اصلاحات را از كجا آغاز كنيم؟ - اصلاحات را از کجا آغاز کنیم؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصلاحات را از کجا آغاز کنیم؟ - نسخه متنی

مهدی مهدی پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اصلاحات را از كجا آغاز كنيم؟

«اصلاحات‏» از نيازهاى مداوم و ثابت زندگى‏فرد وجامعه است. انسان موجودى پويا و درحال «شدن‏» است. «شدنى‏» كه به تكامل وپيشرفت و سعادت منتهى مى‏گردد. يا«شدنى‏» كه به فرسودگى، اضمحلال، پاشيدن‏و نابودى پايان مى‏پذيرد. او هميشه بين دوقطب سعادت و شقاوت و بهشت و جهنم درنوسان است. دگرگونى‏ها هم در جسم ا نسانهاراه مى‏يابد، هم در روح و قلب انسان‏ها. هم‏عقل و قلب و ادراك و عواطف انسان‏ها تحول‏مى‏پذيرد و هم پيكر انسان و سلول‏هاى بدن‏او درحال فرسايش و جايگزينى و تغيير واصلاح است.

حوزه اصلاحات را مى‏توان در دو بخش‏مهم:

1 - اصلاحات در قلمرو افراد.

2 - اصلاحات در قلمرو جامعه.

مورد تامل و بررسى قرار داد.

انديشه‏ها، عادات و اخلاق و رفتار انسان‏مدام بايد اصلاح گردد. همان گونه كه ابزارها وشيوه‏هاى زندگى و نظام توليد و توزيع ومصرف تغيير مى‏كند. ابزار و لوازم زندگى‏انسان هر روز دگرگون مى‏شود. عادات و رفتارو آداب زندگى انسان هم با اين تحولات بايدمتناسب و هماهنگ شود. نهادها، روش‏ها وقوانين زندگى اجتماعى هم بايد با اهداف وموازين مكتبى ارزيابى و اصلاح شود. وقتى ازاصلاحات سخن مى‏گوييم، به وجود عيب ونقص و مشكل و آفت در زندگى فردى وگروهى و ساختار اجتماعى و مقررات وسازوكار اداره جامعه اعتراف كرده‏ايم. ضرورت‏اصلاحات در جريان «خودسازى‏» و «جامعه‏سازى‏» از روشن‏ترين انديشه‏هاى اسلامى‏است.

اصلاحات، فلسفه استغفار و انتظار

از نظر اجتماعى، اصلاحات فلسفه انتظاراست و از ديدگاه فردى، فلسفه استغفار. درفرهنگ قرآنى ماانسان خواه ناخواه و آگاهانه وناخودآگاه، گرفتار اشتباه، لغزش، انحراف،قصور، و تقصير، جرم و گناه مى‏شود. و اين‏اشتباهات بايد اصلاح شود. لغزش‏ها، جبران‏گردد. گناهان با آب توبه شستشو شود. و دربرخى روايات آمده است كه پيامبر گرامى‏اسلام‏صلى الله عليه وآله فرمود: «من روزى صد بار استغفارمى‏كنم.» (1)

معيار اصلاحات

جامعه‏اى كه معيار و ميزان دارد، هدف وقبله مشخص دارد، قطب نما و قبله نما دارد.مى‏تواند درستى و نادرستى حركت‏خويش رابشناسد و بر حركت و سرعت و جهت‏خويش‏مراقبت نمايد. و با «ياد خدا» و توجه به قبله وحركت در «صراط مستقيم‏» هميشه ازانحراف پيشگيرى كند و خود را با ترازوى‏آرمان‏هاى نهايى و اهداف الهى هماهنگ وهمراه سازد.

اما تفكرى كه معيارها و ميزان تشخيص‏حق و باطل را درهم شكسته است، قبله نماهاو قطب نماها را هم نسبى مى‏داند، معيارى‏جز هوس‏ها براى اصلاحات ندارد. همچنين‏آن‏ها كه مجذوب مغناطيس پول و قدرت وشهوت شده‏اند، چگونه مى‏توانند راه‏اصلاحات را نشان دهند؟ زاويه انحراف راتعيين كنند و به اصلاحات سمت و سوبخشند.

هر تغيير و تحول و «نوگرايى‏» در زندگى‏انسان «اصلاحات‏» نيست. حركت گاهى‏تكاملى و پيشرفت است و گاهى حركت‏ارتجاعى و عقبگرد محسوب مى‏شود. و زمانى‏حركت‏به راست و چپ و دورشدن از صراطمستقيم است. براى آن كه بدانيم نوگرايى‏اصلاحات است‏يا افساد، به ميزان نياز داريم.تفكرى كه همه صراطها را مستقيم مى‏بيندمعيارى براى اصلاحات در دست ندارد.تفكرى كه همه قرائت‏ها را معتبر مى‏داند وحق و باطل را نسبى معرفى مى‏كند، با كدام‏معيار و ميزان مى‏خواهد اصلاحات راساماندهى كند؟

تشخيص اصلاح و افساد با كدام ميزان،محور اصلى گفتمان امروز جامعه است.

قرآن معيار اصلاح و افساد را درهماهنگى‏انسان با فرمان خدا و پيامبر مى‏داند. (2) وشريعت را جاده تكامل بشريت مى‏شناسد.كسانى كه خواهان اصلاحات راستين درزندگى فرد وجامعه‏اند، بايد قبل از هرگونه‏توسعه فرهنگى و سياسى و اقتصادى، فرمان‏خدا رابشناسند و قرآن پژوهى و«عترت‏شناسى‏» و دين‏شناسى را عمومى از كجا آغاز كنيم؟

كنند تا همه بتوانند بر كار خويش نظارت‏وخود را با قرآن و حديث ميزان كنند.

اصلاحات ، تخريب ترازوى دقيق «فقه‏» وخنثى كردن ترمز «تقوا» و شكستن فرمان‏«ولايت فقيه‏» نيست. اصلاحات راستين‏شكستن غرور علمى، و قربانى كردن‏هوس‏هاى غريزى و پذيرفتن فرمان‏رهبراسلام شناس و عادل در زندگى اجتماعى‏است. «خود شكن، آيينه شكستن خطااست.»

اصلاحات جهانى و گفتگوى تمدن‏ها

اصلاحات جهانى با «گفتگوى تمدن‏ها»شكل نمى‏گيرد، با صداقت در گفتگوى‏انسان‏ها، محقق مى‏شود. آنچه انسان‏ها رابه‏يكديگر نزديك مى‏سازد، راستگويى وصداقت است نه امواج صوتى و تصويرى كه درجامعه بشرى پخش مى‏شود. صداقت درگفتگوها، پيش شرط موفقيت هرگونه‏اصلاحات در قلمرو سياست و اقتصاد وفرهنگ جهانى است. «مذاكرات دروغ‏گويان‏» جز «اتلاف وقت‏» و «انرژى‏» و«امكانات‏» و «نيروى انسانى‏» ارمغانى ندارد.

زبان صداقت، تنها زبان مؤثر در اصلاح‏انديشه‏ها، عواطف، عادات و رفتار و مواضع‏انسان‏هاست. اصولا مكالمه دروغ پردازان بايكديگر درهركجا و به هر زبان و به هر ميزان‏كه باشد، مكالمه كسانى است كه زبان‏همديگر را نمى‏فهمند و نمى‏خواهند حرف‏يكديگر را درك كنند. گفتگوى دروغ گويان‏جهان با يكديگر «ديالوگ‏» نيست. «مونولوگ‏»است. انتقال مفاهيم نيست، انتقال امواج‏بى‏محتواست. كلام دروغ گويان با همديگر درهر سطح، چه سطح جهانى و چه سطح ملى،تلاشى براى فريب و گمراه سازى متقابل است‏و سكوت هزاران بار بر دروغ‏گويى شرافت داردو ناشنوايى از شنيدن دروغ مفيدتر است.

اصولا، انسان‏ها نسبت‏به هم سه گونه‏رابطه ممكن است‏برقرار كنند:

1 - مكالمه صادقانه و تبادل راستين‏اطلاعات.

2 - سكوت و قطع رابطه كلامى.

3 - مكالمه دروغ‏آميز و تبادل آدرس‏عوضى.

بدون ترديد، تعاون در استقرار صلح وعدالت در جهان تنها با مكالمه صادقانه‏امكان‏پذير است. و دو گزينه ديگر «سكوت‏» و«مكالمه دروغ‏آميز» هيچ كدام به سود انسان‏نيست ولى در مقايسه آن دو گزينه باهم «قطع‏روابط كلامى‏» هزاران بار بر تبادل خبر وگزارش و اطلاعات دروغين شرف دارد. معيارموفقيت و ميزان تمدن انسان‏ها، به ميزان‏صداقت و راستگويى آنان محاسبه مى‏شود.حجم واژه‏ها و تصاوير ارسالى و دريافتى وتيراژ عناوين مطبوعات مشكلى از بشريت‏حل نمى‏كند. ميزان صداقت و راستگويى‏روزنامه‏ها و نشريات و رسانه‏ها است كه بايد به‏عنوان شاخص‏تمدن و تبادل انديشه و آرمان‏وآگاهى و اطلاع محسوب مى‏گردد. يك شبكه‏و روزنامه و يا پايگاه اطلاع رسانى و خبرنگارراستگو و صادق نگار بر يك ميليون شبكه وروزنامه و پايگاه دروغ‏پردازى شرف دارد.دروغ پراكنى در كار آگاهى بخشى و اطلاع‏رسانى سم مهلك جامعه هاست كه هرگز به‏بهانه آزادى انديشه و قلم قابل توجيه نيست‏بلكه بايد نشريات دروغگو، امتياز منفى‏بگيرند و به عنوان شاخص‏هاى خيانت‏به‏آگاهى وقدرت تصميم‏گيرى درست‏بشريت‏معرفى شوند. «وزارت فرهنگ و ارشادمهاجرانى‏» با صدور مجوز و حمايت وپرداخت‏سوبسيد به نشريات دروغ پرداز به‏كشور و ملت خدمت نمى‏كند بلكه بزرگ‏ترين‏خيانت را به افكار ملى و بين المللى كرده‏است. و به جرم فريب افكار انسان‏ها بايدپاسخگوى اعمال زشت‏خويش باشد.

ريشه فساد كجاست؟

ريشه فساد در زندگى فردى، كفر و شرك وعصيان و غفلت از مبدا و معاد است و ريشه‏فساد در بعد اجتماعى، حاكميت طاغوت وكفر و شرك و سلطه مترفان و مسرفان برزندگى جامعه است. «مفسد فى الارض‏»كسى‏است كه به جنگ خدا و محاربه با نظام الهى‏برمى‏خيزد، ريشه فساد از نظر نظام‏عقيدتى،كفر و شرك، در نظام مصرف،«اسراف‏» و در مديريت اقتصادى، «رباخوارى‏»و ريشه فساد سياسى، «حكومت طاغوت‏»است.

در انديشه اسلامى، حاكميت‏حق خداست‏نه حق اين جناح است و نه حق آن جناح; نه‏اكثريت و نه اقليت. هرگروهى كه خدا رابشناسد، حق حاكميت‏خدا را باور داشته‏باشد، قانون خدا را بفهمد و خود را وقف اجراى حق حاكميت‏خدا كند، حكومتش‏مشروع و مفيد و مردمى و الهى است. آن‏ها كه‏خدا و دين و پيامبران و فقه و حاكميت فقه وكارشناسان قانون خدا را باور ندارند،نمى‏توانند هرگز پايه گذار اصلاحات وتداوم‏بخش آن باشند، اينان چه در قيافه كفر وشرك بى‏نقاب جهانى و چه در چهره نفاق و باادعاى اسلام و «روشنفكرى دينى‏»، بيش ازآنچه كارها را سامان بخشند و اصلاحات پديدآورند، در فساد و تباهى نيروها و امكانات واستعدادها مى‏كوشند. گرچه ادعاى‏اصلاح‏طلبى دارند.«الا انهم هم المفسدون‏و لكن لايشعرون‏»

حكومت قارونى، ريشه فساد

امام صادق‏عليه السلام عميق‏ترين تحليل رادرباره بزرگ‏ترين فساد و ريشه‏هاى فساد ارائه‏مى‏دهد، حضرت مى‏فرمايد: «اعظم الفساد،ان يرضى العبد بالغفلة عن الله و هذاالفساديتولد من طول الامل و الحرص و الكبر كمااخبرالله (عزوجل) فى قصة قارون فى‏قوله: «ولاتبغ الفساد فى الارض، ان الله‏لايحب المفسدين‏» و كانت هذه الخصال‏من صنع قارون و اعتقاده و اصلها من حب‏الدنيا و جمعها و متابعة‏النفس و هواها واقامه شهوات‏ها و حب المحمدة‏و مرافقة‏الشيطان و اتباع خطواته و كل ذالك‏يجتمع تحت الغفلة عن الله و نسيان‏مننه.» (3)

بزرگ‏ترين فساد آن است كه انسان به‏غفلت از خدا راضى شود و اين غفلت ازآرزوهاى طولانى و آزمندى و خود بزرگ‏بينى‏پديد مى‏آيد. همچنان كه خداوند در قصه‏هارون خبر داده است:

«و لا تبغ الفساد فى الارض، ان الله‏لايحب المفسدين‏».

اين خصلت‏ها «آرزوهاى دور و دراز»،«آزمندى‏» و «تكبر» از اخلاق و انديشه قارون‏است كه ريشه‏اش دنياگرايى و گردآورى اموردنيوى و پيروى ازنفس و هوس‏ها و تداوم‏لذت پرستى و شهرت‏طلبى و همراهى باشيطان و پيروى از خطمشى او و گام‏هاى‏اوست. همه اين امور در غفلت از خدا وفراموشى نعمت‏هاى او گردمى‏آيد.

ريشه فساد در تحليل روان‏شناسان‏راستين، ترويج دنيا گرائى و رفاه‏طلبى وتشريفات و حاكميت پول و سرمايه بر فرهنگ‏و ايمان و ارزش‏هاست. فراموشى خدا و آخرت‏توسط برنامه ريزان و سياست‏گذاران ومجريان «ام‏الفساد» درونى است كه به‏حاكميت «طاغوت‏ها»، سلطه فرعون‏ها وغارت‏گرى قارون‏ها مى‏انجامد.بزرگ‏ترين‏فساد حاكميت طاغوت‏ها بر زندگى بشريت‏است. خدا ولى مؤمنان است كه آنان را ازظلمت‏به سوى نور رهبرى مى‏كند و كافران‏گرفتار جاكميت و ولايت طاغوت‏ها مى‏شوند وآنان را از نور به سوى ظلمت‏برون مى‏برند.

محمدبن مسلم از حضرت باقرالعلوم‏عليه السلام‏نقل مى‏كند كه درباره آيه شريفه 41 سوره روم‏«ظهرالفساد فى‏البر و البحر بما كسبت‏ايدى الناس‏»، فرمود: به خدا قسم اين نكته‏وقتى شكل گرفت كه انصار گفتند، از ما يك‏اميرباشد و از شما يك امير. (4)

روزى كه «ولايت آسمانى‏» را زمينى كرديم;روزى كه عهدالهى را عهد و ميثاق و بيعت‏مردمى و «فقط مردمى‏» دانستيم. روزى كه‏«ميثاق غدير» و نصب الهى را به فراموشى‏سپرديم. و به بهانه راى‏گيرى و انتخابات‏زمينه اجتهاد در برابر نص نبوى‏صلى الله عليه وآله وعلوى‏عليه السلام پديد آمد، بذر فتنه‏ها و فسادسياسى، فرهنگى و اقتصادى كاشته شد.

بازگشت از مبانى انديشه امام خمينى‏قدس سره وايجاد ترديد در ولايت فقيه، «اصلاحات‏»نيست. ارتجاع به عصر جاهليت پهلوى وارتداد سياسى از نظام اسلامى است. آنچه‏محافل منافق امروز به نام «روشنفكرى‏دينى‏» مطرح مى‏كنند، نه روشنفكرى است ونه دينى، آميزه‏اى از جهل و عقده و آلياژى ازاهداف استكبار جهانى و نفاق داخلى است.درست است كه اصلاحات را بايد از راس نظام‏آغاز كرد، ولى امروز قلب و راس نظام اسلامى‏از سلامت كامل برخوردار است. دست‏على‏زمان با توطئه منافقان آسيب ديده است‏و يار و ياور فهيم و فداكار و پرتلاش به تعدادلازم ندارد. آن‏ها كه به‏اصلاحات مى‏انديشند،بايد در برابر مهاجمان به قلب امت و نظام‏امامت و ولايت فقيه با تمام توان به‏پاخيزند ودست و بازوى رهبرى باشند و قلب و راس‏نظام را در برابر سنگ نفاق و تير و تركش كفر وشرك و جهل و غفلت پاسدارى كنند.

اصلاحات فرهنگى

قبله نسل جوان به مدد رسانه‏ها تغييرمى‏كند و امروز كفر و نفاق رسانه‏هاى جمعى رابه خدمت گرفته‏اند. قبله‏اى كه امام به مردم‏نشان داد، معبد عشق بود و مرقد معشوق ولى‏امروز از بركت‏سفره تساهل! آرمان و آرزوى‏بسيارى از جوانان و نوجوانان زندگى براساس‏موازين و روش‏هاى غربى است و فريب‏خوردگان و منافقان قبله قلب‏ها را تغييرداده‏اند!

به خادمان حرمين شريفين، اعلام مى‏كنم،كه ياران خمينى‏قدس سره قبله را از مسجدالحرام به‏قم يا جاى ديگر منتقل نكرده‏اند، ارتش‏تبليغاتى استكبار و رسانه‏هاى قارون‏هاى‏بين‏المللى نسل جوان دنياى اسلام را پشت‏به كعبه به هزار سمت و سو به صف نشانده‏اند.و آنان را به انواع «موزيك‏» و «ورزش‏» و«شطرنج‏» سرگرم ساخته‏اند. نقطه آغاز اصلاح‏آن است كه جهت‏گيرى فرهنگى جامعه‏اصلاح شود. منادى مذاكره مستقيم با آمريكا،از كرسى فرهنگ و ارشاد اسلامى پايين‏كشيده شود و ياد خدا و ذكرخدا جانشين‏انديشه «مذاكره با شيطان‏» بزرگ شود.

اصلاح اعتقادى، حرف اول است و استقرارتفكر توحيدى به جاى انديشه‏هاى شرك آلودريشه هرگونه اصلاحات است. سردمداران‏«فساد فرهنگى‏» بايد دوباره به اسلام ناب‏برگردند و شعار «قولوا لااله الا الله تفلحوا» رابياموزند و يا بسان مغزهايى كه خيلى براى‏آنان دل مى‏سوزانند، عازم فرنگ شوند ودست از سر و قلب نسل جوان بردارند. اصلاح‏جهان بينى، اصلاح تفكر فرهنگى، اصلاح‏انسان‏شناسى و جامعه‏شناسى، اصلاح‏بينش‏ها، اصلاح نگاه‏ها، اصلاح دل‏ها وديده‏ها از مهم‏ترين اصلاحات لازم براى‏بسيارى از تحصيل كردگان دنياى اسلام‏است.

بسيارى را عقل در زنجير است و هوا وهوس امير. قبل از آزادى دست و زبان آنها،بايد به آزادى عقل‏ها و قلب آنان بيانديشيم.براى اصلاح انديشه‏ها و «عقل‏ها» و «قلب‏ها»ايمان به خدا و قيامت ضرورت دارد.

براى اصلاح رفتار و اعمال افراد، راهى بهتراز توسعه ايمان و تقوا وجود ندارد. در محيطحاكميت‏شرك و كفر، امكان زندگى اسلامى‏نيست. يا بايد در ديار شرك، توحيد را حاكم‏كرد و يا از آن محيط به دارالاسلام هجرت‏نمود.

اصلاحات نبوى‏صلى الله عليه وآله و علوى‏عليه السلام با ايمان‏آغاز مى‏شود. با تقوا «تحكيم‏» مى‏گردد،باهجرت «مصونيت‏» مى‏يابد و با ولايت‏«تداوم‏» مى‏گيرد.

«امر به معروف‏» سيستم دفاع فرهنگى‏براى واكسينه كردن كل اعضاى جامعه‏اسلامى در برابر «ويروس فساد» است. «نهى‏از منكر» چتر مصونيت‏بخش مسلمانان دربرابر جريان نفاق و جهل و فريب است. و«جهاد» نظام دفاعى مسلمانان در برابر كفارخارجى و توطئه‏هاى داخلى است. اصلاحات‏درانديشه قرآنى حركتى روشن، مداوم وضرورى و «تعريف شده‏» است و فتنه فرهنگى‏و اصلاحات آمريكايى نمى‏تواند در جامعه‏اسلامى به نام اصلاحات جا باز كند. اركان‏اصلاحات در جامعه اسلامى عبارت است ازبرنامه ريزى و سياست‏گذارى و تلاش وهمكارى در راه گسترش و توسعه «ايمان‏»،«تقوا»، «هجرت‏»، «ولايت‏» و «اخوت اسلامى‏»،گسترش «معروف‏» و «پيكار با منكر» و تقويت‏روح «جهاد» و نبرد با كفر و استكبار و تقويت‏«فرهنگ شهادت‏» در ميان امت اسلامى وهرگونه اصلاحات بيرون از معيارهاى مكتبى‏«افساد» و به صلاح شياطين پيدا و پنهان‏داخلى و خارجى است.

با انديشه‏هاى فاسد، قوانين فساد آفرين،مجريان فاسد و اعمال و رفتار فسادانگيز هرگزنمى‏توان خود و جامعه را اصلاح كرد.

امام على‏عليه السلام مى‏فرمايد: «من نصب نفسه‏للناس اماما فعليه ان يبدا بتعليم نفسه قبل‏تعليم غيره و ليكن تاديبه بسيرته قبل‏تاديبه بلسانه و معلم نفسه و مؤدبها احق‏بالاجلال من معلم الناس و مؤدبهم.» (5)

هركس خويش را پيشواى مردم قرار دهد،بايد قبل از ديگران به آموزش خود پردازد وقبل از تربيت زبانى، با رفتار خود ديگران راتربيت كند و معلم و مربى خويش، از معلم ومربى ديگران به احترام و بزرگداشت‏شايسته‏تر است.

اصلاحات را از كدام نهاد بايد آغاز كرد؟

عالمان و حاكمان مهم‏ترين اثر را در جهت‏بخشى و تعيين قبله فرهنگى دارند، صاحبان‏نفوذ معنوى و مادى اگر صالح باشند و به‏وظايف خويش عمل كنند، امت را از فسادسياسى و اقتصادى و فرهنگى رهايى‏مى‏بخشند و اگر خداى نكرده، دنيا قبله‏فرهنگى حاكمان و عالمان شود، اميد اصلاح‏هم از جامعه رخت‏بر مى‏بندد. در حديث‏شريف نبوى‏صلى الله عليه وآله مى‏خوانيم:

«صنفان من امتى اذا صلحا صلح الناس‏و اذا فسدا فسدالناس العلماء والامراء» (6)

دو گروه‏اند از امت من كه اگر صالح باشندمردم صالح مى‏شوند و اگر فاسد شوند، مردم‏گرفتار فساد و تباهى مى‏شوند; عالمان ودانشمندان و زمامداران و كارگزاران.

امروزه اصلاحات بايد از نظام تعليم وتربيت در حوزه و دانشگاه آغاز شود و اززمامداران فكر و فرهنگ جامعه; از حوزه كه‏هدايت تربيت معنوى مردم را در دست دارد واز مدارس و دانشگاه‏ها كه منابع ثروت و قدرت‏و رسانه‏ها را در اختيار دارند. والسلام

سردبير

1 - انه ليغان على قلبى و انى لاستغفرالله فى‏اليوم‏ماة مره

2 - الامام الباقر(ع) فى قوله و «منهم من لايؤمن به‏»فهم اعداء محمد و آل محمد بعده و ربك اعلم‏بالمفسدين و الفساد المعصية لله و لرسوله.»

تفسير على‏بن ابراهيم قمى، ج 1، ص 312.

3 - سفينة‏البحار، ج 7، ص 76.

4 - بقره آيه 257.

5 - كافى، ج 8، ص 58.

6 - نهج البلاغه فيض الاسلام، حكمت 70.


/ 1