ابوالصّبّاح كِنانى؛ آيينه حقيقت - ابوالصباح کنانی؛ آیینه حقیقت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ابوالصباح کنانی؛ آیینه حقیقت - نسخه متنی

ابوالحسن ربانی سبزواری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابوالصّبّاح كِنانى؛ آيينه حقيقت

ابوالحسن ربّانى سبزوارى

مقدّمه

از شيوه‏هاى مطلوب، در راستاى شكوفا ساختنِ فرهنگ دينى و عُمق بخشيدن به باورهاى مذهبى، بازشناسى چهره‏هاى شكوهمند تاريخ تشيّع است؛ آنانى كه در مكتب امامان بزرگوار، به جايگاه رفيع از عظمت‏ها و برترى‏ها، دست يازيدند.

در اين نوشتار، كوشش مى‏شود با سيماى يكى ديگر از شاگردان امامان عليهم‏السلام بيشتر آشنا شويم.

شناختى گذرا

در آغاز سده دوم هجرى قمرى در شهر محدّث‏پرور كوفه و در قبيله عبدقيس، در خانه نُعَيم كه خود يكى از رهپويان راه ولايت اهل‏بيت عليهم‏السلام بود، كودكى به نام ابراهيم چشم به جهان گشود.

ابراهيم بن نُعَيم در كتابهاى تراجم، و كتابهاى روايت، بيشتر با كنيه ابوالصّبّاح مشهور است. وى به علّت منسوب بودن به قبيله عبد قيس، «عبدى» هم خوانده مى‏شود. نيز چون محلّ زندگى خاندان او در شهر كوفه و در ميان طائفه كِنانه بود، «كِنانى» هم به او گفته مى‏شود، كه با گذشت زمان به «ابوالصّبّاح كِنانى» معروف شد.1

يكى ديگر از لقب‏هاى اين محدّث فرزانه، «ميزان» است كه در ادامه اين نوشتار با راز و رمز اين لقب ارزشمند و پر افتخار آگاه خواهيم شد.2

صحابى امامان عليهم‏السلام

ابوالصّبّاح كِنانى از چنان شايستگى برخوردار بود كه محضر سه تن از حجّت‏هاى خدا را درك نمود و با آنان پيوند عميق و ژرفى برقرار كرد. در اين راستا است كه اصحابِ ترجمه گفته‏اند كه ابوالصّبّاح كِنانى در گروه اصحابِ امام باقر، امام صادق و امام موسى بن جعفر عليهم‏السلام قرار داشت. البته كنانى، بيشترين بهره را از اقيانوس موّاج و بى‏كران دانش رئيس مذهب شيعه، حضرت امام صادق عليه‏السلام برده است.3

از منظر حجّت خدا

بهترين شيوه پى بردن به شخصيّت يك صحابى و ارزيابى ابعاد وجودى او، ستايش امام و حجّت خدا از اوست. در همين راستاست كه ما، در ترجمه‏ها مى‏خوانيم: حضرت صادق عليه‏السلام روزى به ابوالصّبّاح فرمود: «اى ابوالصّباح! تو همانند ترازو هستى.» ابوالصّبّاح به امام مى‏گويد:

جانم فدايت! بعضى از ترازوها، اندكى انحراف دارند و بيشتر به يك سو، متمايل‏اند از استقامت و اعتدال برخوردار نيستند، نكند من هم از دسته افرادى باشم كه شايد اندك كجى و انحراف در بينش و رفتارشان وجود دارد!

حضرت به وى فرمود: «خير، تو همانند ميزان و ترازويى هستى كه هيچ‏گونه كجى و انحراف در آن پيدا نمى‏شود.»4

از چشم‏انداز عالمان

ابوالصّباح، در آسمانِ دانش حديث، بسان ستاره پرفروغى است كه از منزلت و جايگاه رفيعى برخوردار است. جايگاه وى به گونه‏اى است كه تمام ترجمه‏نويسان از ديرباز تا روزگار اخير، او را ستوده و شخصيّتش را حُرمت نهاده‏اند.

نجاشى و شيخ طوسى در وجاهت او چنين نگاشته‏اند:

اين محدّث از منظر اعتدال در باورهاى دينى و سلوك و رفتار فردى و اجتماعى، به پايه‏اى رسيد كه به او «ميزان» گفته مى‏شد و او در كمال وجاهت و وثاقت است.5

دانشمند فرزانه شيعه، شيخ مفيد در رساله عدديّه، پيرامون شأن اين راوى مى‏نويسد:

او يكى از اصحاب دين‏شناس واز پيشوايان مذهب و مجتهدان روزگار بود كه مرجع مردم شيعه، در حلال و حرام و بيانِ احكام شرعى بود.6

فقيه برجسته شيعى، محقّق حلّى درباره كِنانى چنين مى‏نگارد:

او از بزرگان فضلاء و برجستگان فقيهان شيعه است.*7

استادان حديث

ابراهيم بن نُعَيم، عراقى و زادگاهش كوفه بود. وى براى فراگرفتن آموزه‏هاى مكتب اسلام، و به دست آوردنِ احكام دين، سر بر خاك آستان اهل‏بيت مى‏سايد و به شهر مدينه هجرت مى‏كند و از محضر سه تن از امامان عليهم‏السلام كسب فيض مى‏نمايد. او علاوه بر بهره‏مندى از معصومين عليهم‏السلام ، نزد شاگردان و پرورش‏يافتگان مكتب آنان نيز به علم‏آموزى همّت مى‏گمارد كه گروهى از آنان عبارت‏اند از:

1. جابر بن يزيد جُعْفى كوفى.

2. ابوبصير.

3. عبداللّه بن مغيره.

4. منصور بن حازم.

اين چهار تن، از برجسته‏ترين چهره‏هاى حديثى شيعه هستند.

5. صابر بن بسّام.

6. عبداللّه بن جَبَله.8

شاگردان

ابوالصّبّاح اين محدّث جليل، كه روزگارى از حيات فرهنگى خويش را به فراگيرى دانش حديث اختصاص داده، چنان به بالندگى رسيد كه دانش‏جويان بسيارى ـ كه شيفته معارف ناب اهل‏بيت عليهم‏السلام بودند ـ به محضرش شتافتند و از خرمن فضل و كمال او بهره‏ها بردند. در اينجا به نام بعضى از شاگردان او اشاره مى‏شود:

1. ابان بن عثمان.

2. حمّاد بن عثمان.

3. سيف بن عميره.

4. محمّد بن فضيل.

5. يحيى حلبى.

6. صفوان بن يحيى.

7. محمّد بن اسماعيل بن بزيع.

8. حسن بن على بن فضّال.

9. عثمان بن عيسى.

10. فُضالة بن ايّوب.

11. صندل.9

ويژگى‏ها

ابوالصّبّاح از ويژگى‏ها و خصلت‏هاى با ارزشى برخوردار بود كه به گونه گذرا بدان‏ها اشاره مى‏شود.

شجاعت و غيرت‏مندى

در شرح حال او نوشته‏اند: «كان ابوالصّبّاح رجلاً ضارياً اى شجاعاً؛ ابوالصّبّاح از شجاعتِ تحسين‏انگيزى برخوردار بود.» او در عين اين كه به عنوان دانشورِ ميدان حديث مطرح است، انسانى شجاع و غيور بود؛ به گونه‏اى كه از مخالفان و منحرفان هراسى به دل راه نمى‏داد.10

اهل مناظره

ياران امامان عليهم‏السلام همه اهل مناظره در مسائل كلامى نبودند و فقط جمعى از آنان قدرت و توان مناظره و گفت و گو با مخالفان را داشتند. اين دسته (اهل مناظره) با قدرت علمى و قدرت بيان، عقايد و باورهاى مكتب تشيّع را به گونه‏اى شفّاف و مستدلّ به رخ منحرفان مى‏كشيدند. هشام بن حكم، مؤمن طاق، قيس ماصر، حُمران بن اَعْيَن11 و ابوالصّبّاح كِنانى از همين دسته‏اند.

با امام باقر عليه‏السلام

ابوالصّبّاح مى‏گويد: روزى خواستم به محضر امام باقر عليه‏السلام برسم؛ به منزل آن بزرگوار رفتم و در را كوبيدم. آن‏گاه كنيز حضرت آمد و در را باز كرد. من تا او را ديدم ـ براى اين كه معرفت و شناخت من در رابطه با مقام حجّت خدا به مرحله عين‏اليقين برسد ـ يك لحظه دستم را بر موضعى از بدن آن كنيز نهادم و سپس به او گفتم: به آقايت بگو كه ابوالصّبّاح اجازه داخل شدن مى‏طلبد. به دنبال اين حركتِ امتحانى من، ناگهان فرياد حضرت از داخل خانه بلند شد، واژه‏اى كه نشان از ناراحتى و توبيخ امام داشت. امام فرمود:... داخل شو! به خدمت حضرت كه رسيدم، عرض كردم: من از انجام دادن اين حركت، قصد سويى نداشتم، بلكه مى‏خواستم بدانم آيا شما از پشتِ ديوارها و پرده‏ها به اعمال و رفتار ما، علم داريد و آنها را مشاهده مى‏كنيد؟ امام فرمود: «بله راست مى‏گويى، هدف تو همين بود كه مى‏گويى.» سپس فرمود: «اگر شما گمان كنيد كه اين ديوارها مانع ديدن ما باشد همان‏گونه كه مانع شماست، پس چه فرقى است بين حجّت خدا و شما.» حضرت در پايان سخنانش به من فرمود: «دقّت كن اين عمل را تكرار نكنى.»12

اثر خامه

ابراهيم بن نُعَيم در جهت نشر و گسترش اخبار و معارف آسمانى اهل‏بيت عليهم‏السلام بسيار كوشش نمود. روايات فراوانى از اين محدّث فرزانه در جاى جاى كتاب‏هاى روايتى، به يادگار مانده است كه جمعى از تراجم‏نگاران روايات او را 310 عدد گفته‏اند و اين، نشانى گوياست از جايگاه او در زمينه گسترش روايات شيعى.

البته كتاب چندانى از او براى نسل‏هاى بعدى به يادگار نمانده است. بعضى از دانشوران فقط به اين كه او داراى اصل و كتاب است، بسنده كرده‏اند.13

غروب ستاره

در تاريخ رحلت اين ستاره آسمان فرهنگ اسلام گفته‏اند: در حالى كه هفتاد و اندى سال از عمرش سپرى شده بود، در حدود سال‏هاى 170 يا 171ق. چشم از جهان فروبست و به جوار رحمت الهى شتافت.

اما از اين كه در كجا و كدامين سرزمين رخ در نقاب تيره خاك كشيد، اطلاعى در دست نيست.14

نمونه‏اى از روايات

حالا كه سيماى اين راوى بزرگ، را در آيينه كتاب‏هاى ترجمه، نظاره كرديم، بسيار جالب و پسنديده است كه بعضى از رواياتى را كه از او نقل شده، به عنوان پاسداشت منزلت و ياد او، در اينجا مرور كنيم.

نشانه شيعه جعفرى

حنان بن سدير مى‏گويد: در محضر امام صادق عليه‏السلام بوديم. در اين ميان ابوالصّبّاح به حضرت گفت: ما از مخالفان، به خاطر شما، بسيار زخم زبان و اهانت را تحمّل مى‏كنيم. امام گويا با شگفتى به ابوالصّبّاح رو كرد و فرمود: شما از مردمى كه با من ارتباط دارند، چه مى‏شنويد؟ گفت: هنگامى كه بين يكى از شيعيان و يكى از مخالفان بگو مگويى رخ مى‏دهد، آنها مى‏گويند: شما جعفرى‏هاى بدى هستيد. امام فرمود: به نام من شما را سرزنش مى‏كنند؟ ابوالصّبّاح گفت: بله! امام در پاسخ او فرمود:

«ما اقلَّ و اللّه من يَتَّبِعُ جعفراً منكم. انّما اصحابى من اشتدّ ورعه و عمل لخالقه و رجا ثوابَهَ فَهؤلاء اَصحابى15؛ به خدا قسم بسيار كم‏اند آنانى كه پيرو جعفر باشند! همانا شيعه من داراى اين نشانه‏ها هستند: بسيار با ورع و باتقوايند و فقط براى خدا، كار و عبادت انجام مى‏دهند. و فقط از خدا، اميد ثواب و پاداش دارند. آرى، اينان پيروان من هستند.»

برآوردن نياز مؤمن

حضرت صادق عليه‏السلام فرمود:

«برآوردن حاجت مؤمن، نزد خداوند دوست داشتنى‏تر است از بيست حجّ؛ آن هم حجّى كه در راه انجام اين عبادت صد هزار درهم و يا دينار، خرج كند.»16

ارزش دعا

امام محمّد باقر عليه‏السلام فرمود:

«خداوند تبارك و تعالى از بندگان مؤمنش، آنهايى را بيشتر دوست دارد كه بسيار دعا كننده باشند. بر شما باد كه بين طلوع فجر تا طلوع خورشيد دعا كنيد؛ چون آن وقت، زمانى است كه درهاى رحمت الهى باز است و روزى‏ها تقسيم مى‏گردد و خداوند نيازهاى بزرگ را برآورده مى‏كند.»17

اعتقاد به ولايت

ابان بن عثمان مى‏گويد: ابوالصّبّاح كنانى! خدا را گواه مى‏گيرم كه شنيدم امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمود:

«شهادت مى‏دهم كه على عليه‏السلام پيشوايى است كه خدا اطاعت او را واجب نموده است. شهادت مى‏دهم كه امام حسن عليه‏السلام امامى است كه خداوند اطاعت از او را بر بندگان واجب كرده است. و خدا را گواه مى‏گيرم كه امام حسين عليه‏السلام امامى است كه پروردگار، پيروى از او را واجب نموده است. خدا را شاهد مى‏گيرم كه حضرت على بن الحسين عليه‏السلام امامى است كه اطاعت او بر بندگان واجب است. و خدا را شاهد و گواه مى‏گيرم كه امام محمّد باقر عليه‏السلام ، رهبرى است كه اطاعت او را خدا بر بندگانش واجب فرموده است.»18

نيكى به پدر و مادر

مردى از امام جعفر صادق عليه‏السلام پرسيد: من پدر و مادرى دارم كه شيعه نيستند، بلكه از مخالفانند، آيا با آنان نيكى كنم؟ حضرت فرمود:

«با آنان نيكى و خوش‏رفتارى كن آن‏گونه كه با پدر و مادرى كه پيرو ولايت ما اهل‏بيت هستند خوش‏رفتارى مى‏شود.»19

منزلت امامان

اين محدّث والامقام از امام ششم عليه‏السلام روايت مى‏كند كه فرمود:

«ما (ائمّه اطهار) هستيم آن قومى كه خداوند پيروى از آنها را واجب نموده. براى ماست انفال و غنيمت‏هاى برجسته جنگى. ما هستيم كه در علم راسخيم. ما هستيم همان گروهى كه بر ما رشك مى‏ورزند كه خداوند فرموده: «ام يحسدون النّاس على ما آتاهم اللّه من فضله».»20 21

امامت حضرت صادق عليه‏السلام

ابوالصّبّاح كنانى مى‏گويد: حضرت امام محمّد باقر عليه‏السلام به امام صادق عليه‏السلام نگاه كرد و در حالى كه راه مى‏رفت، فرمود: او را مى‏بينى؟ او از كسانى است كه خداوند فرموده:

«و نريد أنْ نَمُنَّ على الذين استضعفوا فى الأرض و نجعلهم ائمّةً و نجعلهم الوارثين»22

و اين كلام امام، اشاره بود به اينكه بعد از من فرزندم حضرت صادق عليه‏السلام امام و رهبر شماست.

چگونگى نذر كردن

ابوالصّبّاح آورده است: از امام صادق عليه‏السلام درباره مردى كه گفته: بر من است نذر؛ پرسيدم كه آيا اين‏گونه نذر كردن درست است و بايد انجام شود؟ فرمود:

«نذر كردن صحيح نيست؛ مگر اينكه نذر كننده بگويد: براى خداست بر عهده من، نماز يا روزه يا قربانى يا حجّ رفتن.»23

باز هم دعا

ابوالصّبّاح مى‏گويد: امام ابوعبداللّه جعفر بن محمّد عليه‏السلام فرمود:

«خداوند دوست ندارد كه بندگانش با سماجت و اصرار، از ديگران چيزى بخواهند ولى اين را براى خويش دوست دارد. پروردگار تبارك و تعالى دوست دارد كه بندگانش از او سؤال كنند و آنچه را مى‏خواهند، از خداوند طلب كنند.»24

1. «بنى‏كِنانه» قبيله بزرگى از عرب است كه از منظر سلسله قبيله‏اى به جناب: كنانة بن خزيمة بن مدركة بن الياس بن مَضَر، يكى از اجداد پيامبر مى‏رسد.

2. رجال نجاشى، ص 19 و منابع گوناگون.

3. همان؛ رجال طوسى، ص 102؛ جامع الروات، ج 1، ص 36؛ تنقيح المقال، ج 1، ص 38.

4. رجال نجاشى، ص 19؛ رجال طوسى، ص 102.

5. رجال نجاشى، ص 19؛ رجال كشى، ج 2، ص 639، چاپ آل‏البيت.

6. الكنى و الالقاب، ج 1، ص 93.

7. تنقيح المقال، ج 1، ص 38.

8. همان؛ جامع الروات، ج 1، ص 36؛ تهذيب‏الاحكام، ج 7، ص 25.

9. جامع الروات، ج 1، ص 36؛ اصول كافى، ج 2، ص 193.

10. رجال كشى، ج 2، ص 639؛ قاموس الرجال، ج 1، ص 323؛ الكنى و الالقاب، ج 1، ص 93.

11. الاحتجاج، ج 2، ص 123، كتابفروشى قدس محمّدى.

12. كشف الغمّه، ج 1، ص 141، چاپ تبريز، بازار مسجد جامع، سال 1381.

13. رجال نجاشى، ص 19؛ رجال طوسى، ص 102 و 144؛ موسوعة الفقهاء، ج 2، ص 41؛ معجم الرجال، ج 1، ص 313.

14. موسوعة الفقهاء، ج 2، ص 41.

15. اصول كافى، ج 2، ص 77.

16. همان، ص 192.

17. همان، ص 478، حديث 9.

18. همان، ج 1، ص 186، شماره 2.

19. همان، ج 2، ص 162.

20. نساء / 54.

21. اصول كافى، ج 1، ص 186.

22. قصص / 5.

23. تهذيب الاحكام، ج 8، ص 416، باب النذور، حديث 3.

24. اصول كافى، ج 2، ص 475، شماره 4.


/ 1