اعتماد دولت و ملت - اعتماد دولت و ملت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اعتماد دولت و ملت - نسخه متنی

محمود مهدی پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اعتماد دولت و ملت

جوامعى كه مسؤولان و مردم به يكديگر اعتماد و اطمينان دارندبه سرعت و باقدرت راه آبادى و شكوفايى و اقتدار و عظمت وپيشرفت را طى مى‏كند . در اين گونه جامعه‏ها ، در سايه هدف مشترك‏مردم و كارگزاران ، هماهنگى نيروها و امكانات ، همكارى و بسيج‏انديشه‏ها ، تعاون دلها و دستها و در يك سخن مشاركت راستين شكل‏مى‏گيرد .

يكى از اسرار توفيق انبياءالهى و موفقيت امام خمينى در انقلاب‏اسلامى ، همين نبودن فاصله فرهنگى بين آنان و مردم بود .

در جامعه‏اى كه اعتماد و اطمينان متقابل وجود ندارد ، افراد وگروهها ، به جاى انديشيدن به خدمت و سازندگى ، بخشى از نيروهاو امكانات خويش را صرف مقابله با بخشى ديگر ، و شبهه زدايى ازذهن ديگران مى‏كنند و پاره‏اى ديگر از امكانات صرف نظارت ومراقبت هرچه بهتر و بيشتر بر رقيب مى‏شود و بخشى صرف نظارت‏برخود كنترل‏گران مى‏گردد .

عدم اعتماد دولت وملت در برابر دشمن خارجى ، قدرت دفاع نظامى‏را شديدا كاهش مى‏دهد و در عرصه پيشرفت و سازندگى ، حركت را كندو گاه متوقف مى‏سازد .

دامن زدن به اختلافات جناحى و گروهى ، رشد علم و فرهنگ رادچار اختلال مى‏سازد و اقدامات فرهنگى گروهها و گرايش‏ها ،فعاليت‏هاى مثبت طرفين را خنثى مى‏كند و سرانجام جو دلهره و وحشت‏و نفاق بر روابط دولت و ملت‏حكم فرما مى‏شود . ملت از دولت‏بيم‏مى‏برد و دولت از ملت مى‏هراسد . و بدين‏سان «بى‏اعتمادى‏» كه‏آفت‏بزرگ هرگونه توسعه‏سياسى ، فرهنگى و اقتصادى است ، دامنگيردولت و ملت مى‏شود .

كتمان قراردادهاى خارجى وماهيت «طرف خارجى‏» سانسور خبرها، مولود بى‏اعتمادى در روابط دولت و ملت است كه بى‏اعتمادى‏افزون‏تر هم مى‏آفريند .

در جو «بى‏اعتمادى ملى‏» ، خفقان ، وحشت و دلهره و اضطراب‏روانى ، گسترش مى‏يابد ، تملق ، دروغ و خوش رقصى و نمامى از يك‏سو و اتهام و بدبينى و كارشكنى و ياس و نفرين و نفرت از سوى‏ديگر به چشم مى‏خورد و يكى از ضرورى‏ترين نيازهاى امروز كشور باتقويت و ارتقاء اعتماد ملت و دولت است . ما قبل از اعتماد سازى‏در روابط خارجى به گسترش جو اعتماد و صداقت و برادرى در داخل‏نياز داريم .

گفتمان ملى

گفتگو با كسانى كه با همديگر زبان مشترك و اهداف و آرمان‏هاى‏واحد داريم ، كسانى كه همه قرآن و سنت و عترت رسول‏خدا (ص) راقبول دارند ، بسيار ساده‏تر و رافت آميزتر و جدى‏تر از گفتگو بين‏تمدن‏ها و گروهها و فرهنگهايى ديگر است ، كه دين را ابزار فريب‏مى‏دانند و معتقدند ، در عالم حق مطلقى وجود ندارد و هر دين وكيش و فلسفه‏اى تا حدى حق است و تا حدى باطل و گاهى حق است وگاهى باطل .

در گفتگوهايى كه بر اساس صداقت ، براى شناخت‏حق انجام مى‏گيرد، اميد تفاهم و تبادل فكر و انديشه و همدلى و تقريب قلب‏ها ،وجود دارد . ولى گفتگو با كسانى كه جز فريب و استثمار به چيزى‏نمى‏انديشند ، و اتلاف وقت و نيرو و بستر غفلت و صحنه دادن‏اطلاعات به دشمن است .

راستى برخى گفتگوها و مذاكرات گفتگوى «ناشنوايان‏» و «بيمار» است كه عيادت كران از بيماران براى هر دو طرف بسيار رنج‏آفرين‏و غم‏انگيز خواهد بود .

گفتگو با كسانى كه از شنيدن آواى حقيقت ناتوان‏اند ، دردى رادوا نخواهد كرد . بهتر است استكبار جهانى در آغاز به درمان گوش‏ناشنواى خويش بپردازد . ولااقل سمعكى براى خود فراهم آورد ، تاگفتگو مقدور و مفيد و موثر باشد . مستكبران از شنيدن آواى‏حقيقت محروم‏اند و تا روحيه خود برتر بينى و سلطه‏طلبى را كنارنگذارند ، مذاكره و گفتگو مشكلى را حل نخواهد كرد . البته گفت‏و شنود انديشمندان آگاه و پارسا با دانشوران و حق‏جويان عالم‏هميشه بوده و خواهد بود و اسلام خود منادى اين‏گونه گفتگو است قل‏يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمه سواء تكرار است .

موانع اعتماد دولت و ملت

آنچه ملت و دولت را از هم دور مى‏كند و بين كارگزاران و مردم‏جدايى مى‏افكند . عناصر و عوامل گوناگونى است كه به دو سوى دولت‏و ملت مربوط مى‏شود . اگر براستى خواهان هر گونه پيشرفت كشوربسوى استقلال و آزادى و حكومت اسلامى هستيم ، بايد با همه عوامل‏فاصله افكن و اختلاف آفرين مبارزه كنيم .

فاصله اقتصادى

اگر بين دولت مردان و مردم از نظر زندگى تفاوت فراوان باشد وكارگزاران در «مسكن‏» ، «لباس‏» ، «وسيله سوارى‏» ،«لوازم زندگى‏» و «امكانات رفاهى‏» با مردم فاصله داشته‏باشند و عملا يك طبقه اقتصادى برتر را تشكيل دهند ، در اعتمادمردم به آنان خلل پديد خواهد آمد و از اينجاست كه در نظام‏اسلامى هر كس مترفانه زندگى كند ، از هر طيف و جناح و گروه بايداز سيستم حكومتى كشور اسلامى كنار گذاشته شود ، سر گيرد و برون‏رود از كربلاى ما ، پيامبران كه به عنوان رهبران و زمامداران‏جوامع بشرى بر اساس معيارهاى مكتبى شناخته مى‏شوند ، شرط «زهد» را در عقيده پذيرفته و در عمل به كار بسته‏اند . «و شرطت‏عليهم الزهد فى درجات هذه الدنياالدنيه و زخرفها و زبرجهافشرطوا لك ذالك و علمت منهم الوفاء به . . .» (1) خدايا برآنان زندگى زاهدانه را شرط كردى آنان هم پذيرفتند و دانستى كه‏به پيمان وفا دارند تو هم آنان را قبول كردى و . . .

و يا در نهج‏البلاغه مى‏خوانيم : «الاوان امامكم قد اكتفى من‏دنياه بطمريه و من طعمه بقرصيه‏» (2) هان ، آگاه باشيد كه‏پيشواى شما از دنيا به دو جامه كهنه و از غذاهاى آن به دو قرص‏نان اكتفا كرده است .

باز على (ع) در بيان علت‏ساده زيستى خويش مى‏گويد : «ان‏الله فرض على ائمه العدل ان يقدروا انفسهم بضعفه الناس كيلايتبيغ بالفقيره فقره‏» (3) براستى خدا بر پيشوايان عادل‏واجب كرده كه بسان فقيران زندگى كنند ، تا فقر تهيدستان برآنان دشوار نيايد .

فاصله فرهنگى

وقتى زبان ، فرهنگ ، اخلاق و عادات ملت و دولتمردان ناهمگون‏باشد . كارگزاران در جذب توده‏هاى مردم و اكثريت قاطع ملت ،زبان مشترك و فرهنگ واحد ندارند ، توان جلب اعتماد آنان رانخواهند داشت . اصولا راز عدم توانايى روشنفكران در ايجاد يك‏انقلاب مردمى در ايران و بسيارى از كشورهاى جهان ; نبودن فرهنگ‏و زبان مشترك بين مدعيان روشنفكرى غرب‏گرايان و توده‏هاى مردم‏است .

غرب‏زدگان براى تاثيرگذارى در جامعه هميشه سعى كرده‏اند كه ازعلماى شيعه به عنوان ابزار ارتباطى و زمينه‏ساز اعتماد مردمى‏استفاده كنند و روحانيون را به عنوان پل پيروزى براى دستيابى‏به‏مقاصد خويش بكار بگيرند . و اين هشدارى به روحانيون و فضلاى‏حوزه‏هاست كه دين و آبروى خويش را قربانى دنياى آنان نسازند .

البته عالمان پارسا و زمان‏شناس شيعه ، معمولا با اين نقشه‏هاى‏شوم برخورد آگاهانه داشته و چون سدى استوار در برابر آرزوهاى‏شياطين غرب‏گرا ايستاده‏اند ، اگر چه هميشه هم عالم نمايان وافرادى فاقد بينش اسلامى و نابرخوردار از تقواى كافى ، بوده‏اندكه دين و محرومين را به قيمت رفاه ناپايدار دنيا فروخته‏اند .

غربزدگان و به اصطلاح نيروهاى ملى مذهبى ، وجود عالمان دين رادر مرحله شكل‏گيرى انقلاب لازم و مفيد مى‏دانند ولى در مرحله تثبيت‏انقلاب اسلامى شديدا معتقد به حذف و كنار گذاشتن عالمان دين ازصحنه مديريت كشوراند . نيروهاى به اصطلاح ملى مذهبى از همان‏روزهاى اوليه پيروزى خواهان آن بودند كه امام حكومت را از شاه‏و دار و دسته‏اش گرفته و دو دستى تقديم اين آقايان نمايد و درهيچ كارى هم ولو در حمايت از محرومان و پاسدارى از استقلال كشوردخالت نكند .

البته موانع اعتماد به چند عامل فوق محدود نمى‏شود و فاصله‏هاى‏اخلاقى ، تاريخى ، فيزيكى ، عاطفى و روانى و تفاوت در آداب وعادات اجتماعى هم هر كدام نقشى در تضعيف پيوند مردم و دولت‏مردان ايفا مى‏كند و مى‏تواند از موانع اعتماد دولت و ملت محسوب‏شود .

در نامه امام على (ع) به مالك اشتر مى‏خوانيم كه : «ولاتنقضن سنه صالحه عمل بها صدور هذه‏الامه واجتمعت‏بها الالفه‏» (4) سنت نيكى كه به پيشينان نهاده و عامل وحدت مردم شده است‏آنرا نقض نكن و . . .

نقش دين در اعتمادسازى

دين ميثاق عقيدتى هر نظام ايدئولوژيك است ، در جامعه‏هايى كه‏بر اساس جهان بينى و بينش واحد پديد مى‏آيد ، برخلاف جوامع لائيك‏و سكولار ، رشته پيوند ملت و دولت ، دين است . دين بين ملت ودولت رابطه محبت ، الفت ، اخوت ، اعتماد . ولايت و مشاوره وهمكارى و همدلى و همراهى و حمايت طرفينى ايجاد مى‏كند .

تلاش در جامعه‏اى كه مردم آن دين‏خواه‏اند هر گونه بى‏توجهى به‏ارزشهاى دينى بزرگترين ضربه بر استقلال ملى و كيان سياسى كشور وپيوند مستحكم دولت و ملت است . ترديدآفرينى‏ها در برخى مطبوعات‏دين را از بين نمى‏برد . دين فطرى انسان است و زدودن دين ازانديشه و قلب توده‏ها امكان پذير نيست . فقط وقتى دينداران‏مشاهده كنند كه در يك سيستم سياسى به هر بهانه ارزشهاى دينى‏آنان مورد تهاجم است ، در صلاحيت دولتمردان و كارگزار آن ترديدخواهند كرد . تحليل مردم اين خواهد بود كه كارگزاران عقيده به‏ميثاق ملى و مشترك نداشته و يا توان دفاع از آن را ندارند و درهر صورت شايسته اعتماد نخواهند بود .

از اين رو ، مسوولانى كه در برابر تعرض به ارزشها و تعاليم‏دينى بر نمى‏آشوبند . قبل از آنكه به دين و ملت ضربه بزنند ، اعتبار واقتدار دولت اسلامى را هدف گرفته‏اند .

دولت مردان در نظام اسلامى مقلد و مريد و گوش به فرمان قرآن وسنت و قانون برگرفته از آن‏اند ، در نظام جمهورى اسلامى رهبرى وشوراى‏نگهبان فصل‏الخطاب هر گونه شك و ترديد در فهم درست اسلام‏است .

شكستن قداست رهبرى و فقهاى شوراى نگهبان و كارگزاران مومن ومخلص نظام اسلامى و تمسخر دولتمران متعهد توسط برخى رسانه‏ها ،مبارزه با استقلال و روابط استوار درونى در جامعه اسلامى است .

در نظامى كه به دين و دينداران ، آشكارا اهانت‏شود ، نه تنهاآرمان همكارى و همدلى و مشاركت مردمى تحقق نخواهد يافت . بلكه‏رابطه دولت و ملت روز به روز سست‏تر و فاصله ، هر لحظه بيشترخواهد شد و سرانجام دولت پشتوانه سودى را از دست داده زمينه‏نفوذ نااهلان پديد خواهد آمد

راه تقويت اعتماد

براى تحكيم اعتماد ملت و دولت‏برداشتن گامهاى زير ضرورى است:

1 - كنار گذاشتن مناديان پيوند با كفار و منافقان از سطوح‏بالاى تصميم‏گيرى فرهنگى و سياسى .

2 - گزارش صادقانه اقدامات و فعاليت‏هاى سياسى و ارتباطات وآمد و شدهاى خارجى به ملت .

3 - مشاوره صادقانه و سازمان يافته با مردم در همه مسائل‏سياسى ، اقتصادى و فرهنگى .

4 - احسان و نيكى به مردم و كاهش بار ماليات‏ها و قيود غيرلازم قانونى .

5 - عفو و بخشش از لغزش‏ها و اشتباهات معمول مردم و تلاش درجهت هدايت فرهنگى آنان .

6 - رعايت كامل حقوق متقابل دولت و ملت‏بر اساس قرآن و سنت .

با اين ويژگيهاست كه به تعبير اميرمؤمنان (ع) :«وقتى رعيت‏حق والى را بپردازد و والى حق مردم را پاس دارد. حق قدرتمند خواهد شد ، راه دين استوار خواهد گرديد ،نشانه‏هاى عدالت‏برافراشته خواهد شد و كارها به سامان و گامهاروبراه خواهد بود و بدين گونه است كه زمانه خوب مى‏شود و اميدتداوم دولت مى‏رود و آزمندى دشمنان به ياس تبديل مى‏گردد . (5)

ان شاء الله

سردبير


1 - دعاى ندبه

2 - نهج‏البلاغه ، نامه‏45 ، صبحى‏صالح .

3 - نهج‏البلاغه ، خطبه‏209 ، صبحى‏صالح

4 - نهج‏البلاغه ، نامه‏53 .

5 - نهج‏البلاغه ، نامه‏216 .



/ 1