مساجد اوليه مسلمين قطعه زمينى وسيع و مربع شكل بود كه اطرافآن را چهار ديوار يا خندق احاطه مىكرد و داراى ماءذنه نبود. اما اكنون اغلبمساجد داراى قسمتى است ميانى بنام صحن كه گاهى نيز مسقف است و در اطراف آنچهار رواق دارد كه وسيعترين آن رواق قبله است كه محراب نيز در آنجا قراردارد.نخستين مسجد را حضرت محمد(ص) در مدينه(يثرب) و در كنار خانه خود ساخت. زمينآن خوابگاه شتران بود و پيغمبر آن را از صاحبش خريد. سپس خلفا و حاكمان وپادشاهان بر وسعت آن افزودند و در تزيين آن كوشيدند. در فاصله قرن اول و دومهجرى در عهد امويان با همكارى معماران بيزانس شيوه معمارى يونانى در ساختمانمساجد بكار رفت اما مسلمانان در آن تغييراتى دادند چنانكه بمرور زمان برخى ازكليساها به مسجد تبديل شد يعنى جهتبنا را از مشرق به سوى مكه تغيير دادند.در پارهاى مساجد سنت معمارى ايرانى عصر ساسانى نيز ملحوظ گشته است در اين نوعمساجد بخش اصلى را شبستان تشكيل مىدهد كه قبهاى بر آن قرار گرفته است. اين قبهيا گنبد به صورت مخروطى، مدور كه بعدها شلجمى شكل يا به شكل خربزه قاچ قاچ باسردرى مستطيل شكل درآمد.نقاشى مذهبى و تصوير ائمه در اسلام مجاز نيست. تصوير انسان و بطور اعم موجوداتزنده را اسلام بت پرستى مىداند از اين رو هيچگونه تصويرى در مساجد ديده نمىشود.در عوض تزئين ديوارها و ايوانها و منبرها و محرابها به حد زياد معمول است كهعبارتند از اشكال مطرز گياهها و صور هندسى و كوكبى شكل با نوشتههاى زيبا و پرنقش و نگار عربى آيات قرآن به خط كوفى، نسخ، ثلث و غيره، بتدريج از قرن ششم وبويژه در قرن هشتم تزئين ديوارها، ايوانها، گنبدها و رواقها بوسيله روپوشى ازكاشى و موزائيك آراسته شد. محرابها و منبرها نيز با كنده كارى از چوب و گچ ومرمر مزين گرديد. نام برخى از مساجد مهم عبارتست از: مسجد الاقصى، مسجد الحرام،مسجد قبا، مسجد النبى، مسجد اياصوفيا و مسجد گوهرشاد.
مسجد جايگاه اصلى آموزش و پرورش در اسلام
مسلمانان در آغاز اسلام نياز فورى بهداشتن جايى كه دين خود را پياده كنند، احساس مىكردند و دريافتند كه خانههاىتنگ و كوچك آنان در خور گردآمدن چنين كارى نيست. كعبه را خانه خدا مىدانستند ومراسم حج را در آن به جاى مىآوردند لذا كعبه نمىتوانست مطمح نظر قرار گيرد ازاينرو پيامبر اسلام در مهاجرت خود به مدينه سنگبناى مسجد قبا را نهاد.آموزش به سادهترين صورت عبارت است از هماهنگ كردن انسان با ضروريات زندگى ونيازمنديهاى محيط خود و چون آيين مقدس اسلام در جامعه اسلامى به عنوان نظامى جهتدهنده به تمامى مظاهر زندگى به حساب آمده، توجه به معارف اسلامى و دريافتتعليمات آن نيز براى كليه مومنين ضرورى است. از اينجاست كه انديشه آموزش دراسلام براى دعوت و رساندن پيام بر امور ديگر مقدم شده است. بنابراين آغاز آموزشدر اسلام همراهستبا وعظ و ارشاد مسائل دينى و تذكارهاى روحى و چندان نپاييد كهمسجد به منزله جايگاه اصلى آموزش و پرورش مسلمانان درآمد و پيامبر اسلام نخستينفردى بود كه عرب را براى كسب دانش گرد خود فراهم آورد. و اعراب بىسوادى كهقرآن كريم از آنان با تعبير اميين ياد كرده انوار تابناك اسلام بر آنان پرتوافكند و بتدريجخواندن و نوشتن را فرا گرفتند.مسجد تا پايان سده اول هجرى به منزله مكانى براى وعظ و ارشاد واداى فرائضدينى چون نماز و رسيدگى به نيازمنديها و حل و فصل امور قضايى مسلمين به هنگامبروز مشكلات و معضلات روزمره اعراب باقى ماند، تا اينكه در آغاز قرن دوم هجرىتحولى تازه در حيات مسجد پديدار گشت. اين تحول متضمن كوشش و گسترشى بود كه درزمينه امور علمى، تحقيقاتى و آموزشى در آن به وجود آمد.
مكتب
يكى از تحولات ياد شده مكتب بود.«براى تعليم الفبا و كلام الله» درتعدادى از مساجد مكتب برپا مىشد. بعضى از مكاتب در خانه مكتبدار و برخى دردكانها تشكيل مىشد. و وقتى شروع به تاسيس مدرسه مىكردند، معمولا در بناىمدرسه، محلى نيز به مكتب تخصيص مىدادند تا داوطلبان را براى ورود به مدرسهآماده سازند. مكتب را گاهى كتاب(به ضم كاف و تشديد تاء) و مكتبدار را اديب ومعلم و مودب خواندهاند.شرط ورود به مكتب فقط اين بود كه كودك از عهده شست و شو و طهارت خود برآيد.بنابراين معمولا از 5 تا6 سالگى طفل را به مكتب مىگذاشتند. دوره تحصيل معين ومشخص نبود. هركس به تناسب توانايى مالى و استعداد ذاتى طفل، فرزند خود را بهمكتب مىفرستاد. ولى قاعدتا از سن بلوغ، يعنى حدود پانزده سالگى تجاوز نمىكرد.به معلم مكتبى كه در مسجد يا در مدرسه تشكيل مىشد معمولا از عايدات اوقاف حقوقداده مىشد و مستمندان و يتيمان در آنها رايگان تحصيل مىكردند... بعضى از اطفالرا گاهى معلم به كارهاى خصوصى خويش مىگماشت.اين جدايى مكتب از مسجد بنظر برخى از محققان نظير الشيرزى در «نهايته الرتبهفى طلب الحسبه»ص103 و القرشى در «معالم القربه»ص170 به فرمان رسول اكرمراجح است:«آموزش كودكان در مسجد روا نيست، چرا كه پيامبر اسلام - بر او درودباد فرمان داد تا مسجدها را از كودكان و ديوانگان دور نگهداريم، زيرا به درو ديوار مسجد بالا مىروند و پروايى از ناپاكيها(نجاست) ندارند پس براى آموختنآنان دكانهايى در كوچهها و كناره بازارها گرفته مىشود»
مدرسه
مدرسه از تحولاتديگر مساجد است اما بايد گفت در گذشته مسجد و مدرسه گاه به جاى هم مورداستفاده قرار گرفتهاند و حتى اگر بخواهيم از مدارس كهن كشورهاى اسلامى آغاز سخنكنيم بايد مساجد را مورد توجه قرار دهيم و بعد از آن هم كه ساختن مدرسه براىتعليم علوم شرعى معمول شد معمارى مخصوص مساجد در آنها موثر واقع گرديد. حتىبايد در نظر داشت كه پس از ايجاد و توسعه مدارس، مساجد نيز جنبه تربيتى وتعليمى خود را حفظ كرد. مثلا در قرن هشتم يعنى دورههايى كه سه چهار قرن ازايجاد مدارس كامل با كتابخانهها و حجرات و سازمان مخصوص مىگذشت، «ابنبطوطه» جهانگرد مشهور وقتى به شيراز رسيد در جامع اين شهر در درس حديثحاضر شد و پيشاز آنكه به شيراز برسد در جامع بغداد در حلقه تدريس حديثحضور يافته بود (رحلهابن بطوطه، مصر 1928 ميلادى، ج 1، ص136 و 142) و حال آنكه در آن ايام در بغدادچندين مدرسه بزرگ وجود داشت.بهمين جهت مدرسه را گاه مسجد و يا بالعكس مسجد را گاه مدرسه نيز مىناميدند واين اشتراك اسامى و خلط آنها با يكديگر در تمامى اعصار اسلامى معمول بود، و حتىگاه مقابر و زوايا يعنى عبادتگاههاى زهاد يا صوفيه و خانقاهها و رباطها نيزبراى استفاده از آموزش و پرورش به كار مىرفتند و علاوه بر اين چنانكه گفتهايمبيمارستانها و دارالشفاها يا «بيت الادويه»ها هم عاده براى تعليم پزشكى وداروسازى، و رصد خانهها براى تعليم رياضيات و نجوم مورد استفاده قرارمىگرفتند. پس ملاحظه مىشود كه مدرسه در تمدن اسلامى مفهوم كلى و عامى دارد كهقابل انطباق بر اجزاء مختلف و گوناگون است و در عين حال از سدههاى چهار و پنجمبه بعد مدارس خاص كاملى نيز به وجود آمد كه ضمنا عارى از جنبه دينى هم نبود.به هر حال با آن كه مسجد از عصر پيامبر(ص) بمنزله يك مركز اصلى تعليم و تربيتبود اما اين امر مانع از آن نمىشد كه آن حضرت در جاهاى ديگر نيز به تعليمبپردازد و عقيده داشتند كه در زمينه تعليم و تربيت تنها به مسجد نمىتوان بسندهكرد ... اما اطلاعى دقيق در دست نيست كه مكانهاى بوجود آمده جهت تعليم و تربيتبا عنوان«مدرسه» خوانده ميشده يا نه و ظاهرا لفظ مدرسه از اواخر قرن چهارمكما بيش در كتب و متون ادبى مشاهده شده كه از آن جمله مىتوان به اين بيت ازدعبل بن على خزاعى(م.249 هق) در قطعهاى در رثاى شهداى اهل البيت اشاره كرد:
مدارس آيات خلت من تلاوه و منزل وحى مقفر العرصات
ديگر ابومنصور ثعالبى(م. 429 ه.ق) است كه در «فقه اللغه» خود گويد: الدروس مكان درس الكتب اما ازكلمه مدرسه با تاء سخن نگفته است از شهرهايى كه در ايجاد مدرسه در گذشته شهرتىداشته استشهر نيشابور را بايد ذكر كرد. ابن سبكى اين موضوع را مورد توجه قرارداده و گفته است:نيشابور از مهمترين و بزرگترين شهرهاى اسلامى و پس از بغداد در بين همه شهرهاىبزرگ اسلامى بىمانند بوده است «طبقات الشافعيه، ج 1، ص173» نخستين و كهنترينمدرسه در عراق نيز مدرسه نظاميه بغداد است كه توسط خواجه نظام الملك طوسى بهسال457 هجرى پىريزى شد. و خواجه در آن از وجود بزرگترين استادان فقه شافعىعصر نظير شيخ ابواسحاق شيرازى، ابونصر بن سباغ، و ابوالمعالى جوينى ملقب بهامام الحرمين جهت تدريس بهرهگيرى كرد.مستشرق انگليسى لسترنج (Lesterang) معتقد است نظاميه بغداد تا نيمههاى قرنچهاردهم ميلادى باقى و پابرجا بوده «بغداد فى عهد الخلافه العباسيه - ترجمهعربى 255» و اكنون آثار و نشانههاى اين مدرسه بكلى محو گرديده است. اين مدرسهدر يورش مغولان(656 هق) مانند ديگر مكانهاى علمى و مذهبى آسيب فراوان ديد وتمام اثاثيه و كتابهاى آن به غارت رفت.چنانكه اشاره شد جدايى مدرسه از مسجد تا حدودى مبهم و تاريك است اما محققانفرقهايى بين مدرسه و مسجد قائل شدهاند كه از آنجمله بخشهاى مسكونى(خوابگاهها)بودند كه در بيشتر مدارس وجود داشتند. ديگر محدود بودن شاگردان در مدرسه بود وسرانجام اين كه مسجدها به روى همگان باز بودند و هر فرد در حلقه درس هر استادىكه ترجيح مىداد، مىتوانستحاضر شود براى مدارس استادى معين تعيين مىگرديد. امااختلاف مهم ميان مدرسه و مسجد در ساختمان اين دو است و آن بيشتر به جهت اهدافىبود كه در تاسيس هر يك در نظر گرفته مىشد.امروزه با تعبير وسيعترى از پايينترين تا بالاترين سطوح تحصيل را نيز مدرسهمىگويند مانند مدرسه ابتدايى، مدرسه متوسطه، مدرسه عالى.
بيت الحكمه
بنابر نظر محققان بيت الحكمه توسط هارون الرشيد و مامون پىريزىشد و آن مجمع علمى بزرگى بود با كتابخانهاى معظم به درخواست مامون، فرمانگزارسيسيلى مجموعهاى از كتابهاى يونانى را كه در جايى معين و دور از دسترس محافظتمىشد براى وى ارسال داشت. و مامون سهل بن هارون را كتابدار بيت الحكمه نمود.نيز نقل كردهاند مامون پس از پيروز شدن بر امپراطورى بيزانس به هنگام آتش بسنامهاى به امپراتور روم نگاشت و از او خواست تا بهترين كتابهاى كهن يونانى رابرايش بفرستد و بدين منظور افرادى نظير ابن بطريق و حجاج مطر را بدانجا گسيلكرد و اينان بهترين كتابها را آورده و به تازى برگرداندند(نيز رجوع شود بهتاريخ الحكماء قفطى، ص 51).عالمان بزرگى همچون علان شعوبى و ابوسهل فضل نوبختى از كاتبان و مترجمان اينمركز در عصر هارون و مامون بودهاند.تاسيس بيت الحكمه عباسى در گسترش فكر و احياء كتابخانه در جهان اسلام تاثيرفراوانى داشت و از آن پس بزرگان و خلفا به تاسيس كتابخانههاى عمومى و خصوصىهمت گماشتند.بيت الحكمه داراى ساختمان ويژهاى بود كه در كاخ هارون قرار داشت و تا زماناستيلاى قوم مغول بر بغداد و سقوط اين شهر(656 ه .ق) همچنان بر قرار بودهاست(تاريخ اسلام: حسن ابراهيم حسن، ج3، ص259)
دار العلم
دار العلم پديده ديگرىاز تحولات مسجد است كه در امتداد و بدنبال ايجاد بيت الحكمهها تاسيس شد و اساستشكيل آن نخست مبتنى بر كتابخانههايى بود كه برخى از كنفرانسهاى علمى و ادبىدر آن انجام مىشد. به نظر مىرسد سبب اين نام گذارى از دارالعلم اسكندريه باشدكه توسط بطلميوسيان در آن شهر دائر گرديد.ابن قفطى در تاريخ الحكما(ص17) از اين دارالعلمها به روشنى ياد مىكند ومىنويسد: اسكندرانىها كسانى بودند كه به تاسيس دارالعلم و تشكيل مجالس درس درزمينه علوم پزشكى ثدر شهر اسكندريه همت گماشتند. اين گروه از دانشمندان آثارجالينوس را مطالعه كرده و آن را به شكلى كه امروز در دست داريم و مىخوانيممرتب كردند و در زمينه تفسير مطالب و تلخيص الفاظ و توضيح معانى مشكل اين آثاركتابها نوشتند تا عبارات براى خوانندگان ساده و زود فهم گردد. بنابه روايتاسحاق بن حنين: استفان اسكندرانى، جالينوس، انكلاوس و مارينوس نخستين طبقه ازرجال علمى دارالعلم اسكندريه را تشكيل مىدادند. اين چهار نفر از جمله پزشكانمهم و معتبر اين دارالعلم و نيز همان كسانى بودند كه براى آثار جالينوس ومطالب مشكل آن به تفسيرها و مجموعهها پرداختند.