علي بن عيسي اربلي (مورّخ عترت) - علی بن عیسی اربلی، مورخ عترت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

علی بن عیسی اربلی، مورخ عترت - نسخه متنی

سید علی نقی میرحسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

علي بن عيسي اربلي (مورّخ عترت)

سيد علي نقي ميرحسيني

سيما و زادگاه

پدر علي بن عيسي «فخرالدين ابوعلي عيسي بن ابي الفتح بن هندي الشيباني اربلي» است. موطن اصلي و محل رشد و بالندگي فخرالدين، جبل هكّاريّه (1) است. وي كه از افراد خوشنام و پرآوازه زمانش محسوب مي شد، در عهد تاج الدين محمد بن نصر، معروف به «ابن صلايا»، يا «ابن صلايه حسني علوي»(2)، از بزرگان اجتماعي - سياسي اربل و نواحي آن به حساب مي آمد و بخشي از رياست و اداره آن سرزمين را به عهده داشت. او سرانجام در جمادي الآخر سال 664 ق. وفات يافت. يكي از شاعران معاصرش، در فضل و كمال او چنين سروده است:




  • لقد كان فخرالدّين بحرالفضائل
    كريم السّجايا هذّب الجود نفسه
    الي ان تساوي عنده التُّرْب و التّبر(3)



  • و لم نر بحراً ضمّه قبر
    الي ان تساوي عنده التُّرْب و التّبر(3)
    الي ان تساوي عنده التُّرْب و التّبر(3)



نام علي بن عيسي «ابوالحسن بهاءالدين علي بن عيسي» است. تاريخ دقيق تولّد او معلوم نيست؛ ولي بيشتر قرائن گوياي آن است كه وي بين سال هاي 620 تا 625 ق. به دنيا آمده است. محل تولّدش را «اربل» نوشته اند. اربل، شهري قديمي است كه در جنوب شرقي شهر موصل و شمال شرقي كشور عراق واقع شده است. از همان زمان تاكنون، ساكنان اصلي اين سرزمين، از نژاد كُرد و پيرو مذهب تسنّن اند. اينكه اربلي و خانواده اش، از نژاد كُرد هستند يا عرب، قدري اختلاف وجود دارد. بعضي از محقّقان از كلمه «الشّيباني» كه پسوند اسم اوست، استفاده كرده اند كه «الشيباني» از قبايل معروف عرب محسوب مي شود و به همين جهت، اربلي را از عرب هايي مي دانند كه از ساليان قبل در منطقه كردنشين اربل و هكّاريّه مي زيسته اند. در اين صورت، به درستي معلوم نيست كه خانواده اربلي از چه زماني در اين منطقه ساكن شده اند؛ ولي از نفوذ، موقعيت و شغل پدرش دانسته مي شود كه آنها حدّاقل يك نسل قبل از تولّد علي بن عيسي، به اين منطقه آمده اند.(4)

در مقابل، دسته ديگري از محقّقان، او را وابسته به نژاد كرد مي دانند(5) و دليل آنها كردنشين بودن شهر اربل و نواحي آن است.

استادان نامدار

اربلي، علوم مقدّماتي را در زادگاهش آموخت. وي ادبيات، فقه و حديث را نزد دانشمندان شيعي و سنّي اربل فراگرفت و در كمترين زمان ممكن، در زمره عالمان بنام شهرش قرار گرفت. او از دانشوراني است كه از تجربيات و آموخته هاي علمي استادان بسياري استفاده كرده است. وي در لابلاي نوشته هايش نام برخي از استادانش را ذكر كرده كه در ذيل به نام برخي آنها اشاره مي كنيم:

1. رضي الدين ابي الهيجاء علي بن حسن بن منصور بن موسي اربلي انصاري اوسي (متوفاي 649 ق.).

2. سيد محيي الدين يوسف بن يوسف بن يوسف بن زيلاق كاتب هاشمي موصلي (مقتول در سال 660 ق.)(6)

3. سيد جلال الدين عبدالحميد بن فخّار موسوي حايري (متوفاي 684 ق.)

4. رشيدالدين ابي عبدالله محمد بن ابي القاسم بن عمر بن ابي القاسم (زنده در سال 686 ق.)

5. تاج الدين علي بن انجب، مشهور به «ابن ساعي بغدادي» (متوفّاي 674 ق.)

6. كمال الدين ابوالحسن علي بن وضاح حنبلي (متوفاي 672 ق.)

7. حافظ ابي عبدالله محمد بن يوسف بن محمد گنجي شافعي (متوفاي 657 ق.)(7)

8. ابومحمد عبدالله بن احمد بن احمد بن احمد بن خشّاب (متوفاي 567 ق.).

شاگردان خوشنام

اربلي، مانند هر دانشور ديگر، موفّق به انتشار معلومات و اندوخته هاي خود گرديد. نام برخي از شاگردان وي كه از درياي علم و فضل اين استاد پرآوازه، گوهرهاي گران بهايي جمع آوري نموده اند، عبارت است از:

1. شيخ مجدالدين فضل بن يحيي بن علي مظفّر طيّبي.(8)

2. صدر عماد الدّين عبدالله بن محمد بن مكّي.

3. شرف الدّين احمد بن عثمان نصيبي مدرّس مالكي.

4. تاج الدّين محمّد بن علي بن عيسي اربلي، معروف به «ابوالفتح» (فرزند اربلي)

5. شرف الدّين احمد بن محمد بن علي بن عيسي اربلي (نوه اربلي).

6. عيسي بن محمد بن علي بن عيسي (نوه اربلي)

7. عزّالدّين ابوعلي حسن بن ابي الهيجاء اربلي.

8. تاج الدّين ابوالفتح حسين بن ابي بكر اربلي.

9. امين الدّين عبدالرّحمان بن علي بن ابي الحسن جزري موصلي.

10. حسن بن اسحاق بن ابراهيم بن عيّاش موصلي.

11. محمود بن علي بن ابي القاسم.

12. تقي الدّين ابراهيم بن محمد بن سالم.

13. شمس الدين محمد بن فضل علوي حسني.(9)

14. علم الدّين ابو محمد اسماعيل بن عزّالدين موسي بن قاسم.

15. كمال الدّين عبدالرّزاق بن احمد، معروف به «ابن فُوَطي» (متوفاي 723 ق.)

16. جمال الدّين حسن بن يوسف بن مطهّر حلّي، معروف به «علاّمه حلّي» (متوفاي 726 ق.)(10)

دوستان دانشور

شناخت كساني كه اربلي با آنها همنشين بوده، ما را از درجه علم و معرفت او آگاه مي سازد و نيز بيانگر جايگاه علمي و اجتماعي اوست. نام برخي از دوستان دانشمند او عبارت است از:

1. رضي الدّين علي بن موسي بن جعفر ابن طاووس، معروف به «سيد ابن طاووس» (متوفّاي 664 ق.)

2. مؤيّد الدّين محمد بن علقمي، وزير شيعه و دانشمند مستعصم بالله، آخرين خليفه عباسي (متوفاي 656 ق.)

3. عزّ الدين ابومحمد عبدالرّزاق بن رزق الله بن ابي بكر بن خلف بن الهيجاء رسعني حنبلي (متوفاي 660 ق.)

4. عمادالدّين ابو محمد عبدالله بن محمد بن مكّي بغدادي معدل.

5. يوسف بن لؤلؤ بن عبدالله ذهبي (شاعر، متوفّاي 680 ق.)

6. صفي الدّين منصور اربلي (شاعر).

7. شمس الدّين احمد بن خبّاز نحوي موصلي (به احتمال قوي متوفّاي 641 ق.)

8. شيخ ظهيرالدّين حنفي اربلي (فقيه، نحوي و شاعر، متوفّاي 677 ق.)

9. نجم الدّين يحيي (شاعر موصلي، زنده در سال 674 ق.)

10. تاج الدّين علي ابن عبدوس (شاعر بغدادي، متوفّاي 674 ق.)

11. امين الدّين عبدالرّحمن بن علي موصلي (شاعر).

12. سيد صفي الدّين محمد بن بشر علوي موسوي

14. ياقوت بن عبدالله مستعصمي.

15. شمس الدّين احمد بن غزّي (شاعر).

16. نجم الدّين حيدر بن ايسر.

17. سيد باقي بن عطوة علوي حسيني.(11)

حوادث و سفرها

در عصر زندگي اين مورّخ شهير، حوادث تلخي اتفاق افتاد كه نمونه هاي زير از جمله آنهاست:

1. سلطه مغول

هجوم لشكريان مغول به بخش هاي وسيعي از سرزمين هاي اسلامي، يكي از دردآورترين حوادث ناگوار عصر اربلي است. اربل، اوّلين بار در سال 634 و 635 ق. مورد حمله لشكريان مغول قرار گرفت. در اين هجوم، ساكنان اربل در دژهاي مستحكم خويش پناه گرفتند و به مقاومت پرداختند و با حمله شبانه، دشمن را به شكست واداشتند؛ ولي در هجوم دوباره مغول كه در سال 657 ق. اتفاق افتاد، مقاومت اربليان با شكست مواجه شد و ابن صلايا حسني علوي، در سياه كوه به شهادت رسيد. كشته شدن او كه براي اربلي ناگوار بود، سبب شد تا وي آنجا را به قصد بغداد ترك نمايد. طبق نوشته ابن فوطي، (شاگرد اربلي) ورود او به بغداد سال 657 ق. و بر اساس يادداشت خود اربلي، رجب 660 ق. است.(12)

2. يهوديان در حكومت مغولان

در سال 687 ق. حكومت بغداد به دست سعدالدّوله يهودي افتاد. تعدادي از يهوديان نيز از تفليس براي نظارت بر «تَرَكات مسلمين» به كمكش آمدند. او رويّه اسلام ستيزي را در پيش گرفت. با تحريك او، خان مغول (ارغون خان، پسر هلاكو) نه تنها مناصب دولتي را از چنگ شخصيت هاي اسلامي شهرهاي مختلف در آورد؛ بلكه به قتل و كشتار آنها پرداخت. و اين وضع تا سال 690 ق. كه سعدالدّوله كشته شد، ادامه يافت. يكي از كساني كه از اين فتنه جان سالم بدر برد؛ ولي سِمَتش را از دست داد، بهاءالدين علي بن عيسي اربلي بود. اين دوره كوتاه، براي دانشمندان مسلمان؛ به ويژه اربلي، سخت و ناگوار بود. خانه اربلي مورد حمله يهوديان قرار گرفت و بخشي از كتاب ها و منابعي كه براي نوشتن كتاب كشف الغمّه، فراهم كرده بود، به تاراج رفت. وي از اين فتنه به گرفتاري هاي زمانه تعبير كرده، مي نويسد: «امور تشيب الوليد و تذيب الحديد و تعجز الجليد».(13)

3. جلاي وطن

اربلي با انگيزه هاي گوناگون، سفرهاي متعدّدي به شهرها و مناطق مختلف عراق، داشته است. از لابلاي منابع مختلف به دست مي آيد كه وي به شهرهاي موصل، بغداد، واسط و... سفر كرده و سال ها به فعاليت هاي فرهنگي و اداري پرداخته است.

گرايش مذهبي

1. گامي به سوي ولايت

از بررسي آثار اين شاعر و مورّخ فرزانه؛ بويژه كتاب ارزشمند كشف الغمّه به دست مي آيد كه وي شيعه دوازده امامي است و شكي در اين مورد وجود ندارد(14). بهترين دليل، كتاب ارزشمند كشف الغمّه اوست كه در آن به شرح زندگاني چهارده معصوم عليهم السلام پرداخته و مطالبي در باره عقايد خاصّ شيعه، چون: نص و عصمت امامان عليهم السلام آورده است.

حال، جاي اين پرسش باقي است كه آيا او و خانواده اش از ابتدا شيعه بوده اند، يا بعدها به اين مذهب، گرايش پيدا كرده اند؟

البته در منابع به مذهب پيشين او تصريح نشده و اين ترديد از عبارت خود او در آغاز كتاب كشف الغمّه به وجود آمده است. اين عبارت با اندكي تسامح و دقّت مي تواند به اين معنا باشد كه وي در آغاز، شيعه نبوده و بعدها با ايجاد تحوّل، از نعمت هدايت بهره مند شده و به مذهب اهل بيت عليهم السلام روي آورده است. او مي نويسد:

«فانّ الله سبحانه و له الحمد لمّا هداني الي الصّراط المستقيم و سلك بي سبيل المنهج القويم و جعل هواي في آل نبيّه لمّا اختلفت الاهواء و رأيي فيهم حيث اضطربت الآراء...»(15)

سخن يكي از استادان (16) برجسته در اين مورد، اين مطلب را تأييد مي كند: «اربلي در آغاز به مذهب تسنّن بود و بعدها به مذهب تشيّع روي آورد و كتاب كشف الغمّه را براي كفّاره سال هاي تسنّن خويش نگاشت».

اينكه از چه زمان و چگونه تشيّع در شمال عراق راه يافته و توسّط چه كساني ادامه پيدا كرده و چه عاملي باعث هدايت اربلي به مذهب تشيّع شده، بحث فراوان است. كوتاه سخن اينكه، تشيّع در شمال عراق سابقه طولاني داشته است. برخي از اصحاب امام علي عليه السلام از جمله: ابراهيم بن مالك اشتر و عمرو بن حمق خزاعي، مدّتي از عمر با بركت خويش را در آن ديار گذرانده و به تبليغ تشيّع پرداخته اند و اين روند با روي كار آمدن دولت حَمْدانيان (293 - 394 ق.) استمرار يافته است.

در يك كلام، تبليغات چندين ساله تشيّع در شمال عراق، اين گرايش را در ميان اهل سنّت به وجود آورد و برخي از آنان را جذب تشيّع ساخت. بعيد نيست كه اربلي يكي از كساني باشد كه با تحقيق و بررسي، اين تحوّل در او ايجاد شده و به نص، عصمت، كرامات ائمّه و مهدويّت و.... اعتقاد پيدا كرده باشد. البته اين فرض در صورتي صحيح است كه ما خانواده او را شيعه ندانيم.(17)

2. غبارزدايي از چهره اربلي

برخي در نوع تشيّع او نيز تشكيك كرده اند و با «شيعه زيدي» خواندن او، راه را به خطا رفته اند. منشأ اين فكر، اين عبارت ميرداماد است كه: «الشّيخ النّاصر لدين الشّيعة، علي بن عيسي الاربلي»(18). البته اين سخن ميرداماد، تشيّع اربلي را نه نفي مي كند و نه اثبات؛ ولي يكي از شاگردان او در حاشيه آن نگاشته كه اين سخن، نشان دهنده توقّف ميرداماد در «شيعه امامي» بودن اربلي است.

البته تفسير اين چنينيِ سخن ميرداماد و القا نمودن اين مطلبِ ناصواب، توسّط يكي از شاگردان ميرداماد صورت گرفته است، نه خود او و همين نسبتِ ناروا، در منابع بعدي ذكر شده و شبهه زيدي بودن اربلي را گسترش داده و حتّي به الذّريعه نيز سرايت كرده است:

«... و حُكِيَ عن المحقّق الدّاماد احتمال الزّيديّة في حقّ الرّجل...(19)؛ نقل شده كه ميرداماد او را زيدي مي دانسته است».

اين اشتباه، به احتمال زياد از كتابي به نام كشف الغمّه ناشي شده كه در تبريز، به وسيله يكي از عالمان زيدي مذهب نگاشته شده است.(20) بنابراين، علي بن عيسي اربلي شيعه دوازده امامي است و حتّي سنّياني كه كشف الغمّه او را ملاحظه كرده اند، گرايش مذهبي او را چيزي جز شيعه اماميه نمي دانند؛ زيرا كه اين نكته از فراز و نشيب هاي اثر ارزشمند او به دست مي آيد. او در اين كتاب، ضمن اينكه چهره خود را به عنوان يك شيعه دوازده امامي مي نماياند، چگونگي برخورد با مخالفان مذهبي را نيز آموزش مي دهد و با ترسيم يك نوع برخورد اعتدال گرايانه و متين، جنبه زندگي مسالمت آميز با اهل سنّت را تقويت مي كند. البته اين برخورد معتدل و احترام آميز، نتيجه طبيعي زندگي او در محيط سنّي نشينِ شمال عراق است. او نزد بسياري از شيوخ سنّي، درس خوانده و از آنان اجازه روايت دريافت كرده است. نيز وي داراي دوستان حنبلي بوده كه نام يكي از آنها عزّالدّين است. اربلي پيوسته از او به عنوان «صديقنا» ياد مي كند. و نيز هرگاه از احمد بن حنبل ياد مي نمايد، او را با عبارت: «رحمةالله عليه» بدرقه مي نمايد و عبارت «رضي الله عنه» را در پايان اسم خليفه اوّل و دوم مي آورد. وي اين برخوردِ متين را با همه علماي اهل سنّت دارد و اين روند، محبوبيت او را نزد عالمان سنّي مذهب افزايش داده و از او يك چهره معقول و معتدل شيعي به يادگار گذاشته است. يكي از نويسندگان در اين مورد مي نويسد:

«در واقع، بغدادِ قرن هفتم هجري از اين چهره ها فراوان دارد. از شهري چون بغداد كه محلّ موازنه قوا ميان نيروهاي سنّي و شيعي بوده، در كنار سنّيان افراطي و نيز شيعيان اخباري، نسل معتدل و در عين حال، متنفّذ حضور داشت».(21)

پرونده سياسي و اجتماعي

در پرونده سياسي علي بن عيسي اربلي، دو نكته برجسته خودنمايي مي كند:

1. صميمانه با نيكان

نفوذ اجتماعي و احاطه علمي اربلي، رابطه او و حاكم بغداد؛ يعني عطاملك جويني (22) و برادرش شمس الدّين جويني را بسيار صميمانه ساخته بود. انديشه خردمندانه، رويه علم محوري و عالم دوستي، ارادت به خاندان پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم، اوضاع جهان اسلام بعد از حمله مغول و... از مسائل مشترك و مورد علاقه حاكم بغداد و اربلي بود.

اربلي در مورد رابطه اش با عطاملك جويني مي نويسد:

«زماني كه در رجب سال 660 براي خدمت به مولي الصّاحب الأعظم سلطان وزراء العالم علاءالحق والدين صاحب الدّيوان عطاملك... به بغداد رسيدم، در سلك پيروان وي درآمده و از اطرافيان و هواخواهان او شدم و پاي در جاي پاي وي نهاده، مبرت او شامل حالم گرديده، او منصب كتابةالانشاء را به من داد و انواع نعمت ها را بر من عرضه كرد؛ من او را شخصاً با كرامت و صاحب خُلقي مهذّب يافتم».(23)

نيز از شعري كه اربلي در ستايش علاءالدّين و شمس الدّين جويني سروده و توصيفات و تعبيرات احترام آميزي كه نسبت به آنها به كار برده، روابط صميمانه آنها آشكار مي شود. وي با خواجه نصيرالدّين طوسي نيز ارتباط داشته و زماني كه خبر مرگ او و ملك العزّالدّين بن عبدالعزيز را در سال 672 ق. مي شنود، مرثيّه زير را مي سرايد:




  • و لمّا قضي عبدالعزيز بن جعفر
    جزعت لفقدان الاخلاّء و انبرت
    و جاشت الي النّفس حزنا و لوعة
    فقلت تعزي واصبري فكَأن قد(24)



  • و اردفه رزء النّصير محمد
    شؤوني كمرفض الجمان المبدّد
    فقلت تعزي واصبري فكَأن قد(24)
    فقلت تعزي واصبري فكَأن قد(24)



از بررسي زندگي شاعر و مورّخ عالي قدر اربل به دست مي آيد كه وي به جهت دارا بودن شايستگي هاي منحصر به فرد، در شهرهاي اربل (25) و بغداد(26) فقط در سِمَت رياست «ديوان الانشاء» ايفاي وظيفه كرده است. اين، در حالي بود كه ده ها نفر از عالمان و اديبان عصر، براي دستيابي به آن سِمت، رقابت مي كردند.

شايان ذكر است كه اين منصب به جهت تقرّب و نزديكي به حاكم، يكي از مهم ترين پُست هاي اداري آن زمان محسوب مي شد و نفوذ برخي از كاتبان و صاحبان ديوان الانشاء از يك وزير كمتر نبود. به جهت اهميّت اين مقام، كساني بدان گمارده مي شدند كه هم، كاملاً مورد اطمينان حاكم باشند و هم، اديب و سياستمدار ورزيده.

با توجّه به اين منصب و موقعيت حسّاس اربلي است كه برخي، به او لقب «صاحب» و برخي، لقب «الصّدرالكبير» داده اند و قائل به وزير بودن اربلي شده اند.(27) به احتمال قوي، آنها نام او را با نام وزير توانمند عباسي؛ يعني علي بن عيسي (متوفاي 334 ق.) اشتباه گرفته اند.

كارنامه علمي و فرهنگي

1. شاعر توانمند

گرچه مهم ترين و مشهورترين اثر به جا مانده از اربلي، كشف الغمّه است، كه يك كتاب تاريخي و روايي است؛ ولي نبوغ او در شعر و ادب، بيش از تاريخ و روايت بوده و حتّي در همان اثر تاريخي اش، از شعر و ادب بهره زياد جسته است. وي در پايان مبحث زندگيِ هريك از معصومان عليهم السلام، در اين كتاب، با سرودن قصيده اي جالب و ماندگار، ميزان عشق و علاقه اش به خاندان پيامبر را آشكار ساخته است. او به دليل برخورداري از ذوق شعري و طهارت درون و يد طولايي كه در شعر و ادب داشت، به تدريس، تشكيل و اداره جلسات علمي و ادبي و نظارت و كنترل بر سروده هاي ديگران پرداخت. وي به اين منظور، خانه اش را در بغداد مكاني براي آمد و شد فضلا و شاعراني قرار داد كه به نقد و بررسي آثار خويش و نيز مباحثه علمي مي پرداختند.

2. ميراث مكتوب

با بررسي در آثار اربلي به خوبي روشن مي شود كه بيش ترين آثار و تأليفات او در زمينه شعر و ادب است. او با نوشتن كتاب هاي متعدّد، چهره ادبي خويش را به خوبي نشان داده است. وي با نگاشتن كتابِ گهربار كشف الغمّه، ميزان توانايي خويش به تاريخ و اخبار اهل بيت عليهم السلام را به خوبي نشان داده است.

در مجموع، آثار به جاي مانده از او را به ترتيبِ اهميّت، مي توان چنين فهرست كرد:

1. كشف الغمّة في معرفةالائمّة؛

2. جلوة العشّاق و خلوة المشتاق؛

3. التّذكرة الفخريّة؛

4. المقامات الأربع؛

5. رسالة الطّيف؛

6. عدّة الرّسائل؛

7. ديوان شعر.

نيز كتاب هايي چون:

«نزهةالأخبار في ابتداء الدّنيا و قدر القوي الجبار» و «حدائق البيان في شرح التبيان في المعاني و البيان» به اربلي نسبت داده شده است.(28)

در حديث ديگران

علي بن عيسي، چون ستاره اي تابناك بر تارك اربل درخشيد. كسي، منكر فضايل و كمالات او نيست و همگان؛ چه موافق و چه مخالف، حرمتش را نگهداشته اند. برخي از دانشمندان صاحب نام، زبان به ثنايش گشوده و قلم به توصيفش رانده اند.

1. فضل بن روزبهان آورده است:

«اتفق الامامية علي انّ علي بن عيسي من عظمائهم و الأوحدي النّحرير من علمائهم، لايشق غباره، ولايَبْتَذر آثاره و هو المعتمد المأمون في النّقل...».(29)

2. محمد بن شاكر مي گويد:

«علي بن عيسي بن ابي الفتح الاربلي، المنشي الكاتب البارع... و كان صاحب تجمّل و حشمة و مكارم الأخلاق و فيه تشيّع...».(30)

3. صاحب رياض الجنّة در الرّوضة الرابعة، او را چنين توصيف مي كند:

«انّه كان وزيراً لبعض الملوك و كان ذاثروة و شوكة عظيمة...».(31)

4. محمد بن حسن حرّ عاملي، در وصف اربلي مي آورد:

«كان عالماً فاضلاً ثقةً شاعراً اديباً منشئاً جامعاً للفضائل و المحاسن، له كتب منها كشف الغمّة...».(32)

5. سيد محمدباقر خوانساري، در مورد علي بن عيسي اربلي مي نويسد:

«وي از بزرگان محدّثين شيعه و اعاظم دانشمندان سده هفتم است...».(33)

پرواز به ملكوت

در سال رحلت اين شاعر و تاريخدان برجسته شيعي، اندكي اختلاف وجود دارد. اكثر شرح حال نويسان، اين واقعه تلخ را سال 692 ق. ذكر كرده اند؛ ولي شاگردش، ابن فوطي، سال 693 ق. را، سال رحلت او ثبت كرده است. آرامگاه ابدي او در خانه مسكوني اش قرار دارد؛ خانه اي كه در قسمت غربي شهر بغداد و كنار رود دجله قرار داشت و به «كارپردازخانه دولت ايران» مشهور بود.(34) آقا بزرگ تهراني، علاّمه محمد ميرزا محمد تهراني عسكري، شيخ عباس قمي و... قبر او را زيارت كرده اند؛ ولي امروزه اثري از آن باقي نمانده است.

بازماندگان

از اين مورّخ شهير، فرزنداني باقي مانده است كه از تعداد و جنسيت آنان اطلاع دقيقي در دست نيست؛ ولي آنچه شرح حال نگاران تصريح كرده اند، اين است كه وي فرزند تحصيل كرده اي به نام «تاج الدّين محمد»، معروف به «ابو الفتح» داشته كه ثروت عظيم باقي مانده از پدر را تلف نمود و خود، با تهيدستي در شهر اربل چشم از جهان فرو بست.(35)

نيز از تاج الدّين محمد، دو فرزند عالم به نام هاي: عيسي و شرف الدّين احمد، باقي ماند كه هردو، از شاگردان علي بن عيسي اربلي به حساب مي آمدند.


1. ياقوتي در باره هكّاريّه مي نويسد:

«بلدة و ناحية و قري فوق الموصل»؛ از اين سرزمين كه در منطقه كردنشين شمال عراق قرار دارد، دانشمندان بسياري برخاسته اند كه ابوالمفاخر هكّاري و شيخ الاسلام علي بن احمد هكّاري از جمله آنهاست.

2. از نام و لقب او دانسته مي شود كه از بزرگان سادات ساكن اربل بوده، كه بين سال هاي 635 - 656 حاكم و ناظر شهر اربل بوده و سرانجام، پس از سقوط بغداد توسّط لشكر مغول و هجوم دوباره آنان به اربل، دستگير و توسّط هُلاكوخان مغول در سياه كوه به شهادت رسيد.

3. مقالات تاريخي، دفتر چهارم، رسول جعفريان، ص 211؛ علي بن عيسي اربلي و كشف الغمّه برگي از تاريخ تشيّع دوازده امامي، رسول جعفريان، ص 13.

4. علي بن عيسي اربلي...، ص 11؛ مقالات تاريخي، ص 210.

5. مفاخر اسلام، علي دواني، ج 4، ص 234.

6. وي در سال 660 ق. به دست مغولان به قتل رسيد.

7. استاد جعفريان در كتاب علي بن عيسي اربلي... از ص 40 - 44 به معرّفي اجمالي آنان پرداخته است.

8. وي از برجسته ترين شاگردان اربلي بود كه به نسخه برداري از روي نسخه اصلي كتاب كشف الغمّه موفّق شد.

9. اين 12 نفر از كساني اند كه بخش يا تمام كتاب كشف الغمه را بر مؤلف قرائت كرده و اجازه روايت آن را دريافت كرده اند. اسامي آنان در كشف الغمه، ج 1، ص 445 (چاپ تبريز، 1381 ق.) آمده است.

10. مفاخر اسلام، ج 4، ص 253؛ علي بن عيسي اربلي...، ص 51 - 54؛ مقالات تاريخي، ص 232 - 234.

11. ر. ك: علي بن عيسي اربلي...، ص 45 - 51؛ مقالات تاريخي، ص 228 - 234.

12. براي آگاهي بيشتر، ر.ك: علي بن عيسي اربلي، ص 10 - 22؛ مقالات تاريخي، ص 212 - 216. مفاخر اسلام، ص 235 - 237.

13. كشف الغمه، ج 2، ص 53 (چاپ تبريز).

14. تاريخ نگاران شيعه، علي امامي فر، ص 224 و منابع ديگر.

15. كشف الغمّه، ج 1، ص 3 (چاپ تبريز).

16. استاد محمد هادي يوسفي غروي در جمع دانشجويان ممتاز گرايش تاريخ مدرسه عالي فقه و معارف اسلامي.

17. براي اطلاع بيشتر، ر. ك: علي بن عيسي اربلي...، ص 29 - 38؛ مقالات تاريخي، ص 220 - 226.

18. علي بن عيسي اربلي...، ص 37؛ مقالات تاريخي، ص 225.

19. الذريعه، ج 18، ص 47.

20. مقالات تاريخي، ص 225.

21؛ فصلنامه مشكوة، ش 47، ص 272 و 273، تابستان 1374 ش.

22. عطاملك جويني، صاحب «تاريخ جهانگشا» در سال 657 ق. از طرف سران مغول به عنوان حاكم بغداد و نواحي اطراف آن تعيين شد و تا سال 681 ق. در اين سِمت باقي ماند.

23. علي بن عيسي اربلي...، ص 17.

24. كشف الغمه، ج 1، مقدّمه، ص «د»، (چاپ تبريز)؛ علي بن عيسي اربلي...، ص 18 و 19.

25. بين سال هاي 635 - 656 ق. در زمان حكومت ابن الصلايا در اربل.

26. از سال 660 - 687 ق.

27. الذريعه، ج 18، ص 47.

28. بر اساس سخن محقّقانِ تذكرةالفخريه، ديوان شعر او موجود بوده؛ ولي هنوز به چاپ نرسيده است.

29. كشف الغمّه، ج 1، مقدمه، ص «ج»، (چاپ تبريز).

30. همان، به نقل از فوات الوفيات، ج 2، ص 83.

31. همان، ص «ه.» .

32. مفاخر اسلام، ج 4، ص 237.

33. همان، ص 238.

34. الذريعه، ج 18، ص 47.

35. علي بن عيسي اربلي...، ص 20.

منابع

1. الذّريعة الي التّصانيف الشّيعة، آقابزرگ تهراني، ج 18، دارالكتب العلميه، قم، 1187 ق.

2. تاريخ نگاران شيعه، علي امامي فر، انتشارات پارسايان، قم، چاپ اوّل، قم، 1383 ش.

3. حيات فكري و سياسي امامان شيعه، رسول جعفريان، انتشارات انصاريان، قم، چاپ اوّل، 1376 ش.

4. علي بن عيسي اربلي و كشف الغمه، برگي از تاريخ تشيّع دوازده امامي، رسول جعفريان، آستان قدس رضوي، مشهد، چاپ اوّل، 1373 ش.

5. فصلنامه مشكوة، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، مشهد، 6. كشف الغمّة في معرفةالائمة، علي بن عيسي اربلي، دوجلدي، تبريز، 1381 ق.

7. كشف الغمّة في معرفةالائمّة، علي بن عيسي اربلي، دوجلدي، انتشارات الشّريف الرّضي، قم، چاپ اوّل، 1421 ق.

8. معارف و معاريف، دايرةالمعارف جامع اسلامي، سيد مصطفي حسيني دشتي، ج 2.

9. مفاخر اسلام، علي دواني، تهران، چاپ اوّل، 1364 ش.

10. مقالات تاريخي، دفتر چهارم، رسول جعفريان، دفتر نشر الهادي، قم، 1377 ش.

11. منابع تاريخ اسلام، رسول جعفريان، انتشارات انصاريان، قم، چاپ دوم، 1382 ش.


/ 1