فُضَيل بن يَسار
ابوالحسن ربّانى سبزوارىمقدّمه
بعد از شهادت اميرمؤمنان على عليهالسلام و امام حسين عليهالسلام دوره سلطه جنايت پيشگانِ بنىاميّه در قلمرو جهان اسلام، آغاز شد.يكى از آثار خطرناك و خسارتبارِ حاكميّت اين سلسله منحوس، مبارزه بىوقفه آنان با تشيّع و چهرههاى شيعى و آرمانهاى انسانساز اين مكتب بود. آنها نگذاشتند حقايق و معارف دين، به وسيله مفسّران حقيقى، يعنى اهلبيت عليهمالسلام در ميان امت اسلامى بازتاب يابد.اين رويه ادامه داشت تا اينكه در آخر سده اوّل هجرى، امام محمّدباقر عليهالسلام توانست با بهرهگيرى از درايت و حكمت عميق، اوّلين حوزه دينى شيعه را در سرزمين حجاز و مدينه، بنيان نهد. محدّثان و فقيهان بزرگى در محضر اين امام همام پرورش يافتند كه هريك از آنان به عنوان استوانههاى مذهب شيعه، همواره مطرحاند.يكى از چهرههاى برجسته حديث و فقه، كه در مكتب امام محمدباقر عليهالسلام و سپس در محضر فرزند بزرگوارش امام صادق عليهالسلام تربيت يافت، فُضَيل بن يسار بصرى است.نگاهى كوتاه
فضيل بن يسار آن گونه كه زندگينامه نويسان بزرگ اسلامى، نگاشتهاند، در اواخر نيمه دوم سده اوّل هجرى، در شهر كوفه ديده به جهان گشود. او دوران خردسالى و نوجوانىاش را در اين شهر سپرى كرد. وى سپس به شهر بصره رفت و تا آخر عمر در اين شهر زندگى كرد. و به همين دليل به «بصرى» معروف شد.1چون فرزند ارشد او قاسم نام داشت، كنيه معروف فضيل، ابوالقاسم است. البته در برخى از نوشتهها، كنيه ابومسور نيز برايش گفته شده است.لقب مشهور فضيل «نَهْدى» است. مدرّس خيابانى در اثر ارزشمند خويش، لقب جمعى از محدّثان را آورده كه فضيل بن يسار نيز از جمله آنان است. خيابانى مىگويد: نسبت آنان منتهى مىشود به قبيله بنى نهد، كه در سرزمين يمن زندگى مىكردند و همه، فرزندان نهد بن ليث يمنى هستند.2نام پدر فضيل، يسار است؛ كه از تاريخ زندگى او اطلاع چندانى در دست نيست.در محضر حجّت خدا
اين محدّث بزرگوار از سرچشمه زُلال دانش امام باقر عليهالسلام سيراب شد و يكى از اصحاب پرآوازه آن بزرگوار گرديد. وى پس از شهادت امام باقر عليهالسلام در سال 114 ق. به محضر امام صادق عليهالسلام شتافت و از درياى علم اين پيشواى صادق بهرهها برد و در گروه شاگردان آن حضرت قرار گرفت و تا آخرين لحظه، پيوند عميق خويش را با حجّت خدا حفظ كرد.حضرت صادق عليهالسلام به سبب ولايتپذيرى فضيل، در منزلت او سخنانى فرموده است.3استادان
فضيل بن يسار بيشترين بهره را از محضر امام باقر و امام صادق عليهماالسلام برده است. در زندگينامه وى به دو استاد ديگر به نامهاى: زكريّا بن عبداللّه نقّاض و عبدالواحد مختار انصارى نيز اشاره شده است.4زكريّا بن عبداللّه اهل كوفه و از راويان امام پنجم و امام ششم است.5از رواياتى كه از زكريّا يادگار مانده، آشكار مىشود كه او از رهروان با اخلاص امامان عليهمالسلام بوده است. رواياتى از او نقل شده كه بيانگر ولايتمدارى اوست، مانند:حضرت باقر عليهالسلام فرمود: بعد از رحلت پيشواى اسلام، حضرت محمّد صلىاللهعليهوآلهوسلم ، رفتار و عملكرد گروه زيادى از مردم بسان رفتار بنىاسرائيل با موسى و هارون و پيروان آنان و گوساله سامرى و پيروان اوست.6 آن گونه كه مردم بعد از رفتن موسى به كوه طور از جانشين او، هارون رو برتافتند و به دنبال گوساله سامرى راه افتادند، اينان نيز از جانشين رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم كه اميرمؤمنان على عليهالسلام باشد، رخ برتافتند و از نا اهلان پيروى نمودند.7اما عبدالواحد مختار انصارى؛ نام او در گروه مشايخ حديث در «مشيخه صدوق» ذكر شده است.8شيخ طوسى او را در شمار ياران حضرت باقر و امام صادق عليهماالسلام آورده است.9 او اهل كوفه و استاد زراره و فضيل است و از پارهاى روايات آشكار مىشود كه وى محدّثى پرواپيشه بوده و حلال و حرام الهى را با تمام توان رعايت مىكرده است. بدين سبب است كه عالمان شيعه با ديد مثبت و شايسته به او نگريستهاند.10شاگردان
فضيل بن يسار اين راوى بزرگوار، از منظر دانشطلبى و كسب فيض، در اثر بهرهمندى از محضر امامان عليهمالسلام به چنان جايگاه رفيعى دست يازيد كه در حوزه علمى بصره به عنوان استاد نمونه، شناخته شد. دانش طلبان و حديثجويان از جاى جاى قلمرو اسلام، نزدش مىشتافتند و از خرمن دانش او خوشهها مىچيدند. شاگردان او بسيارند. بيشتر آنان از چهرههاى شاخص و برتر حديثى شيعه هستند، كه نام گروهى از آنان عبارتند از:ـ ابان بن عثمان؛ـ جميل بن درّاج؛ـ حسن بن محبوب؛ـ حمّاد بن عثمان؛ـ يونس بن عبدالرّحمن؛ـ على بن رئاب؛ـ حريز بن عبداللّه سجستانى؛ـ علاء بن رزين؛ـ عبداللّه بن سنان؛ـ جميل بن صالح.11پرواضح است كه اينان ـ كه جمعى از شاگردان مكتب روايتى اين محدّث بزرگوارند ـ بيشترشان از «اصحاب اجماع» هستند كه از ديرباز تا عصر ما، تمام دانشوران شيعى، به بزرگى، فضل، كمال و دانش آنان اتّفاق دارند.گرايش حديثى
اگر بخواهيم گرايش روايتى فضيل را بهدست آوريم، فقط از رهگذر ژرف انديشى و ملاحظه روايات اوست كه به عنوان ميراث گرانقدرى از ذخائر ناب دينى به ما رسيده است. بعد از پژوهش در بابهاى گوناگون كتابهاى حديثى، مىتوان گفت: گرايش روايتى فضيل بيشتر، فقيهانه است؛ گرچه در ميان اخبار او، در مسائل مربوط به حوزه توحيد، ولايت اهل بيت عصمت عليهمالسلام و اخلاق نيز رواياتى وجود دارد. اما بيشتر نگرش او، متمركز در انتقال احكام الهى و گسترش آنهاست. از همين روست كه يكى از القاب فضيل بن يسار، «فقيه شيعه» است.12فضائل
برشمردن فضيلتهاى يك محدّث، بُعد الگوسازى دارد و دانسته مىشود كه كمال يك انسان دينباور، در پرتو پويش صراط مستقيم ـ كه خطّ و مشى فكرى، عملى و اخلاقى امامان معصوم شيعه است ـ به تحقّق مىرسد. فضيل بن يسار از رهگذر ذوب شدن در ولايت، آراستگى اخلاقى و رفتارهاى منطبق بر ديانت، به چنان موقعيتى رسيد كه از زبان حجّت خدا، بالاترين ستايشها در حقّ او انجام يافت.محدّث بهشتى
كشّى از ابراهيم بن عبداللّه روايت مىكند: هر زمان كه امام صادق عليهالسلام فضيل بن يسار را مىديد، مىفرمود: «به انسانهاى فروتن و خاشع مژده بده! هركس دوست دارد مردى از اهل بهشت را ببيند، به اين مرد نگاه كند.»13ـ14 اُنس زمين با فضيلكشّى در جاى ديگر از فضيل بن عثمان نقل مىكند: حضرت امام صادق عليهالسلام فرمود:«زمين به فضيل بن يسار، آرامش و اُنس مىگيرد.» يا مىفرمود: «به به! مژده بده انسانهاى فروتن را! درود بر كسى كه زمين به او اُنس مىگيرد!»15ـ16محبوب امام صادق عليهالسلام
ابن ابىعمير، از گروهى از محدّثان شيعى روايت مىكند كه: هرگاه حضرت صادق عليهالسلام به فضيل مىنگريست، مىفرمود: «مژده بده انسانهاى خاشع را.» و بارها مىفرمود: «فضيل از اصحاب پدرم امام باقر عليهالسلام است و من دوست دارم انسان، ياران پدرش را دوست بدارد.»17ـ18از اهلبيت است
بعد از اينكه فضيل از دنيا رفت، ربعى بن عبداللّه، داستانى را از كسى كه بدن فضيل را پس از مرگ غسل مىداد، نقل مىكند كه اين داستان گوياى طهارت روح اوست.ربعى مىگويد: من آن داستان را به حضرت امام صادق عليهالسلام بازگو كردم، آنگاه اين حجّت پروردگار فرمود: «خداوند رحمت كند فضيل را! او مردى از ما اهلبيت است.»19ـ20اين سخن بلند امام، جايگاه معنوى فضيل را در رديف سلمان قرار مىدهد كه در شأن او فرمودند: «سلمان منّا اهل البيت.»21مرجعيّت حديث
شيخ طوسى از على بن سعيد بصرى نقل مىكند كه به حضرت امام صادق عليهالسلام عرض كردم: من در ميان تيره «بنى عدىّ» زندگى مىكنم. مؤذّن، امام جماعت و تمام مردمى كه در آن مسجد نماز مىخوانند، با شما اهل بيت دشمن و از مخالفان سرسخت شما و پيروان شما هستند. چه مىفرماييد در نماز خواندن با چنين امام جماعتى با اين ويژگى؟ حضرت در پاسخ فرمود: صَلِّ خَلْفَه؛ با او نماز بخوان و به همان نماز بسنده كن. سپس فرمود: اگر به بصره رفتى و فضيل بن يسار در اين باره، از تو پرسش كرد و او را خبردادى به آنچه من براى تو گفتم، آنگاه فتواى فضيل را بگير و فتواى مرا رها كن.على بن سعيد مىگويد: به بصره رفتم و آنچه را از امام شنيده بودم، براى فضيل گفتم. او گفت: مولاى من به آنچه فرموده، آگاهتر است؛ ولى من از حضرت صادق عليهالسلام و از پدرش حضرت باقر عليهالسلام شنيدم كه بارها مىفرمودند: به آن نمازى كه پشت سر ناصبى و دشمن اهلبيت عليهمالسلام خواندى، اعتنا نكن. سعى كن به گونهاى آهسته، قرائت را بخوانى.22باور ژرف به سخن معصوم
ابوغيلان مىگويد: نزد فضيل بن يسار رفتم و به او گفتم كه: محمد و ابراهيم، فرزندان عبداللّه بن حسن بر ضدّ حكومت ستمگر منصور، قيام كردهاند. فضيل به من گفت: قيام آنان به جايى نمىرسد و به هدفشان نمىرسند. ابوغيلان گفت: دوسه بار،اين سخن را به فضيل گفتم و او هم، همان جواب اوّل را مىداد. ابوغيلان كه گويا از اين پرسش و پاسخ خسته و ناراحت شده بود، گفت: خدا تو را رحمت كند! من بارها نزد تو آمدم و جريان قيام آنان را به تو گفتم. تو مىگويى: قيام آنان نتيجهبخش نخواهد بود. آيا اين پيش بينى از خود تو است؟ فضيل گفت: نه، به خدا قسم! من اين را از پيشوايم حضرت امام صادق عليهالسلام شنيدم كه مىفرمود: اگر آن دو، قيام كنند به شهادت خواهند رسيد.23ديدگاه فضيل شناسان
براى پىبردن به منزلت والاى اين دانشور فرزانه، ابعاد شخصيّت او را در آيينه زندگينامه نويسان بزرگ شيعه به نظاره مىنشينيم.رجال شناس سده چهارم هجرى، شيخ كشّى مىگويد:تمام عالمان و فقيهان شيعه بر عدالت و وثاقت فضيل اتّفاق دارند و روايات او را صحيح مىدانند و او را از فقيهترين اصحاب امام باقر و امام صادق عليهماالسلام به شمار آوردهاند.24فقيه و محدّث مشهور، شيخ مفيد، فضيل را در گروه فقيهان شيعه قرار داده؛ كسانى كه شيعيان براى فراگرفتن احكام دين به آنان رجوع مىكردند.25در همين راستا، دقيقترين زندگينامهنويس شيعه، نجّاشى، در فضل و بزرگى اين محدّث چنين مىنگارد:فضيل بن يسار يك عرب خالص، اهل بصره و چهره موجّه است و از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام روايت مىكند.26علامه حلّى چنين نگاشته است:محدّثى موجّه، برجسته و بسيار بزرگ است.ديگر ترجمه شناسان هم به سخنان اين بزرگان بسنده كردهاند. مؤلّف طبقات الفقهاء مىنويسد:«فضيل»، فقيه، محدّث و چهره نامور است كه بىشك از اركان و نخبگان و مردان بزرگ شيعه است.27خاندان
فضيل بن يسار داراى دو فرزند به نامهاى قاسم و علاء بوده كه آنان نيز مانند پدرشان از محدّثان برجسته هستند.نجّاشى در معرّفى قاسم مىگويد: او نهدى و اهل بصره و كنيهاش ابومحمد است. وى از راويان موجّه بود و از محضر امام ششم عليهالسلام كسب فيض نموده است. او صاحب كتابى در حديث است و ابن ابىعمير از او روايت مىكند.28قاسم بن فضيل نيز فرزندى به نام محمد داشت كه بنا به گفته نجّاشى و ديگران: خود، پدر، عمو و جدّش، همگى از دانشوران موجّه شيعه هستند. محمدبن قاسم هم يكى از ياران حضرت امام رضا عليهالسلام است.29علاء فرزند ديگر فضيل نيز بسان برادرش، از گروه راويان با وجاهت و مؤلّف كتابى در حديث اهلبيت عليهمالسلام است.30علاء بن فضيل نيز فرزندى به نام قاسم دارد كه شيخ طوسى و علامه مامقانى به نامش اشاره كردهاند. او مانند پدرش، از راويان شيعه و خوشنام است.31اثر فرهنگى
از فضيل بن يسار فقط يك كتاب به يادگار مانده است و جمع فراوانى از راويان بزرگ شيعه اين كتاب را روايت نمودهاند.32رواياتى كه از اين دانشور بزرگ، به جاى مانده بسيار است؛ به گونهاى كه نوشتهاند شماره آنها (حدّ اقل) به 254 روايت مىرسد. اين روايات به عنوان ميراثى گرانقدر، مورد بهرهمندى عالمان و مجتهدان شيعه در رهگذر زمان است.33وفات
فضيل پس از عمرى تلاش در راه نشر آموزههاى دينى، قبل از فرا رسيدن نيمه دوم سده دوم هجرى، جانش از اين جهان خاكى به سوى بهشت جاودانه و جوار رحمت حقّ كه پيشواى صادقش، برايش وعده داده بود پركشيد. او در زمان حيات امام صادق عليهالسلام از دنيا رفت و آن بزرگوار براى اين شاگرد با اخلاص خود، از خداوند طلب آمرزش نمود.34مكان وفات اين محدّث بزرگ شيعه مشخص نيست اما احتمال دارد كه در شهر بصره از دنيا رفته باشد.گزيدهاى از روايات
دشمن اهلبيت عليهمالسلام
فضيل مىگويد: حضرت صادق عليهالسلام به من فرمود: شير زن يهوديه، يا نصرانيه، بهتر است از شير زن ناصبى؛ دشمن اهلبيت عليهمالسلام .35ـ36 جايگاه صبر از منظر دينامام صادق عليهالسلام فرمود: صبر و شكيبايى نسبت به ايمان، به منزله سر براى بدن انسان است؛ اگر سر از بدن جدا شود، جسم و بدن هم از بين خواهد رفت. همين گونه اگر صبر و شكيبايى در انسان مؤمن، از ميان برود، ايمان او نابود خواهد شد.37ـ 38برادرى ميان مؤمنان
امام محمدباقر عليهالسلام فرمود: گروهى از مسلمانان در سفر راه را گم كردند. آنها بسيار تشنه شدند به طورى كه به سر حدّ مرگ رسيدند. آن عدّه كفن پوشيدند و آماده مرگ شدند، و از شدّت عطش ريشههاى درختان را مىجويدند. در اين هنگام، مرد سالخوردهاى كه لباس سفيد بر تن داشت، نزد آنان آمد و گفت: بلند شويد! اندوهگين نباشيد كه اين آب است. آنان بلند شدند و از آن آب نوشيدند و سيراب شدند. آنان كه در شگفتى فرورفته بودند، به او گفتند:تو كيستى؟ خدا تو را رحمت كند! مرد سالخورده پاسخ داد: من از گروه جنّيانى هستم كه با حضرت رسول اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم بيعت كردهاند. من از رسول خدا صلىاللهعليهوآلهوسلم شنيدم كه مىفرمود: «المؤمن أخُ المؤمن، عَينُهُ و دليله؛ مؤمن برادر مؤمن است، چشم و راهنماى اوست». شما نمىبايست در قلمرو زندگى ما، به هلاكت مىرسيديد.39حقوق متقابل مسلمانان
فضيل از امام ششم عليهالسلام روايت مىكند كه فرمود: مسلمان برادر مسلمان است. به او ستم روا نمىدارد، او را فريب نمىدهد، او را خوار و بىآبرو نمىگرداند، غيبت او را نمىكند، خيانت به او نمىورزد و او را از احسان و كمك خود محروم نمىنمايد.40ـ41سلامتى دين و بدن
امام محمدباقر عليهالسلام فرمود: سلامتى در دين و تندرستى بدن، از ثروت بهتر است. ثروت، زينت و زيبايى زندگى دنياست و يكى از حسنات است.42ـ43مبتلاترين
حضرت باقر عليهالسلام فرمود: «اشدّ النّاس بلاءً الانبياء ثمّ الاوصياء ثمّ الاماثل فالاماثل؛44 پربلاترين مردم جهان، اوّل پيامبران خدا، سپس جانشينان آنان و آنگاه خوبانى هستند كه از منظر ايمان و رفتار، به آنان نزديكترند.»هركه در اين بزم مقرّبتر است جام بلا بيشترش مىدهند.شناخت امام
فضيل مىگويد: از حضرت امام صادق عليهالسلام از آيه «يوم ندعوا كلّ اُناسٍ بامامهم»45 پرسيدم. حضرت فرمود: اى فضيل! امام و پيشواى خويش را بشناس. اگر او را شناختى، اين امر كه ـ ظهور حجّت خدا ـ جلو افتد يا به تأخير انجامد، به تو ضررى نخواهد رساند. كسى كه امامش را بشناسد، سپس قبل از اينكه صاحب الامر عليهالسلام قيام كند، از دنيا برود، بسان مجاهدى است كه در لشكرگاه امام عليهالسلام نشسته؛ بلكه مانند كسى است كه زير پرچم حجّت خداست.461. رجال شيخ طوسى، ص 132، ش 1، ص 271؛ رجال نجاشى، ص 309، جامعه مدرّسين؛ رجال ابن داود، ص 152؛ نقدالرجال، تفرشى، ص 269.2. ريحانةالادب، ج 6، ص 27.3. رجال طوسى، ص 132 و 271؛ مجمع الرجال، ج 5، ص 58؛ رجال نجاشى، ص 309.4.بهجةالآمال،ج6،ص57؛طبقاتالفقهاء،ج2،ص450.5. رجال طوسى، ص 123 و 199.6. سمعتُ اباجعفر(ع) يقول: انّ الناس كانوا بعد رسول اللّه بمنزلة هارون و موسى و من اتبعه و العجل و من اتبعه.7. تنقيح المقال، مامقانى، ج 1، ص 405، به نقل از روضه كافى.8. من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 29، بخش مشيخه.9. رجال طوسى، ص 128 و 238.10. تنقيح المقال، ج 2، ص 223.11 و 12. جامع الروات، ج 2، ص 11؛ معجم رجال الحديث، ج 13، ص 335.13. بشّرالمخبتين، مَن احبَّ اَن ينظُر رجلاً مِن اهل الجنّة فلينظُر الى هذا.14. رجال كشى، ج 2، ص 473.15. بخّ بخّ مرحباً بمَن تَأنِسُ به الارض.16. همان، ص 473.17. كان يقولُ انّ فضيلاً مِن اصحاب ابى و انّى لاُحِبُّ الرّجل اَن يُحبّ اصحاب ابيه.18. همان، ص 470.19. رحماللّه فضيلاً و هو منّا اهلالبيت.20. همان، ص 473 و ج 1، ص 54.21. تهذيب الاحكام، ج 3، ص 31.22. وسائل الشيعه، ج 5، ص 389، چاپ اسلاميه.23. رجال كشّى، ج 2، ص 474.24. همان، ص 517.25. معجم الرجال، ج 13، ص 335.26. رجال نجّاشى، ص 309.27. طبقات الفقهاء، ج 2، ص 450.28. رجال نجّاشى، ص 222.29. همان، ص 256؛من لايحضره الفقيه، ج 4، بخش مشيخه، ص 91.30. رجال نجاشى، ص 211؛ رجال شيخ، ص 245.31. تنقيح المقال، ج 2، ص 25.32. رجال نجّاشى، ص 219.33. معجم الرجال، ج 13، ص 336؛ طبقات الفقهاء، ج 2، ص 451.34. رجال نجاشى، ص 309.35. لبنُ اليهوديّة او النصرانيّة خيرٌ منِ رضاع الناصبيّة.36. همان.37. الصبر من الايمان بمنزلة الرأس من الجسد، فاذا ذهب الرأسُ ذهب البدن كذالك اذا ذهب الصبرُ ذهب الايمان.38. اصول كافى، ج 2، ص 89.39. همان، ص 167.40. المسلم اخ المسلم لايظلمه و لايغشّه و لا يخذله و لايغتابه و لايخونه و لايحرمه.41. همان.42. سلامة الدين و البدن خيرٌ مِنَ المال والمال زينة الحيوة الدنيا.43. همان، ص 216.44. همان، ص 253.45. اسرا / 71.46. اصول كافى، ج 1، ص 371.