امام علىعليه السلام و تشريفات
محمدباقر بابانياءشناختن تاريخ سراسر افتخار امامعلىعليه السلام به عنوان الگوى تمام نما از حكومتاسلامى، امروز براى كارگزاران انقلاب اسلامىيك ضرورت انكارناپذير است.اين مقاله نگاهى گذرا دارد به مهمترينويژگى حكومتحضرت علىعليه السلام، يعنىبىآلايشى و مقابله شديد با تشريفات كه ازگذشتگان به ارث باقى مانده بود.حكومتبىآلايش
هر نظام وحكومتى مبتنى بر اصولى استكه در آن نهادينه مىشود و حكومت را با ايناصول بايد مورد ارزيابى قرار داد. نظام اصيلاسلامى كه پايههاى آن در عصر رسالت نبوىپىريزى شد و در زمان كوتاه ولايت علوىشكوفا گشت، مهمترين ويژگى اين حكومت،سادگى و دورى از هرگونه تشريفات زائد بود;به طورى كه ستاد حكومت و اداره جامعه -دارالاماره - آن مسجدى بود كه در آن عبادت واحكام الهى به مردم ابلاغ مىشد و مسلمانانبه فرمان پيامبر به جنگ فرا خواندهمىشدند. و پيامبرصلى الله عليه وآله با اين چنين حكومتىتوانست دو امپراطورى بزرگ ايران و روم را بهزانو در آورد و در مقابل، دلهاى پا برهنگانعالم را به خود جذب كند و بذر عشق را درقلوبشان بيفشاند. ولى ديرى نپاييد كه ايناصل ساده زيستى و زهد همچون ديگر اصوليكى پس از ديگرى به دست فراموشى سپردهشد و تشريفات جاى آن را گرفت و زيبائىهاىزندگى ساده حاكمان اسلامى رختبربست ويك حركت ارتجاعى خزنده جايگزين حركتاصيل اسلامى گشت و اين انحراف ثمره تلخسقيفه بود كه در سايه آن، حاكمان فاقدشرايط و مرفهان بىدردى همچون معاويه كهلياقت نشستن بر مسند حكومتحتى براىساعتى را نداشتند، (1) كرسى قدرت را دردست گرفتند.دو رسالت مهم
نقطه آغاز بدعتها بعد از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآلهاز طرف حاكمان و برخى دست اندر كارانحكومتبود. انحراف حكومت اسلامى بهتدريج تشريفات و فرهنگ جاهليت را بهدنبال داشت و نقطه اوج اين انحرافات درزمان خليفه سوم جلوهگر شد و به عنوان يكعادت در آمد. وجامعه بااين انحرافات خوىگرفت. اولين نمونهاى كه مسلمانان نظاره گرآن بودند، توسط سعد ابن ابىوقاص بعد ازفتح عراق در شهر كوفه قامتبرافراشت. (2) وچند صباحى نگذشته بود كه بنىاميه - اينطاغوتيان امت پيامبرصلى الله عليه وآله - با در دستگرفتن قدرت، فرهنگ جاهليت را احيا كردندو توفان مسموم تشريفات از سوى شام وزيدنگرفت و به دنبال آن كاخ نشينى براى حكومتيك امر ضرورى به شمار آمد. (3)حكومت عدالتجوى حضرت علىعليه السلاموارث اين انحرافات و بدعتها شد و لذا دورسالت مهم فراروى حضرت قرارگرفت ومىتوان گفت كه مهمترين مشكلاتى كه دربرابر حكومتحضرت پديد آمد، مولود انجاماين دو رسالت است: يكى احياء سنت نبوى ومحو فرهنگ جاهليت و ديگرى بركنارىكارگزارانى كه سعى در برگرداندن جامعهاسلامى به فرهنگ جاهليت داشتند; كهامثال معاويه از اين نوع كارگزاران بودند.يكى از ارزشهاى دوران حكومتپيامبرصلى الله عليه وآله ساده زيستى حاكمان بود كهفرهنگ تشريفات جايگزين آن گرديد.اميرالمؤمنينعليه السلام از ابتداى خلافت، بهشدت با تشريفات به صورتهاى مختلفمبارزه كرد و به احياى سنت پيامبرصلى الله عليه وآلههمت گماشت. زمانى كه آن بزرگوار از مدينهبه كوفه آمد، پيشنهاد شد كه به دارالامارهاىرود كه سعد ابن ابىوقاص بنا كرده بود، ولىحضرت نپذيرفت و همچون رسول خداصلى الله عليه وآله -مسجد كوفه - را محل حكومتخود قرار داد.چرا كه از نگاه او اساس كاخ نشينى با روحاسلام منافات داشت و از اين رو فرمود: «قصر،مركز تباهى و فساد است.» (4)بزرگترين آفتى كه امروز نظام اسلامى ما راتهديد مىكند، همان آفت تاريخى تشريفاتاست كه جامعه اسلامى بعد از پيامبرصلى الله عليه وآلهبدان دچار شد. يعنى نفوذ فرهنگ طاغوتيانو صاحبان زرو زور و تزوير «رسانههاىانحرافى» در قلب حكومت اسلامى.امام راحلقدس سره اين ناخداى كشتى انقلابمىفرمايد:«آن روزى كه دولت ما توجه به كاخ پيداكرد، آن روز است كه بايد ما فاتحه دولت وملت را بخوانيم... . آن روزى كه مجلسيانخوى كاخ نشينى پيدا كنند، خداى نخواستهو از اين خوى ارزنده كوخ نشينى بيرون بروند،آن روز است كه ما براى اين كشور بايد فاتحهبخوانيم.» (5)علىعليه السلام در برابر اشرافىگرى
همان طورى كه اشاره شد، ساده زيستىيكى از موهبتهايى بود كه اسلام براىمسلمانان به ارمغان آورد و موجب گرايشدلهاى مردم به ويژه مستضعفان و پابرهنگانبه اسلام گشت ولى ديرى نپاييد كه با شيوهاىكه بعد از پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله در پيش گرفتهشد، متاسفانه در سايه كشور گشائى و بهدست آوردن غنائم، جامعه را سمتاشرافىگرى سوق دادند و اين حركتباعثسلب اعتماد توده مردم نسبتبه حاكمانشد. و فرهنگ همسوئى با مرفهان بىدرد،برخى استانداران و حاكمان را هم در خود فروبرد. اين پديده شوم هرگز از ديدگان تيزبينمحرومان و كسى كه در دامنوحى پرورش يافته بود،مخفى نماند. در آن هنگام كهبه حضرت خبر مىرسد كهاستاندارش در بصره به يكمهمانى اشرافى دعوت شده وبرسر سفره رنگينى نشستهاست، برمى آشوبد و استانداررا مورد سرزنش قرار مىدهدو مىفرمايد:«اى پسر حنيف! به منخبر رسيد كه برسر سفرهاى رنگارنگ دعوتشدى و شتابان سوى آن رفتى و گماننمىكردم كه به مهمانى عدهاى بروى (و با آنانهمساز شوى) كه مستمندان و نيازمندان را ازخود مىرانند و اشراف و اغنياء را به خودمىخوانند... . اى پسر حنيف! بدان كه امام ورهبر تو از دنياى خود چيزى جز دو پاره لباسو دو قرص نان برنگزيد. البته بدان كه نه تو(ونه هيچ احدى) ناى چنين زندگى را نداريد ولكن مرا با پرهيز كارى و پاكدامنى و تلاش وكوشش يارى كنيد... .» (6)سفره علىعليه السلام
مهمترين دغدغه اميرالمؤمنينعليه السلام ايناست كه مبادا كارگزاران او ساده زيستى رافراموش كنند و همچون گذشتگان تشريفاترا براى خود عادت گردانند و به اين خاطراست كه آنان را به پيروى از امام و رهبر خودفرا مىخواند و مىفرمايد:«الا و ان لكل ماموم اماما يقتدى به; هرپيروى، امام و رهبرى دارد كه به آن اقتداءمىكند. (7)اين كلام امامعليه السلام مشعل فروزانى است كهرهروان راستين هدايت را به مكه سعادتمىرساند. و ملاك رسيدن به فرداىسعادتمند اين است كه آدمى بداند كه حقيقتادنباله روى چه كسانى است؟ و عثمان بنحنيف فرمانبر امامى بود كه سفره او رنگىديگر داشت.روزى احنف بن قيس بر معاويه وارد شد،هنگامى كه سفره انداختند، بر روى آن از همهرنگ غذا نهادند. احنف وقتى نگاهش به اينسفره رنگين دوخته شد، ناگهان به گريه آمد.معاويه پرسيد: براى چه به گريه افتادى؟احنف بن قيس گفت: به ياد علىعليه السلام افتادمكه روزى در خدمت او مشرف بودم. وقتىهنگام افطار شد، از من دعوت كرد كهمهمانش شوم. نگاهم به كيسهاى در بستهافتاد كه به نزد حضرت آوردند. پرسيدم: چهچيزى در كيسه است؟ حضرت علىعليه السلامفرمود: نانى است از آرد و سبوس جو. سؤالكردم: پس چرا سر آن را بستى؟ امام علىعليه السلامفرمود: چون ترسيدم مبادا حسن و حسين آننانها را با روغن مخلوط كنند. (8)علىعليه السلام در برابر افزون طلبى
شايد كمتر كسى را به توان پيدا كرد كه با دوواژه عدالت و بيت المال يا اموال عمومى،آشنايى نداشته باشد. زيرا درهرجامعهاى بيناين دو، رابطه تنگاتنگى وجود دارد و درجامعه اسلامى نيز دو مقوله مهم به شمارمىرود و يكى از اساسىترين شعار حكومتاسلامى، رعايت عدالت اسلامى در صرف بيتالمال در بخشهاى گوناگون است. كهعمدهترين آن، دادن حقوق افراد جامعه وجلوگيرى از افزونطلبى نامشروع عدهاىاست كه براى خود حق خاص قائلند. ومتاسفانه يكى از عوامل ناهنجارىها وكارشكنىها در حكومتحضرت علىعليه السلام،عادت زشت و ناپسندى بود كه عدهاى از قبلپيدا كرده بودند و قدرت تحمل عدالت علوىرا نداشتند و از ابتدا زبان به اعتراض گشودند.وقتى حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام خواستبراى اولين بار بيت المال را تقسيم كند، فرمود: «مقدارى بيت المال در اين جاست و بهنحو مساوى بين افراد سياه و سرخ و سفيدتقسيم مىكنيم.» مروان باشنيدن اين كلامحضرت به طلحه و زبير گفت: «مراد حضرتغير شما دو نفر نبود.» (9)اهتمام به بيت المال
ثروت ملى بسان خون در رگهاى امت نقشحياتى در اداره جامعه دارد و بايد بدانتوجهاى ويژه داشت و مهمترين وظيفهحكومت، حراست از اموال عمومى وجلوگيرى از صرف آن در راههاى بىهوده وبىحاصل است. حضرت علىعليه السلام در نامهاىبه استانداران خود مىنويسد:«وقتى نامه به من مىنويسيد، سرقلمها رانازك، و فاصله خطوط را كم و از زياده گوئى وقلم فرسائى پرهيز كنيد. زيرا اموال مسلمينگنجايش (چنين) ضررهائى را نداد.» (10)روح صرفه جوئى همان طورى كه در زندگىشخصى يك ضرورت انكارناپذير است، براىكارگزاران اهميت مضاعف دارد. ولى متاسفانهاين روزها چه مجالسها و همايش هايى كه باهزينههاى نجومى ولى كم حاصل برپانمىشود؟! آيا به راستى امثال اين امور موردخطاب حضرت علىعليه السلام نيست؟!صاحب كتاب «الغارات» از يكى از اساتيدخود چنين نقل مىكند و مىگويد:من بچه بودم. پدرم مرا به مسجد كوفه برد.پدرم مرا روى گردنش نشاند و من على بنابىطالبعليه السلام را ديدم كه در روز جمعه - كهمسجد پراز جمعيتبود.- در حال ايستادهمشغول خواندن خطبه بود و با آستينلباسش خود را باد مىزند تا خود را خنككند.به پدرم گفتم: آيا چون هوا گرم است،اميرالمومنينعليه السلام با آستين لباسش خود راخنك مىكند؟پدرم گفت: اين چنين نيست، على بنابىطالبعليه السلام رنجسرما و گرما را احساسنمىكند و اين كه مىبينى علىعليه السلام آستين راحركت مىدهد براى آن است كه او بيش ازيك پيراهن ندارد و چون اين لباس را شسته وخشك نشده است، آستين را حركت مىدهدكه خشك شود. (11)پيشگام عدالت
شخصيتهاى بزرگ تاريخ را نوعا از گفتار ونظريات علمى، اجتماعى و سياسى آنهامىشناسند. آيا انبياء و اولياء الهى را بايد ازچنين منظرى جستجو كرد؟به تعبير ديگر، منشا عظمت و بزرگى چنينشخصيتهايى چيست؟آنچه باعث محبوبيتبيشتر حضرتعلىعليه السلام در دلها شد، سيره عملى آن حضرتخصوصا در دوران حكومتبود. و حكومتعلوى، آيينه تمام نماى شخصيتحضرتاميرالمؤمنينعليه السلام است.او خود پيشرو در اجراى ارزشهاست و بدينجهت مىفرمايد:«به خدا سوگند! من شما را به چيزى فرمانندادم مگر آن كه پيش از دادن فرمان، خودقبل از شما انجام دادم و شما را از هيچ چيزنهى نكردم مگر آن كه خود پيش از شما از آندورى كردم.» (12)مولا علىعليه السلام به همراه غلامش قنبر به بازارآمد تا پيراهنى را تهيه كند. دو پيراهن راخريدارى نمود، يكى را به سه درهم و ديگرىرا به دو درهم.سپس به قنبر فرمود: «پيراهن سه درهمىبراى شما باشد.»قنبر عرض كرد: مولاى من! اين پيراهنبراى شما لازمتر است، چرا كه بركرسىخطابه مىنشينى و با مردم سخن مىگوئى.حضرت فرمود: «تو نيز جوان هستى، همراهباشدت تمايلات جوانى و از پروردگارمشرمسار مىشوم كه تو را برخود مقدم ندارم.»و بعد فرمود: از پيامبر گرامى شنيدم كهمىفرمود: «البسوهم مماتلبسون و اطعموهممماتاكلون»; از آنچه خود بر تن مىكنيد وتناول مىكنيد، برآنها(بردگان وخدمتكاران) بپوشانيد و به آنان بخورانيد. (13)آيا امروز كاركنان هر شركت و هر نهاددولتى و مردمى همان جامه و لباس مديران ورئيسان را برتن مىكنند و از همان امكاناتغذايى برخوردارند؟بياييد همه به سوى راه و رسم «نظام نبوىو علوى» بازگرديم.1 - تاريخ طبرى، ج 4، ص 439.2 - همان، ص 46.3 - العقدالفريد، ج 4، ص 365.4 - فروغ ولايت، ص 430. به نقل از وقعه صفين،ص 5.5 - صحيفه نور، ج 17، ص 218.6 و 7 - نهج البلاغه، نامهها، ش 45.8 - به سوى دولت كريمه، ص 38، به نقل از اصلالشيعه و اصولها، آل كاشف الغطاء.9 - روضه كافى، ج 8، ص 69.10 - بحارالانوار، ج 76، ص 49.11 - الغارات، ج 1، ص 98.12 - نهج البلاغه، خطبه، 174.13 - بحارالانوار، ج 40، ص 324.