استقلال در انديشه روح الله - استقلال در اندیشه روح الله نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

استقلال در اندیشه روح الله - نسخه متنی

علیرضا وزیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

استقلال در انديشه روح الله

ما ارزش حيات را به آزادى و استقلال مى‏دانيم. بزرگترين آروزى من اين است كه مردم ايران از چنگال ظلم نجات‏پيدا كنند و صاحب كشورى باشند آزاد و مستقل. ما مى‏خواهيم زندگى فقيرانه داشته باشيم; ولى آزاد و مستقل‏باشيم. يك مملكت اگر بخواهد، خودش روى پاى خودش بايستد، مستقل بشوددر همه ابعاد، چاره ندارد جز اين كه، تفكر اين كه «ما بايداز خارج چيز وارد بكنيم‏»، از كله‏اش بيرون كند. بزرگترين فاجعه براى ملت ما، اين وابستگى فكرى است كه گمان‏مى‏كنند همه چيز از غرب (است) و ما در همه ابعاد فقير هستيم. عمده اين است كه ما باور كنيم كه خودمان مى‏توانيم. اگر بخواهيم مستقل باشيم، بايد مهيا باشيم كه با همه چيزمقابله بكنيم. در راس برنامه ملت و دولت‏بايد استقلال همه جانبه كشور، ازقواى انتظاميه گرفته تا قواى مقننه و قضائيه و اجرائيه، باشد. هر كس در هرجا كه هست، كوشش كند و كوشش اين باشد كه ما بايدوابسته نباشيم. همت كنيد تا آخرين رگ و ريشه‏هاى وابستگى اين كشور، به‏بيگانگان، را در هر زمينه‏اى قطع نماييد. اين وابستگى فكرى، وابستگى عقلى، وابستگى مغزى به خارج،منشا اكثر بدبختيهاى ملتها و ملت ماست. اگر ما از وابستگى فكرى بيرون بياييم، همه وابستگيها تمام‏مى‏شود. يك ايران آزاد ما مى‏خواهيم و يك ايران مستقل ما مى‏خواهيم،يك ايران قدرتمند مى‏خواهيم، يك ايرانى ما مى‏خواهيم كه خود ملت‏بايستد و خود ملت اداره كند، مملكت را. اجازه نمى‏دهيم كسى در مقدرات مملكتمان دخالت كند. تا اين دو دست ما طرف شرق و غرب دراز است، ما وابسته هستيم.ما كه مى‏خواهيم وابسته نباشيم، بايد اول بيدار شويم; به اين‏كه ما خودمان هم شخصيت داريم. ما مى‏توانيم كار انجام بدهيم. شما به فكر اين باشيد كه همه چيزتان را خودتان درست كنيد. احتياج ما، پس از اين همه عقب‏ماندگى مصنوعى به صنعتهاى‏بزرگ كشورهاى خارجى، حقيقتى است انكارناپذير و اين به آن‏معنى نيست كه ما بايد در علوم پيشرفته به يكى از دو قطب‏وابسته شويم. براى ما فرقى بين شرق و غرب نيست. ما با اتكاء به خدا و ملت‏شجاع استقلال واقعى را به دست مى‏آوريم. ملت ايران تصميم گرفته است كه خود را از چنگال استعمار واستبداد نجات دهد و مستقل و آزاد باشد و سياستهاى خود را براين دو پايه طرح‏ريزى مى‏كند و براى او مهم نيست كه چه كسى اين‏سياستها را مى‏پسندد و يا نمى‏پسندد. آزاديخواهى و استقلال‏طلبى شما در جبين تاريخ ثبت‏شد. ما اگر چنانچه بخواهيم اسلام را پيش ببريم، ديگر نبايد نوكرباشيم. ملتها خودشان بايد در فكر اسلام باشند. استقلال مغزى شرط اول استقلال است. استقلال فكرى شرط اول‏استقلال است. اگر شما بخواهيد استقلال پيدا بكنيد و آزادى حقيقى پيدابكنيد، بايد كارى بكنيد كه در همه چيز خودكفا باشيد. وصيت من به وزراى خارجه در اين زمان و زمانهاى بعد آن است‏كه مسؤوليت‏شما بسيار زياد است; چه در اصلاح و تحول وزارتخانه‏و سفارتخانه‏ها و چه در سياست‏خارجى حفظ استقلال و منافع كشور وروابط حسنه با دولتهاى كه قصد دخالت در امور كشور ما راندارند و از هر امرى كه شائبه وابستگى -با همه ابعادى كه‏دارد- به طور قطع اهتراز نماييد. ملت ايران خواستار عدالتند و آزادى و استقلال و معتقدند جزدر سايه اسلام و با قوانين اسلام به آن نمى‏رسد. كشاورزان و كارگران اساس استقلال كشورند. روز كارگر، روز دفن سلطه ابرقدرتهاست. الان مى‏دانيد كه محتاج به خارجيم، راجع به مواد غذايى، بايدخودمان اين را جبران بكنيم و اين به همت كشاورزان ما است. اساسا تربيت از دامان پاك مادر و جوار پدر شروع مى‏شود وبايد تربيت اسلامى و صحيح آنان استقلال و آزادى و تعهد به مصالح‏كشور پايه‏ريزى مى‏شود. وابستگى يا استقلال در قيد و بند بودن و اختناق يا آزادى،تابع تربيتهاى دانشگاهى است. نظر روحانيت جز اصلاح حال ملت و بقاء استقلال مملكت نيست. جرم علماى اسلام و ساير مسلمين آن است كه دفاع از قرآن وناموس اسلام و استقلال مملكت مى‏نمايند و با استعمار مخالفت‏دارند. استقلال و موجوديت هر جامعه از استقلال فرهنگى آن نشات‏مى‏گيرد. كمال تاسف است كه كشور ما كه حقوق اسلامى و قضاى اسلام وفرهنگ اسلامى را دارد، اين فرهنگ را، اين حقوق را ناديده گرفته‏است و دنبال غرب رفته است. تا اين مغز استعمارى را ما عوض نكنيم، يك مغز استقلالى جايش‏نگذاريم، نمى‏توانيم اين مملكت را اداره كنيم. ارتش ما ضامن استقلال كشور ماست. ارتش وقتى مى‏تواند استقلال و غرور خودش را حفظ كند كه ببيندخودش هست، نه اين كه از خارج كسى بيايد و مستشارانى بيايند وبخواهند او را اداره كنند. ما نمى‏خواهيم آمريكا سرپرست ما باشد. مملكت اسلامى عار است كه دستش را دراز كند، طرف آمريكا، كه‏شما نان ما را بدهيد.(1)

منابع:

1- كلمات قصار «پندها و حكمتها»، مؤسسه تنظيم و نشر آثارامام خمينى(ره).

استقلال

عليرضا وزيرى

طليعه سخن

در اين مقاله با اشاره‏اى كوتاه به اصل «استقلال‏» به عنوان‏يكى از دستاوردهاى درخشان انقلاب و جنگ و لزوم تلاش براى‏دستيابى به آن در همه زمينه‏ها، گفتارى در مورد ويژگى‏هاى‏درخشان جامعه اسلامى و ضرورت نفى سلطه كافران از ديدگاه قرآن‏مى‏خوانيم. سپس در باره عوامل و زمينه‏هاى استقلال سياسى،فرهنگى، مكتبى، فكرى، علمى، اقتصادى، نظامى و ... از نگاه دين‏و بزرگان دينى و فروغ‏انديشه، و ترفندهاى استكبار جهانى براى‏سلب استقلال و ممانعت از دستيابى به استقلال مطالبى ذكر خواهيم‏كرد و به تبيين وظيفه ما در مقابل اين ترفندها خواهيم پرداخت.با توجه به آن كه از مدت‏ها پيش بحث «آزادى‏» در جامعه مطرح‏شده است و هنوز هم ادامه دارد، ضرورى مى نمايد بحث «استقلال‏»نيز به، عنوان يكى ديگر از شعارها و اصول بنيادى جمهورى‏اسلامى، در كشورمان بيش از پيش مطرح و بررسى شود و البته‏«استقلال‏» همواره از زبان مسئولان رده بالا مطرح مى شده است‏به‏نظر مى رسد كه بايد، در مطبوعات و محافل فكرى نيز انعكاس‏بيشترى داشته است. حفظ استقلال مهم‏تر از به دست آوردن زود گذرآن است; از اين‏رو اين مقاله گامى در اين عرصه است. باشد كه‏قلم به دستان متعهد بيش از پيش، اين مهم را تبيين نمايند واين دستمايه عزت را در سراسر كشور بانوايى نو طنين افكن سازند. با نگاهى گذرا به عرصه پهناور گيتى و پهنه تاريخ بشرى بر اين‏نكته واقف مى شويم كه در صحنه جهانى بشر به دو گروه عزتمند وذلتمند تقسيم مى شود. عزتمندان، انسان‏هايى خوديافته و خودساخته و هدفدار و خدامحورندو از چنان استغنا و استقلال روحى برخوردارند كه هيچگاه‏تن به ذلت نمى دهند و زير بار سلطه زورمندان نمى روند.پيامبران، امامان معصوم(عليهم السلام) و رهروان راه آنان دراين‏گروه جاى دارند. امام خمينى(ره) يكى از برجسته‏ترين عزتمندان است و مردم ايران‏نمونه درخشان امتى عزتمند كه، با تكاپويى خونبار، خود را اززير سلطه بيگانگان خون‏آشام رهانيدند. قبل از انقلاب، سايه شوم حاكميت طاغوت، بر ايران گسترده بود واجانب، چنگال ويرانگر سلطه فكرى، سياسى، اجتماعى، فرهنگى،اقتصادى و نظامى خود را در تار و پود اين كشور فرو برده‏بودند; كشور، به رغم آن كه داراى استعداد ذاتى سرشارى بود، درقانونگذارى، صنعت، اقتصاد، كشاورزى و ... وابستگى شديدى پيداكرده بود. خودباختگان غرب و شيطان بزرگ، «آنچه خود داشتندز بيگانه طلب مى‏كردند». در اين هنگامه ذلت‏بار، امام خمينى‏برخاست، ماهيت پليد ستمشاهى و پايه‏گذاران و حاميان آن راافشا كرد و سكوت مرگبار آن زمان را شكست: «در اين زمان، سكوت‏مقابل ستمكارى، اعانت‏به ستمكاران است.»(1) در آن زمان،اجانب با خيال آسوده، اين كشور را زير چكمه‏هاى استعمار خويش‏گرفته بودند و از مصونيت كافى نيز برخوردار بودند; از اينرو،امام فرياد آورد كه: «اعطاى مصونيت‏به اجانب، سند بزرگ عقب‏افتادگى‏و بى‏حيثيتى و تسليم بى‏قيد و شرط است‏».(2) چه چيزباعث‏شد سلطنت‏ستمشاهى و مسلمانان آلت دست استعمارگران شده واز در سازش با آنان وارد شوند؟ امام(ره) مى فرمايد: «دورى دول اسلامى از قرآن كريم، ... سرنوشت ملت‏هاى مسلمان وكشورهاى اسلامى را دستخوش سياست‏سازشكارانه استعمار چپ و راست‏قرار داده است ... . اگر دول اسلامى و ملل مسلمان، به جاى تكيه‏به بلوك شرق و غرب، به اسلام تكيه مى كردند و تعاليم نورانى ورهايى‏بخش قرآن كريم را نصب عين خود قرار داده و به كار مى‏بستند،امروز اسير تجاوزگران صهيونيسم و مرعوب فانتوم آمريكاو مقهور اراده سازشكارانه و نيرنگ‏بازى‏هاى شيطانى شوروى واقع‏نمى شدند»(3) با افشاگريها و روشنگريهاى امام راحل و همكارى‏امام، مردم به تدريج‏بيدار شدند و در صدد برآمدند كه هويت‏گمشده و عزت ديرينه خود را باز يابند، از اينرو، عقربه‏فطرتشان به سوى كسى كه «حيات طيبه‏» را نويد مى‏داد، چرخيد;امام، آنان را متوجه خود و تواناييهاشان كرد و فطرت غبارگرفته‏و عقول خفته را بيدار و از زنجير اسارت آزاد ساخت. قيام‏امام(ره) با كمك مردم به تدريج توسعه يافت و با تحولى سراسرى،سلطنت‏شاهنشاهى به زباله‏دان تاريخ افكنده شد; بيگانگان اخراج‏شدند; ذخاير آزاد شد و مردم بر سرنوشت‏خود مسلط شدند. امام بامقبوليت مردمى و خواست عمومى، رهبرى انقلاب را تداوم بخشيد.مردم خواهان حاكميت اسلام شدند و در پرتو نور اسلام ناب‏محمدى(ص)، راه رسيدن به استقلال كامل در عرصه‏هاى گوناگون راپيش گرفتند.استكبار جهانى، كه پايگاه خود را در ايران از دست داده بود،عراق را واداشت هجوم غافلگيرانه‏اى را به اين كشور آغاز كند.بدين ترتيب، جنگى تمام عيار ميان ايران و استكبار جهانى درگرفت. مردم با پيروى از خمينى كبير، به دارايى خود اميد بستندو از خود مايه گذاشتند. اين نگاه خود بسندانه موجب شكوفايى‏ملت ايران شد; از اينرو از درون شكوفا شدند، در مقابل همه‏دنياى استكبار ايستادند و استكبار را در صحنه نظامى و.. . به‏زانو درآوردند. بدين ترتيب، جهاد مقدس ملت ايران موجب عزت‏اسلام و سربلندى مسلمانان گرديد و به فرموده مقام معظم رهبرى‏«ملت ايران و انقلاب اسلامى موجب شد كه ملتهاى ديگر بيدارشوند... . اسلام با سلطه يك قدرت استكبارى بر ملت مسلمان مخالف‏است.»(4) كشورهاى ديگر زير سلطه ابرقدرتها، كه جرات اعتراض‏نداشتند. جرات يافتند: «انقلاب اسلامى ايران، اين ابر ياس رااز افق زندگى و ديد ملتها زدود ... و جوانان به اسلام گرايش‏پيدا كردند. »(5) كشور ما تاكنون گامهاى بلندى را در دستيابى‏به استقلال پيموده است; اما هنوز براى رسيدن به قله استقلال‏بايد باشتابى دو چندان، مقتدرانه و هوشمندانه به راه خودادامه دهد و استقلال خويش را تقويت كند و از دستاوردهاى‏گرانسنگ خويش محافظت نمايد. زيرا اين استقلال در معرض هجوم‏بيگانكان است. بنابراين، ما دو وظيفه مهم و بنيادى داريم:پيشروى و مبارزه. گروه دوم ذلتمندانند كه مستكبران سلطه‏گر وسازشكاران سلطه پذيرند. مستكبران كه هيچ ملت و گروهى را مستقل‏نمى‏خواهند، نيز، به رغم پندار سازشكاران، در زمره ذلتمندانند;رسول اكرم(ص) فرمود: «اذل الناس، من اهان الناس‏»(6) پست‏ترين مردم كسى است كه مردمان را خوار مى‏كند. امپرياليسم كرامت انسانى خويش را قربانى شهوات نفسانى كرده‏است ; از اينرو، عزت خود را در سيطره بر ديگران يا وابستگى به‏قدرتهاى سلطه‏گر مى‏جويد و در پى‏سلب استقلال كشورهاى استقلال‏يافته است، زيرا عزتمندى ديگران را ذلت‏خود قلمداد مى‏كند. ما در برابر چنين دشمن سركش و بى‏ملاحظه‏اى قرار داريم و بايدبينديشيم كه چگونه با او، كه قدرت مادى غول‏آسايى نيز دارد،رو به رو شويم؟ نخستين وظيفه ما چيست؟ امام خمينى(ره)مى‏فرمايد: «اول بايد اساس استقلال مملكتمان را درست‏بكنيم.»(7) «استقلال، نشان درجه يك شجاعت و استقامت است.»(8)دشمنان مى‏خواستند و مى‏خواهند كه ما مستقل نشويم و به استقلال‏كامل نرسيم; اما نتوانستند و نمى‏توانند زيرا «به شهادت تاريخ‏هيچ قدرتى نمى‏تواند، آتش قلب ملت مظلومى را كه براى رسيدن به‏آزادى و استقلال قيام كرده است فرو نشاند.»(9)

1- صحيفه نور، ج 1، ص 111.

2- همان، ص 133.

3- همان، 186.

4- روزنامه رسالت، 13/8/77، ص 3.

5- مقام معظم رهبرى، همان ماخذ.

6- ميزان الحكمه، ج 3، ص 444، ح 6532.

7- انديشه امام خمينى(ره) در باره تغيير جامعه، غلامرضااورعى، (به نقل از صحيفه نور، ج 7، ص 161 و 162.)

8- لحظه‏هاى سبز، ص 53.

9- صحيفه نور، ج 2، ص 211.

/ 1