اكسير محبت
محمد سبحانى يامچىاز بزرگترين امتيازات شيعه برساير مذاهب،اين است كه پايه اصلى آن، محبت است. از زماننبىاكرمصلى الله عليه وآله كه اين مذهب پايه گذارى شد،زمزمه محبت و دوستى بوده است. آن جا كه درسخن پيامبرصلى الله عليه وآله، «على و شيعته همالفائزون» (1) را مىشنويم، گروهى را در گردعلىعليه السلام مىبينيم كه شيفته و مجذوب اومىباشند. از اين رو «تشيع» مذهب عشق وشيفتگى است. نيروى محبت از نظر اجتماعى،نيروى عظيم و مؤثرى است. بهترين اجتماعها آناست كه با نيروى محبت اداره شود. وقتى علاقه واحساسات نسبتبه شخصى يا چيزى به اوج خودبرسد و وجود انسان را مسخر كند و حاكم مطلقوجود او گردد، «عشق» ناميده مىشود. عشق كهيك واژه عربى است، از يك گياه خاصى كه «عشقه»نام دارد، مشتق شده كه در فارسى «پيچك» گويند.اين گياه وقتى به بدنه درخت چسبيد، آن را رهانمىكند. راه تنفس درخت را مىبندد. كمكم آندرخت زرد مىشود، برگهايش مىريزد و سرانجامدرخت را خشك مىكند و دراين هنگام مىگوينداين درخت را عشقه گرفت. عاشق به يك چنينانسانى مىگويند. (2)عشق و محبت منحصر به عشق حيوانى نيستبلكه نوع ديگرى از عشق و جاذبه هست كه درجوى بالاتر قرار دارد و اساسا از محدوده ماده وماديات بيرون است و از غريزهاى ماوراى بقاىنسل سرچشمه مىگيرد و فصل مميز انسان وحيوان است و آن، عشق معنوى و انسانى است;عشقورزيدن به فضايل و خوبىها و شيفتگى بهسجاياى انسانى و جمال حقيقت، همان كه درآيات بسيارى از آن به واژه محبت و مودت ياد شدهاست. «والذين اشد حبا لله» (3)بشر به اكسير محبت پاكان و نيكان سختنيازمند است. زيرا عشق پاكان وسيله اصلاحو تهذيب نفس است. و گل سرسبد پاكان ونيكان، كسى است كه:
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحيرم چه نامم شه ملك لافتى را (4)
متحيرم چه نامم شه ملك لافتى را (4)
متحيرم چه نامم شه ملك لافتى را (4)
1 - الدرالمنثور، سيوطى، جلال الدين (ذيل آيه 7سوره بينه.)2 - عبدالله، اسرارعبادات، جوادى آملى، ص 84.3 - بقره، آيه 165.4 - شهريار.5 - كافى، ج 2، ص 83، روايت 3.6 - جاذبه و دافعه على(ع)، مطهرى، ص94.