عطر انتظار- كوچ- آن روز ديدنى - عطر انتظار- کوچ- آن روز دیدنى نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عطر انتظار- کوچ- آن روز دیدنى - نسخه متنی

جواد محدثی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عطر انتظار- كوچ- آن روز ديدنى

عطر انتظار

جواد محدثى- مريم خداددايان

(1)

گرچه خسته‏ام، گرچه دلشكسته‏ام،

باز هم گشوده‏ام درى به روى انتظار

تا بگويمت، هنوز هم به آن صداى آشنا اميد بسته‏ام.

(2)

اى تو صاحب زمان! اى تو صاحب زمين!

دل، جدا ز ياد تو آشيانه‏اى خراب وبى‏صفاست

ياد سبز و روح‏بخش تو ياد لطف بى‏نهايت‏خداست

كوچه باغ سينه‏ام، اى گل محمدى، به عطر نامت آشناست

آنكه در پى تو نيست، كيست؟

آنكه بى‏بهانه تو زنده است، در كجاست؟

(3)

اى كرامت وجود! باد غربتى كه مى‏وزد به كوچه‏هاى بى‏تو،

بوى مرگ مى‏دهد، - بوى خستگى، فسردگى -

كوچه‏ها در انتظار يك نسيم روح‏بخش،

يك پيام آشنا و دلنواز، سينه را گشوده‏اند.

كوچه‏هاى ما هميشه عاشق تو بوده‏اند.

(4)

اى كبوتر دلم هوايى محبتت!

سينه‏ام، آشناى نعمت غم است

گر هزار كوه غم رسد، هنوز هم كم است

از درون سينه‏ام ناله‏هاى مرغ خسته‏اى به گوش مى‏رسد.

بالهاى زخمى‏ام، نيازمند مرهم است.

(5)

صبحگاه جمعه‏ها آفتاب ياد تو ز «ندبه‏»هاى ما طلوع مى‏كند.

آنكه شب پس از دعا، با سرود اشتياق و نغمه اميد،

با دلى سفيد خواب رفته است،

روز را به شوق ديدنت‏شروع مى‏كند اى تو معنى اميد و آرزو!

اى براى انتظار عاشقانه، آبرو!

عشقهاى پاك، در ميان خنده‏ها و گريه‏هاى عاشقان،

پيش عصمت الهى‏ات، خضوع مى‏كند.

(6)

اى بهانه‏اى براى زيستن!

اشتياق، همچو سبزه بهاره هر طرف دميده است.

جمكران، جلوه‏اى از انتظار و شوق ماست

اى بهار جاودان، اى بهار آفرين،

ما در انتظار مقدم توييم، اى اميد آخرين!

(7)

اى عزيز دل، پناه شيعيان اى فروغ جاودان!

سايه بلند نام و ياد تو، از سر و سراى عاشقان بيقرار، كم مباد

قامت‏بلند شوق، جز بر آستان پرشكوه انتظار، خم مباد

براى آقا امام زمان(عج)

كوچ

در دلم افتاده روزى اين قفس پر مى‏شود در دلم افتاده كوچ عشق هم سر مى‏شود در دلم افتاده روزى آسمان در آسمان پهنه پرواز را خوش سايه گستر مى‏شود در دلم افتاده روزى واژه بيداد هم در ميان گامهاى نور پرپر مى‏شود در دلم افتاده روزى با ظهور آفتاب خلوت تاريك شبهايم منور مى‏شود در دلم افتاده روزى اين خزان بى‏نصيب با ظهور مهدى موعود پر بر مى‏شود

مريم خداداديان

آن روز ديدنى

گرامى باد ميلاد مهدى موعود، فرزند زهرا، نجات‏بخش بشريت و پناه مستضعفان جهان.

آنكه ذخيره خدايى براى اصلاح سرنوشت‏بشريت است.

آنكه يادگار امامان است.

آنكه تحقق‏بخش وعده‏هاى انبياست.

آنكه حجت‏خداست و وارث زمين ... و امام زمان ...

و همنام پيامبر و شبيه‏ترين فرد مردم روزگار به رسول الله، در «صورت‏» و «سيرت‏» در خلق و خلق.

و چهره‏اش آشناست.

و ما مسلمانان و شيعيان در انتظار ظهور و فرجش بسر مى‏بريم تا بازآيد ...

دلهاى ما را انيس و مونس گردد پناه مستضعفان جهان شود

باز آيد، تا اسلام و نور خدا را در سراسر گيتى سايه گستر سازد

تا وعده انبياء را جامه عمل بپوشاند تا عدل را بگسترد و ستم را برچيند

تا «حكومت واحد جهانى‏» را برپا كند باز آيد ...

تا انتظار ميليونها انسان را در سطح جهان، كه چشم به راه «روز نجات‏»اند، برآورد.

و ما ... منتظريم.

طلوع سپيده نزديك است و اعجازهاى «جمهورى اسلامى‏» طليعه آن طلوع را نويد مى‏دهد.

بى‏شك، روزى اين انتظار به سر خواهد آمد. و ...

آنكه «موعود امم‏» و «قائم‏آل محمد» است‏به نجات جهانيان خواهد آمد.

اما كى؟ ... نامعلوم است، هر وقت‏خدا بخواهد. هر وقت زمانش فرا برسد.

هر وقت كه مردم شايستگى آمدنش را داشته باشند. هر وقت كه زمينه ظهورش فراهم باشد.

هر وقت كه جهان، تشنه آمدنش باشد. هر وقت كه «انتظار» به اوج خود برسد.

دولت مهدى، دولت‏حق و اسلام است.

ياران و هوادارانش، از استوارترين، باوفاترين، صادق‏ترين يارانند.

قلبشان چون پاره‏اى فولاد، انديشه‏هايشان روشن، و عقلشان كامل خواهد شد.

و ... در يك كلمه، وقتى بيايد، با مردم، بر «اسلام‏» بيعت مى‏كند.

وقتى ظهور كند، اسلام را از غربت، نجات مى‏دهد و احكام قرآن را پياده مى‏كند و با انحرافات مبارزه‏اى سخت و بى‏امان خواهد داشت و بدعت‏ها را ريشه‏كن خواهد كرد و سنتهاى الهى را اقامه خواهد نمود.

اينها اميدهايى است كه ما به آينده داريم. و اينها نويدهايى است كه پيشوايان دين، به ما داده‏اند.

ما به آينده بشريت اميدواريم‏ما به سرنوشت انسانيت‏خوش‏بين هستيم.

در انتظار طلوعى نشسته‏ايم كه جهان را زير بال عدل و رحمت‏خويش بگيرد.

اين، دعاى صبح و شام ما، و خواسته هميشگى ما از خداست.

ما، به آن غايب از نظر، كه صد قافله دل همراه اوست عشق مى‏ورزيم و به ياد اوييم.

/ 1