فرهنگ و هجوم فرهنگى - فرهنگ و هجوم فرهنگى نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ و هجوم فرهنگى - نسخه متنی

نوروز صدرى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فرهنگ و هجوم فرهنگى

نوروز صدرى

فرهنگ در لغت به معناى علم, دانش, ادب, معرفت, تعليم و تربيت و آثار علمى و ادبى يك قوم يا ملت است(1) و در اصطلاح به مجموعه افكار و آرزوها و آرمان هايى(2) كه آداب, رسوم, اعمال و رفتار يك جامعه از آن نشإت مى گيرد, گفته مى شود. فرهنگ را مى توان به دو قسم تقسيم كرد:

الف ـ فرهنگ آرمانى.

ب ـ فرهنگ عملى.

فرهنگ آرمانى سازنده فرهنگ عملى است و گاهى عمل قومى فرهنگ آرمانى مى سازد.

هر ملت و مكتبى اعم از آسمانى يا زمينى, الهى يا شيطانى داراى فرهنگ آرمانى است. البته ممكن است آئينى فرهنگ مترقى و ديگرى فرهنگ جاهليت باشد.

اسلام مترقى ترين و سازگارترين فرهنگ با فطرت بشر را داراست.

اگر جامعه اى دستورهاى حكومت اسلامى را در فرد و اجتماع اجرا نمايد به بالاترين رإس هرم سعادت خواهد رسيد.

فرهنگ درتلاقى با مكاتب مختلف دو حالت به خود مى گيرد: يا فرهنگ مرتب و منظم و مطابق با آرمان فرهنگى ثابت است و يا توإم با فرهنگ هاى ديگر است; يعنى از هر مكتبى چند نظريه را پذيرفته است.

مردم با اختيار فطرى خود هر فرهنگى را مى توانند پذيرا باشند و با پذيرش اصول اوليه آن فرهنگ, خودشان را موظف به فروعات زاييده شده از آن اصول مى دانند.

مردمى بر اريكه ى سعادت تكيه مى زنند كه بهترين و والاترين فرهنگ را در همه ابعاد زندگى پذيرا باشند و به عرصه عمل و ظهور بكشانند. در جامعه دينداران بهترين و بالاترين دين ها و در جامعه بى دين ها بالاترين مكتب ها و انديشه ها مى تواند اين جامعه را به سعادت دنيايى يا آخرتى و يا توإمان يك ديگر برساند.

دو ركن اساسى در فرهنگ

دو ركن اساسى در هرفرهنگ عبارت است از:

1 ـ آرمان و ايده.

2 ـ جامعه اى كه آن ايده را در بستر خود جارى مى كند.

در جامعه مسلمانان, خصوصا شيعيان, اين دو ركن اساسى به وضوح جلوه نمايى مى كند. قرآن و بيانات ائمه اطهار(عليهم السلام) ـ كه در واقع تفسير آيات قرآن است و بزرگ ترين پشتوانه هاى تفكر دينى است.ـ برتارك عرش سعادت مى درخشد. ركن دوم مردمى هستند كه اسلام و دستورات آن را با جان و دل پذيرفته اند و در بستر زندگى به ميزان شعور دينى خود اجرا مى كنند.

از آن جا كه انسان موجودى اجتماعى است و جهان با امكانات و تكنولوژى پيشرفته اطلاع رسانى به يك خانواده بزرگ تبديل شده است و اعضاى اين خانواده جهانى از افكار و ايده هاى هم استفاده مى برند, فرهنگ هاى آرمانى و عملى به سرعت در نوسانات حقيقى قرار مى گيرند تا عطش درونى فرزندان حريص اين خانه بزرگ زندگى را فرو نشانند.

براى تغيير و يا تبديل يك فرهنگ به فرهنگ ديگر دو كار اساسى لازم است: ابتدا فرهنگ بايد براى فرد يا جامعه مورد تإييد باشد. در مرحله دوم نارسائى هاى فرهنگ موجود در برآوردن نيازهاى درونى و بيرونى خود را دريابد و نحوى رفع نيازهايش را در فرهنگ عرضه شده ببيند با اين دو شرط است كه قطعا دست از فرهنگ فعلى برداشته و به سوى فرهنگ جديد سوق داده مى شود.

اگر متوليان فرهنگ دينى نتوانند نيازهاى مشروع انسان هاى آرميده بردامن دين را به كمك دستورات دينى رفع نمايند سه دليل مى تواند داشته باشد:

الف ـ ضعف و ناتوانى دين است كه نمى تواند نيازهاى متعارف آدمى را برآورده كند.

ب ـ ضعف و ناتوانى متوليان فرهنگى است كه نمى توانند اين معارف حقه را به عنوان دارويى شفا بخش به نيازمندان برسانند.

ج ـ ضعف و نادانى مردم است كه به دستورات رسيده توسط مبلغان و مروجان دينى, آن گونه كه بايد و شايد عمل نمى كنند.

در قسم اول هيچ ضعفى احساس نمى شود; زيرا اسلام به عنوان آخرين و كامل ترين دين آسمانى است و به تمامى نيازهاى متعارف هر انسانى در هر شرايطى پاسخ مثبت و متعارف داده و پى گير سعادت او در هردو جهان است.

ضعف واقعى در دو گروه اخير است: يا آنچه دين است, بيان نمى شود و يا آنچه بيان مى شود, خوب دريافت و عمل نمى شود. در واقع, دو گروه بايد يك تحول اساسى در خودشان انجام دهند; يعنى به باورهاى دينى رجوع كنند و پس از دريافت آنچه امر الهى است ـ چه باب طبع باشد يا نباشد.ـ انجام دهند. براى چنين كسانى باران رحمت از آسمان و زمين به باريدن خواهد گرفت.

فرهنگ اسلام مقدمه سعادت و بالندگى فرد و اجتماع است. افراد خداشناس در برابر تمامى هجوم هاى نظامى, فرهنگى, سياسى و اقتصادى بيمه خواهند شد. شناخت دقيق فرهنگ اسلامى بالاترين روش مبارزه با تهاجم فرهنگى است.

اگر دين اسلام خوب شناخته نشود و به مردم و جامعه آن گونه كه هست, رسانده نشود, وارونه و التقاطى دريافت مى شود و مردم به سوى فرهنگ هاى ديگر كشيده خواهند شد تا نيازهاى خود را زير سايه آن فرهنگ ها و آرمان ها جويا شوند. اگر فرهنگ اسلامى در همه جاى ايران به خوبى ترويج شود و با تمام ظرايف و دقايق عمل شود, مردم در برابر هر فرهنگى مقاوم و استوار خواهند بود; زيرا در مقابل آن مكتب هاى سست, خودشان را بر اوج معرفت و تمدن مى بينند.

تبادل واقعى فرهنگى بين اسلام و ساير مكتب ها نيست.

از آن جا كه دين اسلام دينى كامل است و هر نيكى قابل تصور را در خود جاى داده و هر بدى قابل تصور را از خود دور كرده است; فرهنگ اصيل اسلامى براى فرد و اجتماع در تمامى حالات و زمان ها حكم و دستورى دارد.

راهى براى تبادل فرهنگى واقعى بين اسلام و ساير مكتب ها از نظر دريافت علقه هاى فرهنگى نيست. اگر در مكتبى يا جامعه اى حالتى نيكو عادت شده است حتما اسلام آن را براى مسلمان ها تإكيد نموده است.

تبادل فرهنگى بين مسلمان ها باپيروان ساير مكتب ها

بين جامعه هاى مسلمان ها و ساير اجتماع هاى كوچك و بزرگ تبادل فرهنگى وجود دارد; زيرا مسلمان ها هنوز نتوانسته اند آن دين واقعى را در همه ابعاد انسانى به عرصه ظهور عملى برسانند. لذا گاهى عمل نيكى را از ديگران دريافت مى كنند و بدان عمل مى كنند و پيشرفت هم مى كنند ولى در واقع هر مسلمان و جامعه اش بايد به دين اصلى خودش برگردد كه بالاترين انگيزه وهدف جهت پيشرفت و توسعه دنيايى و آخرتى را در بردارد. در نتيجه, تبادل فرهنگى بين اسلام و ساير مكاتب ممنوع است زيرا اسلام در رإس هرم فضيلت هاست و هر خوبى و حسنى را در خود جاى داده است.

تبادل فرهنگى و خصوصيات آن

تبادل فرهنگى عبارت است از: داد و ستدهاى آرمانى و عملى فرهنگى بين دو يا چند ملت و مكتب.

در تبادل فرهنگى دادوستدهاى ارزشى و مورد علاقه ملت ها جهت تكامل و رشد صورت مى گيرد.

ضرورت تبادل فرهنگى

تبادل فرهنگى تا رجوع كامل مسلمانان به اسلام ناب محمدى لازم و ضرورى است. بعد از اين وصال نورانى فقط تبديل فرهنگ ها و مكتب ها به فرهنگ و مكتب مترقى اسلامى لازم و ضرورى است زيرا اسلام قوىترين, رساترين و كامل ترين مكتب و ساير مكتب ها ناقص است.

هجوم فرهنگى و ويژگى هاى آن

هجوم فرهنگى براى ريشه كن كردن و از بين بردن باورهاى بنيادين و فضيلت ها و ارزش هاى يك ملت و جايگزين كردن ضد ارزش ها و بى بند و بارىها در همه ابعاد زندگى, و استعمار به صورت منظم و سازمان يافته و نامحسوس و خزنده است.

هجوم فرهنگى غالبا هنگام قدرت مهاجم و ضعف مكتب مقابل صورت مى گيرد و به صورت ريشه اى و درازمدت, با چهره هاى موجه و تقريبا در لفافه هاى قانونى آرام و بى سروصدا و غير مستقيم و خزنده, براى نابودى عقبه فرهنگى و اعتقادى, و رسيدن به تمامى اهداف خود حركت مى كند.(3)

1 ـ فرهنجFarhang . فرهنگ عميد, ج 2.

2 ـ كمال مطلوب, آرزو. همان, ج 1.

3 ـ با استفاده از نظرات مقام معظم رهبرى كه در كتاب ((شبيخون فرهنگى)) آمده است.


/ 1