فروغ صحيفه در قلب بانوى آلمانى - فروغ صحیفه در قلب بانوی آلمانی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فروغ صحیفه در قلب بانوی آلمانی - نسخه متنی

غلامرضا گلی زواره

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فروغ صحيفه در قلب بانوى آلمانى

غلامرضا گلى‏زواره

نگاهى به زندگى و مدارج علمى

آن مارى شيمل در 18 فروردين سال 1301 ش . در شهر ارفورت آلمان ديده به جهان گشود . در مدرسه، آموختن زبان فرانسه و لاتين را آغاز كرد و در پانزده سالگى تصميم گرفت زبان عربى را نزد دوست معلم زبان لاتينى خود فرابگيرد; در ضمن آموختن زبان قرآن، با فرهنگ اسلامى و برخى متون مسلمانان آشنا گرديد . در شانزده سالگى موفق به اخذ ديپلم شد . در دوران دانشجويى همزمان با فراگيرى دروس دانشگاهى در كلاس‏هاى «تاريخ هنر اسلامى‏» كه ارنست كوهن تدريس مى‏نمود، شركت مى‏كرد; همچنين تحصيل زبان عربى را پيش والتر بيوركمن پى گرفت . دوران تحصيل اين دانشجوى باهوش به سرعت‏سپرى گشت . (1)

استاد وى وقتى مشاهده كرد شيمل مشتاق آشنايى با فرهنگ اسلامى است، به وى توصيه نمود به جاى پيگيرى علوم طبيعى، مطالعات خويش را بر متون اسلامى متمركز سازد . سپس تاكيد كرد بهترين كار براى رسيدن به چنين مقصدى، شروع به تدوين پايان نامه دكتراست . (2) شيمل در نوزده سالگى در رشته مطالعات اسلامى موفق به اخذ درجه دكترا، از دانشگاه برلين آلمان گرديد و پنج‏سال بعد استاديار دانشگاه ماربورگ گشت و تلاش‏هاى دانشگاهى خود را با تدريس در مباحث اسلامى آغاز كرد . چندى بعد به سوئد رفت و نزد شرق‏شناسان و دين شناسان دانشگاه اوپسالاى اين سرزمين ماند و امتحان دوره دوم دكترايش را در تاريخ اديان داد و در اين رشته موفقيت‏برجسته‏اى به دست آورد . مدتى بعد - سال 1331 ش . - به تركيه رفت تا در زمينه نسخه‏هاى خطى در كتابخانه‏هاى استانبول تحقيق كند . سال بعد نيز به اين سرزمين سفرى نمود و كرسى تاريخ اديان دانشكده الهيات آنكارا را عهده‏دار گرديد . مى‏توان اذعان داشت كه اين متفكر آلمانى بيش از هر جا فعاليت‏خويش را در تركيه متمركز نمود و در اين زمان روابط عاطفى و صميمانه‏اى بين وى و مسلمانان تركيه پديد آمد . (3)

در سال 1339 ش . به شيمل پيشنهاد گرديد به تدريس زبان عربى و اسلام‏شناسى در دانشگاه بن بپردازد . او هم پذيرفت . چهار سال بعد مسؤوليت كرسى فرهنگ اسلامى دانشگاه هاروارد به وى پيشنهاد شد كه پذيرفت و دو سال بعد در اين مكان علمى عرفان، خوشنويسى و شعر اسلامى تدريس مى‏نمود . (4)

اين بانوى آلمانى موفق گرديد مدت 60 سال در دانشگاه‏هاى چندين كشور به تدريس اسلام‏شناسى و فرهنگ مسلمانان بپردازد . تعداد آثارش به حدود صد و ده جلد بالغ مى‏گردد اما مقاله‏ها، ترجمه‏ها و مقدمه‏هايى كه وى بر كتاب‏هاى ديگران نوشته به قدرى زياد است كه تاكنون كسى نتوانسته فهرست كاملى از آنها تهيه كند . (5) شيمل از معدود مشاهير جهان است كه به پاس فعاليت‏هاى علمى، 20 مدال و نشان افتخار از مراكز علمى و پژوهشى كشورهاى جهان دريافت نموده است . (6) وى در اسفندماه سال 1381 دارفانى را وداع گفت و در آلمان به خاك سپرده شد .

دفاع از اسلام

ديدگاه شيمل با نگرش غالب مستشرقان اختلاف بارزى دارد، زيرا در موضع‏گيرى‏ها، پژوهش‏ها و آموزش‏هاى وى علاقه به اسلام نمايان است; خودش مى‏گويد:

من اسلام را دوست دارم حتى زمانى كه كودك بودم درباره فرهنگ اسلامى به تفحص پرداخته‏ام، در تركيه و پاكستان و ديگر مناطق اسلامى در بين خانواده‏هاى مسلمان زيسته‏ام و با فرهنگ، آداب و سنت‏هاى آنان خوگرفته‏ام . (7)

وى در دفاع از اسلام و ارزش‏هاى اين آيين جاودانى و توجه دادن اروپائيان به حقايق قرآنى و روايى و رفع بدفهمى‏هاى آنان از اعتقادات دينى، گام‏هاى مؤثر و ارزشمندى برداشت و در اين راستا آثار برجسته، رسا، روشن و با بيانى لطيف و پرجاذبه در اختيار خوانندگان نهاد . در يكى از نگاشته‏هاى خود مى‏گويد:

اسلام دينى است كه در غرب بسيار بد فهميده شده و حتى توسط عده‏اى ناوارد و احيانا مغرض متهم به نوعى بدويت گرديده است . (8)

در اوضاع آشفته و تبليغات مسمومى كه استكبار جهانى و صهيونيزم بر ضد اسلام راه انداخته است، شيمل با شجاعت و شهامت در تبيين برخى مفاهيم دينى، مباحثى جالب را مطرح ساخت . به عنوان نمونه براى روش نمودن اصل «جهاد» در اسلام، خاطرنشان ساخت:

ترجمه‏اى كه امروزه در مغرب زمين از اين واژه به دست داده مى‏شود، غلط و غير اسلامى است ... ادعاى توسعه اسلام با خون و شمشير، اتهامى واهى و موهوم است و اين آيين مبتنى بر سرشت آدميان بوده و عموما قلوب مردم را به سوى خويش معطوف ساخته و در حقيقت دلها و فطرت‏ها را تسخير ساخته است نه سرزمين‏ها و نواحى جغرافيايى را . (9)

يكى از مترجمان آثار خانم شيمل مى‏نويسد: دوست انديشمندى زمانى مى‏گفت‏به اعتقاد وى خانم شيمل «مسلمان‏» است كه به منظور باز بودن دستش در دفاع از ارزش‏ها و معارف اسلامى، اين گرايش و باور را به صراحت عنوان نكرده و نوعى «تقيه‏» را پيش گرفته است . وى اضافه مى‏كند: نشانه‏هاى چنين اعتقادى را در جاى جاى كتاب «تبيين آيات خداوند» به قلم وى، مى‏توان مشاهده كرد; بويژه وقتى مؤلف از امت مرحومه (كسانى كه مورد رحمت‏خداوند و شفاعت رسول اكرم صلى الله عليه و آله وسلم واقع مى‏شوند) سخن مى‏گويد، در خاتمه اين كلام از تعبير «ان‏شاءالله‏» استفاده مى‏كند كه يقينا اين گونه آرزوى رحمت و رستگارى براى امت موحد و جامعه اسلامى جز از يك نفر مسلمان صادر نمى‏شود . (10)

همچنين اين بانو به برخى از شخصيت‏هاى مسلمان، كه با او در ارتباط بوده‏اند، وصيت نمود بر مزارش سوره فاتحة‏الكتاب را بخوانند!

آن مارى شيمل در مصاحبه‏اى راديويى اعلام كرد: به نظر من نويسنده‏اى كه آگاهانه به پيامبراكرم صلى الله عليه و آله وسلم توهين مى‏كند (سلمان رشدى) مى‏داند در جهان اسلام مقام آن حضرت تا چه حد قداست دارد، قطعا به مقدسات اسلامى اهانت نموده است . من مردان سالخورده‏اى را ديدم كه وقتى شنيدند در كتاب آيات شيطانى چه چيزهايى نوشته شده است، زار زار گريستند . جريحه داركردن احساسات بخش عظيمى از مؤمنان روش بسيار بدى است و اين خلاف آشكار را من نمى‏توانم بپذيرم .

در جاى ديگر مى‏گويد: تا لحظات آخر زندگى اين نظرات را مورد انتقاد قرار مى‏دهم و اهانت كنندگان را محكوم مى‏كنم . گروههاى فشار وابسته به سلمان رشدى نمى‏توانند مرا بترسانند . من به خوبى مى‏دانم مسلمانان چقدر از اين حرف‏هاى بيهوده و توهين‏آميز نسبت‏به مقدساتشان رنجيده‏اند . در ميان ميليون‏ها مسلمان، رسول اكرم صلى الله عليه و آله وسلم محور عشق و محبت و ارادت است و اين را غرب نمى‏تواند درك كند .

در هنگام دريافت «جايزه صلح‏» در اكتبر 1995 م . طى سخنانى گفت: من تصور مى‏كنم در ماههاى گذشته به اندازه كافى گفته و تكرار كرده‏ام كه از قبول رفتار بدفرجام سلمان رشدى امتناع ورزيده‏ام و از طريق مخصوص به خود براى آزادى قلم ايستادگى و مبارزه خواهم كرد .

مخالفان اعطاى اين جايزه به خانم شيمل - كه غالبا اعضاى كانون نويسندگان آلمان و برخى ناشران بودند - سعى كردند به دليل اعتراض خانم شيمل به حركت وقيحانه سلمان رشدى، مانع از اعطاى اين جايزه شوند و تا آنجا پيش رفتند كه گفتند: دادن اين جايزه به وى، لكه ننگى براى آلمان است! با اين حال، شوراى بنياد اهداى جايزه صلح پس از چند نشست در فرانكفورت اعلام كرد: دليلى براى لغو اعطاى جايزه صلح 1995م . به پروفسور شيمل وجود ندارد . و بالاخره او جايزه را دريافت كرد و آن را به بنياد دانشگاه بن بخشيد تا از طريق آن، جوانان كشورهاى اسلامى بتوانند در آلمان تحصيل كنند! (11)

وقتى كتاب «بدون دخترم هرگز» ، اثر بتى محمودى، با تيراژ وسيع چاپ و منتشر شد، شيمل با شهامت و استوارى، به دور از هرگونه جانبدارى، با گفتن دوبار توبه! توبه! محتويات اين كتاب را نفى و به شدت محكوم كرد و گفت: اين كتاب حاوى مطالب كاملا دروغ و سراپا بى‏اساس است و به سبب تبليغات مسموم و سودجويى نگارش يافته است . برايم قابل تامل است كه چرا چنين كتابى در اروپا و آمريكا انتشار يافته است و اين موضوع مرا دچار تحير و شگفتى كرده است . متاسفانه در سال‏هاى اخير تبليغات بى‏رحمانه غرب عليه اسلام اوج گرفته است و من وظيفه خود مى‏دانم از «فرهنگ اسلامى‏» حمايت كنم و از حقايق آن گونه كه هست، دفاع نمايم .

خانم شيمل در واكنش به تلاش مغرضانه و گسترده غرب براى ترسيم سيماى وحشتناك و خطرناك از اسلام، ضمن ابراز تاسف عميق از اين بابت مى‏گويد:

آنان (غربى‏ها) فراموش كرده‏اند كه ما اروپائى‏ها در دوره رنسانس تاچه اندازه از فرهنگ اسلامى درس آموخته و الهام گرفته‏ايم . رياضيات، نجوم، شيمى، فلسفه و هنرهاى زيباى غرب تحت تاثير فرهنگ اسلامى است و بايد نقش تاثير گذار، مفيد و پربار اين فرهنگ بخصوص فرهنگ ايرانى در تحول و توسعه غرب به اروپايى‏ها و آمريكايى‏ها نشان داده شود . جاى بسى تاسف است كه در سال‏هاى اخير و بعد از فروپاشى كمونيسم، غرب در پى‏يافتن دشمن ديگرى براى خود است . متاسفانه غرب، اسلام را كه سرشار از ارزش‏هاى عظيم انسانى است، به عنوان دشمن خويش برگزيده است .

خانم شيمل درباره بحران امروز غرب و نياز به معنويت مى‏گويد: مبارزه شديد جهان مادى و جهان معنوى، دنياى غرب را فراگرفته است . اروپا كه بر بالاترين درجات علمى و فنى رسيده، امروز بيش از هر زمان ديگرى دچار انحطاط گشته است و البته به خطرهايى كه تهديدش مى‏كند، آگاهى دارد و در پى راه چاره است . خروج از بحران در نظر من اين است كه به «ارزش‏هاى معنوى‏» بازگرديم و گرنه فرجام بدى خواهيم داشت . درست است كه انسان به پيشرفت فنى و علمى نياز دارد اما نبايد اين روند به بهاى زوال ارزش‏هاى مقدس تمام شود . چيزى كه براى من همواره جالب است، ايمان واقعا زنده ملل شرق است . خدا در آنجا حى و حاضر مى‏باشد . مردم ايمان دارند اگرچه به زبان نياورند . آنان به خدا اعتقاد و توكل دارند و اين باورهاى انسان‏هاى مسلمان مدام مرا تحت تاثير قرار داده است . با نهايت تاسف اين اعتقاد در غرب به مثابه تسليم در برابر سرنوشت محتوم، فهميده مى‏شود كه اصلا چنين نيست . اخيرا بر حسب تصادف در برنامه موعظه صبحگاهى راديو شنيدم كه يك كشيش مى‏گفت: «انسان مسيحى مى‏تواند خود راه را انتخاب كند ولى انسان مسلمان بايد ناگزير همه چيز را بپذيرد و هيچ ابتكارى و اراده‏اى از خود ندارد!» از شدت ناراحتى مى‏خواستم راديو را بشكنم ولى چون اين برنامه در لندن بود، حتى نتوانستم يك نامه ملامت‏آميز براى مجرى اين برنامه بنويسم! (12)

آن مارى شيمل در برابر اين ادعا كه: «اسلام نظام استبدادى و خشونت ارائه مى‏دهد .» ، مى‏گويد: اين مغالطه‏ها براى چيست؟ قبل از آنكه غرب دموكراسى و آزادى انسان‏ها را بشناسد و يا چنين مقوله‏اى به گوشش بخورد، مسلمانان دموكراسى را شناخته و آن را تجربه كرده‏اند و اين يك امر بديهى در اسلام است . قرآن مردم را به «شورا» دعوت مى‏كند . آيات قرآن بر اساس بحث و گفتگو استوار است و باب دعوت به تفكر و تعقل كاملا باز است . (13)

«دعا» ; مناجاتى صميمى با خداوند

خانم آن مارى شيمل در يكى از آثار خود، پس از مطرح كردن بحث‏هايى درباره اهميت نماز در اسلام و تاثير آن بر رشد افراد، مى‏نويسد: در پايان نماز، پس از سلام و صلوات بر پيامبران، فرشتگان و انسان‏هاى مؤمن، آدمى مى‏تواند دعاهاى مورد نظر خويش را بر زبان آورد . درخواست‏هايى شخصى يا مناجات كه صحبتى صميمى و از روى انس و الفت‏با خداست . البته اين دعاها را همواره مى‏توان بر زبان آورد اما پس از نماز اثر بيشترى دارد چرا كه انسان هنوز در وضعيت پاكى بدنى و روحى است .

اين بانوى محقق اضافه مى‏كند:

يكى از دعاهايى كه هميشه اجابت مى‏شود، دعايى است كه انسان در حق ديگران مى‏كند و نه تنها اعضاى خانواده و دوستان را شامل مى‏گردد، بلكه تمامى مخلوقات را در بر مى‏گيرد .

سپس مناجات‏هاى امام سجاد عليه السلام را به عنوان دعاهايى با عبارات بسيار عالى اما روان و با نثرى مسجع مطرح مى‏كند و خاطر نشان مى‏نمايد ترجمه‏اى بسيار جالب به زبان انگليسى از اين دعاها در دسترس مى‏باشد . (14)

وى در مصاحبه‏اى مى‏گويد:

«من همواره دعاها را از اصل عربى مى‏خوانم و به هيچ ترجمه‏اى مراجعه نمى‏كنم . البته بخش هايى از صحيفه سجاديه را به زبان آلمانى ترجمه كرده‏ام . وقتى مشغول برگردانيدن اين دعاها به زبان مذكور بودم، مادرم به دليل كسالت در بيمارستانى بسترى بود و من مدام به او سر مى‏زدم و كاملا در جريان احوالش بودم . پس از اينكه او به خواب مى‏رفت، در گوشه‏اى از اتاق مشغول پاكنويس نمودن ترجمه‏ها مى‏شدم . اضافه كنم كه اتاق مادرم دو تختى بود و در تخت ديگر خانمى كه عقايد كاتوليكى محكم و راسخ و در عين حال متعصبانه داشت، بسترى بود . او از روى ايمانى كه به مذهب خويش داشت، وقتى متوجه شد من مشغول ترجمه دعاهايى از يك متن شيعى هستم، آزرده خاطر گرديد و با ناگوارى و نگرانى گفت: مگر در مسيحيت و در كتب مقدس خودمان از نظر ادعيه كمبودى داريم كه تو اكنون به دعاهاى مسلمانان روى آورده‏اى؟! جوابى به وى ندادم اما وقتى كتابم چاپ شد، نسخه‏اى از آن را برايش فرستادم . مدتى بعد با من از طريق تلفن تماس گرفت و خاطر نشان ساخت: «بسيار صميمانه از اين هديه جالب متشكرم، زيرا هر روز به جاى دعاهاى انجيل آن را مى‏خوانم!»

آرى واقعا ترجمه «ادعيه معصومين عليهم السلام‏» مخصوصا صحيفه سجاديه مى‏تواند تا اين حد در ميان غربى‏ها تحول آفرين و كارساز باشد . (15)

1 . شرقى‏تر از هر غربى، ماهنامه ادبستان، ش 31، ص 24 .

2 . مقدمه دكتر عبدالرحيم گواهى بر كتاب «ابعاد عرفانى اسلام .»

3 . مجله فرهنگ و پژوهش، ش 96، ص 33 .

4 . ادبستان، ش 31، ص 25 .

5 . ر . ك: مجله كلك، ش 28، تيرماه 1371، مقاله دكتر خسرو ناقد .

6 . پيام زن، ش 132، ص 54 .

7 . افسانه خوان عرفان، حسين خندق آبادى، ص 28 .

8 . ر . ك: مقدمه كتاب تبيين آيات خداوند، آن مارى شيمل، ترجمه دكتر عبدالرحيم گواهى .

9 . تنديس پژوهش در فرهنگ اسلامى، پيام زن، ش 132، ص 49 .

10 . تبيين آيات خداوند، سخن مترجم، ص 5 .

11 . همان; افسانه خوان عرفان، ص 29 و 30 .

12 . اقتباس از كتاب افسانه‏خوان عرفان، ص 30 - 33 .

13 . همان، ص 35; ماهنامه از ديگران، سال دوم، ش 10، دى 1380، گفت و شنودى با آن مارى شيمل، ص 10 .

14 . تبيين آيات خداوند، ص 342 و 343 .

15 . آن مارى‏شيمل بانوى شرق شناس جهان غرب، ماهنامه از ديگران، سال دوم، ش 5، مرداد 1380، ص 10 و 11 .


/ 1