مرزهاى حضور اجتماعى زنان
سيد جواد خسروى سجّادى«فَاَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللّهِ الَّتى فَطَرَالنّاسَ عَلَيها...»1پس [در هر حال] روى خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن. اين فطرتى (سرشتى) است كه خداوند انسانها را بر آن آفريده است.آغاز
يكى از احكام و قوانين اسلام، مرزهايى است كه حدود فعاليت انسانها را در محدودههاى مختلف، از جمله در اجتماع معيّن مىكند. اسلام براى حضور اجتماعى زنان هم مرزهايى معيّن كرده، كه مطابق با فطرت سالم انسانى و سرشت پاكِ زن است. براى شناختن مرزهاى حضور اجتماعى زنان بايد آن را از شرع مقدّس اسلام آموخت، كه چيزى جز آنچه فطرتِ انسان مىپسندد و تأييد مىكند، نيست.اسلام براى انسان عزّتى خاص قائل است. «لَقَدْ كَرَّمْنا بَنى آدَم»2 تا آن جا كه او را خليفةاللّه قرار داد: «اِنّى جاعِلٌ فىِالاَرْضِ خَليفَة»3 اما فطرت او را چنان سرشت كه به تنهايى نتواند زندگى كند و به حيات خود ادامه دهد.بقاى نسل، كه عالىترين كمال و هدف فطرى هر موجود زندهاى است، به تنهايى ممكن نيست. انسان كمال خود را با تشكيل خانواده مىبيند و اين همان نياز فطرى و خواسته درونى اوست. هر مردى بدون زن و هر زنى بدون مرد، خود را ناقص مىبيند و خود را محتاج به طرف ديگر مىداند. به خاطر همين نقص و نياز فطرى است كه هر يك به سوى ديگرى ميل مىكند و فطرتاً به سوى او حركت مىكند و چون به او رسيد، آرامش و سكونت مىيابد و بخشى از سعادت و كمال فطرى را مىيابد و خود را كامياب و كامل مىبيند؛ چون هر ناقصى مشتاقِ كمال است و هر محتاجى مايل به زوالِ حاجت و فقر خويش است. و اين حالت همان شوقِ فطرى و ميلِ درونى است كه در زن و مرد به وديعت نهاده شده است. اين است معناى آيه «فِطْرَتَ اللّهِ الَّتى فَطَرَالنّاسَ عَلَيها...».خداوند فرمود: «وَ مِن آياتِهِ اَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِن اَنفُسِكُم اَزْواجاً لِتَسْكُنُوا اِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة»4از نشانههاى حكمت الهى و فطرى بودن دين، اين است كه از جنس خود شما همسرانى برايتان آفريد تا با ميل به سوى او، به آرامش برسيد. نيز بين شما مودت و رحمت قرار داد كه اين مهرورزى و عشق و محبت عملى نيز از نيازهاى اساسى و فطرى انسان است. در اين موهبت الهى براى اهل انديشه عبرتى بزرگ و نشانى از عظمت خداست.بدين گونه خداوند حيكم يكى از نيازهاى فطرى انسان را در قالب يكى از احكام زيباى اسلام، يعنى قانون ازدواج عرضه داشته است. تمام قوانين و مرزهاى «ازدواج» دقيقاً مطابق همان نيازها و ذوق فطرى زن و مرد است. «خانواده» كه سنگ بناى اجتماع است، با مرزهاى مشخصِ فطرىِ ساخته مىشود. خانواده كه كوچكترين واحد اجتماعى و هسته اوليه اجتماعات بشرى است، نيازها و استعدادهايى فطرى دارد كه دائماً در تلاش و حركت به سوى برآمدنِ آن خواستهها و به شكوفايى و فعليت رساندن آن استعدادهاست از اين رو به حدّ و مرزهايى نياز دارد كه شرع مقدّس اسلام ـ مطابق با فطرت او ـ اين حدّ و مرزها را معيّن كرده؛ يعنى راه رسيدن به كمالات فطرى در نظام اجتماعى خانواده نيز همان احكام شرع مقدّس است كه ريشه در سرشت و فطرتِ زن و مرد دارد.زن و مرد دو عضو يك اجتماع زيبا به نام خانواده و هردو به حكم فطرت، جوياى كمال بيشتر و هرچه بهتر اين واحد اجتماعى كوچك هستند، و به نسبت استعدادهاى فطرى، براى خود وظايف و حقوقى قائل اند. شريعت مقدّس اسلام بر اساس استعدادهاى درونى زن و مرد و با توجه به توانمنديهاى خاصّ آنان، قانون احكام خانواده و مرزهاى حضور اجتماعى و وظايف و حقوق زن و مرد را دقيقاً معيّن كرده و عمل كردن به آنها را، ضامن به كمال رسيدن و به سعادت رسيدن خانواده و اجتماع دانسته است.شرع مقدّس براى زن و مرد، نسبت به استعدادهاى فطرى و توانمنديهاى درونى و روحى و جسمى آنان، وظايفى مخصوص و حدّ و مرزهايى قائل شده كه حفظ و رعايت اين مرزها، ضامن بقا و امنيت و آرامش و بالندگى خانواده است.مرزهاى حضور اجتماعى زن، پاسخگويى به نداى فطرت سالم و سرشت انسان و ميل باطنى او به داشتن خانوادهاى داراى امنيّت و آرامش و بالنده و است.در بيان احكام خانواده يا اجتماع و حدّ و مرزهاى آن، كه ضامن سلامت و كمال اجتماع مىباشد، نهايت تناسب حكمت و فطرت به كار رفته است. در تشريع احكام مرزهاى حضور زن و مرد در اجتماع، چگونگى و تفاوتها و استعدادهاى خاصّ آنان لحاظ شده و مناسب با آن، براى هريك از آنان وظايف و حدود ويژهاى معيّن گرديده است. زن و مرد به دليل همين تفاوتهاى فطرى، هريك نقشى خاص و متفاوت با ديگرى را عهدهدار مىشوند.«به همين جهت، اسلام در وظايف و تكاليف اجتماعى كه قوامش به تعقّل يا احساس است، ميان زن و مرد فرق گذاشته است. ولايت، قضاوت و جنگ را كه احتياج مبرم به تعقّل و صلابت دارد، به مردان و پرستارى، پرورش نوباوگان و تدبير خانه را به زنان واگذار نموده است.»5گرچه زن و مرد به لحاظ انسان بودن، در پيشگاه خداوند هيچ امتيازى بر يكديگر ندارند. (تساوى در حقوق معنوى) اما به لحاظ عمل به وظيفه، هريك به نسبت توانمندى خاصّ خود وظايفى خاص بر عهده دارند و ملاك برترى هريك به ديگرى در عمل كردن وظيفه، يعنى حفظ حدود و مرزهايى است كه خداوند براى آنان معيّن كرده است؛ «انَّ اَكْرَمَكُمْ عِندَاللّهِ اَتْقيكُم».6اسلام به بهترين وجه، به نداى وجدان و فطرت انسان در تمامى ابعاد آن پاسخ گفته است.«استقلالى كه زن در دارايى خود دارد و فقه (شيعه) از ابتدا آن را «محترم» شناخته است، در يونان و روم و ژرمن و تا چندى پيش هم در غالب كشورهاى جهان وجود نداشت؛ يعنى مثل صغير و مجنون از تصرّف در اموال خود، ممنوع بود! در انگلستان كه سابقاً شخصيّت زن در شخصيت شوهر (محو) بود! دو قانون، يكى در سال 1870 م. و ديگرى در سال 1882 م. به اسم مالكيت زن شوهردار از زن رفع (حجر) نمود!»7 همين قانونِ اخلاق مسيحى را كارخانه داران مجلس عوام وضع كردند تا بتوانند زنان انگلستان را به كارخانهها بكشانند و از نيروى كار ارزان آنها جيبهاى خود را پركنند! اما تساوى حقوق زن و مرد، «براى اوّلين بار در اعلاميه جهانى حقوقِ بشر، كه پس از جنگ جهانى دوم در سال 1948 م. از طرف سازمان ملل متّحد منتشر گشت، تساوى حقوق زن و مرد صريحاً اعلام شد.»8اما در عمل ثابت شد كه اين تساوى تنها براى سوء استفاده از جنس زن بود.«ويل دورانت، فيلسوف و نويسنده معروف تاريخ تمدّن مىگويد:... بزرگترين حادثه قرن بيستم، دگرگونى وضع زنان بوده است. تاريخ چنين تغيير تكان دهندهاى در مدتى به اين كوتاهى، كمتر ديده است. خانه مقدّس كه پايه نظم اجتماعى ما بود، شيوه زناشوئى كه مانع شهوترانى و ناپايدارى وضع انسان بود، قانون اخلاقى كه ما را از «توحّش» به «تمدن» و آداب معاشرت رسانده بود، همه آشكارا در اين انتقال پرآشوبى كه همه رسوم و اشكال زندگى و تفكّر ما را فرا گرفته است، گرفتار شده!هنوز هم ناله متفكّران غربى از به هم خوردن نظم خانوادگى و سست شدن پايه ازدواج، از شانه خالى كردن جوانان از قبول مسؤوليت ازدواج، از منفور شدن حسّ مادرى! از كاهش علاقه پدر و مادر، خصوصاً مادر نسبت به فرزندان! از ابتذال زن دنياى امروز و جانشين شدن هوسهاى سطحى به جاى عشق (محبّت و مودّت)، از افزايش روز افزون طلاق و... به گوش مىرسد!»9اسلام با توجه به نداى فطرى و نيازهاى درونى زن و مرد، كاملاً عادلانه و با حفظ عزّتمندى هريك از آنان، مرزهاى فعاليت و حقوق هر كدام را دقيقاً رعايت كرده است. «انّى لا اُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ اَو اُنْثى».10؛ يعنى عمل هيچ عمل كنندهاى ضايع نمىشود. زن و مرد در مقابل حقوق انسانى، كاملاً مساوى هستند و اجرشان محفوظ است. از طرف ديگر، با توجّه به اختلاف روحى و جسمى و خواسته و نياز فطرى آنان، مىفرمايد: «اَلرِّجالُ قوّامُونَ عَلىَ النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعضٍ و بِما اَنفَقُوا مِنْ اَمْوالِهِم»11؛ مردان سرپرست زنان اند، به سبب برترىهايى كه خداوند براى بعضى نسبت به بعض ديگر قرار داده است و به دليل هزينه مالى كه انجام مىدهنداسلام حضور اجتماعى زنان را به سه دسته تقسيم مىكند:
1. ممنوع؛ 2. واجب؛ 3. مباح.1. امورى كه اسلام از شركت و حضور زنان منع كرده است و با طبع و فطرت زنان سازگار نيست؛ همچون: حكومت، قضاوت، جنگ و كارهاى سنگين و طاقت فرساى ديگر.2. امورى كه اسلام نه تنها از حضور زنان با رعايت و حفظ حجاب و حقّ خانواده منع نكرده، بلكه (در صورت ضرورت و نياز اجتماع) واجب كرده است؛ چون: تحصيل علوم و معارف الهى، تعليم و تعلّم، پرستارى از بيماران و مجروحان، پزشكى مخصوص زنان، آموزش و پرورش دختران و نوباوگان و تمام كارهاى خاصّ زنانه و هريك از ضرورتهاى اجتماعى ديگر.اسلام نه تنها با كاركردن زنان مخالف نيست، بلكه آنان را به كار كردن، تشويق نموده است.رسول خدا صلىاللهعليهوآلهوسلم فرمود: «سه چيز حجابها را پاره مىكند و به پيشگاه عظمت حق مىرسد:1. صداى گردش قلم دانشمند به هنگام نوشتن. (تلاش فرهنگى)2. صداى قدمهاى مجاهدان در ميدان جهاد. (تلاش دفاعى)3. صداى چرخِ ريسندگى [زنان پاكدامن]. (تلاش اقتصادى)پيامبرخدا صلىاللهعليهوآلهوسلم فعاليت (سالم) اقتصادى زنان را در رديف شريفترين كارها دانسته است.اساس يك اجتماع سربلند انسانى را سه چيز تشكيل مىدهد:
الف). دانش؛ ب). جهاد، ج). كار و كوشش.3. كارهايى كه گرچه حضور زنان در آنها ممنوع نيست، اما زنان به انجام آنها تشويق هم نشدهاند. اگر ضرورتى در كار نباشد، بهتر است زنان در خانه بمانند و در آن كار شركت نكنند.دسته سوم نياز به دقت زياد و رعايت شئونات خانواده و اجتماع دارد.اسلام براى اين قسم هم حدّ و مرز معيّن كرده است. اسلام حضور زنان را به كلّى ممنوع نكرده، اما به آنها سفارش كرده است تا ضرورت نباشد، از حضور در اجتماعات خارج از خانه پرهيز كنند.اسلام بهترين و عالىترين وظيفه را براى زنان، اهتمام به امور خانه و خانه دارى دانسته است.حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام ، الگوى زنان عالم فرمود: «نزديكترين حالات زن به خدا، آن است كه ملازم خانه خود باشد و بيرون از خانه نرود.»12على عليهالسلام فرمود: «جِهادُ المَرْأَةِ حُسْنُ التّبعّل»13؛ جهاد زن، خوش شوهردارى كردن است.»آثار زيان بار
حضور بىحدّ و مرز زنان در صحنههاى اجتماعى به بهانه شعار دروغين «تساوى حقوق زن و مرد» عوارض و تبعاتِ خطرناك و جبران ناپذيرى دارد كه هيچ عقلِ سليم و فطرتِ پاكى پذيراى آنها نيست. دنياى غرب با همه پيشرفتهاى علمى و صنعتى، گرفتار همين پيامدهاى شوم است. متأسفانه كشورهاى اسلامى نيز به سرعت به آن سمت پيش مىروند!اينك چند نمونه از تبعات و پيامدهاى خانمان برانداز حضور بىحدّ و مرز زنان در اجتماع را ذكر مىكنيم:1. بحرانهاى روحى و روانى(عدم آرامش)
از ديرباز، يكى از مشكلات اساسى انسان، پريشانى روحى و آشفتگى روانى و ناآرامى درونىاش بود. امروز، در اوج تمدّن اين مشكل صد چندان گريبانگير انسان شده است. اكثر بيمارىهاى روحى و روانى، حتى بيمارىهاى جسمى، ريشه در ناراحتى اعصاب و درون پريشان دارد. همه بزهكارىهاى اجتماعى، ناهنجارىها، جنايتهاى وحشتناك و تكان دهنده، ريشه در بحرانهاى روحى و روانى، دارند. حلّ تمام اين مشكلات و رفع اين اضطرابهاى روانى در گرو داشتن خانوادهاى سالم است. خانواده سالم نيز تنها در گرو حضور دائم و با نشاط زن در خانه است.2. پيرى زود هنگام و شكست روحى و جسمى
به بهانه تساوى حقوق زن و مرد! زن مجبور مىشود در عرصههاى اجتماعى و شغلى، در كشاورزى و كار در مزارع، كارخانهها، كارگاهها، فروشگاهها، و... پا به پاى مردان و با رقابتى تنگاتنگ كار كند و با تمام ظرافت و شكنندگى زنانه! همچون مردان تنومند و پرقدرت به كارهاى سنگين و خشن و خُرد كننده بپردازد و طراوت و شادابى زنانه و احساسات و عواطف مادرانه را از دست بدهد و به موجودى (بر خلاف فطرت و طبعش) خشك و خشن و تند خوى و عارى از احساسات و عواطف زيباى زنانه كه براى مادرى خوب و همسرى شايسته لازم است، [تبديل [بشود. چنين زنانى زود به پيرى زودرسِ روحى و جسمى مىرسند. چنين زنانى هرگز نمىتوانند همسرى لايق و مادرى خوب باشند و خانوادهاى سالم و سعادتمند بسازند. آثار سوء اين فاجعه به سرعت گريبانگير جامعه مىشود. «پژوهشگران آمريكايى اعلام كردند: كاركردن زن و بر عهده گرفتن مشاغل سنگين توسط آنها، سلامت همسرانشان را به خطر مىاندازد. تحقيقات پژوهشگران نشان داده كه سلامتى مردانِ خانواده به ميزان قابل توجهى به همسرانشان بستگى دارد. در واقع، زنان نقش مهمّى در حفظ سلامت شوهرانشان و امنيّت اجتماعى خانواده ايفاء مىكنند. اگر زنان زياد بيرون از خانه به فعاليت بپردازند، سلامت شوهرانشان پس از گذشت سه سال تا 25% كاهش مىيابد! اما اضافه كار كردن مردان در خارج از خانه، هيچ تأثيرى در ميزان سلامتى افراد خانواده ندارد!»14اسلام به امنيّت و آرامش خانواده اهميّت فراوانى قائل است، به طورى كه حتى عبادتهاى مستحبى زن اگر با حق شوهرش منافات داشته باشد، پذيرفته نيست. در مقابل، هرگونه بد رفتارى مرد نيز ممنوع شده است: «و عاشروهنّ بالمعروف»؛ و با آنان (زنان) به طور شايسته رفتار كنيد. پيامبر خدا صلىاللهعليهوآلهوسلم فرمود:«كُلّما ازداد العبدُ ايماناً ازدادَ حُبّاً للِنّساء15؛ هرچه ايمان بنده زيادتر مىشود، محبّت او به زنان بيشتر مىشود.»3. بالا رفتن سنّ ازدواج
مردها به علت بىكارى به تشكيل خانواده تن نمىدهند و از ازدواج و مسؤوليت سنگين آن، فرار مىكنند. در نتيجه، سنّ ازدواج دختر و پسر بالا مىرود و هر روز فساد اخلاقى، فحشاء و جرم و جنايت بيشتر مىشود. «طبق آمار منتشر شده از سوى سازمان ثبت احوال كشور، اكنون 5/1 ميليون دختر مجرّد بالاى 30 سال در كشور وجود دارد.»164. فساد اخلاقى و فحشاء
فساد اخلاقى و فحشاء، يكى از پديدههاى بسيار زشت و ويرانگر جوامع بشرى است كه پيامد حضور بىحدّ و مرز زنان در خارج از خانه است. بالا بودن سنّ ازدواج، مجرّد بودن ميليونها دختر و پسر ـ كه سالها از سنّ بلوغ آنها مىگذرد ـ حضور بىحدّ و مرز آنها در عرصههاى اجتماعى و معاشرتهاى بىحدّ و مرز موجب مىشود كه فساد اخلاقى و فحشاء در جامعه گسترش پيدا كند.«سنّ فحشاء به زير 20 سال رسيده است! دكتر فريده پور گيو، استاديار دانشگاه، با اعلام اين مطلب و اشاره به گزارشهاى منتشر شده از مشكلات زنان و دختران ايرانى در چند ماه اخير، اظهار داشت: آمار دختران و زنان فرارى آنچنان مسأله ساز شده كه مركزى به اسم «ريحانه» براى پناه دادن به آنها ايجاد گرديده است. آمار اعتياد در بين زنان به شدت بالا رفته! در تهران روزانه 5 تُن مواد مخدّر مصرف مىشود!»5. افزايش ترك تحصيل پسران
هر روز شاهديم كه آمار داوطلبان دختر براى ورود به دانشگاه، بيشتر و بر عكس، آمار پسرها كمتر مىشود. آمار ترك تحصيل پسرها هر روز بيشتر مىگردد. عدم امنيت شغلى مردان باعث چنين رفتارى شده است. كارخانه داران و صاحبان مشاغل بزرگ، بيشتر ترجيح مىدهند زنان و دختران را استخدام كنند! در نتيجه، انگيزه پسرها براى ادامه تحصيل هر روز كمتر مىشود.6. اُفتِ تربيت فرزندان
تربيت فرزند سالم و صالح بزرگترين هدف و آرزوى هر خانواده و جامعهاى مىباشد.حضرت محمد صلىاللهعليهوآلهوسلم فرمود: «اَلْوَلَدُ الصّالِح ريحانَةٌ مِنْ رَياحينَ الْجَنَّةِ17؛ فرزند صالح، گلى از گلهاى بهشت است.» بالارفتن سنّ ازدواج باعث افزايش احتمال تولد نوزادان ناسالم مىشود.«ازدواج دختران در سنين بالا احتمال بعضى از اختلالات ژنتيكى و به دنيا آوردن بچههاى ضعيف و كم هوش را بالا مىبرد.»18 از طرفى، مادر شاغل، نوازد چند ماهه خود را كه شديداً به آغوش گرم و پر مهر و محبّت او نيازمند است، به مهد كودك و شيرخوارگاه مىسپارد و خود روانه فعاليت اجتماعى مىشود و حال آن كه نوزادان به خوبى گرماى بدن و حضور مادر را احساس مىكنند، حتى بوى مادر را از لباس او تشخيص مىدهند. مادر با در آغوش كشيدن و نوازش كردن، با او ارتباط عاطفى بر قرار مىكند. كودكى كه در آرزوى مكيدن شير مادر و آغوش گرم او بزرگ مىشود، چگونه مىتواند مهر مادرى را تجربه كند؟! چنين كودكى از كجا و از چه كسى آيين مهرورزى و گذشت و ايثار را ياد مىگيرد؟!7. رقابت بيجا در تجمّل گرايى
از آن جا كه زن فطرتاً خودآرايى و آرايش را دوست دارد، وقتى با زن و مردهايى با انواع مختلف آرايش و تجمّل و مُدها و لباسهاى رنگارنگ رو به رو مىشود، ناخواسته به رقابتى سخت و نا به جا كشيده مىشود و سعى مىكند هر روز با آرايش بهتر و بيشتر از ديگران و با زيور و زينت و مد و لباس بهتر از ديگران در جمع حاضر شود، به طورى كه قسمت عمدهاى از در آمد شوهر يا خود را در اين راه هزينه مىكند و حال آن كه رسول خدا صلىاللهعليهوآلهوسلم فرمود: «هر زنى كه خود را خوشبو كند و از خانه خارج شود، پيوسته مورد لعنت است تا بازگردد.»197. فرو ريختن مرزهاى حيا و عفّت عمومى
حضور بدون ضرورت زنان در عرصههاى گوناگون اجتماعى و اختلاط زن و مرد در مكانهاى مختلف و برخورد زن و مرد نامحرم با يكديگر، فطرتاً با غيرت مردان و عفّت زنان منافات دارد. على عليهالسلام در اين مورد فرمود: «آيا حيا نمىكنيد و به غيرت در نمىآييد از اين كه زنانتان به سوى بازارها مىروند و با افراد نامحرم و لا اُبالى برخورد مىكنند؟!»201. روم/ 30.2. اسراء/ 70.3. بقره/ 30.4. روم / 21.5. تفسير الميزان، ج 2، ص 386.6. حجرات / 13.7. در شرح قانون مدنى ايران، على شايگان، ص 366.8. نظام حقوق زن در اسلام، شهيد مطهرى، ص 15، مقدمه.9. همان، ص 4 و 5 (با كمى تلخيص و تغيير).10. آل عمران / 195.11. نساء/ 34.12. منتهى الآمال، ص 134.13. بحارالانوار، ج 100، ص 252.14. روزنامه همشهرى، 31/5/79، ش 2199.15. بحارالانوار، ج 103، ص 228.16. روزنامه قدس، ص 9، 28/7/79، ش 3698.17. وسائل الشيعه، ج 15، ص 176.18. روزنامه قدس، ص 9، 28/7/79، ش 3698.19. وسائل الشيعه، ج 14، ص 114.20. همان، ص 74