پاسدارى از دين - پاسدارى از دین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پاسدارى از دین - نسخه متنی

محمود مهدى پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پاسدارى از دين

محمود مهدى پور

يكم: ضرورت اسلام‏شناسى

«اسلام‏» آئينى هماهنگ با عقل و فطرت است و «دين‏» و «خرد»دو حجت پيدا و پنهان خدا براى هدايت انسانهاست. دشمنى با«اسلام‏» همان قدر غير منطقى است كه خصومت‏با «عقل و خرد» ومحروميت از دين به انسان آنچنان ضربه مى‏زند كه «فقدان عقل وانديشه‏».

«اسلام‏شناسى‏» نياز امروز و فردا و فرداهاى جامعه بشرى است.

اگر فطرت پاك انسان با مجموعه‏ى انديشه‏ها، آرمان‏ها و رهنمودهاى‏اسلام براى زندگى بشر آشنا شود، از عمق جان شيفته و شيداى آن‏مى‏گردد. بازگشت‏به قرآن و عترت(ع) و تلاش براى شناخت‏بهتر و پيروى از رهنمودهاى اين دو، تنها راه رهايى بشريت در جهان فريب و نيرنگ است. «ويژه نامه امام صادق(ع‏») به همين اميد شكل گرفت كه ما را در ناخت‏بهتر اهل‏بيت عليهم السلام يارى بخشد زيرا شناخت‏بهتر «ثقلين‏» بسيارى از آفات جامعه‏ى اسلامى را از بنياد ريشه كن مى‏سازد.

دوم: دشمنان دين

اسلام عزيز از فجر پيدايش و در طول تاريخ از سوى سه گروه موردتهاجم بوده و اين سه گروه هركدام با شيوه‏هاى خاص خويش و غالبادر يك برنامه ريزى هماهنگ، اسلام و مسلمانان را مورد هجوم قرارداده و با آن دشمنى كرده‏اند. اين سه گروه عبارت اند از:

1- كفار يا دشمنان خارجى.

2- منافقان يادشمنان داخلى.

3- مسلمانان ناآگاه و يا دوستان نادان.

هركس دشمنان اسلام و مسلمين را به مسلمانان غافل و ناآگاه‏منحصرسازد بى‏شك به سود دشمنان خارجى و منافقان داخلى گام برمى‏دارد و هركس آفت جمود و تحجر و جهل بى‏خبرى را ناديده بگيرد راه‏نفوذ كفار خارجى و منافقان كينه جو را باز مى‏گذارد.

خصومت‏سردمداران كفرجهانى و همكارى منافقان غرب زده با اسلام وانقلاب اسلامى «توهم توطئه‏» نيست، واقعيتى آشكار است و عموم‏مسلمانان به ويژه دولتمردان متعهد وحوزويان آگاه و جوانان مؤمن‏بايد دريك برنامه ريزى دلسوزانه و با رهبرى پيشواى برزگ انقلاب‏اسلامى همزمان در سه جبهه به جهاد برخيزند.

1- جبهه نبرد با كفرجهانى و قدرت‏هاى استكبارى خارجى.

2- جبهه نبرد با منافقان و دورويانى كه مى‏خواهند هم ازامتيازات مسلمانى استفاده كنند و هم از كسيه كفر خارجى بهره‏مندشوند. «ياايهاالنبى، جاهد الكفار و المنافقين و اغلط عليهم‏».

3- جبهه نبرد با جمود و تحجر و جهل و آز

سوم: فتنه فرهنگى

امروز ريشه همه فتنه‏ها، «فتنه فرهنگى‏» است. و در فتنه‏فرهنگى، نهادها و مسوولان و مديران و مجريان برنامه‏هاى آموزشى،تبليغى و دست اندركاران فكر و فرهنگ و هنر بيشترين نقش را ايفامى‏كنند. «رسانه‏ها» در دو بعد مثبت و منفى سلطان بى رقيب‏انديشه‏ها و حاكمان كشور «افكار عمومى‏» هستند.

فتنه فرهنگى كنونى در ايران اسلامى، سر در خارج دارد و دست درداخل. «انديشه‏» خارجى است و «بستر اقدام و عملى داخلى‏»،«مغز استكبار» دستور مى‏دهد و «دست منافق‏» مى‏نويسد. گاه‏جنجال رسانه‏اى و جنگ زرگرى مى‏آفريند تا بتواند قيمت نفت را تاهفت دلار و «مفت تومان‏» كاهش دهد و لحاف ملا را غارت كند.

گاه عرفان كاذب و يوكا و صوفيگرى سياسى را دامن مى‏زنند، تاجامعه را از واقعيت غارت و بيداد بين المللى غافل سازند.

گاه «شكست و پيروزى‏هاى ورزشى‏» را آن قدر مهم جلوه مى‏دهند، كه‏شكست و پيروزى‏هاى سياسى، اقتصادى و علمى و فرهنگى به طاق نسيان‏سپرده مى‏شود. و گاه آن قدر از آزادى دختر و پسر و آرايش و رقص‏و نوار وعكس سخن مى‏گويند كه «آزادى ته‏» جاى «آزادى انديشه وسر» را مى‏گيرد و آزادى «عقيده‏» از آزادى «غريزه‏» سر برمى‏آورد. و جنگ انواع توسعه سرانجام به «توسعه اعتياد» و مصرف‏مواد مخدر و گسترش بى‏اعتبارى نظام كشيده مى‏شود.

چه بايد كرد كه:

نگهبان حرم معمار دير است يقينش مرده و چشمش به غير است

تا «مرشد» تساهل و تسامح بركرسى وزارت ارشاد تكيه زده است:

هر دم از اين باغ برى مى‏رسد.

تازه‏تر از تازه‏ترى مى‏رسد.

چهارم: بدعت و تحريف

تحريف دين توسط برخى مسوولان فرهنگى كشور و حمايت مالى سياسى وتبليغاتى و تشكيلاتى از «تحريف گران‏» و «بدعتگذاران‏» گناهى‏كوچك و اقدامى قابل اغماض نيست. اين كار اگر آگاهانه انجام‏گيرد، گناهى در حد كفر و ارتداد از اسلام است و اگر جاهلانه‏باشد، ضربه‏اى هولناك بر پيكر فرهنگ و انديشه‏ى اسلامى است و دست‏اندركاران اين امور كوچكترين شايستگى براى تصدى مسووليت‏ها ودخالت در امور اسلام و مسلمين ندارند.

رسول خدا(ص) فرمود:

«من اتى ذابدعه فوقره فقد سعى فى هدم الاسلام‏» (1) .

هركس بدعت گذارى را احترام كند و بزرگ شمارد. در هدم اسلام‏كوشيده است.

پنجم: مراحل دين زدايى

محو «دين‏»، «مسخ دين‏» و «محدود كردن آن به امور زندگى‏شخصى‏» و «مهجور گذاردن‏» آن چهار هدف مرحله‏اى و فازبندى شده‏از سوى دشمنان اسلام است، اجراى فازهايى مشخص از فرايند دين‏زدايى و اسلام ستيزى برعهده منافقان و مزدوران سياسى داخل جامعه‏اسلامى و اجراى فازهاى بعدى برعهده خودكفار بى‏نقاب بيرونى است.

حوزه‏هاى علوم اسلامى و همه مسلمانان بيدار بايد در برابر اين‏چهار حركت‏خطرناك:

اعراض از دين.

كتمان دين.

تحريف دين.

و تكذيب دين، با تمام توان به پا خيزند و نقشه مشترك «كفر ونفاق‏» را كه بخشى از آن در كنفرانس برلين افشا گرديد، نقش‏برآب كنند.

ششم: حوزه، پاسدار دين

نيابت فرهنگى از محضر امامان معصوم‏عليهم السلام‏به صلاحيت‏هاى‏بالايى نياز دارد كه «ايمان‏» و «تقوا» و «فقاهت‏» و«زمان‏شناسى‏» از مهمترين اركان آن است. افراد فاقد تفكرتوحيدى و آنها كه به نام و نان و ريا و رياست مى‏انديشند و ازتقوا و آگاهى به حقايق زمانه و نيرنگ‏هاى دشمنان بى‏بهره‏اند، به‏هيچ وجه صلاحيت نيابت‏سياسى، يا فرهنگى از سوى عترت‏عليهم السلام‏را ندارند. و در حوزه‏هاى علوم دينى و بين مراجع تقليد راستين‏امت اسلامى هميشه پاسداران دين و مدافعان اسلام و مسلمين بوده وهستند و امروز هم اگر حقايق اسلام دستخوش تحريف و كتمان قرارگيرد، «پاسداران انديشه امامت‏»، ايران را كربلايى ديگر خواهندكرد. و تا حوزه‏ها و مسلمانان آگاه حضور دارند، «دين ستيزى‏»راه بجايى نخواهد برد.

هفتم: دين ستيزى نفاق

رعايت احكام دينى و قوانين اسلام، از سوى جامعه، محصول اعتمادبه قانون گذاران و قانون شناسان و مجريان قانون است. فعاليت‏«مطبوعات جبهه نفاق‏» براى سلب اعتماد از رهبرى، فقهاى شوراى‏نگهبان، مجلس شوراى اسلامى، رياست جمهورى و قوه قضائيه و توهين‏و تحقير روحانيون شيعه و حوزه‏هاى علميه، در حقيقت تئورى‏پردازى‏براى هرج و مرج عقيدتى، اخلاقى، و گامى عملى به سوى دين زدايى واسلام ستيزى محسوب مى‏گردد. آنها كه با وجود هرگونه «خط قرمز»و «منطقه ممنوعه‏» به مخالفت‏برخاستند، آنها كه مرز بين خودى‏و غير خودى را به تمسخر گرفتند، آن‏ها كه مردم را به‏«راهپيمايى عليه خدا» فراخواندند. و آنها كه براى تصويب تك‏تك احكام قضايى، دم از رفراندم و نظرخواهى عمومى و «افكارملت‏» مى‏زنند، و به اراده «شخصى‏» و «محفلى‏»، «عزم ملى‏»،«اراده ملى‏»، «پرونده ملى‏» و «انديشه ملى‏» مى‏آفرينند وآن‏ها كه «اراده ملت‏» را فرا روى «شريعت و ديانت‏» جهت‏مى‏بخشند و مردم را به مبارزه با نهادهاى دينى و قانونى تشويق وتحريك مى‏كنند، دشمنان آشكار و كينه توز «ملت‏» و «اسلام‏» و«قانون‏» اند، گرچه فرياد مسلمانى برآورند و قانون را برنيزه‏ى «روشنفكرى دينى‏» علم كنند.

هشتم: منافق شناسى

بدگمانى به «خدا» و «خلق خدا» از انديشه‏هاى خام و هويت‏فكرى اخلاقى منافقان بر مى‏خيزد. «يظنون بالله ظن الجاهليه‏»و حمايت از اهداف و آرمان‏هاى دشمنان خارجى از راه‏هاى شناخت‏منافقان است. نه پذيرفتن داورى نهايى رهبرى امت اسلامى از ديگرشاخصه‏هاست. شايعه پراكنى و ياس آفرينى و تشديد اختلافات درون‏دينى و ادعاى روشنفكرى و اصلاح‏گرى از ديگر ويژگيهاى جريان نفاق‏است.

مسلمانان اصول گرا از هر طيف و گروه بايد هرچه سريعتر بر اساس‏معيارهاى مكتبى و رهنمودهاى رهبربزرگوار انقلاب اسلامى مرزهاى‏خود را با دگرانديشان روشن كنند و وفادارى خود را به ملت‏مسلمان و امت اسلامى و راه و انديشه امام خمينى(ره) نشان دهند وبدين وسيله هم خويش را از سقوط در دامن كفر رهايى بخشند و هم‏اميد استكبار را به ياس مبدل سازند. ان‏شاءالله.

نهم: اصلاح ذات البين

كشمكش‏هاى سياسى، تبليغاتى و خصومت دو جناح مسلمان علاوه برآسيب‏هاى اجتماعى و عقب ماندگى در تامين نيازهاى واقعى مردم،عامل اتلاف وقت و نيرو و امكانات مسلمين است و فراتر از زيان‏هاى‏مادى و دنيوى، دو طرف متخاصم را از ديدگاه معنوى گرفتار سقوط‏اخلاقى و عرفانى مى‏سازد و دين و دنياى دو طرف قربانى «عقده‏هاى‏شيطانى‏» مى‏شود. عاقلان دو گروه بايد مرزهاى دو جناح را كاهش‏دهند و كم رنگ كنند و رهنمود قرآنى «اصلحوا ذات بينكم‏» را به‏ياد آورند.

در حديث نبوى هم آمده است: «الا اخبركم بافضل من درجه الصيام والصلاه و الصدقه؟ اصلاح ذات البين، فان فساد ذات البين‏هى‏الحالقه‏» (2) .

آيا به كارى كه برتر از روزه و نماز و صدقه باشد، شما را آگاه‏نسازم؟ اين كار آشتى‏دادن مومنان است و اختلافات‏» عامل ستردن‏«دين‏» است.

دهم: تعامل دين و دولت

رابطه دين و دولت‏به چند شكل قابل تصور است:

1- دولت‏خود را با دين هماهنگ سازد.

2- دين خود را با مصالح دولتمردان هماهنگ كند.

3- قلمرو دين و دولت تفكيك شود و هركدام كارآيى خاصى خود راداشته باشند و در حوزه يكديگر دخالت نكنند. آنچه انقلاب اسلامى‏به مردم ايران و جهان آموخت اين بود كه زندگى فرد و جامعه‏قلمرو حكومت‏خداست. و دولت‏ها بايد دينى شوند نه دين «دولتى‏».

دربارها، بايد اسلامى شود، نه اسلام دربارى. در «نظام اسلامى‏»دين قانون زندگى فرد و جامعه است. و دولتمردان پيشآهنگان عشق وايمان به دين‏اند و هيچ گاه دين را رقيب خويش نمى‏دانند، در نظام‏اسلامى، «مشروعيت‏» و «مقبوليت‏» دولتها در سايه «دين‏مدارى‏» مسوولان است. و هركس در هر رده و مقام با دين و ديندارى‏بستيزد، مشروعيت و قبوليت‏خود را فروخته است. در نظام اسلامى،دولتمردان از موضع «دين پژوهى‏» نظر نمى‏دهند. بلكه دولتمردان‏در ترازوى «دين پژوهى‏» قرار مى‏گيرند. تلاش براى اين كه دين‏منطبق با خواست وزيران و وكيلان معرفى شود، و تفكر و عملكردقدرتمندان توجيه دينى شود، خطرى است كه هم اكنون حوزه‏هاى علوم‏دينى را تهديد مى‏كند. «توحيد» جز به حاكميت‏بر دولت‏ها وملتها، رضايت نمى‏دهد و تفكيك دين از سياست و داورى وزيران وسرمايه داران درباره هويت دين و احكام آن و همآهنگ‏سازى دين بافهم و ميل «رجال سياسى‏» و كارگزاران چيزى جز خيانت‏به دين وملت نيست.

دولت و قدرت اگر مجرى بى‏چون و چراى قانون خدا باشد، مشروع است‏و مقبول و جز در اين جايگاه طاغوت است و نامشروع دولتمردان‏هرگز حق ندارند، قدرت سياسى و امكانات اقتصادى و تبليغاتى رادر جهت تضعيف ايمان و گمراهى مردم به كار گيرند. و اگر دراحكام و قانون الهى شك دارند، مى‏توانند، از قدرت كناره‏گيرى‏كنند و به «پژوهش و تحقيق‏» مشغول شوند ولى تا در راس قدرت‏هستند بايد صد در صد مقلد «ولايت فقيه‏» و كارشناسان دين‏باشند. مجريان فقط مى‏توانند از شوراى نگهبان و قوه قضائيه ومجلس استفسار كنند. تمسخر دين و دين شناسان و فقهاى شوراى‏نگهبان درجامعه اسلامى از سوى رسانه‏هاى دولتى قابل پذيرش نيست وبايد دانست كه در جنگ دين و دولت هميشه دولتمردان سقوطكرده‏اند. گرچه دينداران را هم به زحمت مى‏افكند.

و السلام - سردبير


1- بحارالانوار، ج‏47، ص‏217.

2- كنزالعمال، حديث، 5480.


/ 1