مرزهاى حضور اجتماعى زنان - مرزهاي حضور اجتماعي زنان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مرزهاي حضور اجتماعي زنان - نسخه متنی

سيد جواد خسروي سجادي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مرزهاى حضور اجتماعى زنان

سيد جواد خسروى سجّادى

«فَاَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللّهِ الَّتى فَطَرَالنّاسَ عَلَيها...»1

پس [در هر حال] روى خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن. اين فطرتى (سرشتى) است كه خداوند انسان‏ها را بر آن آفريده است.

آغاز

يكى از احكام و قوانين اسلام، مرزهايى است كه حدود فعاليت انسان‏ها را در محدوده‏هاى مختلف، از جمله در اجتماع معيّن مى‏كند. اسلام براى حضور اجتماعى زنان هم مرزهايى معيّن كرده، كه مطابق با فطرت سالم انسانى و سرشت پاكِ زن است. براى شناختن مرزهاى حضور اجتماعى زنان بايد آن را از شرع مقدّس اسلام آموخت، كه چيزى جز آنچه فطرتِ انسان مى‏پسندد و تأييد مى‏كند، نيست.

اسلام براى انسان عزّتى خاص قائل است. «لَقَدْ كَرَّمْنا بَنى آدَم»2 تا آن جا كه او را خليفة‏اللّه قرار داد: «اِنّى جاعِلٌ فىِ‏الاَرْضِ خَليفَة»3 اما فطرت او را چنان سرشت كه به تنهايى نتواند زندگى كند و به حيات خود ادامه دهد.

بقاى نسل، كه عالى‏ترين كمال و هدف فطرى هر موجود زنده‏اى است، به تنهايى ممكن نيست. انسان كمال خود را با تشكيل خانواده مى‏بيند و اين همان نياز فطرى و خواسته درونى اوست. هر مردى بدون زن و هر زنى بدون مرد، خود را ناقص مى‏بيند و خود را محتاج به طرف ديگر مى‏داند. به خاطر همين نقص و نياز فطرى است كه هر يك به سوى ديگرى ميل مى‏كند و فطرتاً به سوى او حركت مى‏كند و چون به او رسيد، آرامش و سكونت مى‏يابد و بخشى از سعادت و كمال فطرى را مى‏يابد و خود را كامياب و كامل مى‏بيند؛ چون هر ناقصى مشتاقِ كمال است و هر محتاجى مايل به زوالِ حاجت و فقر خويش است. و اين حالت همان شوقِ فطرى و ميلِ درونى است كه در زن و مرد به وديعت نهاده شده است. اين است معناى آيه «فِطْرَتَ اللّهِ الَّتى فَطَرَالنّاسَ عَلَيها...».

خداوند فرمود: «وَ مِن آياتِهِ اَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِن اَنفُسِكُم اَزْواجاً لِتَسْكُنُوا اِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة»4

از نشانه‏هاى حكمت الهى و فطرى بودن دين، اين است كه از جنس خود شما همسرانى برايتان آفريد تا با ميل به سوى او، به آرامش برسيد. نيز بين شما مودت و رحمت قرار داد كه اين مهرورزى و عشق و محبت عملى نيز از نيازهاى اساسى و فطرى انسان است. در اين موهبت الهى براى اهل انديشه عبرتى بزرگ و نشانى از عظمت خداست.

بدين گونه خداوند حيكم يكى از نيازهاى فطرى انسان را در قالب يكى از احكام زيباى اسلام، يعنى قانون ازدواج عرضه داشته است. تمام قوانين و مرزهاى «ازدواج» دقيقاً مطابق همان نيازها و ذوق فطرى زن و مرد است. «خانواده» كه سنگ بناى اجتماع است، با مرزهاى مشخصِ فطرىِ ساخته مى‏شود. خانواده كه كوچك‏ترين واحد اجتماعى و هسته اوليه اجتماعات بشرى است، نيازها و استعدادهايى فطرى دارد كه دائماً در تلاش و حركت به سوى برآمدنِ آن خواسته‏ها و به شكوفايى و فعليت رساندن آن استعدادهاست از اين رو به حدّ و مرزهايى نياز دارد كه شرع مقدّس اسلام ـ مطابق با فطرت او ـ اين حدّ و مرزها را معيّن كرده؛ يعنى راه رسيدن به كمالات فطرى در نظام اجتماعى خانواده نيز همان احكام شرع مقدّس است كه ريشه در سرشت و فطرتِ زن و مرد دارد.

زن و مرد دو عضو يك اجتماع زيبا به نام خانواده و هردو به حكم فطرت، جوياى كمال بيشتر و هرچه بهتر اين واحد اجتماعى كوچك هستند، و به نسبت استعدادهاى فطرى، براى خود وظايف و حقوقى قائل اند. شريعت مقدّس اسلام بر اساس استعدادهاى درونى زن و مرد و با توجه به توانمنديهاى خاصّ آنان، قانون احكام خانواده و مرزهاى حضور اجتماعى و وظايف و حقوق زن و مرد را دقيقاً معيّن كرده و عمل كردن به آنها را، ضامن به كمال رسيدن و به سعادت رسيدن خانواده و اجتماع دانسته است.

شرع مقدّس براى زن و مرد، نسبت به استعدادهاى فطرى و توانمنديهاى درونى و روحى و جسمى آنان، وظايفى مخصوص و حدّ و مرزهايى قائل شده كه حفظ و رعايت اين مرزها، ضامن بقا و امنيت و آرامش و بالندگى خانواده است.

مرزهاى حضور اجتماعى زن، پاسخگويى به نداى فطرت سالم و سرشت انسان و ميل باطنى او به داشتن خانواده‏اى داراى امنيّت و آرامش و بالنده و است.

در بيان احكام خانواده يا اجتماع و حدّ و مرزهاى آن، كه ضامن سلامت و كمال اجتماع مى‏باشد، نهايت تناسب حكمت و فطرت به كار رفته است. در تشريع احكام مرزهاى حضور زن و مرد در اجتماع، چگونگى و تفاوت‏ها و استعدادهاى خاصّ آنان لحاظ شده و مناسب با آن، براى هريك از آنان وظايف و حدود ويژه‏اى معيّن گرديده است. زن و مرد به دليل همين تفاوت‏هاى فطرى، هريك نقشى خاص و متفاوت با ديگرى را عهده‏دار مى‏شوند.

«به همين جهت، اسلام در وظايف و تكاليف اجتماعى كه قوامش به تعقّل يا احساس است، ميان زن و مرد فرق گذاشته است. ولايت، قضاوت و جنگ را كه احتياج مبرم به تعقّل و صلابت دارد، به مردان و پرستارى، پرورش نوباوگان و تدبير خانه را به زنان واگذار نموده است.»5

گرچه زن و مرد به لحاظ انسان بودن، در پيشگاه خداوند هيچ امتيازى بر يكديگر ندارند. (تساوى در حقوق معنوى) اما به لحاظ عمل به وظيفه، هريك به نسبت توانمندى خاصّ خود وظايفى خاص بر عهده دارند و ملاك برترى هريك به ديگرى در عمل كردن وظيفه، يعنى حفظ حدود و مرزهايى است كه خداوند براى آنان معيّن كرده است؛ «انَّ اَكْرَمَكُمْ عِندَاللّهِ اَتْقيكُم».6

اسلام به بهترين وجه، به نداى وجدان و فطرت انسان در تمامى ابعاد آن پاسخ گفته است.

«استقلالى كه زن در دارايى خود دارد و فقه (شيعه) از ابتدا آن را «محترم» شناخته است، در يونان و روم و ژرمن و تا چندى پيش هم در غالب كشورهاى جهان وجود نداشت؛ يعنى مثل صغير و مجنون از تصرّف در اموال خود، ممنوع بود! در انگلستان كه سابقاً شخصيّت زن در شخصيت شوهر (محو) بود! دو قانون، يكى در سال 1870 م. و ديگرى در سال 1882 م. به اسم مالكيت زن شوهردار از زن رفع (حجر) نمود!»7 همين قانونِ اخلاق مسيحى را كارخانه داران مجلس عوام وضع كردند تا بتوانند زنان انگلستان را به كارخانه‏ها بكشانند و از نيروى كار ارزان آنها جيب‏هاى خود را پركنند! اما تساوى حقوق زن و مرد، «براى اوّلين بار در اعلاميه جهانى حقوقِ بشر، كه پس از جنگ جهانى دوم در سال 1948 م. از طرف سازمان ملل متّحد منتشر گشت، تساوى حقوق زن و مرد صريحاً اعلام شد.»8

اما در عمل ثابت شد كه اين تساوى تنها براى سوء استفاده از جنس زن بود.

«ويل دورانت، فيلسوف و نويسنده معروف تاريخ تمدّن مى‏گويد:... بزرگ‏ترين حادثه قرن بيستم، دگرگونى وضع زنان بوده است. تاريخ چنين تغيير تكان دهنده‏اى در مدتى به اين كوتاهى، كمتر ديده است. خانه مقدّس كه پايه نظم اجتماعى ما بود، شيوه زناشوئى كه مانع شهوت‏رانى و ناپايدارى وضع انسان بود، قانون اخلاقى كه ما را از «توحّش» به «تمدن» و آداب معاشرت رسانده بود، همه آشكارا در اين انتقال پرآشوبى كه همه رسوم و اشكال زندگى و تفكّر ما را فرا گرفته است، گرفتار شده!

هنوز هم ناله متفكّران غربى از به هم خوردن نظم خانوادگى و سست شدن پايه ازدواج، از شانه خالى كردن جوانان از قبول مسؤوليت ازدواج، از منفور شدن حسّ مادرى! از كاهش علاقه پدر و مادر، خصوصاً مادر نسبت به فرزندان! از ابتذال زن دنياى امروز و جانشين شدن هوسهاى سطحى به جاى عشق (محبّت و مودّت)، از افزايش روز افزون طلاق و... به گوش مى‏رسد!»9

اسلام با توجه به نداى فطرى و نيازهاى درونى زن و مرد، كاملاً عادلانه و با حفظ عزّتمندى هريك از آنان، مرزهاى فعاليت و حقوق هر كدام را دقيقاً رعايت كرده است. «انّى لا اُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ اَو اُنْثى».10؛ يعنى عمل هيچ عمل كننده‏اى ضايع نمى‏شود. زن و مرد در مقابل حقوق انسانى، كاملاً مساوى هستند و اجرشان محفوظ است. از طرف ديگر، با توجّه به اختلاف روحى و جسمى و خواسته و نياز فطرى آنان، مى‏فرمايد: «اَلرِّجالُ قوّامُونَ عَلىَ النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعضٍ و بِما اَنفَقُوا مِنْ اَمْوالِهِم»11؛ مردان سرپرست زنان اند، به سبب برترى‏هايى كه خداوند براى بعضى نسبت به بعض ديگر قرار داده است و به دليل هزينه مالى كه انجام مى‏دهند

اسلام حضور اجتماعى زنان را به سه دسته تقسيم مى‏كند:

1. ممنوع؛ 2. واجب؛ 3. مباح.

1. امورى كه اسلام از شركت و حضور زنان منع كرده است و با طبع و فطرت زنان سازگار نيست؛ همچون: حكومت، قضاوت، جنگ و كارهاى سنگين و طاقت فرساى ديگر.

2. امورى كه اسلام نه تنها از حضور زنان با رعايت و حفظ حجاب و حقّ خانواده منع نكرده، بلكه (در صورت ضرورت و نياز اجتماع) واجب كرده است؛ چون: تحصيل علوم و معارف الهى، تعليم و تعلّم، پرستارى از بيماران و مجروحان، پزشكى مخصوص زنان، آموزش و پرورش دختران و نوباوگان و تمام كارهاى خاصّ زنانه و هريك از ضرورت‏هاى اجتماعى ديگر.

اسلام نه تنها با كاركردن زنان مخالف نيست، بلكه آنان را به كار كردن، تشويق نموده است.

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرمود: «سه چيز حجاب‏ها را پاره مى‏كند و به پيشگاه عظمت حق مى‏رسد:

1. صداى گردش قلم دانشمند به هنگام نوشتن. (تلاش فرهنگى)

2. صداى قدمهاى مجاهدان در ميدان جهاد. (تلاش دفاعى)

3. صداى چرخِ ريسندگى [زنان پاكدامن]. (تلاش اقتصادى)

پيامبرخدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فعاليت (سالم) اقتصادى زنان را در رديف شريف‏ترين كارها دانسته است.

اساس يك اجتماع سربلند انسانى را سه چيز تشكيل مى‏دهد:

الف). دانش؛ ب). جهاد، ج). كار و كوشش.

3. كارهايى كه گرچه حضور زنان در آنها ممنوع نيست، اما زنان به انجام آنها تشويق هم نشده‏اند. اگر ضرورتى در كار نباشد، بهتر است زنان در خانه بمانند و در آن كار شركت نكنند.

دسته سوم نياز به دقت زياد و رعايت شئونات خانواده و اجتماع دارد.

اسلام براى اين قسم هم حدّ و مرز معيّن كرده است. اسلام حضور زنان را به كلّى ممنوع نكرده، اما به آنها سفارش كرده است تا ضرورت نباشد، از حضور در اجتماعات خارج از خانه پرهيز كنند.

اسلام بهترين و عالى‏ترين وظيفه را براى زنان، اهتمام به امور خانه و خانه دارى دانسته است.

حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام ، الگوى زنان عالم فرمود: «نزديك‏ترين حالات زن به خدا، آن است كه ملازم خانه خود باشد و بيرون از خانه نرود.»12

على عليه‏السلام فرمود: «جِهادُ المَرْأَةِ حُسْنُ التّبعّل»13؛ جهاد زن، خوش شوهردارى كردن است.»

آثار زيان بار

حضور بى‏حدّ و مرز زنان در صحنه‏هاى اجتماعى به بهانه شعار دروغين «تساوى حقوق زن و مرد» عوارض و تبعاتِ خطرناك و جبران ناپذيرى دارد كه هيچ عقلِ سليم و فطرتِ پاكى پذيراى آنها نيست. دنياى غرب با همه پيشرفت‏هاى علمى و صنعتى، گرفتار همين پيامدهاى شوم است. متأسفانه كشورهاى اسلامى نيز به سرعت به آن سمت پيش مى‏روند!

اينك چند نمونه از تبعات و پيامدهاى خانمان برانداز حضور بى‏حدّ و مرز زنان در اجتماع را ذكر مى‏كنيم:

1. بحران‏هاى روحى و روانى(عدم آرامش)

از ديرباز، يكى از مشكلات اساسى انسان، پريشانى روحى و آشفتگى روانى و ناآرامى درونى‏اش بود. امروز، در اوج تمدّن اين مشكل صد چندان گريبانگير انسان شده است. اكثر بيمارى‏هاى روحى و روانى، حتى بيمارى‏هاى جسمى، ريشه در ناراحتى اعصاب و درون پريشان دارد. همه بزهكارى‏هاى اجتماعى، ناهنجارى‏ها، جنايت‏هاى وحشتناك و تكان دهنده، ريشه در بحران‏هاى روحى و روانى، دارند. حلّ تمام اين مشكلات و رفع اين اضطراب‏هاى روانى در گرو داشتن خانواده‏اى سالم است. خانواده سالم نيز تنها در گرو حضور دائم و با نشاط زن در خانه است.

2. پيرى زود هنگام و شكست روحى و جسمى

به بهانه تساوى حقوق زن و مرد! زن مجبور مى‏شود در عرصه‏هاى اجتماعى و شغلى، در كشاورزى و كار در مزارع، كارخانه‏ها، كارگاه‏ها، فروشگاه‏ها، و... پا به پاى مردان و با رقابتى تنگاتنگ كار كند و با تمام ظرافت و شكنندگى زنانه! همچون مردان تنومند و پرقدرت به كارهاى سنگين و خشن و خُرد كننده بپردازد و طراوت و شادابى زنانه و احساسات و عواطف مادرانه را از دست بدهد و به موجودى (بر خلاف فطرت و طبعش) خشك و خشن و تند خوى و عارى از احساسات و عواطف زيباى زنانه كه براى مادرى خوب و همسرى شايسته لازم است، [تبديل [بشود. چنين زنانى زود به پيرى زودرسِ روحى و جسمى مى‏رسند. چنين زنانى هرگز نمى‏توانند همسرى لايق و مادرى خوب باشند و خانواده‏اى سالم و سعادتمند بسازند. آثار سوء اين فاجعه به سرعت گريبانگير جامعه مى‏شود. «پژوهشگران آمريكايى اعلام كردند: كاركردن زن و بر عهده گرفتن مشاغل سنگين توسط آنها، سلامت همسرانشان را به خطر مى‏اندازد. تحقيقات پژوهشگران نشان داده كه سلامتى مردانِ خانواده به ميزان قابل توجهى به همسرانشان بستگى دارد. در واقع، زنان نقش مهمّى در حفظ سلامت شوهرانشان و امنيّت اجتماعى خانواده ايفاء مى‏كنند. اگر زنان زياد بيرون از خانه به فعاليت بپردازند، سلامت شوهرانشان پس از گذشت سه سال تا 25% كاهش مى‏يابد! اما اضافه كار كردن مردان در خارج از خانه، هيچ تأثيرى در ميزان سلامتى افراد خانواده ندارد!»14

اسلام به امنيّت و آرامش خانواده اهميّت فراوانى قائل است، به طورى كه حتى عبادت‏هاى مستحبى زن اگر با حق شوهرش منافات داشته باشد، پذيرفته نيست. در مقابل، هرگونه بد رفتارى مرد نيز ممنوع شده است: «و عاشروهنّ بالمعروف»؛ و با آنان (زنان) به طور شايسته رفتار كنيد. پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرمود:

«كُلّما ازداد العبدُ ايماناً ازدادَ حُبّاً للِنّساء15؛ هرچه ايمان بنده زيادتر مى‏شود، محبّت او به زنان بيشتر مى‏شود.»

3. بالا رفتن سنّ ازدواج

مردها به علت بى‏كارى به تشكيل خانواده تن نمى‏دهند و از ازدواج و مسؤوليت سنگين آن، فرار مى‏كنند. در نتيجه، سنّ ازدواج دختر و پسر بالا مى‏رود و هر روز فساد اخلاقى، فحشاء و جرم و جنايت بيشتر مى‏شود. «طبق آمار منتشر شده از سوى سازمان ثبت احوال كشور، اكنون 5/1 ميليون دختر مجرّد بالاى 30 سال در كشور وجود دارد.»16

4. فساد اخلاقى و فحشاء

فساد اخلاقى و فحشاء، يكى از پديده‏هاى بسيار زشت و ويرانگر جوامع بشرى است كه پيامد حضور بى‏حدّ و مرز زنان در خارج از خانه است. بالا بودن سنّ ازدواج، مجرّد بودن ميليون‏ها دختر و پسر ـ كه سال‏ها از سنّ بلوغ آنها مى‏گذرد ـ حضور بى‏حدّ و مرز آنها در عرصه‏هاى اجتماعى و معاشرت‏هاى بى‏حدّ و مرز موجب مى‏شود كه فساد اخلاقى و فحشاء در جامعه گسترش پيدا كند.

«سنّ فحشاء به زير 20 سال رسيده است! دكتر فريده پور گيو، استاديار دانشگاه، با اعلام اين مطلب و اشاره به گزارشهاى منتشر شده از مشكلات زنان و دختران ايرانى در چند ماه اخير، اظهار داشت: آمار دختران و زنان فرارى آنچنان مسأله ساز شده كه مركزى به اسم «ريحانه» براى پناه دادن به آنها ايجاد گرديده است. آمار اعتياد در بين زنان به شدت بالا رفته! در تهران روزانه 5 تُن مواد مخدّر مصرف مى‏شود!»

5. افزايش ترك تحصيل پسران

هر روز شاهديم كه آمار داوطلبان دختر براى ورود به دانشگاه، بيشتر و بر عكس، آمار پسرها كمتر مى‏شود. آمار ترك تحصيل پسرها هر روز بيشتر مى‏گردد. عدم امنيت شغلى مردان باعث چنين رفتارى شده است. كارخانه داران و صاحبان مشاغل بزرگ، بيشتر ترجيح مى‏دهند زنان و دختران را استخدام كنند! در نتيجه، انگيزه پسرها براى ادامه تحصيل هر روز كمتر مى‏شود.

6. اُفتِ تربيت فرزندان

تربيت فرزند سالم و صالح بزرگ‏ترين هدف و آرزوى هر خانواده و جامعه‏اى مى‏باشد.

حضرت محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرمود: «اَلْوَلَدُ الصّالِح ريحانَةٌ مِنْ رَياحينَ الْجَنَّةِ17؛ فرزند صالح، گلى از گل‏هاى بهشت است.» بالارفتن سنّ ازدواج باعث افزايش احتمال تولد نوزادان ناسالم مى‏شود.

«ازدواج دختران در سنين بالا احتمال بعضى از اختلالات ژنتيكى و به دنيا آوردن بچه‏هاى ضعيف و كم هوش را بالا مى‏برد.»18 از طرفى، مادر شاغل، نوازد چند ماهه خود را كه شديداً به آغوش گرم و پر مهر و محبّت او نيازمند است، به مهد كودك و شيرخوارگاه مى‏سپارد و خود روانه فعاليت اجتماعى مى‏شود و حال آن كه نوزادان به خوبى گرماى بدن و حضور مادر را احساس مى‏كنند، حتى بوى مادر را از لباس او تشخيص مى‏دهند. مادر با در آغوش كشيدن و نوازش كردن، با او ارتباط عاطفى بر قرار مى‏كند. كودكى كه در آرزوى مكيدن شير مادر و آغوش گرم او بزرگ مى‏شود، چگونه مى‏تواند مهر مادرى را تجربه كند؟! چنين كودكى از كجا و از چه كسى آيين مهرورزى و گذشت و ايثار را ياد مى‏گيرد؟!

7. رقابت بيجا در تجمّل گرايى

از آن جا كه زن فطرتاً خودآرايى و آرايش را دوست دارد، وقتى با زن و مردهايى با انواع مختلف آرايش و تجمّل و مُدها و لباس‏هاى رنگارنگ رو به رو مى‏شود، ناخواسته به رقابتى سخت و نا به جا كشيده مى‏شود و سعى مى‏كند هر روز با آرايش بهتر و بيشتر از ديگران و با زيور و زينت و مد و لباس بهتر از ديگران در جمع حاضر شود، به طورى كه قسمت عمده‏اى از در آمد شوهر يا خود را در اين راه هزينه مى‏كند و حال آن كه رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرمود: «هر زنى كه خود را خوشبو كند و از خانه خارج شود، پيوسته مورد لعنت است تا بازگردد.»19

7. فرو ريختن مرزهاى حيا و عفّت عمومى

حضور بدون ضرورت زنان در عرصه‏هاى گوناگون اجتماعى و اختلاط زن و مرد در مكان‏هاى مختلف و برخورد زن و مرد نامحرم با يكديگر، فطرتاً با غيرت مردان و عفّت زنان منافات دارد. على عليه‏السلام در اين مورد فرمود: «آيا حيا نمى‏كنيد و به غيرت در نمى‏آييد از اين كه زنانتان به سوى بازارها مى‏روند و با افراد نامحرم و لا اُبالى برخورد مى‏كنند؟!»20


1. روم/ 30.

2. اسراء/ 70.

3. بقره/ 30.

4. روم / 21.

5. تفسير الميزان، ج 2، ص 386.

6. حجرات / 13.

7. در شرح قانون مدنى ايران، على شايگان، ص 366.

8. نظام حقوق زن در اسلام، شهيد مطهرى، ص 15، مقدمه.

9. همان، ص 4 و 5 (با كمى تلخيص و تغيير).

10. آل عمران / 195.

11. نساء/ 34.

12. منتهى الآمال، ص 134.

13. بحارالانوار، ج 100، ص 252.

14. روزنامه همشهرى، 31/5/79، ش 2199.

15. بحارالانوار، ج 103، ص 228.

16. روزنامه قدس، ص 9، 28/7/79، ش 3698.

17. وسائل الشيعه، ج 15، ص 176.

18. روزنامه قدس، ص 9، 28/7/79، ش 3698.

19. وسائل الشيعه، ج 14، ص 114.

20. همان، ص 74


/ 1