امام موسى صدر و اولين حكومت ولى فقيه - امام موسی صدر و اولین حکومت ولی فقیه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام موسی صدر و اولین حکومت ولی فقیه - نسخه متنی

عبدالرحیم اباذری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امام موسى صدر و اولين حكومت ولى فقيه

عبدالرحيم اباذرى

نهم شهريور1377، درست‏بيست‏سال از ماجراى غم انگيز ناپديد شدن فقيه مجاهد و انديشمند توانا امام موسى صدر مى‏گذرد. در اين دو دهه، با توجه به وضعيت‏سياسى و جنگ تحميلى و دهها موانع و مشكلات ديگر، مساله ناپديد شدن آن بزرگوار چنانكه بايد و شايد پيگيرى نشد. اكنون نيز اين امر مهم در هاله‏اى از ابهام قرار دارد. از سوى ديگر، در اين مدت حتى فرصتى پيش نيامد تا محققان، انديشمندان و صاحب نظران در كنفرانسها و ميزگردهاى علمى - تحقيقى انديشه‏هاى ناب اين مرد بزرگ را بررسى كنند و ابعاد وجودى‏اش را به مردم بشناسانند.

در طول تاريخ تشيع، امام موسى صدر نخستين مجتهد «جامع الشرايطى‏» است كه خود قدم پيش نهاد و حكومتى شيعى با عنوان «مجلس اعلاى شيعيان‏» را در لبنان پايه گذارى كرد. (1) نفوذ معنوى و مادى اين حكومت چنان توسعه يافت كه در مدت كوتاهى حكومت مركزى لبنان را بطور جدى تحت تاثير قرار داد. در طول تاريخ شيعه، حكومتهاى شيعه بسيارى مانند آل بويه، علويان، فاطميان و ... پديد آمدند و تا حدودى سبب نشر فرهنگ اهل بيت‏شدند; ولى محور همه يا بيشتر آنها شخصيتهايى بودند كه انديشه ثروت و قدرت در سر مى‏پروراندند و از معارف تشيع بهره‏اى نداشتند. در اين حكومتها دانشمندان مذهبى بيشتر مشاور شمرده مى‏شدند و گاه وزارت را به عهده مى‏گرفتند. بر اين اساس، هرگز نمى‏توان موردى در تاريخ يافت كه فقيهى شيعه براى تشكيل حكومت الهى اقدام كرده باشد. البته فقهاى گرانقدر در كتب خويش بحثهاى علمى بسيار در خصوص حكومت اسلامى ارائه داده‏اند، ولى اين امر مهم، براى اولين بار، در حكومت امام موسى صدر تحقق يافت. نكته جالب توجه آن است كه وقتى حضرت امام خمينى، بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران، در سالهاى 45 - 44 در نجف اشرف حكومت اسلامى تدريس مى‏فرمود و تئورى اين طرح عظيم را به شاگردانش مى‏آموخت، امام موسى صدر در لبنان وارد ميدان عمل شده، زمينه‏هاى حكومت‏خود را بنيان نهاد و با پشتكار تمام، در سال 1348، به طور رسمى، آن را افتتاح كرد. البته بايد توجه داشت كه حضرت امام خمينى - رضوان الله تعالى عليه - از اهميت تلاشهاى امام موسى صدر در لبنان آگاهى داشت. از اينرو، در همان روزها، وقتى يكى از شاگردانش از وى مى‏پرسد كه، آقا فرض كنيد شاه را از كشور بيرون كرديد، آيا كسى داريد كه به جايش بگذاريد و از عهده اداره كشور برآيد؟ حضرت امام خمينى از امام موسى صدر نام مى‏برد و وى را براى اداره حكومت اسلامى ايران شايسته مى‏داند. (2)

هر چند حضرت امام خمينى به امام موسى صدر عنايتى ويژه داشت; ولى تندروهايى كه از عمق كار و موقعيت‏حساس امام موسى صدر آگاهى نداشتند و رفتار و مواضع او را با برنامه‏هاى مبارزاتى خود همگون نمى‏ديدند، به تكاپو افتادند و در جهت تيره ساختن روابط حضرت امام خمينى و امام موسى صدر بسيار كوشيدند. خوشبختانه نقشه‏هاى ناآگاهان با درايت و حسن تدبير دانشمند وارسته جناب هاشمى رفسنجانى ناكام ماند و ارتباط صميمانه اين مردان بزرگ همچنان ادامه يافت.

حجة‏الاسلام و المسلمين هاشمى رفسنجانى در بخشى از خاطراتش چنين مى‏نويسد:

«... لبنان براى ما آن روزها بيشتر از اين جهت جالب و پرجاذبه بود كه در آنجا يك روحانى شيعه و ايرانى - امام موسى صدر - يك تشكيلات رسمى به نام «مجلس اعلا» داشت كه يك نوع حكومت‏بود. چنين چيزى در آن روزها در جاى ديگرى از دنيا نداشتيم ... آقاى صدر هم ديدگاههاى خاصى در مورد ايران داشت. او بر حسب موقعيت‏خاصى كه داشت، از يك سو با رژيم ايران ناگزير روابطى داشت و از سوى ديگر با مبارزين هم صميمى بود. اختلاف نظرهايى هم بين او و طرفداران امام بود كه از من هم انتظار ايفاى نقشى داشتند. كه در ادامه همان سفر كه به عراق رفتم با امام در اين زمينه گفتگوهايى داشتم كه بى‏تاثير نبود ...

... منشا آن يكى مساله مرجعيت امام بود كه آقا موسى به خاطر مصالح مجلس اعلا و با توجه به محذوراتى كه داشت نمى‏توانست امام را معرفى كند و نيز با توجه به شيوه مبارزه‏اى كه ايشان انتخاب كرده بود، ناديده گرفتن رژيم شاه، امكان پذير نبود. سفارت ايران در لبنان از سفارتخانه‏هاى حساس ايران بود كه آقا موسى هم با سفارت ناگزير ارتباط داشت ... شيوه آقا موسى يك نوع مبارزه بود و مبارزه ما پرخاشگرى و قهر و اعتراض بود. طبيعى بود كه اين دو شيوه ناهماهنگى‏هايى پيدا مى‏كرد، ضمن اين كه هر دو جريان در هدف اصلى و اسلام خواهى مشترك بودند.

كسانى كه از بچه‏هاى ايران در لبنان بودند، انتظارشان از آقا موسى موضع‏گيرى صريح بر ضد رژيم شاه، سخنرانيهاى تند و احيانا دادن اعلاميه‏هايى در هر مناسبت‏بود; ولى او احساس مى‏كرد بر آوردن اين انتظارات به قيمت از دست دادن دستاوردهاى بسيار ارزشمندى - كه طى چند سال خون دل خوردنها و زحمات طاقت‏فرسا بدست آمده است - تمام مى‏شود كه به سادگى دست‏يافتن به آن امكان‏پذير نبود. بعلاوه آقا موسى، با تكيه بر همين امكانات، حمايتهايى از همين نيروهاى ناراضى - بچه‏هاى ايرانى - مى‏كرد كه بدون آن امكانات اينان نيز پشتوانه مهمى را از دست مى‏دادند. به همين خاطر، من وقتى به نجف رفتم و خدمت‏حضرت امام خمينى شرفياب شدم با امام حرفهاى زيادى را مطرح كردم; از جمله يكى از محورهاى مهم همين مساله بود. بنده خدمات آقا موسى را خدمت‏حضرت امام توضيح دادم و عقيده خودم را مطرح كردم كه وى نبايد طرد بشود.» (3)

نداى انبيا

اين ارتباط همچنان ادامه داشت تا جايى كه حضرت امام خمينى، پس از شهادت حاج آقا مصطفى، وقتى جنبش مردم را در ايران مشاهده كرد، بى‏درنگ با مصاحبه‏ها، تلگرامها و سخنرانيهاى آتشين نهضت اسلامى خويش را سمت‏شكوفايى پيش برد و صداى مظلوميت ملت ايران را به گوش جهانيان رساند. در اين زمان، امام موسى صدر از نخستين شخصيتهاى مذهبى - سياسى بود كه به دعوت اين صداى آشنا لبيك گفت و با شناخت عميق و درستى كه از انديشه‏هاى حضرت امام خمينى داشت، در مقاله‏اى، كه در اوايل شهريور1357 - يك هفته قبل از ناپديد شدن - با عنوان «نداء الانبياء» در روزنامه لوموند فرانسه چاپ كرد، بطور رسمى انقلاب اسلامى ايران را ادامه حركت انبيا خواند و امام خمينى - رضوان الله عليه - را يگانه رهبر بزرگ اين انقلاب و تنها جانشين پيامبران بر شمرد. (4) اين در حالى بود كه هنوز بسيارى از شخصيتهاى مذهبى، سياسى و فرهنگى داخلى و خارجى رويارويى با شاه را «آب در هاون كوفتن‏» مى‏پنداشتند.

هر چند امام موسى صدر در كشور لبنان به عنوان يك دانشمند شيعى مطرح بود، ولى هرگز خود را از آن شيعيان نمى‏دانست; بلكه براى نجات و هدايت همه مردم به پا خاسته بود. او با پيروان همه اديان يك نوع برخورد مى‏كرد. چنانكه وقتى شنيد در شهر بعلبك يك بستنى فروش مسلمان به بستنى فروش مسيحى ستم روا داشته است، بى درنگ سمت آن شهر حركت كرد، در مغازه مرد مسيحى حضور يافت، از بستنى‏اش تناول كرد و از وى دلجويى به عمل آورد. آنگاه بستنى فروش مسلمان را نيز اندرز داد و توبيخ كرد. (5) علاوه بر اين، او با حضور در محافل مذهبى مسيحيان و سخنرانى‏هاى پرشور براى آنها، اين گروه عظيم را بشدت شيفته خود مى‏ساخت‏به طورى كه بيشتر جوانان مسيحى، با اصرار فراوان، از او مى‏خواستند در مراسم ازدواجشان حاضر شود و عقد ازدواجشان را جارى سازد. (6) نتيجه اين ارتباط صميمانه آن است كه امروز محافل مسيحى لبنان بيش از مسلمانان و شيعيان در فراق وى مى‏سوزند و پيوسته موضوع ناپديد شدنش را دنبال مى‏كنند.

او درباره وحدت ميان مسلمانان نيز سخنى تازه داشت و معتقد بود كه كشورهاى اسلامى با همه كثرت پراكندگى جغرافيايى‏شان، در برابر جهان كفر و الحاد چون دهكده‏اى كوچك شمرده مى‏شود كه از هر خانه‏اش يك آهنگ و نوا به گوش مى‏رسد و اين موضوع دشمن را سخت دلگرم كرده است. او مى‏گفت: جهان اسلام در مقابل دنياى كفر به يك وحدت حقيقى و واقعى نيازد دارد. او همه مناديان وحدت را گرامى مى‏داشت; ولى خود در اين‏باره نظرى ديگر داشت; براى تحقق آرمانهاى والاى اسلامى وحدت فقهى را پيشنهاد مى‏كرد و مى‏گفت: براى نوميد ساختن دشمن و تقويت جبهه داخلى، اولين قدم اين است كه افقهاى شرعى و اذان و اقامه‏ها و ... يكى شود و از تمام خانه‏هاى اين دهكده يك نوع صدا و آهنگ به گوش برسد. او اين سخن خويش را بارها در سخنرانيها و نامه‏ها و پيامهايش تكرار كرد و به گوش رهبران اهل سنت رساند. (7)

ناگفته‏ها درباره شخصيت‏بى‏همتاى امام موسى صدر و تازه‏هاى فكر و انديشه اين مرد الهى بسيار است; ولى، به خاطر رعايت اختصار، ناگزير بدين اندك بسنده مى‏كنيم. اميد كه آن بزرگمرد از پس پرده اسارت برون آيد و خود انديشه‏هاى والايش را براى علاقه‏مندانش بازگو كند. ان شاء الله.


1- امام موسى صدر، اميد محرومان، عبدالرحيم اباذرى، ص‏118.

2- همان، ص‏227.

3- هاشمى رفسنجانى، دوران مبارزه، ج‏1، ص‏281 - 275.

4- روزنامه جمهورى اسلامى، 11/6/1368، ص‏11.

5- اخيرا با اين بستنى‏فروش مسيحى، كه دوران پيرى خود را سپرى مى‏كند، مصاحبه تلويزيونى شده كه نوار ويدئو آن موجود است.

6- حضرت آية‏الله سيد محمد على موحد ابطحى اصفهانى براى نگارنده چنين نقل كرده است: هنگامى كه امام موسى صدر براى انجام كارى از لبنان به نجف آمده بود، اين موضوع را به عنوان يك فرع فقهى مطرح و از دوستان نظرخواهى مى‏كرد كه آيا عقد وصلت اين جوانان را برابر مقررات دين خودشان جارى كنم يا مانند مسلمانان عقد شريعت اسلام را بر آنان جارى سازم؟

7- به عنوان نمونه رجوع كنيد به: ابجدية الحوار، حسين شرف‏الدين، ص‏159 و امام موسى صدر، اميد محرومان، ص‏211.


/ 1