امام على عليه‏السلام و پايه‏هاى امنيّت ملّى - امام علی (ع) و پایه های امنیت ملی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام علی (ع) و پایه های امنیت ملی - نسخه متنی

حسن عاشوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امام على عليه‏السلام و پايه‏هاى امنيّت ملّى

حسن عاشورى

با نگاهى به سخنان امير مؤمنان على بن ابى‏طالب عليه‏السلام مى‏توان امنيّت ملى را بر چند پايه مستقر يافت.

1 ـ همدلى مردم در مسائل مهم سياسى ـ اجتماعى:

يكى از پايه‏ها و پارامترهاى سازنده‏ى امنيت ملى، «وحدت و همدلى» حاكم بر مردم است.

اگر افراد يك جامعه و يا يك مملكت در مسائل مهم و اساسى مملكت با هم همدل و هم جهت باشند، و در اختلافات جزئى و سليقه‏اى نسبت به سليقه و نظر خود پافشارى نكنند، خود اين وحدت و همدلى باعث استقرار و دوام امنيّت ملى مى‏گردد.

امير مؤمنان على عليه‏السلام آن گاه كه با فتنه‏ى خوارج روبرو شد، فرمود:

«والزموا السوادَ الاعظم فانّ يداللّه‏ مع الجماعة واياكم الفرقه، فانّ الشاذّ من النّاس للشيطان كما انّ الشاذ من الغنم للذئب، و همواره همراه بزرگترين جمعيت‏ها باشيد كه دست خدا با اين جمعيت است.» از پراكندگى بپرهيزيد كه انسانِ تنها و پراكنده بهره‏ى شيطان است، هم‏چنان كه گوسفند تك‏رو طعمه‏ى گرگ مى‏شود.»(1)

2 ـ ايمان محكم و فراگير مردمى:

ايمان محكم و همراه با تقواى الهى در امنيت ملى نقش به‏سزايى دارد، چون كه مسلمان موحد، اولين شعار دينى‏اش، كلمه‏اى «لا اله الاّ اللّه‏» است.

مسلمان با اين اشعار بيان مى‏دارد كه سر تسليم به هيچ فردى فرود نمى‏آورد، جز براى خداوند واحد عزّوجلّ، تسليم هيچ قدرتى نمى‏شود جز قدرت خداوند و از هيچ چيزى نمى‏ترسد، جز از خداوند سبحان، امام على عليه‏السلام فرمود:«من خاف اللّه‏ امنه اللّه‏ من كل شى‏ء، هركه از خدا بترسد، خدا او را ايمن مى‏گرداند از همه چيز.»(2)

بنابراين مؤمن با اين پشتوانه‏ى اعتقادى و ايدئولوژيك، نسبت به انسان‏ها و قدرت‏هاى ظاهرى ترس در دل ندارد؛ خود اين مايه‏ى امنيت و آرامش است.

حال اگر اين ايمان به خداوندى فراگير شود و اكثريت قاطع مردم يك كشور از اين ايمان بهره‏مند شوند، طبيعى است كه يكى از بارقه‏هاى آن، امنيت ملى است.

3 ـ جهاد و آمادگى دفاعى همگانى:

جهاد و آمادگى دفاعى يكى از پايه‏هاى ايدئولوژى اسلام است. و اين يكى از رمزهاى پيروزى چشمگير مسلمانان به ويژه در صدر اسلام و سده‏هاى نخستين است.

اين جهاد و آمادگى دفاعى همگانى بود كه باعث شد، مسلمانان در زمان پيامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم از غربت رهايى يابند و سرانجام تمامى جزيرة‏العرب را زير چتر اسلام قرار دهند.

امام على عليه‏السلام در دوره‏ى پيامبر بزرگ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم از قهرمانان دفاعى مسلمانان بلكه سرآمد همه‏ى قهرمانان دفاعى و مبارز بود؛ او نبردهاى سرنوشت‏سازى همانند جنگ‏هاى «بدر»، «احد»، «احزاب»، و «خيبر» را با موفّقيت به پيش برد. و در دوره‏هاى زمامدارى خويش نيز با رشادت و شجاعت تمام نيروها را بسيج كرد و با «ناكثان»، «قاسطان» و «مارقان» جنگيد. آن حضرت در اين دوره، بيش‏ترين سخنان آتشين درباره‏ى تشويق و ترغيب مسلمانان به جهاد و آمادگى دفاعى همگانى را بيان داشت.

حضرت در اين ترغيب‏ها، جهاد را از اركان استقرار امنيت ملى خواند و محروميت از آن را مايه‏ى سيه‏روزى و ناامنى معرفى نمود.

به عنوان نمونه، آن‏گاه كه به حضرت خبر دادند كه عمال معاويه با ستمگرى كم‏نظير به شهر «انبار» يورش بردند، و مسلمانان در اين شهر به دفاع از خود به پانخاستند، حضرت در سخنانى به نقش آمادگى دفاعى و جهاد همگانى مسلمانان مى‏پردازد و مى‏گويد:

«مردمى كه از جهاد روى برگردانند، خداوند لباس ذلّت بر تن آنان مى‏پوشاند و بلا به آنان هجوم مى‏آورد، حقير و ذليل مى‏شوند، عقل و فهم‏شان تباه مى‏گردد و به خاطر تضييع جهاد حقّ آنان پايمال مى‏شود، و نشانه‏هاى ذلّت در آنان آشكار مى‏گردد، و از عدالت محروم مى‏شوند.

آگاه باشيد، من شب و روز، پنهان و آشكارا شما را به مبارزه‏ى با اين جمعيت (معاويه و پيروانش) دعوت كرده‏ام و گفته‏ام پيش از آن كه با شما بجنگند، با آنان نبرد كنيد.

به خدا سوگند هر ملتى كه در درون خانه‏اش مورد هجوم دشمن قرار گيرد حتما ذليل خواهد شد ولى شما سستى به خرج داديد و دست از يارى برداشتيد، تا آن جا كه دشمن پى در پى به شما حمله كرد و سرزمين شما را تصاحب نمود.»(3)

4 ـ امر به معروف و نهى از منكر:

دو مسؤوليت بزرگ همگانى، «امر به معروف» و «نهى از منكر» از پايه‏هاى امنيت ملى به شمار مى‏آيند. اگر مردم به اين دو وظيفه پايبند باشند و عمل كنند، جامعه روح آرامش و امنيت را به خود مى‏بيند؛ از جمله سفارش‏هاى امام على عليه‏السلام به فرزندانش تذكر آنان به امر به معروف و نهى از منكر است.

حضرت خطاب به آنان فرمود:

«لاتتركوا الأمر بالمعروف والنهى عن المنكر فيولى عليكم شراركم، امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد چون كه ترك اين دو وظيفه موجب مى‏شود كه اشرار بر شما مسلط شوند. [و باعث ناامنى گردد.]»(4)

5 ـ اقتدار ملى در قالب حكومت:

توانمندى حكومت و اقتدار آن بزرگ‏ترين مايه‏ى امنيت ملى است.

حضرت على عليه‏السلام در پاسخ به شعار انحرافى خوارج ضمن بيان نقش حاكم و زمامدار، فرمود كه توسّط حكومت امنيت در راه‏هاى كشور استقرار مى‏يابد.

«مردم به زمامدارى نيازمندند، نيكوكار باشد يا بدكار، تا مؤمنان در سايه‏ى حكومت او به كار خويش بپردازند و كافران هم بهره‏مند شوند و مردم در زير چتر حمايتى حكومت زندگى كنند، به وسيله‏ى زمامدار اموال بيت‏المال جمع‏آورى گردد، و به كمك او با دشمنان مبارزه شود، جاده‏ها امن و امان و حقّ ضعيفان از توانمندان گرفته شود. نيكوكاران در رفاه و از دست بدكاران مردم در امن و امان باشند.»(5)

6 ـ مماشات و عدم پافشارى گروه‏هاى سياسى:

در جامعه‏اى كه همانند جامعه امروزه‏ى ايران در امور سياسى دگرانديشى برقرار است و از گروه‏هاى سياسى متعددى برخوردار است اگر هر يك از اين گروه‏ها با ديگران مماشات داشته باشند و از ديدگاه‏هاى خويش پافشارى‏ها را بزدايند، و تا حدودى با رقيب سياسى خويش كنار بيايند، خود اين كار يكى از پارامترهاى مهم در برقرارى امنيّت ملى به شمار مى‏آيد.

اين حقيقت را امام على بن ابى طالب عليه‏السلام هم در سيره و عمل از خود بروز داده و هم در سخنان خويش، بعد از رحلت رسول گرامى اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم با وجودى كه حكومت و زمامدارى مسلمانان حق مسلم آن حضرت بود، آن‏گاه كه احساس كرد، با پافشارى در اين حقّ مسلم امنيّت ملى تهديد مى‏شود و دشمنان وسوسه مى‏شوند از اصرار و پافشارى حقّ خويش خوددارى نمود و در برابر پيشنهاد ابوسفيان و عباس مبنى بر بيعت با آن حضرت پاسخ منفى مى‏دهد و چنين مى‏فرمايد:

«اى مردم، امواج كوه پيكر فتنه‏ها را با كشتى‏هاى نجات درهم بشكنيد. از راه اختلاف و پراكندگى كنار آييد. تاج تفاخر و برترى جويى را از سر بنهيد.

دو كس راه صحيح را پيمودند، آن كس كه با داشتن يار و ياور نيروى كافى به پا خاست و پيروز شد؛ و آن كس كه با نداشتن نيروى كافى كناره‏گيرى كرد و مردم را راحت ساخت.

زمامدارى بر مردم همانند آبى متعفّن و يا همانند لقمه‏اى گلوگير است. آنان كه ميوه را پيش از رسيدنش چينند، همانند كسى مانند كه بذر را در كوير و شوره‏زار پاشد.»(6)

7 ـ قانونگرايى مسؤولان:

اقتدار و موفّقيت نظام و حكومت به اين است كه كارگزاران نظام مردم را راضى نگهدارند و از خود نرنجانند.

در صورت رنجش مردم بين مردم و كارگزاران حكومتى، جدايى برقرار مى‏شود و اين خود امنيت مردم را متزلزل مى‏كند.

كارگزاران بايد همانند مردم به قوانين و مقررات احترام بگذارند و به آن پاى‏بند باشند.

امام على عليه‏السلام براى فرماندار آذربايجان، «اشعث بن قيس» مى‏نويسد:

«فرماندارى براى تو وسيله‏ى آب و نان نيست. بلكه امانتى است، در گردنت.

تو نيز بايد مطيع مقام بالاتر باشى. درباره‏ى مردم حق ندارى استبداد به خرج دهى و...»(7)

8 ـ تقويت بنيه‏ى دفاعى:

امام على عليه‏السلام در عهدنامه‏ى مالك اشتر درباره‏ى نيروهاى نظامى مى‏نويسد:

«امّا سپاهيان و نيروهاى نظامى با اذن پروردگار حافظ و پناهگاه مردمند، آنان زينت زمامداران، عزّت و شوكت دين و تأمين كنندگان امنيّت هستند قوام و اصلاح امور مردم جز توسط اين‏ها ممكن نيست.»(8)

امام على عليه‏السلام در دنباله‏ى اين سخن مى‏نويسد: قوام و اصلاح امور رعيت كه يكى از ابعاد آن برقرارى امنيت است به چهار چيز وابسته است.

1 ـ سپاهيان و نيروهاى مسلح.

2 ـ امكانات مالى و چرخيدن چرخ مالياتى و منابع درآمد حكومت.

3 ـ برقرارى امور قضاء و كارايى دادگسترى

4 ـ فعّاليت‏هاى اقتصادى اعم از توليد، توزيع و فروشندگان و رواج بازار اقتصادى.

موانع تحقق امنيّت ملى از منظر امام‏على عليه‏السلام :

در بحث مربوط به پايه‏هاى امنيت ملى از منظر امام على عليه‏السلام ، به صورت ضمنى به برخى از موانع تحقق امنيّت ملى در منظر امام على عليه‏السلام اشاره شد.

چرا كه تمامى پايه‏ها و عوامل استقرار امنيت ملى، در صورت فقدان هر يك از آن‏ها و يا تحقق عنصرى متضاد با آن‏ها، هر يك از آن امور، به موانع تبديل مى‏شوند.

ليكن در اين فراز افزون بر آن، در چند مانع عمده‏ى تحقّق امنيت ملى از منظر امام على عليه‏السلام سخن را پى مى‏گيريم.

1 ـ سستى و تنبلى در دفاع ملّى:

در حكومت چند ساله‏ى امير مؤمنان على عليه‏السلام در مورد استقرار امنيّت ملى، فراز و نشيب‏هايى وجود داشت كه همه‏ى آن‏ها براى ما درس زندگى، درس دين‏دارى و درس حكومت‏دارى است.

در آن ايّامى كه مردم زير پرچم، به نداى آن حضرت مبنى بر گرم نگهداشتن جبهه‏ى نبرد با «ناكثين»، «قاسطين» و «مارقين» لبيك مى‏گفتند و فعالانه در اين حركت دفاعى ملى شركت مى‏كردند، امنيت ملى برقرار مى‏بود؛ ولى در هنگامى كه مردم به جاى لبيك گفتن، به سستى و تنبلى و بهانه تراشى رو مى‏آوردند، امنيت ملى آنان به خطر مى‏افتاد و متزلزل مى‏شد و دشمنان از اين فرصت سوءاستفاده مى‏كردند.

حضرت على عليه‏السلام اين حقيقت تلخ را چنين بيان مى‏دارد:«نفرين بر شما، از بس شما را سرزنش كردم خسته شدم. آيا به جاى زندگى آخرت به زندگى دنيا راضى شده‏ايد؟!

به جاى عزّت و سربلندى، بدبختى و ذلّت را بر گزيده‏ايد؟!

هرگاه شما را به جهاد با دشمن فراخواندم، چشمهايتان از ترس در جام ديده دور مى‏زند، گويا ترس از مرگ عقلتان را ربوده است و همانند افراد مستى كه قادر به پاسخ نيستند، از خود بى‏خود و سرگردان شده‏ايد و گويا عقل‏هاى خود را از دست داده‏ايد و نمى‏فهميد.

من هرگز و هيچ گاه به شما اعتماد ندارم.

بر شما اعتماد نيست كه در دفع دشمن به شما تكيه شود... به خدا سوگند شما وسيله‏ى بدى براى افروختن آتش جنگ بر ضدّ دشمنن هستيد.

براى شما نقشه‏ها مى‏كشند، امّا شما مرد كشيدن نقشه‏اى بر ضدّ آنان نيستيد. دشمن به شما حمله مى‏كند و شهرهاى شما را از دستتان خارج مى‏كند و شما به خشم نمى‏آييد. چشم دشمن براى حمله به شما خواب ندارد، ولى شما در غفلت و بى‏خبرى به سر مى‏بريد. شكست از آنِ آنانى است كه دست از يارى يكديگر بر مى‏دارند.»(9)

2 ـ حرمت‏شكنى و گستاخى مردم نسبت به رهبر، يا روحيه‏ى مقدم بر امام داشتن:

حرمت‏شكنى و گستاخى مردم نسبت به رهبر و فرمانده، يكى ديگر از موانع تحقّق امنيت ملى است.

در پايان جنگ صفين و جريان حكميّت عده‏اى كه بعدها به خوارج نام يافتند، نسبت به رهبر و امام المسلمين گستاخ شدند، حرمت‏شكنى كردند، خودشان را بر امام على عليه‏السلام مقدم داشتند، اين امر زمينه‏ساز هجوم ناامنى براى كوفيان شد.

اين گستاخى امنيت ملى مردم عراق را براى مدت زمان طولانى به خطر انداخت.

امام على عليه‏السلام در يكى از سخنرانى‏ها اين حقيقت را بيان مى‏دارد كه مخالفت با رهبر و حرمت‏شكنى سبب مى‏شود كه سرانجام با هجوم دشمن، امنيت ملى به مخاطره افتد و دشمن تفوّق يابد و مايه‏ى بدبختى و سيه‏روزى مردم شود. فرمود:

«به من خبر رسيده است كه «بُسر» از عمال معاويه، بر «يمن» مسلّط شده است، به خدا سوگند، من از قبل مى‏دانستم و مى‏دانم كه اين‏ها به زودى بر شما مسلّط خواهند شد، چون كه آنان در يارى از باطلشان متحدند و شما در راه حقّ متفرقيد.

شما پيشواى خويش را كه در مسير حق به پا خاسته است اطاعت نمى‏كنيد ولى آنان پيشواى خويش را كه در مسير باطل است، اطاعت مى‏كنند.

آنان نسبت به رهبر خود اداى امانت مى‏كنند ولى شما راه خيانت را در پيش گرفتيد.

و آنان در شهرهاى خود به اصلاح مشغولند ولى شما به فساد رو آورديد.»(10)

و نيز فرمود:

«هر گاه در ايّام تابستان فرمان جهاد و مبارزه و حركت به سوى دشمن را صادر كردم، شما عذر و بهانه آورديد و گفتيد: اندكى به ما مهلت ده تا سوز گرما فرو نشيند و اگر در سرماى زمستان اين دستور را به شما دادم، گفتيد: اكنون هوا خيلى سرد است، بگذار سوز سرما آرام گيرد. همه‏ى اين بهانه‏ها براى فرار از گرما و سرما بود.

شما كه از سرماى و گرما وحشت داريد و فرار مى‏كنيد، به خدا سوگند از شمشير دشمن بيشتر فرار مى‏كنيد...»(11)

3 ـ كم رنگ شدن ايمان و تعهّد دينى مسلمانان:

شكى نيست كه ايمان يكى از پارامترهاى بسيار قوى در توان و انسجام مبارزان به شمار مى‏آيد حال اگر اين ايمان كم‏رنگ شود و يا تعهد دينى مبارزان ضعيف شود، طبيعى است كه ملّت براى برقرارى امنيّت خويش، توانش را از دست مى‏دهد.

اگر ايمان به خدا سست و يا نابود شود، در اين صورت فرد به جاى اينكه از خدا پروا داشته باشد، از ديگران ترس و وحشت دارد و اين حالت خودش نوعى ناامنى است. و يا اينكه اين تهديد امنيّت ملّى را به دنبال خود مى‏آورد. امام على عليه‏السلام فرمود:

«من خاف النّاس اخافه اللّه‏ سبحانه من كل شى‏ء، هركه بترسد از مردم خداوند سبحان بترساند او را از هرچيز.»(12)

4 ـ جنگ افروزى:

اگر فردى، جمعيتى و كشورى در پى تهاجم نظامى و زدودن امنيت ديگران باشد، بازتاب اين كار اين است كه امنيت خويش را از دست مى‏دهد.

امام على عليه‏السلام فرمود: يكى از عوامل ناامنى جنگ‏افروزى است.

فرمود: «من حارب الناس حرب»، هر كه جنگ كند با مردم، ربوده شود اموال او.»(13)

5 ـ غفلت از وجود دشمن:

هم جدال و دشمنى و جنگ با مردم باعث ناامنى مى‏شود. و هم بى‏توجّهى و غفلت از دشمن زمينه‏ساز ناامنى است.

امام على عليه‏السلام فرمود: «من امن السلب سلب»، هر كه ايمن نشيند از ربوده شدن اموال، ربوده شود اموال او.»(14)

6 ـ اختلافات داخلى:

امام على عليه‏السلام در تفسير و تحليلى كه از آينده‏ى جامعه‏ى عراق و كوفه نمود، يكى از عوامل ناامنى كه در آينده گريبانگير اين شهر مى‏شود را اختلافات داخلى بيان نمود.

حضرت بعد از آگاه شدن به حمله‏ى وحشيانه‏ى «بسربن ارطاة» به مناطق تحت كنترل آن حضرت، فرمود:

به جهت اختلاف و تفرقه‏ى شما من شكست شما و تهديد امنيت ملى شما را مى‏بينم.(15)

و نيز حضرت فرمود: «الخلاف مثار الحروب؛ ناسازگارى مايه‏ى برانگيختن جنگ‏ها است.»(16)

7 ـ فساد كارگزاران:

حضرت در اين آينده‏نگرى و تحليل از وضعيت حال و آينده‏ى جامعه‏ى عراق يكى از عوامل تحقّق ناامنى را فساد كارگزاران اعلان مى‏كند. و مى‏فرمايد:

چون كه شما در شهرهايتان در پى فساد هستيد ولى سپاهيان دشمن در پى صلاح. شما در آينده‏اى نزديك شكست مى‏خوريد و امنيت ملّى خويش را از دست مى‏دهيم.(17)

8 ـ قانون‏شكنى:

رواج هر نوع قانون‏شكنى، پرده‏درى، بى‏حرمتى و هتك‏حرمت ديگران، خود عامل و زمينه‏ساز ناامنى است.

امام على عليه‏السلام به رعايت هر نوع حقوق مردم سفارش مى‏نمود. حتّى حضرت اجازه نمى‏داد به غير مسلمان ظلم و ستم روا داشته شود.

حتّى امورى كه در فرهنگ اسلامى ماليت ندارد (مانند شراب، خوك) ولى در فرهنگ اقليت‏هاى مذهبى از ماليت و ارزشى برخوردار است، مسلمانان اجازه‏اى تجاوز و تعدّى به آن امور را هم ندارند. چنانكه نوشته‏اند: در دوران حكومت امام على عليه‏السلام شخص مسلمانى خوك يك ذمى نصرانى را كشته بود، حضرت به نفع ذمى نصرانى و به ضرر مسلمان حكم كرد كه بايد به خاطر اين كار بهاى آن را به نصرانى بپردازد.(18)


1 ـ همان، خطبه‏ى 127.

2 ـ غررالحكم، آمدى، ج 5، ص 421، چاپ دانشگاه تهران.

3 ـ نهج‏البلاغه، همان، خ 27.

4 ـ همان، نامه‏ى 47.

5 ـ همان، خ 40.

6 ـ همان، خ 5.

7 ـ همان، نامه‏ى 5.

8 ـ همان، نامه‏ى 53، ص 432.

9 ـ همان، خ 34.

10 ـ همان، خ 25.

11 ـ همان، خ 27.

12 ـ غررالحكم، همان، ج 5، ص 421.

13 ـ همان.

14 ـ همان.

15 ـ ر.ك: نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 25.

16 ـ غررالحكم، همان، ج 1، ص 185.

17 ـ ر.ك: نهج‏البلاغه، خ 25.

18 ـ من لايحضره الفقيه.


/ 1