين خاطر كسى نبايد داخل شود.

آقا شيخ‏ابراهيم مى‏گويد: من مادرم سيد هست و با آنها محرم هستم، من چرا؟

وقتى اين را مى‏گويد به او اجازه مى‏دهند داخل شود. داخل حرم كه مى‏شود مى‏بيند آن دو بزرگوار با هم صحبت مى‏كنند، از جمله حضرت معصومه(س) به فاطمه زهرا(س) عرض مى‏كند: حاج سيدجعفر احتشام براى من مدحى گفته‏است. و آن را براى آن حضرت مى‏خواند.

آقا شيخ ابراهيم يك روز در جلسه دوره‏اى اهل منبر، كه سيدجعفر نيز حضورداشته، اين خواب را نقل مى‏كند. سيدجعفر مى‏پرسد: چيزى از آن سروده راء هم شنيدى؟

مى‏گويد: فقط آخر آن شعر يادم هست. اين بود: «دخت موسى‏بن جعفر».

تا اين را مى‏گويد، سيدجعفر گريه مى‏كند و مى‏گويد: خواب تو صحيح است من چنين شعرى گفته‏ام.

حاج سيدجعفر خيلى منبر باحال و سوز و گدازى داشت; وقتى روضه مى‏خواند، خودش خيلى گريه مى‏كرد.

آقاحسن گفت: به پدرم خيلى اصراركردم شما هم همانند ديگر شعرا در آخر شعرتان تخلصى داشته‏باشيد نمى‏پذيرفت تا اينكه يك بار به خاطر سماجت من اين شعر را سرود:

اى فاطمه به جان عزيز برادرت بر احتشام لطف‏نما قصر اخضرى (2)

اتفاقا در همين دنيا قصر اخضر به ايشان داده‏شد. در قسمتى از مسجد بالاسر كه آقاى مرعشى نماز مى‏خواندند، قبر احتشام آن‏جاست مزين به يك سنگ مرمر سبز! مورد ديگر: آقاى حاج‏شيخ حسنعلى تهرانى، جد مادرى آقاى مرواريد و از علماى بزرگ و شاگردان فاضل ميرزاى شيرازى است، حدود پنجاه‏سال در نجف‏اشرف اشتغال به تحصيل داشته‏است. اين اواخر آمده‏بودند مشهد مقدس و آنجا ساكن شده‏بودند. ايشان برادر تاجرى به نام حاج حسينعلى شال‏فروش داشت كه در تمام مدتى كه حاج‏شيخ مشغول به تحصيل بود ماهى پنجاه‏تومان برايش مى‏فرستاد. ايشان فوت مى‏كند، جنازه‏اش را به قم مى‏آورند و دفن مى‏كنند.

وقتى خبر فوت او را به برادرش در مشهد مى‏دهند، حاج‏شيخ به حرم امام رضا(ع) مشرف مى‏شود و عرض مى‏كند: يابن رسول‏الله، برادرم به من فراوان خدمت نموده‏است و من نتوانسته‏ام هيچ‏يك از خدمات او را جبران‏نمايم، جز همين الآن كه به حضور شما مشرف شده‏ام; خواهش مى‏كنم از خواهرت معصومه(س) بخواه برادرم را، كه اكنون در حريم او مدفون است، مورد عنايت قراردهد.

همان شب، يكى از مؤمنين خواب مى‏بيند به حرم حضرت معصومه(س) مشرف‏شده به او مى‏گويند: حضرت امام رضا(ع) به قم آمده‏اند تا اينكه سفارش برادر حاج‏شيخ حسينعلى را به خواهرش بنمايد.

او، كه از جريان مطلع‏نبوده، معنى خوابش را نمى‏فهمد. تا آنكه خواب را براى حاج‏شيخ نقل‏مى‏كند. ايشان مى‏فرمايد: خواب شما درست است همان شب من به حرم حضرت رضا(ع) مشرف شدم و به آن حضرت متوسل شدم و چنين خواهشى كرده‏بودم. مرحوم آقا سيدمحمدتقى خونسارى وقتى اين خواب را شنيدند، فرمودند: معلوم مى‏شود قم حريم حضرت معصومه است و حضرت رضا(ع) در اينجا مستقيم در كارى دخالت نمى‏كند; به قم تشريف‏فرما مى‏شوند و به خواهر سفارش برادر حاج‏شيخ حسينعلى را مى‏نمايند.

در پايان از همكارى صميمانه حجة‏الاسلام والمسلمين مصلحى، فرزند بزرگوار آية‏الله العظمى اراكى، سپاسگزارى مى‏كنيم كه اطلاعات لازم را در اختيار ما قرارداد و ما را در تحقق اين مصاحبه يارى‏كرد.

نمونه‏اى از اشعار عربى آن بزرگوار چنين است:




  • سر الاله بضعة الرسول
    اخت الامام عمة‏الجواد
    بحبها ارجو النجاة فى الغد
    بل من عذاب القبر والسؤال
    قبتهامحبوبة الجبار زائرها
    مستمسك البرية
    وحبها من كل شر جنة
    واصلها من اطيب الاصول
    من دوحة سلالة الرسول



  • بنت الكاظم سليلة‏البتول
    شفيعة لمحشر العباد
    من العذاب والنكال السرمد
    وكل ما يعقب من اهوال
    مشمول لطف البارى وقبرها
    فى كل ما تنزل من بلية
    وبغضها مبعد من جنة
    من دوحة سلالة الرسول
    من دوحة سلالة الرسول




1- نمونه‏اى از اشعار آية‏الله العظمى اراكى درباره حضرت معصومه(س):









  • محرم اسرار حق سليل حضرت كاظم
    منبع صدق و صفا برج عفت و عصمت
    بحر عطاء و سخا، سماء فضل و فتوت
    دخت امام عمه امام بنت ائمه
    گشته ديار قم از نزول جلالش
    هركه تواند زند بدامن او چنگ
    رهد از ابحار هم و محنت متلاطم



  • مصطفوى فر و مرتضوى‏نژاد و علائم
    فاطمه معصومه كوست، اصل مكارم
    مرقد پاكش مطاف عرب و اعاجم
    نور حق از قبه منير او متراكم
    مورد شد رحال بهر عامى و عالم
    رهد از ابحار هم و محنت متلاطم
    رهد از ابحار هم و محنت متلاطم




2- شعر مرحوم سيدجعفر احتشام:





  • اى خاك پاك قم چه لطيف و معطرى
    گوهر كجا و شان تو نبود عجيب اگر
    بس باشد اين مقام تو را اى زمين قم
    آن بانوى حريم امامت كه مام دهر
    يا فاطمه حريم خدا بضعه بتول
    تو دخت موسى و اخت رضا يقين
    فخر امام هفتم، هشتم كه از شرف
    مريم كه حق زجمله زنهاش برگزيد
    از لطف خاص و عام تو اى عصمت اله
    پصد حيف يوم طف نبودى به كربلا
    وآن يك شكسته بازو و آن يك دريده گوش
    زينب كشيد ناله كه ياايها الرسول
    يا فاطمه بجان عزيز برادرت
    بر احتشام لطف‏نما قصر اخضرى



  • خاكى ولى ز ذوق و صفا بند گوهرى
    گويا زقدر و منزلت از عرش برترى
    مدفن براى دختر موسى‏بن جعفرى
    يازاده بعد فاطمه يك همچو دخترى
    حبوبه مكرمه حى داورى هستى
    گردون نديده همچو پدر هم برادرى
    وى را يگانه دختر و آن را تو خواهرى
    شايسته نيست آنكه كند با تو همسرى
    بر عاصيان شفيعه فرداى محشرى
    بينى بنات فاطمه با حال مضطرى
    وآن ديگرى به چنگ لئيم ستمگرى
    بين بهر ما نمانده نه اكبر نه اصغرى
    بر احتشام لطف‏نما قصر اخضرى
    بر احتشام لطف‏نما قصر اخضرى



/ 1