انعكاس سبز - انعکاس سبز نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انعکاس سبز - نسخه متنی

محمد جواد طبسى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

انعكاس سبز

سخن گفتن معصومان به زبانهاى گوناگون

محمد جواد طبسى

يكى از ويژگيهايى كه معصومان را از ديگر مردم ممتاز مى‏كند،سخن گفتن آنها به زبانهاى گوناگون است.

شايد گروهى به چند زبان تسلط داشته باشند; اما تاكنون كسى جزمعصومان مشاهده نشده است كه به تمام زبانها آگاهى داشته، درموارد لزوم از آنها استفاده كند. اين امر، يكى از دلايل محكم‏شايستگى معصومان(ع) براى رهبرى جهان است.

ضرورت اين ويژگى

شايد برخى از خوانندگان برخوردارى از اين ويژگى را براى امام‏ضرورى ندانند; اما دقت در روايات روشن مى‏سازد كه امام‏معصوم(ع) بايد اين خصلت را دارا باشد; به گونه‏اى كه اگر آنهااز اين صفت‏بهره نمى‏بردند، با مردم عادى تفاوتى نداشتند. وقتى‏نصير خادم از خود پرسيد: امام حسن عسكرى(ع)، كه در مدينه به‏دنيا آمده، چگونه با غلامانش به زبانهاى خودشان سخن مى‏گويند؟حضرت فرمود:

ان الله بين حجته من بين سائر خلقه و اعطاه معرفه‏كل شى‏ء فهو يعرف اللغات و الانساب و الحوادث و لولا ذالك لم يكن‏بين الحجه و المحجوج فرق (1)

خداوند حجت‏خود را، ميان مردم،با صفات و ويژگيهايى آشكار كرد و به او معرفت همه چيز را عطافرمود. بنابراين، او از تمام لغات و زبانها و نسبهاى مردم وحوادث آگاه است; و اگر چنين نبود، هرگز بين حجت و ساير مردم‏تفاوتى وجود نداشت.

امام موسى بن جعفر(ع) در پاسخ على بن حمزه ثمالى، كه از حضرتش‏در باره خصلتهايى كه مى‏توان با آن امام را شناخت پرسيده بود،فرمود: به چند خصلت مى‏توان امام را شناخت. اول آنها داشتن نص‏و تاييد روشن از سوى پدر بر مامت‏خويش است.. . و ديگر آن كه‏از او بپرسى و او جواب دهد،... و با مردم به هر زبانى كه‏دارند، سخن بگويد... آنگاه حضرت وى را مخاطب قرار داد وفرمود: همين حالا، پيش از آن كه از جاى برخيزى، علامتى به تونشان مى‏دهم. على بن حمزه مى‏گويد: هنوز از جاى بلند نشده بودم‏كه مردى از اهل خراسان وارد شد و به زبان عربى با امام سخن‏گفت‏حضرت به زبان فارسى به وى پاسخ داد. مرد خراسانى گفت: تنها به اين علت‏به زبان خودم با شما سخن نگفتم، كه گمان كردم‏آن را نمى‏دانيد.

حضرت فرمود: سبحان الله، اگر نتوانم به زبان‏خودت پاسخت‏بگويم، پس چه برترى بر تو دارم؟!

آنگاه به من‏فرمود: اى ابو محمد، گفتار هيچ كسى، حتى سخن پرندگان وچهار پايان بر امام پوشيده نخواهد ماند. پس هر كس از اين صفات‏بى بهره باشد، امام نخواهد بود. (2)

امام حسن مجتبى(ع) نيز درهمين راستا، مى‏فرمايد: براى خداوند دو شهر است; يكى در مشرق‏زمين و ديگرى در مغرب و اطراف اين دو شهر را ديوارى آهنى‏گرفته است. بر هريك از اين دو شهر هزار هزار لنگه در از طلاست‏و در آن هفتاد هزار هزار زبان است و زبان هريك با زبان دوستش‏تفاوت دارد. من تمام آن زبانها و لغات را مى‏دانم... (3)

ازامام صادق (ع) نيز همين مضمون نقل شده است. البته در روايت‏امام صادق(ع) تفاوت اندكى ديده مى‏شود. حضرت فرمود:... و درهريك از آن دوشهر هفتاد هزار انسان كه به زبانهاى مختلف سخن‏مى‏گويند، زندگى مى‏كنند و من تمام آن زبانها را مى‏دانم و جز من‏و پدرانم و فرزندانم هيچ كسى حجتى بر آنها نيست. (4)

اعجاز معصومان در سخن گفتن

گاه گروهى از مليت‏هاى مختلف حضور امام مى‏رسيدند و با آنكه به‏زبان عربى آشنايى نداشتند، انديشه بهره‏گيرى از رهنمودهاى امام(ع) را در سر مى‏پروراندند. در اين موارد امام(ع) چنان سخن‏مى‏گفت كه هريك از آنها سخن حضرت را به زبان خودش دريابد.

ابان‏بن تغلب مى‏گويد: باهدف ديدار امام صادق(ع) از خانه‏ام بيرون‏آمدم. چون به خانه حضرت رسيدم، گروهى را مشاهده كردم كه هرگزآنها را نمى‏شناختم و در لباس و وقار بهتر از آن‏ها نديده بودم. به اتفاق هم به حضور امام صادق(ع) رسيديم. امام لب به سخن‏گشوده، براى ما سخن گفت. پس از محضرش بيرون رفتيم، در حالى‏كه‏پانزده تن از ما، كه زبانهاى گوناگون مانند عربى، فارسى،نبطى، حبشى و سبطى داشتند، سخن حضرت را به خوبى به زبانهاى‏خودشان دريافته بودند.

ابان مى‏گويد: برخى از آنان به برخى ديگر مى‏گفتند: اين چه‏حديثى بود كه حضرت به ما فرمود؟! ديگرى گفت: امام به زبان‏خودش (عربى) بامن سخن گفت. آن كه فارسى زبان بود، گفت: من كه چيزى نفهميدم جز آن كه به زبان فارسى چنين و چنان‏فرمود، مرد حبشى گفت: بامن جز به زبان حبشى سخن نگفت. سبطى‏گفت: جز با زبان سقلابى بامن سخن نگفت. بار ديگر به محضرش‏رفته، ما جرا را بازگو كردند; حضرت فرمود: سخن يكى بود; اماآن را طبق زبانهايتان تفسير و ترجمه كردم.

مساله ديگر اينكه ندانستن ديگر لغات و زبانها براى امام نقص‏به شمار مى‏آيد; زيرا امام ناگزير است، براى فهم كلام ديگران ياتفهيم مراد خود به آنان از شخص ديگرى بهره گيرد. نياز به شخص‏ديگر در چنين امرى، عيب است. و امام بايد از هرگونه عيب تهى‏باشد. فرقد مى‏گويد: در محضر امام صادق(ع) بودم كه غلامى اعجمى (5) (غير عرب) پيامى براى حضرت آورد. چون به زبان عربى آشنايى‏نداشت، در رساندن پيامش سخت‏به مشقت افتاد و كلماتى ناموزون‏بر زبان جارى ساخت. كار به جايى رسيد كه گمان بردم نمى‏تواندپيام خود را برساند. ناگهان امام صادق(ع) به وى فرمود: به هرزبانى كه مى‏توانى سخن بگو; زيرا بر عربى تسلط ندارى. سپس‏ادامه داد: اگر خواستى به زبان تركى سخن بگو، من نيز آن رامى‏دانم... (6)

زبانهايى كه ائمه (ع) استفاده كردند

تحقيق ناقصى كه در اين جهت انجام شد، نشان مى‏دهد پيامبر(ص)،حضرت على (ع)، امام زين العابدين(ع)، امام باقر(ع)، امام‏صادق(ع)، امام كاظم(ع)، امام هادى(ع) و امام عسكرى (ع) به‏زبانهاى فارسى، تركى، رومى، سقلابى، حبشى، عبرى، سريانى، نبطى‏و بيرمايى سخن گفته يا به سخنان مردمى كه بدين زبانها سخن‏مى‏گفتند، پاسخ گفته‏اند.

البته آوردن نام اين امامان (ع) و ذكرتنها چند زبان به خاطر تبعيت از رواياتى است كه در اين پژوهش‏مورد بررسى قرار گرفته است; و گرنه، همان گونه كه گفته شد،معصومان از همه زبانها آگاهند.

روايات اين موضوع

روايات در باره‏اين مساله سه دسته است; دسته اول تنها به‏آگاهى معصومان(ع) از زبانها اشاره مى‏كند; دسته دوم نام زبان‏را نيز تعيين مى‏كند و دسته سوم افزون بر نوع زبان به‏كلماتى كه‏امام بيان كرده نيز مى‏پردازد.

دسته اول:

رواياتى كه از زبان مشخصى نام نبرده است، عبارت است از:

1- امام حسن و امام صادق (ع) فرموده‏اند: خداوند دو شهر دارد،يكى در مشرق زمين و ديگرى در مغرب و من تمام آن لغات وزبانهاى گوناگون را مى‏دانم.

2- امام صادق(ع) به غلامى كه به زحمت مى‏خواست‏به عربى با حضرت‏سخن گويد، فرمود: به هر زبانى كه مى‏توانى سخن بگوى، من ازآنها آگاهم و مرادت را در مى‏يابم. (7)

دسته دوم:

رواياتى است كه به نام زبان نيز اشاره مى‏كند، مانند رومى،تركى، سقلابى، فارسى، حبشى، نبطى، عبرى و سريانى.

1- محمد بن على حلبى گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه مى‏فرمود: هنگامى كه امام زين العابدين (ع) و ساير همراهان را به سوى‏يزيد بردند، آنها را در خانه‏اى نگهدارى كردند. بعضى از اسرابه برخى ديگر گفتند: ما را در اين خانه نگه داشته‏اند تا سقف‏بر سرما فرود آيد وهمه ما را بكشند. نگهبانان با شنيدن اين‏سخن به زبان رومى به يكديگر گفتند: ببينيد اينان از فرو ريختن‏سقف مى‏هراسند، در حالى كه فردا همه را بيرون برده، مى‏كشند.

امام زين العابدين(ع) فرمود: در ميان ماكسى جز من رطانت رابخوبى نمى‏دانست. همانا رطانه نزد اهل مدينه، زبان روميان‏است. (8)

2- موسى تميرى مى‏گويد: به خانه امام باقر(ع) رفتم تا اجازه‏ورود بگيرم، صداى دلنشينى به گوشم رسيد كه به زبان عبرى چيزى‏مى‏خواند. من و آن كه پشت در خانه بود، گريستيم و چنين گمان برديم كه آن‏حضرت فردى از اهل كتاب را فرا خوانده تا مقدارى از تورات رابرايش بخواند.

امام اجازه ورود داد. نزدش حضور يافتم، ولى كسى‏را آن جا نديديم... گفتم صدايى به زبان عبرى از درون خانه شنيديم، گمان كرديم‏شخصى از اهل كتاب را فرا خوانده‏اى تا بخشى از تورات را برايت‏بخواند. فرمود: نه، به ياد مناجات اليا با خدا افتادم وگريه‏ام گرفت.به حضرت گفتم: فدايت گردم، مناجات او چه بود؟ حضرت فرمود: در مناجات باخداى خود مى‏گفت: پروردگارا، آيا پس‏از آن همه نمازهايى كه براى تو خواندم عذابم خواهى كرد؟ آنگاه‏اعمال خود را يكى پس از ديگرى برشمرد تا از طرف خداوند به اووحى شد، هرگز عذابت نخواهم كرد. الياگفت: پروردگارا، چه چيزتو را باز مى‏دارد كه پس از آرى گفتن به من نه بگويى، در حالى‏كه مى‏دانى كه من بنده تو و در چنگ توام. به او وحى شد: وقتى‏به بنده‏اى قول دادم، به آن عمل مى‏كنم. (9)

3- على بن مهزيار مى‏گويد: بر امام هادى (ع) وارد شدم و آن‏حضرت به فارسى با من سخن گفت. (10)

4- به نوشته‏ى روايتگران آثار اهل بيت(ع) امام هادى(ع) با غلام‏على بن مهزيار به زبان خودش (سقلابى) سخن مى‏گفت. على بن مهزيارمى‏گويد: غلامم را، كه سقلابى بود، جهت كارى خدمت امام على‏النقى(ع) فرستادم. او در حالى كه خت‏شگفت زده شده بود برگشت. پرسيدم فرزندم تو را چه شده است ؟ گفت: چرا مدهوش و شگفت زده نشوم در حالى كه امام پيوسته با من‏به زبان سقلابى‏سخن مى‏گفت، گويا يكى از ماست... (11)

5- به گفته نصير، خادم امام حسن عسكرى (ع)، آن حضرت بارها باغلامان خود و ديگران به زبانهايشان سخن مى‏گفت و در ميان‏مخاطبانش رومى و تركى وسقلابى حضور داشتند. (12)

دسته سوم:

سومين دسته از روايات گفتار غير عربى معصومان(ع) را بازگومى‏كند. بخشى از اين روايات عبارت است از:

الف- زبان فارسى

پيامبربزرگ اسلام، على ابن ابى طالب و امام‏صادق و امام هادى عليهم السلام به زبان فارسى سخن گفته‏اند.

1- طبرسى مى‏گويد: رسول اكرم(ص) به سلمان فارسى فرمود: ياسلمان اشكم تو درد، قم فصل، فان الصلاه شفاء. اى سلمان، دلت‏درد مى‏كند، بر خيز نماز بخوان كه نماز شفاست. (13)

2- ابن مسعود مى‏گويد: در مسجد پيامبر كنار اميرمومنان نشسته‏بودم. ناگهان صداى مردى به گوشم رسيد كه مى‏گفت: چه كسى مرا به فردى‏رهنمون مى‏شود كه از علمش بهره جويم؟

وقتى از برابرم عبور كرد، به او گفتم: اى مرد، آيا سخن پيامبررا شنيده‏اى كه فرمود: من شهر علمم و على در آن است. گفت: آرى. گفتم: پس كجا مى‏روى، در حالى كه اين على بن ابى طالب است؟ مردبه طرف على رفت و دو زانو در برابرش نشست. حضرت از او پرسيد: از كدام شهر و ديارى؟ گفت: از اصفهان. حضرت فرمود: آنچه مى‏گويم،بنويس. در پايان به حضرت گفت: بيش ازاين بفرماييد. حضرت به اصفهانى فرمود: «اروت اين وس‏»;امروز اين مقدارتو را بس است. (14)

3- احمد بن فارس از پدرش از امام صادق(ع) نقل مى‏كند كه‏فرمود: گروهى از خراسان خدمت آن حضرت رسيدند. امام صادق(ع) بى‏هيچ مقدمه‏اى به آنان فرمود: «من جمع مالا بحرسه عذبه الله على‏مقداره.» آنان به زبان فارسى گفتند: ما زبان عربى نمى‏دانيم. حضرت در پاسخ آنها به زبان فارسى فرمود: «هركه درم اندوزد،جزايش دوزخ باشد...» (15)

4- ابراهيم بن مهزيار مى‏گويد: امام هادى (ع) در نامه‏اى ازعلى بن مهزيار خواست تا دستگاهى كه نشان دهنده وقت و ساعت‏باشد، براى حضرت درست كند. وقتى آماه شد، با هدف رساندن آن به‏امام، به راه افتاديم تا به سياله رسيديم. ابن مهزيار درنامه‏اى از امام خواست تا اجازه حركت‏به سوى خود دهد و همچنين‏ساعت ورود را معين فرمايد. حضرت در پاسخ فرمود: تا بعد از ظهربه حضورش حركت كنيم.

پس همه در روزى بسيار گرم، در حالى كه‏مسرور، «غلام على بن مهزيار» همراه ما بود، به سوى امام حركت‏كرديم. وقتى به خانه امام نزديك شديم، بلال، غلام آن حضرت رامنتظر خويش يافتيم. او ما را، در حالى كه سخت تشنه بوديم به‏داخل خانه راهنمايى كرد. هنوز زمانى از نشستن ما نگذشته بودكه بعضى از پيشكاران حضرت با كوزه‏هاى آب بسيار سرد نزد ماآمدند. آنگاه امام على بن مهزيار را به حضور پذيرفت. او تابعد از نماز عصر در خدمت آن حضرت بود. سپس امام مرا طلبيد، من‏نيز بر او وارد شدم و سلام كردم. براى على بن مهزيار يك صندلى‏سمت چپ حضرت قرار داده بودند. من نيز در كنار آن دستگاه‏ايستادم. پس سنگى از آن دستگاه، به نشانه رسيدن سر ساعت‏افتاد. مسرور گفت: هشت. امام فرمود: هشت (يعنى) ثمانيه؟ عرض‏كرديم: آرى، اى سيد ما.

آنگاه تا شب نزد حضرت بوديم و سپس ازمحضرش بيرون آمديم. امام هادى(ع) به على بن مهزيار فرمود فردامسرور به حضورش برود. هنگامى كه مسرور نزد امام رفت، آن حضرت‏به زبان فارسى فرمود: بار خدا چون؟ مسرور مى‏گويد: گفتم نيك،اى سيد من. در اين بين، نصر عبور كرد. حضرت (به زبان فارسى)فرمود: در ببند، در ببند. پس در را بست... (16)

5- محمد بن‏احمد از امام صادق(ع) نقل كرده كه گروهى از مردم خراسان به‏حضور امام رسيدند. حضرت بى آن كه كسى چيزى بپرسد، فرمود: هرثروتى از غصب و دزدى به هم رسد، خداوند همه‏اش را در مهالك(جنگها و نبردها) از بين مى‏برد. عرض كردند: فدايت‏شويم، مااين سخن را متوجه نمى‏شويم. آن حضرت به زبان فارسى فرمود: ازباد آيد بدم شود. (17)

زبان عبرى:

از جمله كلمات غير عربى كه بر زبان معصومان (ع) از جمله امام‏صادق جارى شد، عبرى بود.

1- عامر بن على جامعى مى‏گويد: به امام صادق عرض كرديم: فدايت‏گردم، ما كشتار اهل كتاب را مى‏خوريم و نمى‏دانيم آيا هنگام سربريدن نام خدا را بر زبان جارى مى‏كنند يانه؟

حضرت فرمود: اگر شنيديد كه نام خدا را مى‏برندبخوريد. آيامى‏دانى كه هنگام سربريدن چه مى‏گويند؟ عرض كردم: نه سپس چيزى‏خواند شبيه آنچه كه اهل كتاب و يهودى مى‏خواند.سپس فرمود: به همين كه خواندم دستور داده شده‏اند. عرض كردم: فدايت‏شوم، اگر صلاح مى‏بينى، آن را بنويسيم. حضرت‏فرمود: بنويس نوح ايوا اديتوا يلهيز ما لحوا عالم اشرسوا اورضوا بنويوسعه موسق دغال اسطحوا (18)

زبان نبطى

على (ع) و امام صادق (ع) با مردم نبطيه با زبان خودشان سخن‏گفته‏اند. ابراهيم كرخى مى‏گويد: در محضر امام صادق (ع) بودم. روزى به من فرمود: اى ابراهيم، دركدام محله از كرخ منزل‏كرده‏اى؟ عرض كردم: در جايى كه به آن شادروان گفته مى‏شود. فرمود: آيا مى‏دانى محله قطفتا كجاست ؟ سپس فرمود: هنگامى كه اميرمومنان به سوى اهل نهروان رفت، درقطفتا منزل كرد. پس مردم به حضورش رفته،از سنگين بودن ماليات‏شكايت كردند و با زبان نبطى با حضرتش سخن گفتند. آنها بيان‏داشتند كه برخى از همسايگانشان زمينهاى بيشترى دارند; ولى‏ماليات كمتر مى‏پردازند.

حضرت به زبان نبطى به آنان فرمود: «رعرو وظامن عوديا.» امام‏صادق(ع) فرمود: معناى اين جمله اين است كه چه بسا زمينى كوچك،از نظر حاصل و در آمد از زمين بزرگ بهتر است. (19)

امام صادق(ع) به عمار ساباطى فرمود: اى عمار، ابومسلم فظلله فكساه‏فكسحه بساطورا.

به امام عرض كردم فدايت‏شوم، هيچ نبطى را نديدم كه فصيح‏تر ازشما سخن بگويد. حضرت فرمود: اى عمار، هرزبان نزد ماچنين‏است. (20)

روايت‏ها در اين مساله بسيار است كه به دلايلى از ذكرهمه آنها خود دارى شد. خوانندگان محترمى كه مايلند در اين‏مورد مطالعه و آگاهى بيشتر داشته باشند، مى‏توانند به اعلام‏الورى، مناقب شهراشوب، جلد47 بحارالانوار، ارشاد مفيد و ديگركتابهاى روايى مراجعه كنند.

1- اعلام الورى، ص‏356; ارشاد مفيد، ص 322

2- عيون المعجزات، ص‏99.

3- بصائرالدرجات، ص 338; بحار الانوار، ج‏47، ص 85.

4- بحار الانوار، ج‏47، ص‏119.

5- ظاهرااين غلام ترك زبان بوده است.

6- بحار الانوار، ج‏47، ص‏119. بصائر الدرجات، ص 338.

7- بصائرالدرجات، ص 338

8- همان، ص‏337

9- بصائرالدرجات، ص 341.

10- بحار الانوار، ج 50، ص 130.

11- بصائر الدرجات، ص‏333.

12- بحار الانوار، ج 50، ص 268; مناقب ابن شهراشوب، ج 4; ص 248;ارشاد مفيد، ص 322.

13- مكارم الاخلاق، ص‏397.

14- الخرايج و الجرايح، ج 2، ص 545.

15- بحار الانوار، ج‏47، ص‏119.

16- بصائرالدرجات، ص‏337، بحارالانوار، ج 50، ص 131

17- اعلام الورى، ص 270; ساب، ج‏3، ص‏346.

18- بصائر الدرجات، ص‏333; بحار الانوار، ج‏47; ص 81.

19- بحار الانوار، ج‏47، ص‏83.

20- بصائرالدرجات، ص‏333; بحار الانوار،47، ص 80.

/ 1