فرهنگ عدالت و مباني بيداد - فرهنگ عدالت و مبانی بیداد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ عدالت و مبانی بیداد - نسخه متنی

محمود مهدی پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فرهنگ عدالت و مباني بيداد

رفتار وکردار انسان، بازتابي از افکار و انديشه‌هاي اوست، بيدادهاي عملي غالباً، مولود انحرافات فکري و فرهنگي است. با توجه به اين حقيقت، بايد ديد چه افکار و انديشه‌هايي موجب پيدايش اقدامات و رفتار بيدادگرانه در جهان امروز مي‌شود. نظام اسلامي - به ويژه دولت عدالت‌محور جناب آقاي احمدي‌نژاد- بايد مباني عقيدتي، رواني عدل و ظلم را بيشتر مورد بررسي قرار دهند. حاميان و تئوري‌پردازان «دولت عدالت‌گرا» لازم است براي پرسش‌هايي از نوع مسائل زير، پاسخ دقيق و درست جستجو کنند:

- قوانين ظالمانه، چگونه پديد مي‌آيد؟

- اجراي ظالمانة قوانين، ريشه در چه افکاري دارد؟

- دلايل تقسيم ظالمانة بودجة عمومي چيست؟

- سکوت در برابر ستم، ريشه در چه انديشه و اخلاقي دارد؟

- چه افکاري زمينه‌ساز تجاوز به جان و مال و آبرو و حقوق و آزادي انسان‌ها است؟

مباني بيداد بي شک، «جهان‌بيني» شرک؛

اعتقاد به بي‌نظمي و هرج و مرج در نظام آفرينش؛ بدبيني نسبت به اهداف آفرينندة جهان؛ تفکرات پوچ‌گرايي و بي هدفي خلقت؛ شکّاکيت و انديشه‌هاي الحادي و سوفيستي؛ انکار معاد و نظام کيفري الهي؛ انکار رسالت پيامبران و رهبري عترت:؛ انکار و ترديد در وجود حق و باطل، ريشة بسياري از ستم‌هاي جهاني است.

برداشت‌هاي غلط دربارة مبدأ آفرينش و پديدآورنده انسان و جهان، انکار خدا، انکار صفات جمال و جلال او، انکار و ترديد و تحقير پيامبران الهي، بزرگ‌ترين «ظلم فرهنگي» بر بشريت و ريشة بسياري از ستم‌هاي ديگر است.

در سورة لقمان و از زبان آن حکيم بزرگ خطاب به فرزندش چنين مي‌خوانيم:

يا بنيّ لاتشرک بالله، إنّ الشّرک لظلم عظيم(؛[1] «فرزندم! به خدا شرک نورز که شرک، ستمي بزرگ است.»

سهيم کردن ديگران در حقّ قانون‌گذاري و سپردن مديريت عالم و آدم به دست شيطان‌هاي بزرگ و کوچک، ريشة ستم‌هاي ديگر است. خدامحوري و توحيد، ريشة عدالت است و انکار و نفي خدا و ميدان دادن به ديگران (نظام‌هاي بين‌المللي، دولت‌ها، شرکت‌ها، معاهدات، کنوانسيون‌ها و مصوبات و مقررات بشري) در برابر قوانين مسلم الهي، ريشة مظالم فراوان سياسي، فرهنگي و اقتصادي محسوب مي‌شود و بشريت در جهان امروز از اين ساختار و قوانين برخاسته از شرک، رنج مي‌کشد.

اميرمؤمنانعليه السلام در خطبة 164 نهج‌البلاغه «توحيد» را زيربناي نظام حقوقي اسلام دانسته و فرموده است: و «شدّ بالاخلاص و التّوحيد حقوق المسلمين في معاقدها.»

در تفسير فرات از امام باقرعليه السلام چنين نقل شده که حضرت دربارة تفسير آية ) لئن اشرکت ليحبطنّ عملک( فرموده است: لئن اشرکت بولاية عليٍّ لنحبطنّ عملک؛ اگر ديگري را در سرپرستي و ولايت با علي شريک گرداني، اعمالت را حبط و تباه مي‌کنيم.»[2]

مباني شرک، اعمال صالح و شايسته و خوب انسان را هم تباه مي‌سازد و در نظام باطل، اقدامات خوب و مفيد هم هدر مي‌رود.

ريشة ظلم، غصب حقّ قانون‌گذاري خدا و حقّ حاکميت او در جهان است؛ در سورة مائده - سورة اعلام ولايت و حکومت عدل علويعليه السلام - چنين مي‌خوانيم:

و من لم يحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون(؛[3]

و من لم يحکم بما انزل الله فاولئک هم الظّالمون(؛[4]

و من لم يحکم بما انزل الله فاولئک الفاسقون(؛[5]

آنانکه طبق قوانين الهي حکومت نکنند، آنان کافر، ظالم و فاسق هستند.

پيروان همة اديان آسماني موظف بوده‌اند طبق احکام صادره از ناحية خداوند و بر اساس قسط و عدل، جامعه را اداره کنند و تن به داوري خدا و پيامبران بسپارند.

آنان که در موارد اختلاف در جهان اسلام، خواهان نظارت و دخالت و داوري طاغوت‌ها و ستمگران جهان هستند و نظر نهادهاي طاغوتي حاکم بر عالم را مي‌پذيرند و قوانين آنان را بر قوانين الهي و داوري ولايت فقيه، ترجيح مي‌دهند يا در عدالت الهي شک دارند، يا دانش بيکران خدا را انکار مي‌کنند. هر کسي از ولايت «فقيه عادل» بگريزد، گرفتار ولايت «سفيه ظالم» خواهد شد.

در سوره نساء آية59 آمده است:

يا ايّها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرّسول و اولي الأمر منکم فإن تنازعتم في شيءٍ فردّوه الي الله و الرّسول إن کنتم تؤمنون بالله و اليوم ا?خر ذالک خير و أحسن تأويلاً(؛ «هان اي کساني که ايمان آورده ايد! از خدا و پيامبر و از اولوالامر (اوصياي پيامبر) اطاعت کنيد و هرگاه در چيزي نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر ارجاع دهيد، اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد. اين کار براي شما، بهتر و سرانجامش نيکوتر است.»

در ادامه در آية 60 فرموده است:

«آيا نديدي کساني را که گمان مي‌کنند، به آنچه (از کتاب‌هاي آسماني) بر تو و پيش از تو فرود آمده، ايمان آورده‌اند، ولي مي‌خواهند براي داوري نزد طاغوت و حکّام ظالم بروند؟ با اينکه به‌ ايشان دستور داده شده به طاغوت کفر ورزند؛ ولي شيطان مي‌خواهد آنان را به گمراهي بسيار دور از حق، گرفتار سازد.»

تحقق«عدالت» بدون پذيرش قانون الهي و تسليم نسبت به حکّام منصوب از سوي خدا و پيامبر و نائبان اهل بيت:در عصرغيبت، رؤيايي بيش نيست. عدالت، هدية آسمان به زمين است و از شوره زار طبيعت، درخت عدالت نمي‌رويد. آنهايي که از سازمان ملل و شوراي امنيت و نهادهاي وابسته به کفر و شرک جهاني، انتظار داوري عادلانه و منصفانه دارند و استانداردها و موازين و معيارهاي آنان را در زندگي مسلمانان حاکم مي‌کنند و تن به قوانين و داوري و نظارت و دخالت آنان مي‌سپارند، بايد بدانند هرگز راه به سوي عدالت نخواهند برد و از نظام «شرک» انتظار عدالت داشتن، خيال خام است. چرا که آئين نامه‌ها، مقرّرات، معاهدات و کنوانسيون‌هاي نظام کفر و شرک جهاني، هيچ گاه بدون استفاده از قدرت، تن به عدالت نخواهند سپرد.

نظام سلطه، سال‌ها و بلکه قرن‌هاست که به جاي شعار عدالت، شعارهاي ديگري همچون: «صلح»، «بهزيستي»، «رفاه»، «جامعه مدني»، «آزادي»، «دمکراسي» و «توسعه» را مطرح مي‌کند و نظام رسانه‌اي آنان با تمام توان، فرهنگ «عدالت و قسط» را مورد هجوم قرار داده است.

زمينه‌هاي فرهنگي بيداد

بيدادگري در فضاي توحيد، دانش، عبادت و عدالت، امکان زندگي ندارد. لذا:

- ايجاد يأس و نوميدي نسبت به عدالت و رهبران عادل، و ظهور منجي عدالت گستر جهاني؛

- ايجاد ترس و وحشت از قوانين عادلانة اسلامي؛

- تحميل فقر و گرسنگي بر عدالت‌خواهان عالم؛

- تبليغ تسامح و تساهل نسبت به جنگ فقر و غنا و ظلم و عدل سياسي و اقتصادي.

- هزينه کردن ميلياردها دلار براي ايجاد غفلت و سرگرم کردن نسل جوان به بهانة ورزش و مسابقات جام جهاني؛

- ايجاد حساسيت هاي کاذب نسبت به شکست و پيروزي در بازي‌هاي داخلي، منطقه‌اي و جهاني؛

- تبليغ بي‌تفاوتي و بي‌طرفي نسبت به استقلال واقعي و آزادي راستين؛

- غيرت‌زدايي در زمينة عدالت و تبعيض حتي نسبت به مرگ و زندگي مسلمانان؛

- ترور شخصيت بزرگ‌ترين مناديان عدالت همچون «پيامبر بزرگوار اسلام» و قتل و کشتار و سلب حقوق اولية شيعيان اهل‌بيت: در هند، پاکستان، عراق، لبنان، کشمير، آذربايجان و بسياري از نقاط جهان؛

- مقابلة بنيادي با تدريس، تبليغ انديشه و حتي پوشيدن لباس مسلماني و هرگونه نشر فرهنگ اسلام و تشيع در جهان غرب و اعمال فشار و خفقان به دليل اسلام و مسلماني؛ همه و همه گام‌هايي است که بستر ستم را فراهم مي‌آورد و هر شهروند معمولي دنياي امروز آن را احساس مي‌کند و غرب و نظام حاکم بر آن با گستاخي کامل، به اين اقدامات معترف است. مظالم سياسي و اقتصادي غرب و غرب‌باوران از سوي امپراتوري بزرگ رسانه‌اي و شبکة‌ گستردة خبرگزاري ها و تلويزيون‌ها و راديوها و مطبوعات و فيلم و کتاب و دانشگاه و مدرسه و نظام آموزشي و اطلاع‌رساني، حمايت مي‌شود.

به عبارت ديگر:

- چهره‌سازي و الگو پردازي از چهره‌هاي کثيف فکري و اخلاقي؛

- اختصاص جوايز به برخي فريب خوردگان و مزدوران فرهنگي در داخل بلاد اسلامي؛

- تحريک قوميت‌ها و ايجاد جنگ‌هاي داخلي توسط مناديان صلح و آرامش جهاني؛

- نشر انديشه‌هاي انسان‌مداري در برابر توحيد و خدا محوري؛

- تبليغ تفکر شرک‌آميز پلوراليستي؛

- تبليغ آزادي در برابر عدالت و عبادت الهي؛

- ترويج تصوّف و عرفان سرخ‌پوستي و بودايي؛

- تبليغ و ترويج مصرف‌گرايي و رقابت در لوازم زندگي؛ اين امور، همه «گام‌هايي فرهنگي» است که فرهنگ بيدادگري را در جهان، پشتيباني و حمايت و توجيه مي‌کند و زمينه‌هاي توسعة ظلم و بيداد را فراهم مي‌سازد.

امروزه دين، فلسفه، عرفان، هنر، روان‌شناسي، جامعه‌شناسي، مديريت، حقوق و نهادهاي بين المللي، به کمک رسانه‌هاي غربي در خدمت ظلم و بيداد جهاني قرار گرفته و عملاً به غلامي سرمايه‌داري در آمده است.

بزرگ‌ترين ظلم

از ديدگاه قرآن و عترت: بزرگ‌ترين ظلم، «ظلم فرهنگي» است که: )الفتنة اشدّ من القتل([6] ؛ همان‌طور که بزرگ‌ترين خدمت، «خدمت فرهنگي» است و هدايت افراد و جوامع به‌ سوي توحيد و ولايت و عدالت، حيات بخشيدن به جامعة بشري است. احياي فرهنگي اشخاص و ملت‌ها، بزرگ‌ترين خدمت است و هجوم فرهنگي و قتل عام فرهنگي و شبيخون و غارت فرهنگي، بزرگ‌ترين ضربه و زيان بر پيکر موجوديّت و هويّت انسان‌هاست.

مرزبانان فرهنگ اسلامي بايد بهوش و آماده باشند؛ زيرا امروز در جهان بيدادگران فرهنگي و پايه‌گذاران مظالم فکري، فراوان‌اند. از اين رو:

1. صدا و سيمايي که در خدمت بيدادگران جهاني قرار گيرد؛

2. هنرمند و بازيگر و کارگرداني که ابزار سلطة ستم شود؛

3. استاد و معلم و واعظ و مدرسي که فکر کفر و شرک و نفاق را گسترش دهد؛

4. شاعر و نويسنده و کاريکاتوريست و تصويرگري که به تحقير احکام و قوانين خدايي برخيزد؛

5. فيلسوف و انديشمند و فعال سياسي و کارشناسي که به توجيه ظلم و بيداد ستمگران جهاني بنشيند؛

6. فقيهي که فتواي بدون علم صادر کند و يا بر اساس قياس و رأي وگمان، رساله بنويسد؛

7. و هرکس به نحوي «عقل و فطرت» را از جامعة بشري بگيرد و يا بين قرآن و عترت پيامبر6 فاصله ايجاد کند؛

همة اينها، آگاهانه يا ناآگاهانه، از عملة ظلم و نوکران کاخ بيداد جهاني و از سربازان يا افسران ارتش فرهنگي شيطان به شمار مي‌روند.

چهره‌هاي ناشناختة ظلم

بيداد و خشونت، هميشه محسوس و فيزيکي نيست؛ هميشه کشت و کشتار خونين نظامي نيست؛ تروريسم کور «زرقاوي» و «طالباني» نيست. ستمگري، انواع و ابعاد گوناگون دارد:

- يأس آفريني، ظلم فرهنگي است.

- تبليغ انديشة پوچ‌گرائي، ظلم فرهنگي است.

- تحريف معنوي قرآن، ظلم فرهنگي است.

- تحريف تاريخ و سيرة پيامبران، ظلم فرهنگي است.

- بي‌توجهي به سيره و سخن معصومان:، ظلم فرهنگي است.

- سکوت در برابر بدعت‌ها، ظلم فرهنگي است.

- سکوت در برابر تبليغات دروغين، ظلم فرهنگي است.

- احتکار علم و دانش، ظلم فرهنگي است.

- تبليغ ملي‌گرائي و تحريک قوميت‌ها، ظلم فرهنگي است.

- سهل انگاري نسبت به آموزش قرآن و سنّت، ظلم فرهنگي است.

- تمسخر و استهزاي قرآن و عترت، ظلم فرهنگي است.

- قطع پيوند مردم با قرآن و اهل‌بيت:، ظلم فرهنگي است.

- بستن راه معرفت و محبت و زيارت و اطاعت اهل بيت:، ظلم فرهنگي است.

- سرگرم کردن ميليون‌ها انسان به تماشاي مسابقات کاذب ورزشي، ظلم فرهنگي و مصداق لهو و لعب قرآني و تبليغ منکر با بودجة عمومي و در سطح جهاني است.

مرزبانان فرهنگ، کيانند و کجايند؟

حوزه‌ها؛ دانشگاه‌ها؛ مبلغان ديني؛ مساجد و منابر؛ نظام آموزش و پرورش و آموزش عالي بلاد اسلامي؛ صدا و سيما، مديران رسانه‌هاي دنياي اسلام و هنرمندان تبار شهيد آويني؛

و هرکس به ميزان آگاهي و توان خويش وظيفه دارد، در برابر «مظالم فرهنگي» و فلسفة ظلم و جور جهاني، به روشنگري بپردازد و از سلامت ايمان و اخلاق و انديشه و فرهنگ اسلامي، پاسداري کند.

نشر فرهنگ الهي و مقابله با فرهنگ شيطاني، وظيفه‌اي مقدس ولي سنگين و دشوار است که تمام مسلمانان و طرفداران مکتب انبيا و انديشمندان جهان نسبت به آن مسئول‌اند. و عالمان دين در صدر اين مسئوليت‌ها و دولت مکتبي در خطّ مقدم اين هجوم و دفاع مقدس، هستند.

دولت خدمتگزار و مکتبي بايد به جاي نمايش هجوم و دفاع مسابقات زنده و مردة ورزشي، به هجوم و دفاع فرهنگي و اقتصادي و نظامي بيانديشد. و بيش از اين، نيرو، عواطف و بودجة امت را براي سرگرمي و غفلت‌آفريني و سلطة فرهنگ بيگانه، زبان و تاريخ بيگانه هزينه نکند.(والسلام)


1. لقمان / 13.

2. تفسير فرات، ص 133.

3. مائده / 44.

4. مائده / 45.

5. مائده / 47.

6. بقره / 191.


/ 1