خدمت و مهرورزى در انديشه تقوى(ع) - خدمت و مهرورزى در اندیشه تقوى نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خدمت و مهرورزى در اندیشه تقوى - نسخه متنی

محمدابراهیم احمدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خدمت و مهرورزى در انديشه تقوى(ع)

محمد ابراهيم احمدى‏

طليعه

در قاموس زندگى، واژگانى وجود دارد كه گستره آن، چشمگير بوده و در مقابل ديدگان و دل‏هاى حقيقت جو، از قداست و لطافت فراوان برخوردار است. آيا به راستى مصاديق كلماتى چون: "خدمت" و "مهرورزى" را مى‏توان يك به يك شمارش كرد و سپس در فرصتى اندك به واگويه آن پرداخت، به ويژه اگر پيدايى و شكوفايى آن، ريشه در زندگى عرشيان داشته باشد؟!

در اين نوشتار، گل‏چينى از سيره امام جوادعليه السلام به پيشگاه شما خوانندگان گرامى تقديم مى‏شود.

خدمت چيست؟

"خدمت" همان كمك كردن و سود رسانى است كه هر فردى بر اساس شرايط زمانى، مكانى و فكرى، و نيز توانايى‏ها و امكاناتش، مى‏تواند در حقّ ديگران انجام دهد؛ رهانيدن ديگرى از سختى و اندوه، و رسانيدن وى به جايگاه مطلوب.

مفهوم مهرورزى‏

"مهرورزى" نيز اعلام و اعلان دوستى و محبّت است كه در قالب‏هاى گوناگون مى‏تواند جلوه‏گر شود؛ اما بر اساس عواملى كيفيّت و كميّت آن، مسير افزايش يا كاهش را مى‏پيمايد.

سفره پربركت‏

مسئله "اقتصاد سالم" يكى از آموزه‏هاى دينى پيامبران و امامان‏عليهم السلام مى‏باشد؛ لذا بايسته است براى رسيدن به نقطه مطلوب، سيره مديريتى و ارشادى آن بزرگواران مورد پژوهش و سپس كاربردى كردن، قرار بگيرد. در اين بخش، فرازى از گفتار و رفتار امام جوادعليه السلام تقديم مى‏گردد.

حقّ النّاس‏

شخصى به نام مُطَرِّفى نقل مى‏كند:

من چهار هزار درهم به حضرت رضاعليه السلام قرض داده بودم و جز ما دو نفر، كسى از اين قضيّه خبر نداشت؛ يك موقع خبر رسيد كه امام به شهادت رسيده است؛ لذا پيش خود مى‏گفتم: مالم تلف شد...! تا اين كه پسرش امام جوادعليه السلام برايم پيغام فرستاد فردا به نزدش بروم. وقتى نزد حضرت رفتم، فرمود: "پدرم رحلت كرد و تو چهارهزار درهم از وى طلب داشتى؟" عرض كردم: آرى. آن حضرت از زير سجّاده‏اش دينارهايى بيرون آورد و به من داد؛ بعد از محاسبه، متوجّه شدم دقيقاً چهار هزار درهم است.1

ابوثمامه نقل مى‏كند:

روزى به حضرت عرض كردم: مى‏خواهم به مكّه بروم، در حالى كه بدهى دارم [، شما چه مى‏فرماييد]؟ امام فرمود: "ارجع الى مؤدّى دينك، وانظر أن تلقى اللّه عزّوجلّ و ليس عليك دين، فانّ المؤمن لايخون؛ براى پرداخت بدهى‏ات برگرد، و دقّت و توجّه كن كه خداى عزّوجلّ را هنگامى ملاقات كنى (زيارت خانه خدا) كه در ذمّه‏ات بدهى نباشد؛ چرا كه مؤمن [به حقّ النّاس‏] خيانت نمى‏ورزد."2

كارآفرينى‏

ابوهاشم جعفرى مى‏گويد:

قبل از اينكه نزد امام جوادعليه السلام شرفياب شوم، شترچرانى با من درد دل كرد و گفت: به امام بگو فلانى، جوياى كار است... وقتى پيش حضرت رفتم، ديدم با عدّه‏اى مشغول غذا خوردن است؛ لذا فرصت را مناسب نديدم تا تقاضاى ساربان را بيان كنم. امام جوادعليه السلام مرا به خوردن غدا فراخواند و سپس به خدمتكارش فرمود: "شتربانى هست كه با ابوهاشم نزد ما مى‏آيد، او را پيش خود نگهدار و برايش كارى معيّن كن تا مشغول شود."3

گنجينه بخشش‏

اسماعيل بن عبّاس هاشمى مى‏گويد:

در يكى از اعياد به محضر امام جوادعليه السلام رفته و بعد از سلام، فرا رسيدن عيد را تبريك گفتم؛ سپس از تنگدستى خود شكايت كردم. حضرت گوشه سجّاده‏اش را بلند كرد و از درون خاكْ قطعه‏اى طلا بيرون آورد و به من بخشيد. بعد از خداحافظى، با خوشحالى وارد بازار شدم و مايحتاج زندگى‏ام را خريدم.4

ابوهاشم داود بن قاسم جعفرى نقل مى‏كند:

امام جوادعليه السلام كيسه پولى، شامل سيصد دينار، به من داد تا به يكى از پسر عموهايش بدهم. سپس فرمود: "آگاه باش كه او به تو خواهد گفت: "مرا به پيشه‏ورى راهنمايى كن تا با اين پول كالايى از او خريدارى كنم." اى ابوهاشم! او را راهنمايى كن."

وقتى نزد وى رفتم و پول را دادم، همان تقاضا را مطرح نمود و من نيز تاجرى را معرّفى كردم تا با هم داد و ستد داشته باشند.5

سايه‏سار محبّت‏

در طول زندگى، حوادثى را مى‏توان مشاهده كرد كه مسير زندگى فرد و جامعه را دستخوش تغيير و تحوّل قرار مى‏دهد؛ چه‏بسا آدمى در برخورد با ناملايمات، اراده و مقاومت مطلوبى از خود نشان ندهد و مغلوب رخدادها گردد. از اين رو، بر اساس فرموده الهى "و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر"6 نيازمند حمايت معنوى و مادّى اطرافيان است تا به بركت هميارى و مساعدت ديگران، از شدّت و سنگينى "مصائب" كاسته شود. امام جوادعليه السلام به عنوان مربّى و طبيب دلسوز امّت اسلامى، براى پيش‏گيرى و درمان برخى از حوادث ناگوار (زلزله، بيمارى، مرگ، سرقت و...) نسخه‏هاى ماندگار و كارآمدى نگاشته است كه به بيان نمونه‏هايى از آنها بسنده مى‏شود.

در پناه قرآن و عترت‏

على بن مهزيار نقل مى‏كند:

به امام‏عليه السلام نامه نوشتم و از زلزله‏هاى متعدّدى كه در "اهواز" واقع مى‏شد، گلايه كردم و پرسيدم: به نظر شما از اهواز به جاى ديگرى كوچ كنم؟ امام در پاسخ نوشت:

"از آن جا كوچ نكنيد؛ بلكه روزهاى چهار شنبه، پنج شنبه و جمعه را روزه بگيريد و در روز جمعه، بعد از غسل كردن و پوشيدن لباس پاكيزه، در مكانى (مسجد و يا بيابان) جمع بشويد و به درگاه الهى دعا كنيد؛ زيرا خداوند است كه زلزله را از شما بر طرف مى‏گرداند."

زمانى كه به دستورات حضرت عمل كرديم، زلزله‏ها پايان پذيرفت.7

داروى شفا بخش‏

محمد بن عمير واقد رازى مى‏گويد:

دردى در قسمت كمر و پهلويم ايجاد شده بود كه برخى از روزها شدّت مى‏يافت؛ لذا از امام جوادعليه السلام خواستم براى برطرف شدن آن دعا كند. حضرت برايم چنين دعا فرمود: "وأنت فعافاك اللّه؛ خداوند به تو سلامتى عطا فرمايد." از آن لحظه تاكنونْ ديگر به آن بيمارى دچار نشده‏ام.8

وى همچنين نقل مى‏كند:

با برادرم خدمت حضرت رسيديم؛ وى از تنگى نفس شكايت كرد، امام در حقّش فرمود: "عافاك اللّه ممّا تشكو؛ از آنچه شكايت كردى، خداوند عافيت و سلامتى نصيبت بگرداند."

وقتى از خانه حضرت بيرون آمديم، بيمارى برادرم خوب شد و تا هنگام رحلتش هم عود نكرد.9

ابوهاشم جعفرى نقل مى‏كند:

همراه حضرت به باغى رفتيم، در آن جا عرض كردم: من به خوردن گِل خيلى علاقه دارم، برايم دعا بفرماييد تا اين عادت ناپسند را ترك كنم. امام در آن لحظه سكوت نمود؛ اما بعد از چند روز به من فرمود: "اى ابوهاشم! خداوند آن عادت را از تو برداشت؟" گفتم: آرى، اكنون منفورترين و بدترين چيز پيش من، خوردن گِل است.10

حضرت براى تسلاّى دل يكى از شيعيانش نامه‏اى فرستاد كه در آن آمده است: "به نام خداوند بخشايشگر مهربان! حادثه رحلت فرزندت را يادآور شده‏اى و برايم گفتى كه او عزيزترين فرزندانت بود؛ در واقع خداوند متعال نيز پاك‏ترين چيزها، از جمله فرزند هر خانواده‏اى را بر مى‏گزيند تا بدين وسيله، پاداش سرشارى به داغداران عطا كند."

امام جوادعليه السلام در ادامه چنين دعا مى‏كند:

"فأعظم اللّه اجرك و أحسن عزاك...؛ پس، خداوند ثوابت را افزون گرداند و سوگوارى‏ات را نيكو سازد و قلبت را پايدار كند، كه به درستى خداوند تواناست. و نيز خداوند به زودى برايت جايگزينى (فرزندى) ارزانى دارد، و من اميدوارم كه خداوند اين كار (پاداش و صبر نيكو و تولّد فرزندى صالح) را انجام دهد. به خواست خدا."11

پيام آور شادى‏

احمد بن حديد و همراهان وى در سفر حجّ، مورد يورش دزدان قرار گرفته و تمام دارايى، حتّى پيراهن‏هاى آنها به سرقت رفت؛ زمانى كه به مدينه برگشتند، احمد نزد امام‏عليه السلام رفته و ماجرا را بازگو كرد. در اين موقع بود كه آن حضرت پيراهن‏ها و دينارهايى به وى عطا كرد تا بين دوستان و همسفرانش تقسيم كند، او نيز شتابان پيش آنان رفته و سهم هريك را داد؛ به گونه‏اى كه همگى به اندازه اموال غارت شده خود بهره‏مند شدند و با كمال خوشحالى و سپاس‏گزارى به سوى خانه‏هاى خود رهسپار گرديدند.12

زدودن نگرانى‏

يكى از خدمتكاران امام جوادعليه السلام در سفرى پارچه‏هايى براى حضرت خريده بود، در هنگام بازگشت، اموالش مورد سرقت دزدان قرار گرفت و از اين حادثه بسيار اندوهگين شد؛ براى كسب تكليف، نامه‏اى به امام نوشته و ماجرا را گزارش داد. آن حضرت نيز در پاسخ چنين نوشت:

"انّ أنفسنا و أموالنا من مواهب اللّه...؛ همانا جان‏ها و ثروت‏هاى ما از بخشش‏هاى گواراى خداوند و عاريه سپرده اوست. تا آن جا كه از آن بهره‏مند شويم، مايه خوشى و شادى است و آنچه هم [به غارت‏] ببرند، اجر و ثواب است. بنابراين، هر كه جزعش بر صبرش غالب شود، اجرش ضايع شده است. پناه بر خدا از آن."13

مسئوليت؛ خدمت، مهرورزى‏

يكى از اهالى سيستان مى‏گويد:

در اوايل حكومت معتصم عباسى همراه امام جوادعليه السلام و عده‏اى ديگر، عازم مراسم حج شدم؛ در مسير مكّه، به هنگام استراحت و خوردن غذا، خدمت امام عرض كردم: فدايت شوم! فرماندار شهر ما از محبّان و دوستان شما مى‏باشد، در دفتر مالياتى‏اش بدهكار هستم. خداوند، مرا فدايت سازد! اگر مصلحت مى‏دانى، در خصوص نيكى كردن به من، نامه‏اى برايش بنويس. حضرت فرمود: او را نمى‏شناسم. گفتم: فدايت شوم! او از دوستداران شما اهل‏بيت مى‏باشد؛ نامه حضرت‏عالى مؤثّر خواهد بود. امام جوادعليه السلام درخواستم را قبول كرد و اين گونه نوشت:

"بسم‏اللّه الرّحمن الرّحيم! امّا بعد، فانّ موصل كتابى هذا ذكر عنك مذهباً جميلاً، و انّ ما لك من عملك الاّ ما أحسنت فيه، فأحسن الى اخوانك، واعلم أنّ اللّه عزّوجلّ سائلك عن مثاقيل الذّرّة والخردل؛ به نام خداوند بخشايشگر مهربان! اما بعد، همانا حامل نامه از عقيده‏ات به نيكى ياد كرده است، بدان كه جز رفتار نيكو چيزى برايت سودمند نخواهد بود. بنابراين، به برادران ايمانى خود نيكى كن. آگاه باش كه خداوند متعال حتّى از كوچك‏ترين چيزها، تو را مورد بازخواست قرار مى‏دهد."

نامه را از امام گرفتم و به سوى وطنم رهسپار شدم، والى سيستان (حسين بن عبدالله نيشابورى) وقتى خبردار شد كه امام برايش نامه‏اى فرستاده، به استقبالم آمد و بعد از بوسيدن نامه و خواندن آن، با كمال احترام از من پرسيد: چه نيازى دارى؟ من هم مشكل مالى و عدم توانايى‏ام در پرداخت ماليات را يادآور شدم. وى دستور داد: تا مادامى كه من فرماندار هستم، فلانى از پرداخت مالياتْ معاف است.

آرى، به بركت نامه امام جوادعليه السلام حاكم سيستان از آن روز تا هنگامه رحلتش نسبت به من و خانواده‏ام "نيكى" نموده و هر از چند گاهى، هدايايى برايم مى‏فرستاد.14

رهايى از اسارت‏

يكى از سياست‏هاى دشمنان، بازداشت و حبس اصحاب امامان‏عليهم السلام بود؛ به شكلى كه پيامدهاى ناگوارى براى اصحاب و خانواده آنان در پى داشت. امام جوادعليه السلام براى آزادى برخى از شيعيان، اقداماتى داشته كه به نقل يك نمونه، بسنده مى‏شود.

در تاريخ پرفراز و نشيب "تشيّع" مردان و زنانى را مى‏توان معرّفى نمود كه نقش ممتاز و ماندگارى داشته‏اند؛ يكى از آنها "اباصلت"، خادم متعهّد امام رضاعليه السلام مى‏باشد. مأمون پس از شهادت امام و در روز خاكسپارى بدن مطهّر حضرت، اباصلت را تحت فشار قرار داد تا حوادث روزهاى پايانى و اسرار و گفتار امام رضاعليه السلام را بازگو كند... ادامه داستان را از زبان خود وى مى‏شنويم:

مأمون گفت: هرآنچه از على بن موسى‏الرّضاعليه السلام شنيده‏اى، برايم تعريف كن. به او گفتم: در اين لحظه چيزى يادم نمى‏آيد، در واقع فراموشم شده بود. اما خليفه عباسى حرفم را نپذيرفت و دستور داد مرا به زندان بفرستند... يك سال در زندان بودم و زندان برايم تنگ شده بود تا اين كه يك شب بيدار ماندم و از سويداى دل به راز و نياز پرداختم و خداوند را به پيامبر و خاندانش سوگند دادم كه مرا نجات دهد. هنوز دعايم به پايان نرسيده بود كه ناگاه امام جوادعليه السلام را در كنار خود مشاهده كردم... حضرت بعد از گشودن زنجيرها، مرا از ميان نگهبانان عبور داد؛ آنان در حالى كه ما را مى‏ديدند، قدرت سخن گفتن و ممانعت نداشتند. وقتى از محيط زندان خارج شديم، امام جوادعليه السلام به من فرمود:

"إمض فى ودائع اللّه فانّك لن تصل اليه و لايصل اليك ابداً؛ رهسپار شو در پناه و حمايت خدا. چرا كه هرگز به نزد مأمون نخواهى رفت و او نيز ديگر به تو دست نخواهد يافت."

اباصلت در پايان، مى‏گويد:

از آن هنگام تا الآن، من و مأمون هيچ گاه يكديگر را نديده‏ايم.15

جويبار مهر

امام جوادعليه السلام در راستاى نكوداشت صالحان و ترويج "مهرورزى" اقدامات شايان توجّه‏اى داشته كه به برخى از آنها اشاره مى‏شود.

تشويق‏هاى پياپى‏

يكى از شاگردان نمونه امام جوادعليه السلام كه بارها مورد تجليل و تحسين آن حضرت قرار گرفته، "على بن مهزيار اهوازى" مى‏باشد. با مرور به حوادث تاريخى عصر مأمون و معتصم عبّاسى، در مى‏يابيم كه شخصيتى چون على بن مهزيار در گفتار و رفتار خود، ويژگى‏هاى ممتازى داشته كه كمتر كسى به آن پايه و رتبه رسيده است! در اين جا به فرازهايى از نامه‏هاى حضرت در ستايش "على بن مهزيار" مى‏پردازيم.

... قد ملأتنى سروراً فسرّك اللّه، و أنا ارجو من الكافى الدّافع، أن يكفيك كيد كلّ كائد ان شاءاللّه؛... به تحقيق [باگزارش اين اخبار] مرا خوشحال گردانيدى، خدا نيز تو را شادمان سازد و از درگاه خداوندى كه كفايت كننده و دفع كننده است، آرزومندم تو را از خطر هر نيرنگ‏بازى تحت كفايت و عنايت خود قرار دهد. به خواست خدا.

سرّرتنى بما ذكرت من ذلك، و لم تزل تفعل، سرّك اللّه بالجنّة و رضى عنك برضائى عنك، و أنا أرجو من اللّه العفو و الرّأفة...؛ مرا به سبب اخبارى كه گزارش داده‏اى، شادمان ساخته‏اى، همچنان اين كار را انجام بده. خداوند تو را [به ورود] به بهشت مسرور گرداند و از تو خشنود باشد به جهت خشنودى من از تو، و من براى تو از پيشگاه الهى بخشش و عنايت آرزومندم...

يا علىّ! أحسن اللّه جزاك، و أسكنك جنّته، و منعك من الخزى فى‏الدّنيا و الآخرة، و حشرك اللّه معنا؛ اى على! خداوند پاداشت را نيكو گرداند، و تو را در بهشت خود سُكنا دهد، و از خوارى در دنيا و آخرت نگاه دارد، و نيز تو را با ما محشور سازد.

يا علىّ! قد بلوتُك و خبرتُك فى‏النّصيحة والطّاعة و الخدمة و التّوقير و القيام بما يجب عليك، فلو قلتُ: انّى لم أر مثلك، لرجوتُ أن اكون صادقاً؛ اى على! بارها تو را در خصوص خيرخواهى، اطاعت، خدمت، احترام كردن و انجام دادن وظايف‏ات آزموده‏ام؛ لذا اگر بگويم: "شخصى همانند تو را [در بين يارانم‏] نديده‏ام" هرآينه اميد و باور دارم كه به صداقت چنين سخنى گفته‏ام.

فجزاك اللّه جنّات الفردوس نزلاً و ما خفى علىّ مقامك و لا خدمتك فى الحرّ والبرد و اللّيل والنّهار، فأسأل اللّه اذا جمع الخلائق للقيامة أن يحبوك برحمة تغتبط، انّه سميع الدّعاء؛ بنابراين، خداوند پاداش تو را سكونت در باغ‏هاى بهشتى قرار دهد، و [آگاه باش كه‏] جايگاهت و نيز خدماتى كه در گرما و سرما و شب و روز انجام داده‏اى، بر من پوشيده نيست؛ لذا از خداوند مسئلت دارم به هنگام گردآمدن مردم در رستاخيز، تو را مورد رحمت ويژه قرار دهد تا شادمان شوى؛ چرا كه خداوند، شنونده دعاست."16

پاداش نيكى‏

قاسم بن حسن تعريف مى‏كند:

در مسير مكّه و مدينه بودم كه چادر نشين مستضعفى نزدم آمد و درخواست كمك كرد، دلم به حالش سوخت؛ لذا قرص نانى به وى دادم. هنگامى كه از پيشم رفت، طوفان و گرد و غبارى به پاخاست، به طورى كه عمّامه‏ام را از سرم برداشت و برد و من نفهميدم باد، چگونه آمد و عمّامه‏ام را كجا برد تا اين كه وارد مدينه شدم و خدمت امام جوادعليه السلام رسيدم؛ حضرت پرسيد: "عمّامه‏ات در جادّه ناپديد شد؟" عرض كردم: بله. در اين موقع، به غلامش فرمود: "عمّامه‏اش را نزدش بياور." با ديدن آن، شگفت‏زده پرسيدم: اى پسر پيامبر! چگونه پيش شما آمده است؟! حضرت، لبخندى زد و فرمود:

"تو بر آن اعرابى صدقه‏دادى؛ لذا خداوند پاداش تو را داده و عمّامه‏ات را برگرداند. زيرا "انّ اللّه لايضيع أجر المحسنين"17؛ خدا پاداش نيكوكاران را تباه نمى‏سازد."18




  • تو نيكى مى‏كن و در دجله انداز
    كه ايزد در بيابانت دهد باز



  • كه ايزد در بيابانت دهد باز
    كه ايزد در بيابانت دهد باز



چشمه‏سار عطوفت‏

محمّد بن وليد كرمانى مى‏گويد:

در مسير سفر، همراه امام جوادعليه السلام بودم تا اينكه وقت غذا خوردن فرا رسيد؛ وقتى غذا خورديم و سفره برچيده شد، غلام به جمع‏آورى ريزه‏هاى غذا پرداخت. در اين هنگام، امام فرمود:

"هرگاه در صحرا غذايى باقى ماند - حتّى ران گوسفند - آن را برنداريد[تا جانوران و حيوانات از آن بهره‏مند شوند]. امّا در محيط خانه، دورريزها را جست و جو و جمع كنيد[تا مبادا پايمال شود]."19

تكريم پدر

بكر بن صالح مى‏گويد:

دامادم به امام جوادعليه السلام نامه نوشت كه: پدرم از دشمنان شما (ناصبى) و فاسد العقيده است و گاهى از ناحيه او، سختى و دشمنى مى‏بينم. فدايت شوم! برايم دعا بفرماييد.

فدايت شوم! شما چه دستورى مى‏دهيد، آيا با وى ستيز داشته باشم يا مدارا كنم؟ امام در پاسخ نوشت:

"... المداراة خير لك من المكاشفة، و مع العسر، يسر. فاصبر فانّ العاقبة للمتّقين، ثبّتك اللّه على ولاية من تولّيت، نحن و أنتم فى وديعة اللّه الّذى لاتضيع ودائعه؛... مدارا كردن براى تو از ستيزه‏جويى بهتر است، و [آگاه باش كه‏] همراه سختى و دشوارى، آسانى و گشايش هم وجود دارد. بنابراين، بردبار باش؛ چرا كه سرانجام نيكْ از آنِ پرهيزكاران است. خداوند تو را بر ولايت آن كه دوستدارش هستى (امامان)، استوار گرداند. ما و شما در حمايت و سپرده خدايى هستيم كه اماناتش تباه نخواهد شد."20

توشه آخرت‏

از آن جا كه مدّت زمان زندگى دنيوى و نيز مسئوليت‏هاى اجرايى و علمى، بسيار محدود و گذرا است؛ مى‏طلبد كه با به جا نهادن خدمات شايسته (باقيات صالحات) دعاى خير مردم را ديباچه مرحله بازنشستگى و نيز بدرقه سفر اخروى خود گردانيم. در مكتب تربيتى امام محمدتقى‏عليه السلام آموزه‏هايى وجود دارد كه بهره‏گيرى از آنها "ارزش افزوده" زندگى و توانايى ما را بيشتر و بهتر تضمين مى‏كند.

توفيقِ خدمت‏

اربع خصال تعين المرء على العمل: الصّحّة و الغنى و العلم و التّوفيق؛ چهار چيز موجب يارى انسان بر انجام كار مى‏شود: سلامتى، ثروت، دانش و توفيق الهى.21

المؤمن يحتاج الى توفيق من اللّه؛ مؤمن به توفيق از طرف خدا، نياز دارد.22

بركات خدمت‏

موت الانسان بالذّنوب أكثر من موته بالأجل و حياته بالبرّ أكثر من حياته بالعمر؛ مرگ انسان به واسطه انجام گناه، بيشتر است تا مرگ طبيعى و عادّى، و نيز زندگى او به سبب نيكى و احسان، بيشتر است از زندگى معمولى.23*

أهل المعروف الى اصطناعه أحوج من أهل الحاجة، لانّ لهم أجره و فخره و ذكره...؛ نيكوكاران به انجام كار نيك، محتاج‏تر هستند از ارباب رجوع و گروه نيازمند. زيرا پاداش، مباهات و خوش نامى آنها به سبب انجام احسان و نيكى است...24

حقّ تقدّم‏

من سخاء المرء برّه بمن يجب حقّه عليه؛ نيكى كردن نسبت به كسى كه بر او حقّى دارد، از سخاوت آدمى است.25

إرحموا ضعفاءكم؛ به قشر ضعيف و ناتوان خود، مهربانى كنيد.26

حُسن اخلاق‏

عنوان صحيفة المؤمن حسن خلقه؛ خوش اخلاقى، در رأس نامه اعمال مؤمن است.27

سفره احسان‏

خداوند متعال به هريك از ما - كم و بيش - نعمت‏هايى داده كه دوام و بركت آن منوط به رعايت امورى چند است. گفتار آسمانى امام جوادعليه السلام بيانگر اين نكات مى‏باشد.

هذا من فضل ربّى‏

ما أنعم اللّه عزّوجلّ على عبده نعمة فعلم أنّها من اللّه الاّ كتب اللّه جلّ اسمه له شكرها قبل أن يحمده عليها؛ هر نعمتى كه خداوندِ صاحب عزّت و جلال، به بنده‏اش عطا مى‏كند، اگر او بداند كه از جانب خداست، پيش از آن كه وى زبان به ستايش باز كند، خداوند - كه نامش با شكوه است - شكر نعمت را براى بنده‏اش مى‏نويسد.28

گناه نابخشودنى‏

نعمة لاتشكر كسيّئة لاتغفر؛ نعمتى كه از آن شكرگزارى نشود، همچون گناهى است كه بخشيده نشود.29

آراستگى‏

الشّكر زينة الغنى؛ شكر و سپاس، زينت ثروت است.30

بقا و فنا

انّ للّه عباداً يخصّهم بدوام النّعم، فلا تزال فيهم ما بذلوها، فإنْ منعوها نزعها اللّه عنهم و حوّلها الى غيرهم؛ همانا خداوند را بندگانى است كه ايشان را به دوام و بقاى نعمت تخصيص مى‏دهد. پس، تا مادامى كه بذل و بخشش مى‏كنند، نعمت در ميانشان ماندگار است و هرگاه از بهره‏مند ساختن ديگران خوددارى كنند، خداوند نيز آن نعمت را از آن‏ها گرفته و به افراد ديگرى منتقل مى‏گرداند.31

ما عظمت نعمة أحد الاّ عظمت حوائج النّاس اليه، فمن لم يتحمّل تلك المؤنة عرض النّعمة للزّوال؛ نعمت هيچ كسى فزونى نمى‏يابد مگر آن كه نياز و مراجعه مردم به او فراوان مى‏شود. پس، هرگاه كسى متحمّل اين بارگران (مراجعه نيازمندان و ارباب رجوع) نشود، آن نعمت نيز در معرض فنا و زوال قرار خواهد گرفت [و به ديگرى عطا خواهد شد].32

آيين دوستى‏

يكى از محيطهاى "تبادل محبّت" محافل دوستى و رفاقت است؛ به گونه‏اى كه بسيارى از طبقات گوناگون مردمى "عواطف" خود را در نشست‏هاى دوستانه آشكار و منتقل مى‏كنند. به عبارت ديگر، مجالسى كه توسط دوستان تشكيل مى‏يابد، محفل انس، محبّت و مهرورزى است چنان كه پس از پايان مجلس و هنگامه خداحافظى، "آرامش و خرسندى" در چهره‏ها و رفتارها نمايان و محسوس مى‏شود. امام جوادعليه السلام براى استحكام بخشيدن به اين پيوندها، مطالبى را بيان فرموده كه به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم.

انگيزه رفاقت‏

من استفاد اخاً فى اللّه فقد استفاد اخاً فى الجنّة؛ كسى كه در راه خدا برادرى به دست آورد، گويا برادرى در بهشت نصيب خود ساخته است.33

و در نقل ديگر: ... فقد استفاد بيتاً فى الجنّة؛ كسى كه براى رضاى خدا شخصى را به عنوان برادر دينى انتخاب كند، خانه‏اى در بهشت براى خود به دست آورده است.34

النّاس اخوان فإنْ كانت الاخوة فى‏غير ذات اللّه فانّها تعود عداوة و ذلك قوله تعالى: "الأخلاّء يومئذ بعضهم لبعض عدوّ الاّ المتّقين"35؛ مردمْ برادران يكديگرند، پس اگر "برادرى" براى غير خدا باشد، منجر به دشمنى مى‏شود و اين، فرمايش خداوند بلند مرتبه است كه: "در روز قيامت به جز تقواپيشگان، برخى از دوستان با يكديگر دشمنى مى‏كنند."36

آيينه باش!

مِنْ نُصح الانسان لأخيه نهيه عمّا لايرضاه لنفسه؛ از جمله نشانه‏هاى خيرخواهى آدمى نسبت به برادرش، بازداشتن اوست از آنچه خود نمى‏پسندد.37

مِنْ رفق الرّجل بأخيه ترك توبيخه بحضرة مَنْ يكره؛ از نشانه‏هاى مدارا كردن آدمى با برادرش، ترك سرزنش اوست در حضور كسى كه ناپسند مى‏دارد.38

آفت دوستى‏

لا تفسد الظّنّ على صديق قد أصلحك اليقين له؛ مبادا به سبب گمان [بد] در حقّ دوست، يقين خود را درباره خوب بودن وى، فاسد و تباه گردانى!39

مساعدت و هميارى‏

مِنْ صدق صُحبة الرّجل إسقاط المؤنة عن أخيه؛ يكى از نشانه‏هاى صداقت آدمى در دوستى، بر طرف كردن مشكل برادرش مى‏باشد.40 **


1. اعلام الهداية الامام محمد بن على الجواد(ع)، (المجمع العالمى لأهل‏البيت(ع)، قم، اوّل، 1422 ق.)، ج 11، ص 43؛ داستانهاى اصول كافى، محمد محمدى اشتهاردى (دفتر نشر معارف اسلامى، قم، اوّل، 1413 ق.) ج 2، ص 97 و 98.

2. الامام محمد بن علىّ الجواد تاسع ائمّة اهل‏البيت(ع)، عبدالزّهراء عثمان محمد (آستان قدس رضوى، مشهد، اوّل، 1408 ق.)، ص 128.

3. اعلام الهداية، ج 11، ص 42؛ داستانهاى اصول كافى، ج 2، ص 92.

4. الامام محمد بن علىّ الجواد(ع)، ص 129.

5. ر.ك: همان، ص 54 و 129؛ اعلام الهداية، ج 11، ص 42 و 190؛ داستانهاى اصول كافى، ج 2، ص 91 و 92.

6. والعصر / 3.

7. موسوعة كلمات الامام الجواد(ع)، گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم(ع)، (نورالسّجاد، قم، اوّل، 1422 ق.)، ص 269؛ چهل داستان و چهل حديث از امام محمد جواد(ع)، عبدالله صالحى (مهدى‏يار، قم، اوّل، 1381 ش.)، ص 70 و 71.

8. اعلام الهداية، ج 11، ص 165؛ الامام محمد بن على الجواد(ع)، ص 129 و 130.

9. اعلام الهداية، ج 11، ص 165.

10. الامام محمد بن على الجواد(ع)، ص 43؛ داستانهاى اصول كافى، ج 2، ص 93.

11. اعلام‏الهداية، ج 11، ص 47؛ موسوعة كلمات...، ص 145.

12. ر.ك: اعلام الهداية، ج 11، ص 45؛ موسوعة كلمات الامام الجواد(ع)، ص 118.

13. تحف العقول، ابن شعبه حرّانى، ترجمه على‏اكبر غفارى، (اسلاميه، تهران، 1352 ش.)، ص 479؛ اعلام الهداية، ج 11، ص 236.

14. ر.ك: اعلام الهداية، ج 11، ص 46 و 47؛ موسوعة كلمات...، ص 117 و 118؛ چهل داستان...، ص 103 و 104.

15. ر.ك: اعلام الهداية، ج 11، ص 87 - 83.

16. ر.ك: همان، ص 204 - 201.

17. توبه / 120؛ هود / 115؛ يوسف / 90.

18. اعلام الهداية، ج 11، ص 166؛ موسوعة كلمات...، ص 84.

19. اعلام الهداية، ج 11، ص 45؛ موسوعة كلمات...، ص 216.

20. اعلام الهداية، ج 11، ص 238؛ موسوعة كلمات...، ص 139.

21. چهل مجلس، هزار حديث، احمد دهقان (ناصر، قم، چهارم، 1383 ش.)، ص 344، ش 7.

22. همان، ش 6؛ موسوعة كلمات...، ص 237.

23. چهل داستان...، ص 129، ش 19.

* به روايت ديگر: "... اكبر... و حياته بالبركة اكبر..." ر.ك: نگاهى گذرا بر زندگانى امام جواد(ع)، سيد عبدالرزّاق مقرّم، ترجمه دكتر پرويز لولاور (آستان قدس رضوى، مشهد، سوم، 1379 ش.)، ص 89.

24. همان، ص 80؛ موسوعة كلمات...، ص 248.

25. نگاهى گذرا...، ص 84.

26. همان، ص 88؛ موسوعة كلمات...، ص 251.

27. نگاهى گذرا...، ص 80.

28. چهل مجلس، هزار حديث، ص 343 و 344، ش 4؛ موسوعة كلمات...، ص 242.

29. چهل مجلس...، ص 345، ش 17؛ موسوعة كلمات...، ص 241.

30. چهل مجلس...، ص 346، ش 22.

31. نگاهى گذرا...، ص 83؛ سرور الفؤاد يا زندگانى حضرت امام جواد(ع)، ابوالقاسم سحاب (اسلاميّه، تهران، 1374 ق.)، ص 182 و 183.

32. نگاهى گذرا...، ص 84؛ سرورالفؤاد...، ص 183 و 184.

33. نگاهى گذرا...، ص 88.

34. چهل مجلس، هزار حديث، ص 346، ش 21؛ موسوعة كلمات...، ص 245.

35. زخرف / 67.

36. نگاهى گذرا...، ص 86.

37. همان، ص 85.

38. همان، ص 81.

39. همان، ص 86؛ سرورالفؤاد...، ص 187. به نقل ديگر: "لايفسدك"، (موسوعة كلمات...، ص 242)

40. نگاهى گذرا...، ص 81.

**. شايان توجّه اين كه: بسيارى از سيره عملى و احاديث امام جواد(ع)، در كتاب‏هايى چون "بحارالانوار" (ج 50، ص 109 - 1) موجود است؛ امّا به علّت بهره‏مندى از ترجمه‏هاى منابع فوق، مطالب به بحارالانوار ارجاع داده نشد.

/ 1