محمود مهدي پور - هر انقلابى بر پايه تحول عقيدتى، اخلاقى گروهى پرشمار از مردم شكل مىگيرد. ارتباط و سازماندهى نيروهاى تحول يافته و مبارزات آنان با انديشهها، مبانى، چهرهها و الگوهاى نطام حاكم و قوانين و اخلاقيات برخاسته از آن، عامل پيدايش انقلاب و نظام نوين مىشود. هدايت و هماهنگى نيروهاى همفكر انقلاب، مسؤوليت اصلى رهبران فكرى و سياسى است.در انقلاب اسلامى، اين مراحل در سايه رهنمودهاى رهايىبخش امام خمينى(قدس سره) و ياران نزديك ايشان پايان يافت و نظامى برخاسته از انديشههاى قرآنى، در جستجوى آرمانهاى اسلامى و متعهد به معيارهاى مكتبى بر پايه قرآن و عترت، شكل گرفت. براى بنيانگذار انقلاب اسلامى و انبوه تودههاى مقلد او چيزى جز آزادى از سلطه استبداد داخلى، استقلال از كفر جهانى در همه ابعاد زندگى و حاكميت اسلام در كليه بخشها مطرح نبود.روزى كه سيل خروشان انسانهاى به خشم آمده از شدت بيداد و تحقير، ميادين و خيابانهاى شهر و روستاى ايران را فرا گرفت، كفر و استكبار و دموكراسى غربى و نطام كمونيستى آن روز شوروى منفورترين تفكر و نظام در چشم و انديشه مردم كشور ما بود. هر سخن و رفتارى كه بوى دوستى با شرق و غرب داشت، كافى بود كه گوينده و نويسنده و عامل آن را به زبالهدان تاريخ پرت كند. و اروپا و آمريكا، آن روزها، «زبالهدان تاريخ» بود. امام خمينى، شاگردان برجسته امام، عالمان متعهد و بيدار، دانشگاهيان متعهد و مؤمن، بازاريان و كسبه آگاه و متعهد، كارگران و كارمندان، فرهنگيان فرهيخته و آزاده كه انقلاب بزرگ اسلامى را با شعار «استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى» بنيان نهادند، به چيزى كمتر از اجراى فرمان قرآن و رهنمودهاى معصومين(ع) نمىانديشيدند. آرمانهاى انقلاب اسلامى در سطر، سطر صحيفه نور در نوشتهها و گفتارهاى امام خمينى(قدسسره) و ياران نزديك ايشان در سالهاى قبل و بعد از پيروزى انقلاب اسلامى در برابر ديدگان ماست. و آخرين فريادهاى آسمانى خورشيد جماران هنوز با آواى گيرا و غمآلود رهبر انقلاب اسلامى در گوشها، طنينافكن است.حضور امام خمينى، سدى استوار و بلند در پاسدارى از اهداف و آرمانها و مشعلى پرنور در نگاه تودهها و مانعى بزرگ در برابر هر گونه ارتداد سياسى و ارتجاع فرهنگى و حضور و حاكميت عناصر وابسته و فريبخورده در سطوح عالى و ردههاى ميانى نظام اسلامى محسوب مىشد. با غروب خورشيد فجرآفرين انقلاب اسلامى، اميد به ارتجاع فرهنگى و ارتداد سياسى، در دل سردمداران حركت كفر جهانى زنده شد و برنامهريزى و سياستگذارى در ابعاد گوناگون اقتصادى، سياسى و فرهنگى براى محو همه دستاوردهاى انقلاب اسلامى و سلطه دوباره غرب آغاز گرديد.
اقدامات شيطان
در پرتو انقلاب اسلامى استكبار جهانى از پا درآمد، تور صيادى كفر از هم گسيخت و كبوتر ايران از قفس آمريكا آزاد شد و نه تنها شبكه استعمارى را برهم ريخت و كبوتر «ايران» از دام شيطان گريخت، بلكه ديگر كبوتران آگاه هم به فكر آزادى و گريز و ستيز با صياد كشورها افتادند. نغمه استقلال و آزادى و فرياد اسلامخواهى در پنج قاره برخاست و صداى اللهاكبر سياهيان رؤياهاى شيرين لميدگان كاخ سفيد را آشفته ساخت. شيطان زخمخورده كه در آغاز واقعيتشكستن قفس و آزادى ايران را باور نمىكرد، با فتح لانه جاسوسى از خواب خرگوشى بيدار شد و به برنامهريزى و تلاش براى گرفتن كبوتر آزادى پرداخت و نيروهاى پياده و سواره خويش را مامور جنگ تحميلى، فشار اقتصادى، تحريك قوميتها، تقويتو هدايت گروهكها، كودتاى نوژه، حمله به طبس و ... همه و همه حلقههاى زنجير شيطان براى دستگيرى دوباره آهوى گريخته از دام بود كه با الطاف الهى و دعاى امام عصر(عج) و رهنمودهاى ولايت فقيه، حلقهها گسسته و تمام نقشهها خنثى شد و ايران اسلامى، آزاد و سرافراز راه خود را ادامه داد.سرانجام شيطان بزرگ از هجوم نيابتى صدام و محاصره اقتصادى خود و همفكران اروپايىاش، بهرهاى نبرد و به جستجوى راهكارهاى ديگر پرداخت، او گرچه در بيرون مرزهاى ايران اسلامى از طريق حضور در خليج فارس، همكارى تركيه و رژيم صهيونيستى و حضور صهيونيستها در كشورهاى شمالى ايران، توليد و تجهيز گروهك طالبان، هنوز هم چنگ و دندان نشان مىدهد. ولى حقيقت اين است كه او از درگيرى نظامى مستقيم با ايران اسلامى به شدت مىهراسد.آمريكا، هم اكنون اميد فراوان به ضعفها و تقصير و قصور نيروهاى خودى و فرزندان انقلاب اسلامى بسته است تا از داخل، ياران امام را سرگرم جنگ و جدال مطبوعاتى و رسانهاى سازد و با تشديد اختلافات خانوادگى، خود را داور مرضىالطرفين و پناهگاه مظلوم و مقبول عموم جلوه دهد.پذيرش داورى نهايى كفار و افتخار كردن و باليدن به استانداردها و مقبوليت آنان در ميادين اقتصادى، هنرى، ورزشى آفتبزرگى است كه برخى دستاندركاران نهادهاى صنعتى، هنرى، ورزشى را تهديد مىكنند و گرايش به زرق و برقهاى غرب مىرود. خوشبينى و اطمينان به نهادهاى وابسته به كفر جهانى، بهويژه آنها كه صهيونيسم بر آن سلطه آشكار دارد، دورى از فرهنگ انسانساز قرآن و ناآگاهى از مبانى فكرى تشيع در زمينه حد و مرز ارتباط با كفر جهانى است.تقليد از كفار، تشبه به آنان، پذيرش ولايت و سرپرستى كفار، برقرار كردن طرح دوستى با آنان و انتخاب مشاور و معاون و همراز از آنان و تجليل و بزرگداشت آنان گرچه به اصطلاح قهرمان، ميدانهاى علمى، هنرى و ورزشى باشند، با مبانى مكتبى و تعهد قرآنى سازگار نيست.مدح فاجر، لرزش عرش الهى را در پى دارد تا چه رسد به ستايش و مداحى كفار و مشركين به ويژه اگر اين ستايشها و بزرگداشت توسط مسلمين و با امكانات بيتالمال از رسانهها و بلندگوهاى منتسب به نظام اسلامى صورت گيرد.در همه قرآن يكبار از ستايش و مدح كفار و مشركين حربى سخن به ميان نيامده است، در عوض بارها، آنان را در حد فروتر از جنبندگان و حيوانات و انسانهاى فاقد چشم و گوش و عقل و ادراك گاه به عنوان اموات، شمرده است.تجليل از كفار به هر بهانه علمى، صنعتى، هنرى، سياسى، اخلاقى چه تجليل عملى و چه تبليغ گفتارى و ديدار و شنيدارى، انحراف از مبانى امام و حركتى ارتجاعى از انقلاب اسلامى بشمار مىرود، همچنانكه رويكرد سياسى به دولتهاى كفر به جاى هماهنگى با ملتها از نمونههاى ديگر ارتجاع از انقلاب اسلامى است.اين ارتجاع مولود چهار عامل است كه در دوران پس از انقلاب اسلامى به تدريج در صحنه سياسى و اجتماعى ايرانى اسلامى پديد آمده است.1 - غفلت از تغذيه فرهنگى نسل جوان با معارف قرآن و اهل بيت(ع)2 - غفلت از جهاد اكبر در دوران سازندگى و مسابقه در تجمل و تشريفات توسط برخى از دستاندركاران نظام اسلامى.3 - سكوت عالمان دين در برابر انحرافات به دليل ترس از تضعيف نظام و علل و عوامل ديگر اجتماعى.4 - تشديد اختلافات فكرى درونى به تحريك دشمنان خارجى و منافقان سودجوى داخلى.براى تداوم انقلاب اسلامى در خط اصيل قرآن و عترت(ع) راهى جز راه امام خمينى و نزديك شدن به ملتها، جهاد با سردمداران كفر، عدم اعتماد به سيستمهاى بينالمللى، آمادگى كامل نظامى و هجوم فرهنگى به مبانى، قوانين، و روشهاى كفر جهانى وجود ندارد.ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكموالسلام - سردبير