يكى از بزرگترين دستاوردهاى انقلاب اسلامى، حل مشكل بزرگ تخاصم و اختلاف پيدا و پنهان دولت و ملت در ايران اسلامى بود. مردم ايران، تا قبل از پيروزى انقلاب اسلامى- بطور عموم- حكومتگران را به حق دشمن دين و دنياى خود مىدانستند. و اين انديشه، حاصل تجربه تاريخى ممتد مردم در طول عصرها و نسلها بود. حكومتها صرف نظر از افراد و اشخاص كه در هر نظامى هويت مستقل دارند، فراوان در خدمت اهداف انسانى، عدالت و ايمان قرار مىگيرند. بطور عموم، به اهداف شخصى، قومى، گروهى، قبيلهاى، حزبى و جناحى خويش مىانديشند.نهادهاى قانونگذارى و قضائى و اجرائى همه و همه ابزارهاى تامين خواستها و مصالح حكومتهاست. و در نظامهايى كه حاكمان سمبل اراده مردم نباشند و مكتب و ايمان و قانون مشترك بر دولت و ملتحاكم نباشد، تضاد مصالح و منافع دولت و ملت از بديهىترين امور است.در كشورى مثل ايران، قبل از پيروزى انقلاب اسلامى، تضاد مصالح و منافع دولت و ملت و وابستگى حاكام به دشمنان دين و دنياى مردم از روشنترين واقعيتهاى عينى و اجتماعى محسوب مىشد و چيزى نبود كه اهل فكر و انديشه سبتبه آن ترديد داشته باشند.هنوز فراواناند كسانى كه قلدرى، دين ستيزى، نوكرمنشى، بيگانه پرستى، و فشار و خفقان و غارت و كشتار مردم شهرها و روستاها و عشاير را در سراسر ايران اسلامى بياد دارند و جريانهاى مسجد گوهرشاد، كودتاى 28 مرداد و قتل عام 15 خرداد و 17 شهريور بخشى از صحنههاى حماسى و دلخراش درگيرى دولتها و حكومتهاى ضد مردمى با فرزندان ايرانى است.در آن روزهاى رعب و وحشت و آتش و خون، مساجد، مدارس، دانشگاهها، ادارات و كارخانهها و مزارع روستائيان و حتى سياه چادرهاى عشاير، از يورش قزاقهاى رضاخانى و ماموران ساواك آرايامهرى مصون نبود و عالمان و طلاب و دانشجويان و بازاريان، گروه گروه راهى شكنجهگاهها و تبعيدگاهها مىشدند. سياست گذارىهاى وابسته، عزل و نصب هاى همآهنگ با سفارتخانههاى خارجى،مكيدن مداوم آخرين رمقهاى اقتصادى، و تقسيم كل درآمد كشور بين اربابان خارجى، و مارهزار سلسله پهلوى و محروميت عموم مردم از همه نعمتهاى خدادادى و عدالت اجتماعى، سرانجام مردم را بيش از پيش با ماهيت پليد و نظام سلطنتى وابسته آشنا كرد و روز به روز فاصله مردم با رژيم خونخوار آمريكايى بيشتر شد. تبعيض شديد طبقاتى، تضعيف و توهين انديشه و اخلاق دينى، تحقير هويت اسلامى و تبليغ روز افزون غربزدگى و مصرف گرايى و وابستگى شديد طاغوت به دشمنان دين و عدالت و آزادى يعنى آمريكا و انگليس و رژيم صهيونيستى و ميدان دادن به يهود و بهائيتبه عنوان دستياران صهيونيسم جهانى، بيش از همه به جدايى ملت و حكومت دامن زد و روند جدايى، اندك، اندك به روند بىاعتمادى و بدبينى تبديل شد و سرانجام از كينه و خصومت متقابل سربرآورد.شبكه تبليغاتى طاغوت سعى فراوان كرد كه با طرح انقلاب سفيد و اعلام شعارهاى نو همچون: اصلاحات ارضى، سهيم كردن كارگران در سود كارخانجات، سپاه دانش و بهداشت، ملى كردن جنگلها و ... شركت زنان در انتخابات( اصول ششگانه و دوازدهگانه و...) مردم را با خويش همراه و همفكر و همگام سازد و خود را منادى اصلاح و پيشرفت و نوگرايى و تمدن بزرگ جلوه دهد. اما از آنجا كه قامتبلند حقيقت از هر گونه جامه تبليغاتى رساتر است، با همه تبليغات داخلى و خارجى، چهره خونآلود و ناخنهاى بلند و بزك كرده و دندانهاى تيز و زشتحكومت وابسته به سرمايهدارى صهيونيسيم جهانى شناخته شد و با نورافشانى مداوم امام و پرتوگيرى و روشنگرى ايثارگرانه حوزه و دانشگاه، پرده از اسرار سلطنت كنار رفت و نظام اسلامى به بركت ايمان مردم، رهبرى امام و با همفكرى و همكارى و تحمل رنج و زحمت توسط همه قشرهاى ايران عزيز، شكل گرفت و با پيروزى انقلاب اسلامى، نظامى برخاسته از مردم، با مردم و مورد اعتماد كامل ملت پديد آمد و يكى از مشكلات بزرگ و تاريخى ملت ايران«درگيرى و خصومت دولت و ملت، حل گرديد.در همان روزهاى اوليه پيروزى انقلاب اسلامى، برخى مطبوعات وابسته به رژيم سلطنتى و روشنفكرى بيمار تلاش فراوان كردند كه جريان بىاعتمادى به حكومت طاغوت را به انظام اسلامى سرايت دهند و با ادعاى روشنفكرى و اصلاح طلبى و ملىگرايى به شبيخون مطبوعاتى، هجوم گروهكى و حزبسازى و اغواگرى نسل جوان دانشگاهى روى آورند.برخورد قاطع امام خمينى قدس سره در برابر سياست تسامح و تساهل نهضت آزادى و امواج پرقدرت انقلاب اسلامى همه قلمزنان طاغوتى و مدعيان روشنفكرى و ارتش تبليغاتى شيطان بزرگ را هم به ديار ارباب و بيغولههاى شخصى و نقنقآباد محافل روشنفكرى و پشت تريبونهاى منقل و وافور، فرارى داد و سرانجام با گريز چهره بزك كرده، بنىصدر به همراه سركرده منافقان، آفاق ايران اسلامى از ياوهپراكنى مطبوعاتى پاك سازى شد و تا امام خمينى قدس سره حضور داشت، به هيچ وجه سياست تساهل و تسامح با شيطان و كارگزارانش جرات بروز نيافت و پيوند ملت و دولت اسلامى روز به روز استوارتر و صادقانهتر و مهرآميزتر تداوم يافت. دولتخويش را خدمتگزار و نوكر ملت مىدانست و امام هم مردم به ويژه محرومين و خانواده شهيدان را اولياى نعمت دولتمردان و مردم معرفى مىكرد.در عصر امام، پيوند دولت و ملت پيوند برادرى، دوستى، رفاقت، پدر و فرزندى، و بلكه در سطوح عالى رابطه مراد و مريدى بود.
عوامل اعتماد
اهداف مشترك دولت و مردم، جهان بينى واحد مردم و مسؤولان، قوانين مشترك و عادلانه برخاسته از وحى الهى، روشها و شيوههاى برنامهريزى و قانونگذارى مقبول مردم، وحدت ديدگاه ملت و دولت در لزوم پيروى همه از قرآن و سنت و تفكر اهل بيت عليهم السلام و نظارت عالمان متعهد و بيدار و ارتباط نزديك مسؤولان با مردم و سادهزيستى مسؤولان، جاى هيچ گونه اختلاف بين مردم و دولتمردان باقى نمىگذاشت و در نگاه مردم نظام اسلامى، سازمان و تشكيلاتى كه ملتبراى انجام خدمات عمومى بوجود آورده شناخته مىشد و كارگزاران به شكل مستقيم و غير مستقيم برگزيدگان مردم بودند و هدف و وظيفهاى جز خدمتبه ملت در چهارچوب اسلام عزيز نداشتند. همه مردم ايران اسلامى اعضاى كابينه 36 ميليونى شهيد رجائى بودند و همه جوانان ايران اعضاى فعال ارتش بيست ميليونى و پير و جوان و زن و مرد اعضاى پرتلاش و بىمنت و مخلص جهاد سازندگى. در آن روز همه نهادها از مردم بود و همه مردم اعضاى نهادها. در اين شرايط،« بىتفاوتى» و« بدبينى» و «كارشكنى»و خصومت در روابط ملت و دولت جاى نداشت. رجائى «فرزند ملتبود و برادر رئيس جمهور و مقلد امام.»امام خمينى قدس سره به عنوان طراح و معمار بزرگ انقلاب اسلامى و جامعه اسلامى، محبوبترين رهبر قرن بود كه شيفتگان او در ايران و جهان در راه اجراى دستورات وى از راحت و لذت و ثروت و فرزند و جان خويش مىگذشتند. صداقت، قداست، معنويت و هوشيارى و تلاش او قلب قرنها را تسخير كرد. و نسلها را گرفتار« خال لب» خويش ساخت. امام خويش را معصوم نمىدانست و نقد و نظر مردم را مىشنيد ولى از ديدگاه امام بين نقد و دلسوزانه و آگاهانه و انتقام و التهابآفرينى فاصلهاى روشن وجود داشت و اين دو با هم آميخته نمىشد. امام با شايعهسازى و ترديدآفرينى و تضعيف و توطئه و تشنجزدايى و بدبينسازى و سلب اعتماد دولت و نهادهاى قانونى كشور با تمام توان مقابله مىكرد و نويسندگان فريبخورده و عقدهاى و مزدور را از هجوم به روابط مستحكم، نظام اسلامى، دولت اسلامى و نهادهاى قانونى آن شديدا برحذر مىداشت. گويى اين بند وصيتنامه امام قدس سره آيهاى است كه متناسب با وضعيت فرهنگى كنونى كشور نازل شده است:«و وصيت من به نويسندگان و گويندگان و روشنفكران و اشكالتراشان و صاحب عقدگان آن است كه بجاى آنكه وقتخود را در خلاف مسير جمهورى اسلامى صرف كنيد و هر چه در توان داريد در بدبينى و بدخواهى و بدگويى از مجلس و دولت و ساير خدمتگزاران بكار بريد، و با اين عمل كشور خود را به سوى ابرقدرتها سوق دهيد، با خداى خود يك شب خلوت كنيد و اگر به خداوند عقيده نداريد، با وجدان خود خلوت كنيد و انگيزه باطنى خود را كه بسيار مىشود خود انسانها از آن بىخبرند، بررسى كنيد، ببينيد آيا با كدام معيار و با چه انصاف خون اين جوانان قلم قلم شده را در جبههها و در شهرها ناديده مىگيريد و با ملتى كه مىخواهد از زير بار ستمگران و غارتگران خارجى و داخلى خارج شود و استقلال و آزادى را با جان خود و فرزندان عزيز خود به دست آورده و با فداكارى مىخواهد آن را حفظ كند به جنگ اعصاب برخاستهايد و به اختلاف انگيزى و توطئههاى خائنانه دامن مىزنيد و راه را براى مستكبران و ستمگران باز مىكنيد.».(وصيت نامه امام قدس سره، ص 53)هم اكنون مدتى است كه در سايه سياستشيطانى تسامح با دشمنان و قلدرى با دوستان انقلاب اسلامى، نرمش با كفار و درشتى با مؤمنان، باب روز شده است. بسيارى از طرحهاى مفيد و ارزشمند و لازم براى ملت و دولت و دين و دنياى مردم با مشكل جوسازى و ياس آفرينى و واكنش بدبينانه و تحليلهاى دروغين و آمريكايى طيفى از مطبوعات جبهه «نفاق» روبه روست. طرح اسلامى كردن خدمات پزشكى، طرح اسلامى كردن دانشگاهها، طرح اصلاحيه قانون مطبوعات، طرح اصلاح قانون انتخابات، طرح معافيت كارگاههاى كمتر از... طرح مقابله با اموال بادآورده و غارتگران بيت المال همه با گرد و غبار پراكنى رسانههاى شيطانى مواجه است. و نه تنها جوسازى در برابر اقدامات مجلس شوراى اسلامى، ادامه دارد، بلكه مدتهاست كه قداست و اعتبار(50- 60) ساله فقهاى شوراى نگهبان قانون اساسى اين فرزندان راستين و معنوى امام خمينى قدس سره و جايگاه حقوقى و حقيقى قوه قضائيه و دادگاههاى انقلاب اسلامى و سپاه پاسداران و بسيج و... مورد هجوم كينهورزانه، گستاخانه و آشكار و پنهان مطبوعات جبهه نفاق« مجن» قرار دارد.نويسندگان و روشنفكر نمايان و مدعيانى كه در برخورد با شيطان بزرگ و صهيونيسم جهانى و اسرائيل عينك خوشبينى و حسن ظن بر چشم دارند و به اصل صحت و سلامت و برائت تمسك مىجويند در برخورد با مجلس و جامعه مدرسين حوزه علميه قم و دادگاهاى انقلاب اسلامى و وزارت اطلاعات و نيروى انتظامى و مطبوعات مستقل دينى و گزينش و... همه قبيله بزرگ توحيد از عينك ترديد و سوء ظن و تهمت و ياس استفاده مىكنند.امروز ديگر همچون روز روشن است كه برخى نشريات كه دم از حماسه مردمى دوم خرداد مىزنند نه طرفدار رئيس جمهورند و نه مؤمن به انقلاب اسلامى، نه به جناح روحانيون وابستهاند و نه هوادار طيف روحانيتاند، بلكه جناب آقاى خاتمى را مىخواهند كه در سايه سيادت و اعتبار او به بخشى از پاسداران دين و ارزشها حمله كنند و بعد هم با سلب اعتبار و حذف همه عالمان دين از جمله خاتمى عزيز،صحنه اجتماعى ، سياسى كشور را براى بازگشت آمريكا و نظامى لائيك آماده سازند. آنها كه امروز به حذف تفكر انقلابى امام مىانديشند و«ختم انقلاب» را اعلام مىكنند، براى «ختم اصلاحات دوم خرداد» و حاكميت تفكر پلوراليستى و نظام لائيك و حكومتى بسان تركيه در سايه صهيونيسم خوابهاى پريشان زيادى ديدهاند. البته اين خوابها، خواب پريشان است و اين آرزوها در دهه قبل با «بن گورين» به گور سپرده شده است.حضور حماسى مردم در 23 تير ماه و هماهنگىهاى فراوان مسؤولان عالى نظام و حمايتهاى مقام رهبرى از مواضع رئيس جمهورى در جريانات اخير و رسوايى و ناكامى مطبوعات جبهه نفاق در هموار سازى جاده ارتباط با آمريكاى جهانخوار، همه و همه شواهد پريشانى خوابهاى قلمزنان مدعى اصلاح طلبى است.و ان الله موهن كيد الكافرين-سردبير