اسلام را از چه كسى بياموزيم؟
روزى كه امام خمينى (قدس سره) فرياد قومو الله برآورد نقاب از سيماى زيباى اسلام برگرفت، در حقيقت اديان الهى را از چنگال زر و زور و تزوير رهايى بخشيد و اسلام «ناب محمدي» را در برابر «اسلام آمريكايي» در ديدرس نسل جوان و انقلابى عالم قرار داد. آن روز اركان نظام استكبارى و شبكه فريب صهيونيسم جهانى به لرزه افتاد و بينش تنگ و محدود ماديگرايان مورد هجوم «فلسفه وحي» قرار گرفت. امام بر تفكر هفتاد ساله كمونيستى و نظام برخاسته از آن در اتحاد جماهير شوروى يكباره رنگ بطلان زد. از دست نورانى امام برقى درخشيد كه نشانههاى گسيختگى و فروپاشى نظام سرمايه دارى غريب را نمودار ساخت.
سردم داران قدرت و سرمايه و حافظان صنعت و سياست شيطاني، رايزنيها كردند و به كسب اطلاع و خبر و تحليل درباره مبانى انديشههاى انقلابى امام پرداختند. از هر طريق ممكن به گردآورى اطلاعات و برنامه ريزى و سازماندهى نيروهاى خويش دست يازيدند و سواره و پياده خويش را براى جنگ با انقلاب خمينى كبير (قدس سره) آماده كردند. انديشه امام (قدس سره) انديشة قرآنى با تفسير علوى بود. امام (قدس سره) ، اهل بيت (عليهم السلام) را به عنوان الگوى انسان كامل ميدانست و حلقه ارتباط زمين و آسمان ميشناخت. امام (قدس سره) اهل بيت (عليهم السلام) را مدافع قرآن و ياور محرومان ميديد و عترت (عليه السلام) را حجت خدا و فصل الخطاب امت اسلامى معرفى ميكرد.
امام خواهان تشكيل هستههاى «حزب الله» در سراسر جهان بود و خواستار برقرارى اتحاد جماهير اسلامي. امام (قدس سره) خواهان حاكميت فرهنگ «ثقلين» در سراسر عالم بود و رهايى «انسان» را تنها در پرتو پيروى از قرآن و معصومين (عليهم السلام) مقدور ميديد.
امام (قدس سره) چون پيشواى اول شيعه فرياد زد : «هم موضع سره و لجا امره و عيبه علمه و موئل حكمه و لهوف كتبه و جبال دينه بهم اقام انحناء ظهره و اذهب ارتعاد فرائصه» (1)
عترت پايگاه اسرار او و پناه فرمانهاى او، گنجينه دانش و كانون حكمتهاى او و نگهبان كتابهاى وى و كوهساران دين اويند. به كمك آنان در برابر بار گران راست قامت و استوار ايستاد و هر گونه بيم و لرزش از پيكرش زدوده گشت.
امام ديگر بار «بشريت»را به سوى قرآن و عترت فراخواند و در وصيت نامه الهى سياسى خويش آشكارا اعلام كرد : «من اكنون به ملتهاى شريف ستمديده و به ملت عزيز ايران توصيه ميكنم كه از اين راه مستقيم الهى كه نه به شرق ملحد و نه به غرب ستمگر كافر وابسته است ؛ بلكه به صراطى كه خداوند به آنها نصيب فرموده است محكم و استوار متعهد و پايدار، پايبند بود و لحظهاى از شكر اين نعمت، غفلت نكرده و دستهاى ناپاك عمال ابرقدرتها، چه عمال خارجى و چه عمال داخى بدتر از خارجى تزلزل در نيت پاك و اراده آهنين آنان رخنه نكنند و بدانند كه هر چه رسانههاى گروهى عالم و قدرتهاى شيطانى غرب و شرق اشتلم ميزنند، دليل بر قدرت الهى آنان است و خداوند بزرگ سزاى آنان را هم در اين عالم و هم در عوالم ديگر خواهد داد «انه ولى النعيم و بيده ملكوت كل شيء».
و با كمال جد و عجز از ملتهاى مسلمان ميخواهم كه از ائمة اطهار (عليهم السلام) و فرهنگ سياسي، اجتماعي، اقتصادي، نظامى اين بزرگ راهنمايان عالم بشريت به طور شايسته و به جان و دل و جانفشانى و نثار عزيزان پيروى كنند. از جمله دست از فقه سنتى كه بيانگر مكتب رسالت و امامت است و ضامن رشد كه بيانگر مكتب رسالت و امامت است چه احكام اوليه و چه احكام ثانويه كه هر دو مكتب فقه اسلامى است؛ ذرهاى منحرف نشوند و به وسواس خناسان معاند با حق و مذهب گوش فرا ندهند و بدانند قدمى انحرافي، مقدمه سقوط مذهب و احكام اسلامى و حكومت عدل الهى است.» (2)
بدون ترديد، اسلام را بايد از قرآن و سنت و سخن و سيره معصومين (عليهم السلام) آموخت و آنها كه اسلام را به قصد مقابله با آن ميشناسند و به انگيزه «محو» و «مسخ» و «تحريف» آن رشته «اسلام شناسي» تأسيس ميكنند، هرگز نميتوانند سخنگوى اسلام و مسلمين باشند.
از صدر تاريخى اسلام، مشكل منافقان مدعى اسلام و اسلام شناسى مطرح بوده و هست و تأكيد فراوان قرآن و پيامبر (ص) بر مسأله عترت و اهل بيت (عليهم السلام) دلايل گوناگون دارد كه يكى از مهمترين ادله آن همين است كه اسلام «ناب و زلال و راستين» را از «كعب الاحبارها و سمره بن جندبها و عمرو بن عاصها و اهل بدعت و قياس و جمود و التقاط» نميتوان آموخت.
در امالى شيخ مفيد (قدس سره) آمده است كه امام صادق (عليه السلام) ميفرمود : «ان الله فرض و لا يتناوا وجب مودتنا و الله ما نقول باهوائنا و لا نعمل بآرائنا و لا نقول الا ما قال ربنا عزوجل» (3)
خداوند ولايت ما را فريضه قرار داده و دوستى با ما را واجب كرده، به خدا سوگند ! ما طبق ميل و هوس خويش سخن نميگوييم و به رأى و نظر خود عمل نميكنيم. جز آنچه خداى عزوجل فرموده، سخنى نداريم.
از آنجا كه دشمنان اسلام، توان مقابله مستقيم و رويارويى با انديشههاى اسلامى را ندارند، دست به تحريف و تفسير نادرست و تأويل آيات الهى ميزنند و هميشه مزدوران و كج انديشان و رفاه طلبانى هستند كه ابزار دست زرمندان و زورداران قرار ميگيرند و قرآن را بر سر نيزه ميكنند و «كعب الاحبار» وار فتوا صادر مينمايند و همچون ابو موسى اشعري، مردم را از يارى «علي» باز ميدارند تا على را در جنگ با «ناكثين و قاسطين و مارقين» تنها بگذارند و به شكست بكشانند.
امروز هم با هماهنگى كامل آمريكاى جنايتكار و به بهانه «روشنفكرى دينى و با ادعاى ملى - مذهبى برخى شكست خوردگان سياسى و مردودين اخلاقى و محكومان دادگاههاى انقلابي، با قلمهاى گستاخ و مزدور خويش از چهار سو به ارزشها و مبانى و تاريخ اسلام و تشيع حمله ميكنند. گاه سخن از دين «حدأقل» و «حدأكثر» ميگويند و گاه روحانيت شيعه را به عنوان «بانيان سقف معيشت» بر ستون شريعت متهم ميكنند و گاه يك صفحه و يك ستون، براى «فجار و فساق و كفار و مشركين و تهيه رپرتاژ و زندگينامه و مصاحبه» با گنان اختصاص ميدهند و از ماركسيستهاى ماركدارى همچون «محمود دولت آبادى و على اشرف درويشيان و صمد بهرنگى و جاسوسانى همچون امير انتظام و احسان نراقى و عناصر حقيرى همچون فروغ فرحزار و صادق هدايت و … » قهرمان ملى و ميهنى ميتراشند و الگوى فرهنگى ميآفرينند. هم اكنون مطبوعات «جبهه نفاق» به نبش قبور «مردگان» طاغوت پرداختهاند و خيال ميكنند با دميدن در اين استخوانهاى پوسيده ميتوانند دوباره شاه و آمريكا و جشنهاى دو هزار و پانصد ساله را برگردانند !! و در ستون ديگر، زندگينامههاى فرهنگى - سياسى «پتياردان هاليوود و رقاصهگان عصر آريامهر» را زينت بخش مطبوعات دوم خرداد ميسازند و در ستون بيستون كه جز «ستون پنجم اسرائيل» در دنياى مطبوعات نيست، به تمسخر و استهزاى انديشهها و روشها و ارزشهاى مكتبى برخاستهاند و شگفتا كه همين «ستون پنجميها» از دست وزير فرهنگ و ارشاد اسلامى !! جايزه ميگيرند و تشويق ميشوند. مگر تجليل و بزرگداشت و تعريف و تمجيد از كفار و منافقان گناه نيست ؟ چرا مطبوعات مدعى اصلاح طلبى سخنگوى كفر و نفاق شده و به تعظيم و تكريم اموات سياسي، اخلاقى دنياى كفر و نفاق ميپردازند و آزادانه در شهر و ديار اسلام منتشر ميشود؟!
مدر مدج فاجران مايه لرزش «عرش الهي» و «خشم خدا» نيست؟ چرا برخى مطبوعات دوم خرداد گاه از كيسه بيت المال و با حمايت كفار به ستايش از معاندان و معارضان اسلام و انقلاب اسلامى ميپردازد و وزير محترم ! نفس بر نميآورد؟ مدر تحقير و توهين به مؤمن گناه نيست؟ چرا وزير محترم ارشاد از تهمت و دروغ و تحقير و توهين مطبوعات عليه مؤمنان شناخته شدهاى همچون اعضاى شوراى نگهبان، مسئولان دادگاههاى انقلابى اسلامى و سردمداران بزرگ جبهه فرهنگ و جهاد و بسيج و سپاه و … جلوگيرى نميكند؟ آيا نميبيند و يا ميبيند و بر نميآشوبند؟ آيا عادى سازى ارتباط با شيطان بزرگ و بستنى خوردن زير پرچم دشمنان قسم خورده اسلام گناه نيست؟ چرا مسئولان ارشاد به دست اندركاران اين جريان تذكر كتبى و شفاهى نميدهند و به دادگاههاى صالحه معرفى نمى كنند؟
راستى پرسش كه حق شهروندان است. به عنوان يك شهروند از دولت محترم پاسخگو و سخنگوى آن ميپرسيم، چرا در سال امام مطبوعات جبهه نفاق در مخالفت آشكار با انديشه امام قلم ميزنند و هيچ نهاد قانونى و غير قانونى جلوگيرى نميكند؟
سؤال اين است كه آقاى وزير ارشاد مقلد چه كسى هستند؟ و يا «اجازه اجتهاد» خود را از كدام مجتهد گرفتهاند؟ و آيا هر كس حق دارد قرائت و اجتهاد خود را عليه قانون اساسي، مسلمات دينى و عقايد اسلامى و مصالح اجتماعى به كار گيرد؟
پرسش كه حق مردم است، آيا معاون سابق مطبوعاتى و مسئول مطبوعاتى داخلى ارشاد و دست اندركاران قبلى و فعلى ارشاد كه در سمينارهاى آمريكايى شركت ميكنند و با نويسندگان خط نفاق هماهنگى فراوان دارند؛ ميتوانند مورد اعتماد مسلمانان مظلوم و مردم شهيد پرور و بزرگ و شريف و زخم ديده ايران قرار گيرند؟
پرسش حق مردم است و دانستن هم به قول خود شما حق مردم است، مردم ميخواهند بدانند كه وزارت ارشاد تا به حال چه كمكهايى به نشريات مقبور جامعه مانند زن و سلام و روزنامههاى خرداد، توس، نشاط، صبح امروز، ايران و همشهرى و كلاً مطبوعات جبهه دوم خرداد كرده است ؟
پرسش حق مردم است، چرا باند «مهدى هاشمي» مدعى رأفت و رحمت ميشود و مورد حمايت كارگزاران فرهنگى كشور قرار ميگيرد و آيت الله مصباح يزدى به جرم دفاع از قرآن و اسلام و افشاى توطئه فرهنگى تئوريسين خشونت لقب ميگيرد؟
مگر ايجاد ترديد در اينكه ديندارى وظيفه انسان است و وظيفه را خدا تعيين ميكند، اخلال به مبانى دين نيست؟ چرا وزارت ارشاد اسلامى صداى پتك و چكش و گريدر و تيشة قلمزنان مزدور و فريب خورده را كه به ميراث فكرى امام خمينى (قدس سره) هجوم آوردهاند، هر روز در تيترهاى «مطبوعات جبهه نفاق» به چشم ميخورد و از صداى بيگانه منتشر ميشود؟ نميشنود و نميبيند.
راستى تئوريسين شرعى مطبوعات جبهه نفاق كيست؟
امروز برخى از اين روشنفكر نمايان ملى ـ مذهبى از اسلام فقط «لا اكراه فى الدين» را فرا گرفتهاند ولى متأسفانه همان را هم عوضى فهميدهاند. برخي، «اختلاف امتى رحمه» را حفظ كردهاند ولى باز اختلاف را كه به معناى «آمد و شد و ارتباط» است به جامعه چند صدايى معنى ميكنند. برخى كه ادعاى فضل و مدعى محقق بودن دارند «النصيحه لائمه المسلمين» را عمل ميكنند و توجه ندارند كه «نصيحت» به معناى دلسوزى و طرفدارى و حمايت است نه پند و اندرز دادن به خدا و پيامبر و امام مسلمين. و تازه پند و اندرز هم خصوصى و دوستانه و برادرانه مقبول است نه با نامه سرگشاده و جبهه گيرى و هماهنگى با دشمن و از انتقاد دوستانه تا انتقام كينه توزانه هزار فرسنگ است.
آري، انتقاد عالمانه و دلسوزانه، آرى ولى توطئه فرهنگى و دروغ و تهمت و تضعيف عقايد و احكام اسلامى هرگز ! كه امام على (عليه السلام) فرمود: «اعينونى بمناصحه خليه من الغش، سليمه من الريب» به من كمك كنيد با نصيحتى كه از دغلبازى تهى و از اشك و ترديد مصون باشد.
آري، اسلام را از فقهاى مخلص و پارسايى ميتوان آموخت كه عمرى را در زهد و تلاش و جهاد فكرى و فرهنگى گذراندهاند.
اسلام را از كسانى ميتوان آموخت كه كاسه ليس شيطان نباشند، اسلام را از كسانى بايد آموخت كه يك دوره تفسير قرآن و روايات اسلامى را از منابع اصيل عترت فرا گرفتهاند.
اسلام را از كسانى بياموزيم كه از عمق جان اسلام را باور دارند. اسلام را از كسانى بياموزيم كه از افترا بر خدا و رسول (ص) بر خويش ميلرزند. اسلام را از كسانى بياموزيم كه در قرائت قرآن و حديث دچار مشكل نباشند و اسلام را از على (عليه السلام) بياموزيم كه نهج البلاغهاش نماد رأفت با مؤمنان و خشم و خشونت عليه بيدادگران و منافقان و معاندان است. اسلام را از فاطمه (سلام الله عليها) بياموزيم كه با تحريف دين و انحراف حكومتى اسلامى با تمام توان مبارزه ميكند.
… و اسلام را از امام خمينى (قدس سره) بياموزيم كه زلال كوثر در كوير كفر و بيداد است.
در پايان ميلاد زهراى مرضيه (سلام الله عليها) و روز مادر و هفته زن و سالروز تولد حضرت امام خمينى (قدس سره) را به همه زنان و مردان متعهد و مؤمن و همه مظلومان عالم تبريك ميگوييم.
و السلام ـ سردبير
1 ـ نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص 44.
2 ـ وصيت نامه الهى سياسى حضرت امام (ره).
3 ـ امالى مفيد، ص 59، ح 4.