شعر
تقديم به پناه دلها
سلام حكيمى
هرچند دل به ياد تو تنها نشسته است
اينك به باغ عاطفهام غنچهاى اميد
يك لاله در كوير سكوتم زجنس عشق
هرلحظهاى زچشم قلم مىچكد غزل
مولا به كوچههاى دل آيينه كاشتم
يعنى نگاه من به تماشا نشسته است
اما فراز بام ثريا نشسته است
با شاخههاى سبزشكوفا نشسته است
چشم انتظار نم نم دريا نشسته است
يعنى كه كلك هم به تمنا نشسته است
يعنى نگاه من به تماشا نشسته است
يعنى نگاه من به تماشا نشسته است
تقديم به خورشيد هميشه جاويد قم، حضرت فاطمه معصومه عليها السلام
سلام حكيمى
ذره ذره گرد كوى تو چه زيبا مىرود
مىربايد ساقهاى خورشيد نور از دركهت
هر دقيقه روح من مثل كبوترهاى تو
خامه مىبويد تمام واژههاى سبز را
كلك مىكارد غزل در لابه لاى دفترم
اى شفيع عشق من با ياد رويت هرشبى
مىچكانم هرنگاهم را به روى سنگهايت
اين نگاه ناب من تا عمق دريا مىرود
مىچشد عشق از سرايت تا ثريا مىرود
روزها يك شاخهاش تا عرش بالا مىرود
مىمكد گرد و غبارت را به رؤيا مىرود
ليك هرلحظه به سوى سبز ترها مىرود
گرچه با سرپيش پاى شعر تنها مىرود
اين دلم تا انتهاى شب شكيبا مىرود
اين نگاه ناب من تا عمق دريا مىرود
اين نگاه ناب من تا عمق دريا مىرود
به مناسبت ولادت حضرت زينب(س) و روز پرستار
بانوى آب...
زهرا اكافان «ندا»
اين روز را در شاديت امروز و فردا كردهام
اى آبى سبز نجيب، آى آسمانى فام دل
اى خوب، اى آبىترين، صافى، زلالى، سادهاى
امروز روز خوبتوست، اىزينب، اىبانوى آب...
آنجا كه از سهم دعا دست دلم پر مىشود
بيمار با چشم شفا، از مرگ مىيابد رها
قفل بزرگ بسته را با دست تو واكردهام
تابشكفد برگ دلت، گلخانه را وا كردهام
امروز را با قطرهاى از شوق فردا كردهام
روح بلند شيعه را من در تو پيدا كردهام
آئينه عشق ترا در شب تماشا كردهام
هر نيمه شب ياد ترا در دل فرادا كردهام
قفل بزرگ بسته را با دست تو واكردهام
قفل بزرگ بسته را با دست تو واكردهام