مرزهاي نوآوري - مرزهای نوآوری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مرزهای نوآوری - نسخه متنی

محمود مهدی پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مرزهاي نوآوري

نوآوري و شکوفايي نامي است که رهبر فرزانه انقلاب اسلامي براي سال جاري 1378ش برگزيدند. واژه نوآوري از ابعاد گوناگوني قابل بررسي است و در اين زمينه، نکاتي بايد مورد توجه قرار گيرد.

اول: نوآوري در نظام آفرينش کار خداست. او هم بديع السموات و الارض است،[1] هم فاطر آسمان و زمين،[2] )و کل يوم هو في‌شأن([3]، ولي نوآوري در زندگي انسان‌ها به دو بخش ارزشي و ضد ارزشي تقسيم مي‌شود و شناخت آن دو از يکديگر، از ضرورت‌هاي زندگي بر اساس عقل و وحي است. بايد ديد نوآوري در چه کارهايي مطلوب و مقبول است و در کجا زيان‌بخش و نامقبول.

جامعه بشري به دليل نيازها و انگيزه‌هاي دروني، هميشه به سوي نوآوري در حرکت است؛ مهم آن است که موانع و مرزهاي مطلوب و نامطلوب آن مشخص شود.

دوّم: نوآوري انواع و ابعاد گوناگون دارد، که به تعداد دانش‌ها، گرايش‌هاي علمي، نهادها، روش‌ها و فلسفه‌ها، قابل تفکيک و دسته‌بندي است و در اينجا فهرستي از ابعاد و انواع نوآوري تقديم مي‌شود. اين فهرست‌ آفاق انديشه و عمل را روشن‌تر مي‌کند و به برنامه‌ريزان و انديشمندان و پيشگامان «نوآوري و شکوفايي» و عمل ياري مي‌رساند.

1. نوآوري در انديشه.

2. نوآوري در اخلاق.

3. نوآوري در رفتار.

4. نوآوري در نگاه.

5. نوآوري در در پژوهش.

6. نوآوري در نگارش.

7. نوآوري در آموزش.

8. نوآوري در اطلاع رساني.

9. نوآوري در عادات فردي.

10. نوآوري در آداب اجتماعي.

11. نوآوري در توليد.

12. نوآوري در خدمات.

13. نوآوري در توزيع.

14. نوآوري در اهداف.

15. نوآوري در وظايف.

16. نوآوري در سياست‌ها.

17. نوآوري در برنامه‌ريزي.

18. نوآوري در قانون‌گذاري.

19. نوآوري در قوه‌قضائيه.

20. نوآوري در دستگاه‌هاي اجرايي و تک تک ادارات.

سوم: نوآوري از نگاه فقهي به احکام پنچ گانه قابل تقسيم است:

نوآوري‌هاي واجب.

نوآوري‌هاي مستحب.

نوآوري‌هاي حرام.

نوآوري‌هاي مکروه.

نوآوري‌هاي مباح و آزاد.

مهم آن است که نوآوري بر اساس موازين عقل و وحي سنجيده شود وقبل از هر گونه نوآوري و اتلاف انرژي و وقت و سرمايه عمومي و خصوصي، مشروعيت و مقبوليت آن مورد بررسي و ارزيابي قرار گيرد و نوآوري‌هاي واجب از حرام بازشناسي شود.

چهارم: براي نوآوري راستين هم گذشته را به خوبي بايد شناخت و هم آينده را به خوبي بايد ترسيم کرد. نوآوري حرکت از وضعيت موجود به سوي آرمان مطلوب است. نوآوري اگر حساب شده و سنجيده و آگاهانه نباشد، به جاي آنکه فرد و جامعه و نهاد‌ها را به سوي اهداف عالي و ارزشي پيش برد، به ارتجاع و عقبگرد و انحراف مي‌کشد و گاهي نوآوري‌ها ابداع نيست، بدعت است.

پنجم: نوآوري حقيقت ثابت، با چهارچوب مشخص استاندارد شده نيست و نسبت به اشخاص و دانش‌ها و صنايع و قوانين و پديده‌ها تفاوت داد. براي کسي که بر قله ايستاده، اگر به داخل دره سقوط کند، نوآوري تحقق نيافته است. امّا براي کسي که راه را نيافته، پيدا کردن مسير، خود يک اقدام برجسته و نوآوري است.

ششم: از ديدگاه علمي ـ فلسفي، اخلاقي، هر تحولي را نمي‌توان نوآوري ناميد. گاهي تحول گامي به سوي آرمان و اهداف محسوب مي‌شود. گاهي در جازدن و حرکت دوراني شناخته مي‌شود و گاهي عقبگرد و ارتجاع و پسرفت است. اگر اهداف و آرمان‌هاي روشن نباشد، يا مقصد و مقصود اشتباه به فرد و جامعه معرفي گردد، راهي براي شناخت نوآوري و پيشرفت و ارتجاع وجود ندارد. و گاه به خيال رسيدن به «دروازه تمدن بزرگ» درب‌هاي جهنم وابستگي و فساد و فقر و تبعيض را در برابر ملت مي‌گشايند و به جاي نوآوري تاريخ را دوهزار و پانصد سال به عقب مي‌کشند.

هفتم: تحول‌هاي بنيادي در زندگي انسان در پنج بخش ظهور و بروز دارد:

1. تحول عقيدتي.

تحول اخلاقي.

تحول سياسي.

تحول اجتماعي.

تحول رفتاري.

وابستگي اين تحولات به يکديگر و تأثير دو سويه آنها شايان توجه است. «ايمان» مهم‌ترين تحول عقيدتي و مايه نوسازي انديشه‌ها و جهان‌بيني و اهداف و آرمان‌هاي انسان است.

«تقوا» مهم‌ترين تحول اخلاقي و عامل قدرت اراده انسان در برابر امواج سهمگين سقوط اخلاق است.

«ولايت اولياي الهي» مهم‌ترين تحول سياسي و پذيرش نظام مديريت الهي بر انسان و جهان است.

«هجرت» گسستن از نظام کفر و شرک و پيوستن به امّت واحد اسلامي و مهم‌ترين تحول اجتماعي است.

«توبه» و استغفار مهم‌ترين تحول بنيادي در رفتار انسان و باعث و قرار گرفتن مجدد در مدار تکامل و سوار شدن در قطار فضيلت و اخلاق و عدالت است.

انسان اين پنج نوع تحول را با کمک عقل انساني و وحي الهي در زندگي ايجاد مي‌کند و «ايمان و تقوا و ولايت و هجرت و توبه» فوريت‌هاي زندگي انساني است و بدون اين مايه‌هاي حيات، انسان براي هميشه مي‌ميرد و از زندگي و طراوت و نشاط و شادابي مي‌ماند. نوآوري بدون اين ارزش‌هاي آسماني، مشکل انسان و جهان را حل نمي‌کند.

هشتم: تحولات در جهان را به دو بخش مهم مي‌توان تقسيم کرد:

1. تحولات الهي و طبيعي.

تحولات انساني و ارادي. تحولات الهي هميشه تکاملي است.

تحولات انساني گاهي تکامي و گاهي انحطاطي است.

تحولات الهي هميشه تحول احسن و برتر است.

تحولات انساني گاهي برترين تحول است و گاهي خوب است، گاهي تحول سقوط آفرين و انحراف از مسير است.

تحولات الهي هميشه سازنده و مثبت است. تحولات انساني گاهي سازنده و گاهي تخريب کننده است. تحولات الهي هميشه با اهداف عالي آفرينش هماهنگ است. تحولات انساني، گاهي هماهنگ و گاهي ناهمخوان است.

انسان با اصلاح انديشه و اخلاق و رفتار خويش، مي‌تواند در جهان اثرگذار باشد و عالم را به سود خويش به کار گيرد و با جنايت و جهل و گناه خويش مانع بهره‌گيري از جريان مداوم رحمت الهي شود.

نهم: نوآوري دو پايه دارد: 1. پايه ثابت 2. پايه متغير. هر کدام از اين دو پايه نباشد، تحولي مثبت و تکاملي و نوآوري ارزشي تحقق نمي‌يابد.

از بين رفتن پايه ثابت، سبب محو و مسخ و تغيير هويت و ماهيت اشيا و امور است و نداشتن پايه متغير، سبب رکود و جمود و تحجّر و فرسودگي و کهنگي و زوال و نابودي فرد، جامعه نهاد، مؤسسه و صنعت و ... مي‌شود.

نفي نوآوري و نفي ثبات در جهان چه در مرحله انديشه و چه در مرحله عمل هر دو خطاست. نفي ابعاد ثابت انسان و جهان، اشتباه در جهان‌بيني است و نفي‌ نوآوري، اشتباه در رفتار و عملکرد انسان را در پي‌دارد. انسان در مقطع زماني «حال» ايستاده است. «نفي گذشته و ثبات در جهان» زير پاي انسان را خالي مي‌کند و نفي تغيير و تحوّل «آينده» او را با خطر مواجه مي‌سازد. بريدن از گذشته، ريشه‌هاي درخت زندگي را مي‌خشکاند و بريدن از آينده، رشد و شکوفايي و شادابي را متوقف مي‌سازد. انسان موجودي سه بعدي است: گذشته، حال، آينده. در هر گونه برنامه‌ريزي براي او بايد به هر سه بعد توجه شود. نوآوري هر روزه در سياست‌ها و قوانين يک فاجعه است و نوآوري در مديريت‌ها با مراقبت بر سياست‌ها، قابل دفاع و منطقي است.

دهم: نوآوري در هدف و آرمان نهايي و قبله فرهنگي، امکان‌پذير نيست. اهداف و آرمان‌ها، قطب‌نماي حاکم بر زندگي انسان‌ها از آغاز تا انجام است. نوآوري در راه‌ها و روش‌ها، نوآوري در ابزار‌ها و وسايل، نوآوري در انتخاب همراهان و کاروانيان. نوآوري در زمان حرکت و جايگاه استراحت همراهان است.

نوآوري در برنامه‌هاي بين راهي، نوآوري در انتخاب مدير کاروان و رانندگان، نوآوري در توليد نقشه راهنما، نوآوري در ميزان سرعت و انتخاب سفر زميني و هوايي و دريايي است. اين امور، همه از ميدان‌هاي باز براي نوآوري است. هدف، حضور در کوي دوست و طواف خانه اوست. اما همراه با ديگر مسلمانان و مشارکت در همايش بزرگ امت اسلامي. قوانيني وجود دارد که حتماً بايد آن را رعايت کنند و در حج به «جدال و فسوق و رفث» نپردازند، ولي انتخاب راه و مسير و کاروان و همراهان با خود انسان است. نوآوري در مقصد و مقصود نيست، نوآوري در احکام و مناسک و قوانين نيست، نوآوري در راه‌ها و روش‌ها، نوآوري در ابزار‌ها و لباس‌ها و مرکب‌هاست، نوآوري در اقامتگاه‌ها و نوآوري در محمل‌ها و کجاوه‌ها و همپالکي‌ها و نوع پذيرايي در مسير و مقصد است. قوانين الهي، جهت‌گيري‌ الهي، و حدود و آداب حلال و حرام الهي تا روز قيامت تغيير ناپذير است. اسلام خاتم اديان است و پيامبر آخرين سفير الهي، عقايد اسلامي، اخلاق اسلامي، فقه اسلامي، جايگاه تغيير و تبديل و نوآوري نيست، نه چيزي مي‌توان به دين الهي افزود و نه قانوني از قوانين الهي را مي‌توان لغو کرد، امّا راه‌هاي شناخت اسلام را مي‌توان سريع‌تر پيمود، در رشته‌هاي گوناگون معارف مي‌توان نيرو‌هاي متخصص تربيت کرد، کارهاي‌ فردي را مي‌توان جمعي انجام داد، در روش‌هاي تحقيق و تبليغ و تدريس و اطلاع رساني مي‌توان نوآوري کرد، از دانش‌‌هاي جديد مي‌توان در تبيين عقايد اسلامي بهره‌گرفت . فروع و مسائل جديد را مي‌توان محور پژوهش و نگارش و تدريس قرار داد. براي خلأهاي پژوهشي و آموزشي و اطلاع‌رساني و تبليغي مي‌توان برنامه‌ريزي کرد.

بخش‌هاي زايد و تشريفاتي و غير ضروري را از تمام گرايش‌هاي علمي مي‌‌توان زدود.

در علوم انساني، در علوم حوزوي در منطق، فلسفه و فقه و اصول در گرايش‌هاي هنري و علوم طبيعي و تجربي، زوايدي وجود دارد که کارشناسان شايسته و دلسوز مي‌توانند به پيرايش آن اقدام کنند. نوآوري در روش تدريس، در روش اطلاع‌رساني، در مديريت محراب و منبر و تدوين متون، در گزينش و پذيرش و پرورش علمي و اخلاقي، فراوان جايگاه دارد. کمتر کسي همچون شهيد فرهنگ اسلامي استاد مرتضي مطهري(قدس سره) حد و مرز بين نوآوري‌هاي ارزشي و نوآوري‌هاي انحرافي، نوگرايي مطلوب و منفور را مشخص کرده است.

استاد شهيد در «ختم نبوت» چنين مي‌گويد:

«مشکل عصر ما اين است که بشر امروز کمتر توفيق مي‌يابد ميان اين دو (پديده‌هاي مولود علم و پديده‌هاي مولود شهوت، خودخواهي و جاه‌طلبي و پول‌پرستي) تفکيک کند. يا جمود مي‌ورزد و با کهنه پيمان مي‌بندد و با هر چه نو است، مبارزه مي‌کند و يا جهالت به خرج مي‌‌دهد و هر پديده نوظهوري را به نام مقتضيات زمان موجه مي‌شمارد».[4]

در مورد ديگر مي‌گويد:

«پديده‌هاي هر زمان نو دو قسم است: ممکن است ناشي از يک ترقي و پيشرفت باشد و ممکن است ناشي از يک انحراف باشد. در همه زمان‌ها اين دو امکان براي بشر وجود دارد و به عبارت ديگر هيچ چيز را به دليل نو بودن نمي‌شود، پذيرفت؛ کما اينکه هيچ چيزي را صرفاً به دليل قدمت نه مي‌شود پذيرفت و نه مي‌شود رد کرد. نه نو بودن دليل خوبي يا بدي است و نه قدمت دليل خوبي يا بدي است. مقياس خوبي و بدي نو بودن و قديمي بودن نيست».[5]

سخن مولا علي(ع) را حسن ختام کلام مي‌آوريم که فرمود:

«للحق دولة و للباطل جولة؛[6] حق دولت و دوام دارد و باطل جولان و نمايش.».

«الحق جديد و إن طالت عليه الايّام و الباطل مخذول و ان نصره اقوام؛[7] حق نو و تازه است، گر چه روزگاران بر آن بگذرد و باطل شکست خورده است، گر چه گروه‌هايي آن را ياري کنند».

والسلام.


[1] . بقره/117.

[2] . انعام/14.

[3] . الرحمن/29

[4] . ختم نبوت، ص74.

[5] . اسلام و مقتضيات زمان، ص113.

[6] . غررالحکم، ج1، ص580.

[7] . وسائل الشيعه (سي جلدي)، ج25، ص433.


/ 1