ابعاد و روش اصلاحات - ابعاد و روش اصلاحات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ابعاد و روش اصلاحات - نسخه متنی

محمد اصغری نژاد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابعاد و روش اصلاحات

محمد اصغرى‏نژاد

اركان اسلام

دين مقدس اسلام داراى سه ركن كلى است: عقايد, اخلاق و احكام.

منظور از عقايد, مبانى معرفتى و جهان شناختى اسلام است كه شامل: توحيد, نبوت, معاد, عدل و امامت مى شود.

مقصود از اخلاق, مجموعه خصوصيت ها و صفاتى است كه هر انسان وارسته اى بايد آن ها را دارا باشد; خصوصيت هايى چون: صبر, حلم, شكرگزارى, عشق, محبت, توكل, شجاعت, عفت, پاكدامنى, حسن خلق و مدارا.

بعد سوم دين اسلام را كارهايى تشكيل مى دهد كه خداوند به عهده انسان نهاده است, كه مثل: نماز, روزه و زكات.

در ميان اين سه ركن, ركن اول پايه اصلى و مهم ترين بخش و سپس ركن دوم و آن گاه ركن سوم قرار دارد. اگر ركن اول نباشد, مثلا اگر انسان اعتقاد به خداوند نداشته باشد, هيچ كار خير و اصلاحى صورت نمى گيرد; زيرا هر عملى بايد هم حسن فعلى داشته باشد و هم حسن فاعلى; يعنى هم عمل بايد خير و نيكو باشد و هم انجام دهنده اش به خداوند اعتقاد داشته باشد. در اين صورت است كه عمل داراى اجر و پاداش اخروى است. اعمالى كه كافران, مشركان و منافقان انجام مى دهند و اصلاحاتى كه آنان مد نظر دارند و در صدد اجرا و ايجاد آن در جامعه هستند, هيچ ثمر اخروى ندارد.

اگر ركن دوم هم نباشد, باز عمل خير و كار شايسته صورت نمى گيرد يا كم تر انجام مى شود. مثلا شخصى كه بخيل است, هيچ گاه به كسى كمك مالى نمى كند. خسيسى مانع ظهور كار خير از او مى شود. ترسو هيچ گاه در صحنه پيكار و مصاف با دشمن حاضر نمى شود, اگرهم حاضر شود, براى انجام كار خير و اصلاح نيست و منظور ديگرى درنظر دارد. البته ممكن است ترسو براى اصلاح نفس خويش در صحنه هاى پيكار شركت كند تا ترس را از وجود خود برطرف سازد. نيز خسيس ممكن است با دادن صدقه در اين صدد برآيد كه رفته رفته صفت بخل را از نفس خويش ريشه كن كند.ريشه كار خير و شايسته را صفات نيكو كه مبتنى بر افكار و عقايد صحيح هستند, تشكيل مى دهند. جامعه اى كه در صدد اصلاح است, در درجه نخست بايد به تصحيح عقايد و افكار شرك آلود و كفرآميز خويش بپردازد و آهسته آهسته آن را به انديشه هاى ناب توحيدى سوق دهد. نبايد پنداشت كه جامعه ما اين مرحله را پشت سرگذارده است و نيازى به تغييرات بنيادين و اصلاحى در اين زمينه ندارد.

قرآن مجيد بيش تر ايمان آورندگان را مشرك معرفى كرده است: (و ما يومن اكثر هم بالله الا و هم مشركون)(1)

امام صادق(ع) درتفسير آيه فوق مى فرمايد: منظور آيه اين است كه انسان بدون آن كه بداند, از شيطان پيروى مى كندو به خداوند شرك مى ورزد.(2)

ملامحسن فيض در تفسير آيه فوق, مى نويسد: منظور از شرك, شرك در اطاعت و توجه به اسباب است.(3)

در آيه ديگرى, شرط رسيدن به رحمت پروردگار, عمل صالح و شرك نورزيدن در عبادت ذكر شده است. (... فمن كان يرجوا لقإ ربه فليعمل عملا صالحا و لايشرك بعباده ربه احدا)(4)

درتفسير قمى آمده است كه منظور از اين شرك, رياست است.(5)

امام باقر(ع) فرمود: از رسول خدا(ص) درباره اين آيه پرسش كردند و آن حضرت فرمود: هركس براى خودنمايى نماز بخواند, مشرك است. هركس براى خودنمايى زكات بدهد, مشرك است. هركس براى خودنمايى روزه بگيرد, مشرك است. هركس براى خودنمايى حج بگزارد, مشرك است. هركس عملى را كه خداوند دستور داده است, براى نشان دادن به مردم انجام دهد, مشرك است و خداوند عزوجل عمل فرد ريا كار را قبول نمى كند. (6)

بحث شرك و اقسام آن و راه رهايى از آن, بحث پيچيده و دشوارى است كه در اين مختصر نمى گنجد. غرض, ارائه دورنمايى از آشفتگى هايى است كه مردم با آن ها دست به گريبان هستند, مانند شرك كه از آن به عنوان يكى از بيمارىهاى مهلك و مهم قلبى ياد مى شود. بيمارىهاى ديگر كه مانع هاى بسيار بزرگى در راه رسيدن به سعادت واقعى دردنيا و آخرت هستند, عبارتند از: كفر, نفاق, قساوت قلب, ريا, خودپسندى, فخرفروشى, سوءظن, حسد, دنياپرستى و...

مبارزه با رذايل اخلاقى و ريشه كن كردن آن ها بسيار سخت و دشوار است و زمان زيادى مى طلبد. براى پيروزى در اين مبارزه, به راهنمايى استادى خبره نياز است. آموختن معارف اسلامى, بويژه جزئيات آن ها (نظير: شناخت اسمإ و صفات الهى و نقش آن ها در آفرينش و تكامل موجودات, شناخت ائمه اطهار(عليهم السلام) و اثر آنان در رساندن فيوضات الهى به موجودات, ارتباط ميان طبيعت و ماوراى آن, كيفيت بازگشت انسان و ساير موجودات به خداوند, چگونگى ارتباط ميان انسان و خداوند, كيفيت وابستگى انسان و ساير موجودات به خداوند, مسإله جبر و اختيار و...) براى اصلاح نفس انسانى, نقش كليدى دارد و آدمى بايد در دو بعد نظرى و عملى, در آن ها كنكاش و مطالعه كند و به حقايق موجود در هستى دست يابد و آن ها را باور كند. براى يادگيرى معارف اسلامى بايد به سراغ اساتيد فلسفه و عرفان ـ عرفان نظرى و عرفان عملى ـ برويم, تا نورالهى در قلبمان متجلى شده و حجاب هاى ظلمانى و نورانى پاره شود و معدن رحمت گشوده و پله هاى تكامل و ترقى طى گردد.

فاصله از كجا تا به كجاست؟

آيا مدعيان اصلاحات! بعد نظرى و عملى عرفان و حقايق هستى را دريافته اند, كه به ارشاد مردم مى پردازند و دغدغه اصلاحات دارند؟! بديهى است كه انسان تا خود صالح نشده باشد, نخواهد توانست به اصلاحات در جامعه و هدايت و اصلاح ديگران دست بزند. ملا مهدى نراقى ـ فقيه, فيلسوف و عارف الهى قرن دوازده و سيزده هجرى ـ در اين باره مى گويد: ((هرانسانى توانايى ها و صفات او تعديل نشده باشد, نمى تواند ميان ديگر شريكان و رهروان و همشهريان خود, عدالت را اجرا كند. زيرا كسى كه از اصلاح نفس خود عاجز است, چگونه مى تواند ديگرى را اصلاح كند؟!

چراغى كه نمى تواند اطراف خود را روشن كند, چگونه خواهد توانست فاصله دور را روشنى بخشد؟! هركس كه قوا و خصلت هايش را تعديل و از افراط و تفريط دورى نموده و در طريق مستقيم گام برداشته و برآن استقرار داشته باشد, استعداد ارائه اين طريق ميان بنى نوع خويش را دارد. چنين كسى خليفه خدا بر روى زمين است. و هرگاه چنين شخصى ميان مردم حاكم باشد و زمام مصالح مردم در قبضه اقتدار او باشد, سرزمين ها به واسطه ساكنان آن ها نورانى گشته و تمامى اموربندگان اصلاح مى شود و نسل آدمى فزونى گرفته, بركت هاى زمين و آسمان مستدام مى شود.(7)

همان گونه كه اين عالم و عارف وارسته فرمود, بايد هرانسانى نفس خويش را مهار كند و سپس به ترغيب و تشويق ديگران بپردازد. چنين شخص خود ساخته اى بعد از طى هفت شهر عشق و اسفار اربعه و پس از سير و سلوك, برپايه اهميتى كه اسلام نسبت به دستورها و معارف الهى قائل است, سعى مى كند كه مردم را با پروردگار, آشنا سازد و ميان مخلوق و خالق, محبت و عشق ايجاد سازد و سپس اين حالت را در آنان پايدار سازد, تا بدان حد كه هرچه خداوند دستور داد, اطاعت نمايند و يكپارچه صلاح و خير محض شوند. بايد نهاد آدمى از تمامى خبائث و پليدىها پيرايش گردد و به صفات پسنديده زينت پيدا كند, تا نور الهى در او متجلى شود. ملامهدى نراقى دراين باره مى گويد: ((حكما تصريح كرده اند كه نهايت مراتب نيكبختى آن است كه انسان در صفات, تشبه به مبدإ پيدا كند. به اين صورت كه از او عمل زيبا صادر گردد, از آن راستا كه زيباست نه به خاطر غرض ديگرى چون جلب منفعت يا دفع مضرت. و اين تنها در صورتى متحقق مى گردد كه حقيقت انسانى او كه از آن به عقل الهى و نفس ناطقه تعبير مى شود, خير محض شود. به اين ترتيب كه خود را از تمامى پليدىهاى جسمانى و كثافات حيوانى پاك گرداند و هيچ يك از عوارض طبيعى و خاطره هاى نفسانى گرداگرد وجود او راه نداشته باشد و مالامال از انوار الهى و معارف حقيقى گشته, به حقايق حقه واقعى, يقين پيدا نموده و عقل محض شده باشد, به گونه اى كه تمامى معقولات او مانند قضاياى اوليه شده باشد بلكه ظهور معقولات بيش از قضاياى اوليه شده باشد و درجه آشكارى آن ها تمامتر باشد. در اين صورت خداوند براى او اسوه نيكويى در صدور افعالش خواهد بود و كارهايش الهى مى گردد, يعنى به كارهاى خدايى شباهت پيدا مى كند. زيرا ازچنين شخصى به خاطر محض نيكى و جمالش, كارنيك و زيبا صادر مى شود, بدون توجه به انگيزه اى خارجى و در وراى آن.))(8)

در اصلاحات بايد اركان كليدى مورد عنايت قرار گيرند و سپس ساير ركن ها و شاخ و برگ ها. شعار اصلاحات كه از چند سال پيش نداى آن در هر كوى و برزنى شنيده مى شود, متإسفانه به محورهاى كليدى توجه نداشته است. و مدعيان آن فارغ از اصلاحات عقيدتى, تنها به اصلاحات در بعد سياسى ـ از زاويه اى كه مدنظر دارند.ـ پرداخته اند. اى كاش در پس پرده اين واژه متشابه, اصلاحات اسلامى مد نظر بود ولى حمايت هاى بى دريغ غرب از اصلاحات مورد ادعادى برخى از احزاب, نشانگر مفهوم غربى آن است و براى همين است كه دشمنان اسلام با تمام قوا از آن حمايت و پشتيبانى مى كنند. آنان مى خواهند فساد, فحشا, بى بندوبارى, ابتذال, لهو, لعب, موسيقى هاى نامشروع, هرزگى, حيوانى زيستن, رهايى بى قيد و بند دختر و پسر و هرنوع منكرى را شيوع دهند.

سوگمندانه بايد اعتراف كنيم كه برخى با شعار اصلاحات, از كارآمد نبودن اسلام در قرن حاضر سخن مى گويند و اسلام و حضرت محمد(ص) را خشن معرفى مى كنند. زير سوال بردن عصمت معصومين(عليهم السلام), مقطعى بودن قوانين اسلامى, بى معنا بودن ولايت فقيه, عدم برترى دين اسلام نسبت به ساير اديان, باور اين كه انسان شوون الهى ندارد و با ساير حيوانات مساوى و همه كاره طبيعت است, مبدإى نيست كه در زندگى انسان نقش داشته باشد, فرجام نيك و بد كارهاى انسان با خود اوست, معادى در كار نيست و... در پى شعار اصلاحات به نسل جوان تلقين مى شود.

متإسفانه روزنامه هاى زنجيره اى و تعدادى از احزاب و گروه هاى سياسى معلوم الحال, دانسته يا نادانسته آب بر آسياب دشمن مى ريزند و به تحكيم مواضع ضد اسلامى و فاسد آنان مى پردازند و به گمراهى نسل جوان ـ كه از متون اسلامى و معارف الهى بى اطلاع است.ـ مى پردازند و آنان را فقط در امور سياسى مشغول مى سازند و دنيا و آخرتشان را تباه مى نمايند و نه تنها به اصلاح آنان نمى پردازند كه فاسد و مفسدشان مى كنند. زيرا صلاح در مقابل فساداست و شق ثالثى وجود ندارد. قرآن مجيد درباره كسانى كه به فساد در زمين مى پردازند, واژه ((مسرفين)) را به كار برده و عمل آنان را در مقابل اصلاحگران قرار داده و از امت اسلامى خواسته است كه از چنين اشخاصى پيروى نكنند: (و لاتطيعوا امرالمسرفين الذين يفسدون فى الارض و لا يصلحون)(9)

مقصود از اصلاحات

منظور قرآن از اصلاح, تغييراتى است كه خداوند, پيامبران و اولياى الهى از آن راضى و خشنود هستند; نه هر تغيير و دگرگونى. مثلا حضرت شعيب(ع) درباره علت مخالفت خود با قومش مى گويد: (يا قوم إرإيتم ان كنت على بينه من ربى و رزقنى منه رزقا حسنا و ما اريد ان اخالفكم الى ما انهيكم عنه ان اريد الا الاصلاح مااستطعت)(10)

اى قوم! به من بگوييد هرگاه دليل آشكارى از پروردگارم داشته باشم و رزق (و موهبت) خوبى به من داده باشد, (آيا مى توانم برخلاف فرمان او رفتار كنم؟!) من هرگز نمى خواهم چيزهايى كه شما را از آن ها باز مى دارم, خود مرتكب شوم. من جز اصلاح قصدى ندارم, البته تا جايى كه بتوانم.

مصلحان واقعى

مراد حضرت شعيب(ع) ازايجاد و اجراى اصلاحات, همان فرامين الهى است. ديگر پيامبران الهى و ائمه اطهار(عليهم السلام) نيز چنين بوده اند. بنابراين مصلحان حقيقى, پيامبران الهى و ائمه اطهار(عليهم السلام) هستند و هركس دستورهاى آنان را تبليغ كند و در پى اجراى آن ها باشد, مصلح است و هركس در مقابل آنان گام بردارد, گرچه در قالب واژه هاى توسعه سياسى, جامعه مدنى, مردم سالارى و توسعه اقتصادى و... باشد, مصلح نيست.

تاريخچه اصلاحات

اصلاح و اصلاح گرى از صدر اسلام, حتى پيش از آن وجود داشته است و شعار نوينى نيست تا دچار دستپاچگى و اضطراب شويم. مصلح بالذات و حقيقى عالم وجود, خداوند است و مصلحان ديگر, مصلحان تبعى وبالغير هستند كه درراستاى فرامين الهى به كندن ريشه فساد از جامعه دست مى زنندو با آشناسازى مردم با معبود خويش, عشق به او را در دل آنان مى افكنندو راه هاى ترقى و تكامل را در ابعاد گوناگون به آنان نشان مى دهند, تا آنان به مرز خليفه اللهى برسند و جانشين خداوند در كره خاكى شوند.

1 ـ سوره يوسف, آيه 106.

2 ـ تفسيرصافى, ج 3, ص 53.

3 ـ همان, ص 52.

4 ـ سوره كهف, آيه 110.

5 ـ تفسيرصافى, ج 3, ص 269.

6 ـ همان, با تصرف.

7 ـ جامع السعادات, ج 1, ص 85.

8 ـ همان, ص 40 و 41. بااندكى تصرف.

9 ـ سوره شعرإ, آيه 151 و 152.

10 ـ سوره هود, آيه 88.


/ 1