معجزه خون - معجزه خون نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معجزه خون - نسخه متنی

جواد محدثی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

معجزه خون

به پاس حرمت‏خون شهيدان‏17 شهريور،كه خونشان رهگشاى پيروزى انقلاب گشت.

جواد محدثى

مى‏گفت:

مشت و درفش را چه تناسب؟

قلب و گلوله را چه رفاقت؟

فرياد در مقابل رگبار؟

انديشه در برابر نيزه؟

مى‏گفت:

شوخى كه نيست، توپ و مسلسل

اين، داستان خون و زوال است،

اين، قصه جراحت و مرگ است.

گفتم:

نيروى انقلابى ايمان اعجاز مى‏كند.

فرياد، اگر ز قلب برآيد

دشمن‏ترين حريف تو را هم در جبهه‏ات، رفيق و همآواز مى‏كند

باريكه‏هاى آب، تا جلگه‏هاى تشنه و محتاج،

حتى ز قلب سنگ، رهى باز مى‏كند.

زور و فشار و قدرت و تحميل

در عرصه «اراده‏» مردم مغلوب مى‏شود.

اميدوار باش، از قطره قطره قطره خونهاى گرم شهيدان

صدها نهال تازه پربار گلبوته‏هاى شور و شهامت

روييده است و باز برويد بگذار تا ز جنبش مردم

رسواترين ستمگر تاريخ رسواتر از هميشه بگردد

آواره ديار غريبان مطرود يك جهان

تنهاتر از هميشه بماند اكنون، در اين كرانه روشن

رود عظيم خون جوانان در خانه فساد، فتاده است

جبار روزگار در چنگهاى نفرت و نفرين

ماتم گرفته، خسته، ستاده است اما هنوز، اول كار است

هشدار اى برادر همرزم گنجينه‏هاى عشق و اميدت را

خناسها به قدرت جادو از زير پاى تو نربايند.

هشدار، اى برادر همرزم اينك هنوز، اول راه است

تا روزگار فتح و رهايى تا بامداد روشن ايمان

به شوق شهر شهادت

تقديم به گلگون‏كفنان‏17 شهريور مسافران ره سرخ و جاودانه هستى

از اعتياد به «بودن‏» از اعتياد به «ماندن‏»

به بالهاى سفيد فرشتگان چو نشستند،به شوق شهر شهادت

رها شدند و برستند، ز دست‏بسته خود، دستبند، گشودند

ز پاى خسته خود، پاى‏بند، گسستند و دربهاى قفل را كه بسته بود، شكستند

و بندهاى تن خويش به بازوان توانا و آشناى شهادت

ز هم دريده، پريدند، تا كه شهادت دهند كه: هستند!...

/ 1