تربيت کودک از نگاه نبوي - تربیت کودک از نگاه نبوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تربیت کودک از نگاه نبوی - نسخه متنی

فاطمه محمدی نویسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تربيت کودک از نگاه نبوي

مقدمه

کودکان ارزشمند‌ترين و ظريف‌ترين هديه‌اي هستند که خداوند به امانت به ما سپرده و ما را بر سرنوشت آنها حاکم کرده است و ما نيز وظيفه داريم که اين بار مسئوليت را با مطلوب‌ترين روش‌ها به سر منزل مقصود برسانيم.

لازمه تربيت صحيح کودک، ياري گرفتن از قرآن و احاديث و رعايت موازين اسلامي است.

روش اسلام در تربيت کودک، محبت و پند و نصيحت توأم با مدارا و احتياط است که بايد در عين حال دلنشين و مؤثر باشد. بنابراين تنبيه و مجازات نخستين عامل تربيتي در اسلام نيست، بلکه ابزاري است که در صورت سودمند واقع نشدن رفق و محبت در ايجاد عادات خوب به کار مي‌آيد. در تربيت اسلامي زياده‌روي ديده نمي‌شود و فقط از اين راه مي‌توان افرادي معتدل را تربيت کرد؛ به طوري که تمام قواي او اشباع و تعديل شوند و جسم و روح و عقل، هماهنگ باشند.

به ياد داشته باشيم که مقوله تربيت، فارغ از جنبه روحي و نفساني آن، جنبه بدني و عقلي را نيز شامل مي‌شود و هر گاه اين سه به موازات يکديگر و به طور صحيح تربيت شوند، قطعاً انسان توانا و مستعدي را تقديم جامعه بشري خواهيم کرد.

خانواده، مدرسه و گروه‌هاي ديني عواملي هستند که صرف‌نظر از عوامل قهري همچون وارثت، بر روش و منش کودکان تأثير به سزايي دارند.

موضوع تعليم و تربيت و روش‌هاي مطلوب آن از زمان‌هاي بسيار دور مورد توجه بشر بوده و در تمام عصرها در زندگاني انسان اهميت والايي داشته است.

علاوه بر پيامبران الهي که رسالت و مسئوليت تعليم و تربيت جوامع بشري را عهده‌دار بوده‌اند، دانشمندان، فلاسفه و انديشمندان هر جامعه و ملتي نيز همگام با آنان در اين رهگذر مي‌کوشيده‌اند. دانشمندان اسلامي نيز از آغاز قرن اول اسلامي تا کنون، به مدد قرآن و حديث رهنمودها و تأليفات ارزشمندي از خود بر جاي گذاشته‌اند که همه از آموزه‌هاي اسلامي الهام گرفته‌اند.

در اين مقاله بر آنيم که پس از بررسي اجمالي مفهوم تربيت و انواع آن، تربيت کودک در ديدگاه و سيره پيامبر اعظم (ص) را بررسي کنيم.

معناي تربيت

تربيت به معناي پروردن، نشو و نما دادن و زياد کردن و از ماده «رَبَوَ» است که به معناي بالا رفتن، اوج گرفتن، افزودن و رشد کردن است. برخي گفته‌اند تربيت، از حد افراط و تفريط بيرون آوردن و به حد اعتدال سوق دادن است.

اما تربيت در اصطلاح، کوشش براي ايجاد دگرگوني مطلوب در فرد و به کمال رساندن تدريجي و مداوم او است. به عبارت ديگر، تربيت به فعليت رساندن استعدادها، به کمال رساندن فرد مستعد کمال و نيز مراقبت از او در مسير رشد و سير او به سوي کمال است.

اهميت تربيت

از تعريف بالا اهميت فراوان تربيت آشکار مي‌گردد؛ چون انسان، ترکيبي از استعدادها و قواي جسمي و روحي است. پيامبر گرامي اسلام در حديثي انسان‌ها را به معادن تشبيه کرده و فرموده است:

«الناس معادن کمعادن الذهب و الفضّه؛[1] مردم معدن‌هايي هستند همچون معادن طلا و نقره».

چنانچه اين استعدادها به شکوفايي و فعليت نرسد، زندگي انسان بيهوده و عبث خواهد بود و کسي که هدف مشخص و اعتقادات راسخي دارد، هرگز بدين وضع راضي نيست، بلکه همواره در مسير کمال گام مي‌نهد و هر لحظه خود را به هدف نزديک‌تر مي‌کند. پس انساني دور از تربيت، يعني انسان دور از حيات فرهنگي و اعتقادي، دور از کمال و پيشرفت، انسان بي‌هدف و بالأخره انساني دور از انسانيت.

عوامل مؤثر در تربيت

عوامل گوناگوني پيوسته در انسان و زندگاني او تأثير مي‌گذارند. مربي مي‌خواهد از اين عوامل در جهت مصلحت فرد بهره‌گيرد و يا احياناً از آثار سوء آن بکاهد. اين عوامل عبارت‌اند از :

الف) خانواده؛ ب) مدرسه؛

ج) گروهاي ديني و اخلاقي؛

د) عوامل پيش بيني نشده.

الف) خانواده

تأثير خانه و خانواده در فرد، نامحدود است و مي‌توان گفت پايه‌هاي تربيتي فرد در خانه نهاده شده است؛ چون فضاي خانه آرامش و نيازمندي‌هاي رواني او را تأمين مي‌کند و فرصتي را براي ارضاي تمايلات و غرايز او فراهم مي‌سازد و اين امور در چگونگي رشد کودک مؤثر است. خانه اساس سلامت اخلاقي کودک را بنيانگذاري مي‌کند؛ زيرا او ارزش‌هاي اخلاقي، علاقه به راستي و درستي و تنفر از دروغ و نادرستي، گرايش به تعاون و همکاري، علاقه به همنوع و بالأخره دوست داشتن فضايل و مبارزه با رذايل را از محيط خانه فرا مي‌گيرد.

ساختار عقلاني کودک، از طريق مسموعات (شنيدن الفاظ به کار رفته در ميان افراد خانواده، داستان‌ها و ...)، خواندني‌ها (مانند کتاب‌ها و مطبوعات و ...) و مشاهدات (مانند تلويزيون، حوادثي که در محيط خانواده رخ مي‌دهد و رفتارهايي که از بزرگ‌ترها مي‌بيند)، بنيان نهاده مي‌شود.

ب) مدرسه

از آنجا که تمام ملت‌ها مي‌کوشند کودکان خود را درست تربيت کنند و از آثار منفي محيط خانوادگي بکاهند، مدارس تأسيس شدند تا محيطي تربيتي که از يک سو مورد پذيرش اجتماع و از سوي ديگر مورد حمايت دولت‌هاست، فراهم شود.

ج) جمعيت ديني و اخلاقي

در عصرهاي گذشته و در عصر کنوني، گروه‌هايي ديني و اخلاقي مانند واعظان به تربيت افراد مي‌پرداخته‌اند و عده‌اي هم براي ياري رساندن به ملت‌ها، با برگزاري همايش‌ها، انتشار کتاب‌ها، ساخت ابزارهايي چون اسباب بازي‌ براي کودکان، تلاش کرده‌اند تا گام‌هايي را در اين مسير بردارند.

د) عوامل پيش بيني نشده

عوامل ديگري هم وجود دارند که پيش‌بيني نشده‌اند و ناخودآگاه در طرز رشد کودک بسيار تأثير گذارند؛ مانند وراثت، محيط شهر و روستا، دوستان و همبازي‌ها، و هر عامل ديگري که کودک ناخواسته از آن تأثير مي‌پذيرد و اخلاق و رفتار او را دگرگون مي‌سازد.

انواع تربيت

تربيت بر سه قسم است:

تربيت بدني، تربيت عقلي، تربيت روحي.

1. تربيت بدني

تربيت بدني، پروراندن جسم کودک است تا او بتواند به اعمال گوناگوني بپردازد و بدنش در برابر بيماري‌ها مقاوم گردد. شنا، تيراندازي و سوارکاري بخشي از روش‌هاي تربيت بدني در اسلام است که رواياتي از رسول اکرم (ص) نيز در اين باره نقل شده است. هدف از اين گونه تربيت، تقويت جسم و تمرين آن بر تحمل ناهمواري‌هاست. پس بهره‌برداري و تمتع از زندگي، يکي از هدف‌هاي تربيت بدني در اسلام است؛ زيرا بدن ناتوان نمي‌تواند بهره خويش را از زندگاني به دست آورد. پيامبر اسلام مي‌فرمايد:

«إنّ لبدنک عليک حقّاً؛ براي بدن تو، بر تو، حقي است که بايد آن را ادا کني».

بر اساس اين حديث بايد وسايل تغذيه و آسايش و بهداشت بدن را فراهم ساخت. اسلام ما را به بهره‌برداري از مزاياي دنيا براي بدن دعوت مي‌کند، اما در صدد تنظيم و تعديل نياز‌هاي آن است؛ زيرا اگر انسان بخواهد به گونه‌اي افسار گسيخته در صدد تأمين نيازهاي جسم خود باشد، در هيچ حدي متوقف نمي‌شود.

2. تربيت عقلي

اسلام ديني فطري است و تمام قوا و نيروهاي انساني را محترم مي‌شمرد و از راه صحيح و به دور از افراط و تفريط، آنها را پرورش مي‌دهد. به همين جهت، عقل را نيرويي با ارزش معرفي و آن را در راه خير و نيکي تربيت مي‌کند. اسلام عقل بشر را به بهره‌برداري از نيروهاي مادي و به کارگيري آنها براي زندگاني متوجه مي‌سازد. قرآن کريم مي‌فرمايد:

)فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِن رِزْقِهِ[2](؛ «در اطراف زمين بگرديد و از روزي خدا بخوريد».

)وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الأرْضِ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ [3](؛ «ما به شما در زمين، قدرت و توانايي داديم و در آن، وسايل زندگي شما را فراهم ساختيم».

اما از سوي ديگر، اسلام روح بشر را به ارتباط با خدا و ترس از او متوجه مي‌گرداند. به همين جهت، انسان با استفاده از نيروي عقل شيفته و فريفته آن نمي‌شود و اين تصور در او به وجود نمي‌آيد که عقل عصاره زندگي و تنها گوهر حيات است. از اين رو، مسلمان در سايه تعاليم اسلام زندگي مي‌کند، از اين نيرو ـ در حالي که زمام آن در دست وحي است ـ بهره‌مند مي‌شود.

اسلام واقعيت زندگي زميني بشر را فراموش نکرده است و تاريخ گواه است که مسلمانان تا چه پايه در امور مادي ترقي کردند. ولي پيشرفت مادي، آنها را فريب نداد و هرگز آنها را از انسانيت خارج نکرد و اين نکته يگانه امتيازي است که ميان روش تربيتي اسلام و ديگر روش‌ها وجود دارد.

در اسلام پيوند ميان انسان و خدا، بر اساس محبت و مودت و اميد است؛ علاقه‌اي ناگسستني که عقل و روح را به هم مربوط مي‌سازد. به همين جهت، عقل در تعاليم اسلامي دستخوش انحراف و گمراهي نمي‌گردد و هرگز از طريق خير منحرف نمي‌شود و از معلومات و اکتشافات در راه شر بهره‌برداري نمي‌کند.

ميان روح و ماده پيوندي وجود دارد که در نتيجه آن انسان اسير ماده نمي‌شود و ظواهر دنيوي هرگز نمي‌توانند او را مغلوب کنند؛ بلکه انسان در سايه چنين تربيتي در همه حال به ياد خداست و همواره از او استمداد مي‌جويد. از اين رو، در تعاليم اسلامي انسان عنصري فعال و مؤثر در ماده است، نه آنکه او تحت تأثير آن قرار گيرد.

3. تربيت روحي

اسلام عنايت خاصي به پرورش روح دارد؛ چون مرکز و کانون شخصيت انسان را تشکيل مي‌دهد و بدون ترديد اين نيروي مجهول، بزرگ‌ترين نيرو در وجود و هستي است؛ چون نيروي جسمي بشر به امور مادي و محسوسات و نيروي عقل به معقولات و زمان، مکان و آغاز و انجام، و بالأخره به فنا و نابودي محدود است، ولي نيروي روح نامحدود است و دستخوش دگرگوني‌هاي زمان و مکان نمي‌شود و بي‌آغاز و انجام و فناناپذير است.

روش اسلام در پرورش روح اين است که پيوستگي خلل ناپذيري را ميان آن و خدا در تفکر و شعور و عمل انساني در هر لحظه و هر جا ايجاد کند و بدين منظور، از راه‌هاي مختلف بهره‌ مي‌گيرد.

اولاً، قلب انساني را در برابر قدرت خداوند حساس و بيدار مي‌کند. وقتي قلب انسان در برابر خدا حساس گشت، روح او در جامعه به راه مستقيم هدايت مي‌شود و افراد جامعه دور از هر گونه جرم و پليدي‌ها زندگاني مي‌کنند. اين گونه تربيت، نتايج فراواني براي افراد جامعه دارد؛ از جمله اينکه عادت به محبت و علاقه را در بشر به وجود مي‌آورد؛ چون نفس انسان نيز مانند جسم بر اثر تراکم سموم در آن، مسموم مي‌شود و هيچ عاملي مانند محبت نمي‌تواند اين سموم را برطرف سازد.

روح در آيين اسلامي به گونه‌اي تربيت مي‌شود که به هر چيزي محبت بورزد، به ويژه محبت ميان افراد بشري که بخشي از منظور نهايي تربيت اسلامي است.

انواع تربيت در سيره پيامبر اکرم(ص)

پيامبر گرامي اسلام، شخصيت ممتاز و يگانه و استثنايي است که عالم انسانيت به خود ديده است. او حتي پيش از بعثت، انساني امين، صادق، صاحب درايت و به دور از خرافات بود. نهضتي را که آن حضرت بلافاصله پس از رسالت آغاز کرد، آن چنان اصيل و استوار بود که به سرعت به حکومت قدرتمندي تبديل شد و در برابر حکومت روم و ايران آن روز قرار گرفت. بديهي است 23 سال دوران بعثت در محاسبه با زمان پديد آمدن ساير تحولات تاريخي، چندان طولاني نيست. با اين حال، آن نهضت چنان ريشه‌دار بود که تا به امروز بر جاي مانده است و حدود يک چهارم مردم روي زمين پيرو مکتب او هستند.

تربيت را مي‌توان به دو نوع تقسيم کرد:

1. تربيت تکويني

تربيت تکويني يعني افاضه وجود به تمام ماهيات ممکن و آنها را از طريق اسباب و مقدماتي که به آنها احتياج دارند، از مرتبه قابليت به مقام فاعليت رساندن که اين نوع تربيت مربوط به تمام موجودات از جمله انسان است.

خداوند متعال در انسان وسايل رشد مادي و معنوي را قرار داد و همه را با فطرت الهي خلق کرد و اين معلم يا والدين يا خود انسان است که اين فطرت را آلوده مي‌کند.

2. تربيت تشريعي

عبارت است از تکميل نفوس انساني از طريق معارف حق و صفات پسنديده و اعمال شايسته که موجب سعادت اخروي و دنيوي است. همه مردم مي‌توانند بنده شايسته خدا باشند، ولي بايد بدين منظور تربيت شوند. خداوند معارف حق را با وحي به پيامبر اکرم (ص) القا کرد و براي تربيت و تکميل نفوس او را به ابلاغ اين حقايق مأمور ساخت. تربيت تشريعي به وسيله کتاب خدا و پيامبر و ائمه اطهار انجام مي‌گيرد.

پيامبران براي تربيت انسان مبعوث شده‌اند و امامان نيز همين راه را ادامه مي‌دهند. پيامبران و امامان مي‌گويند با نفس خود به مبارزه برخيزيد و به عبارت ديگر خود را تربيت کنيد. انسان وقتي تکامل مي‌يابد که نفس خود را تربيت و به رهنمودهاي پيامبر و امامان عمل کند.

لزوم تربيت کودک در خردسالي

کودک در خردسالي تربيت پذيري بيشتري دارد؛ زيرا در اين سن، او به راحتي و آساني فرمانبرداي مي‌کند و سريع‌تر تحت تأثير قرار مي‌گيرد و هنوز در او عاداتي که مانع اطاعت او باشد، به وجود نيامده است و نيز اراده‌اي قوي ندارد تا او را از اطاعت باز دارد. بنابراين اگر کودک خردسال به امري عادت کند، چه خوب چه بد، اين عادت به آساني تغيير نمي‌يابد. اگر او به روش‌هاي نيکو و رفتارهاي خوب، انس و عادت پيدا کند، اين عادت در او مستمر و بلکه رو به شدت و افزايش خواهد بود و اگر در اين دوره او را به حال خود رها کنند و يا او را به بي‌بند و باري در اموري که طبيعت و سرشت او اقتضاي آن را ندارد، عادت دهند و سپس شروع به تربيت و تهذيب او کنند، پس از اينکه اين عادات در او راسخ گشت، تغيير آنها در او براي مربي دشوار خواهد بود. خداوند متعال در قرآن کريم مي‌فرمايد:

)وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ([4]؛ «هر گاه برگردانده مي‌شدند به آنچه از آن نهي شدند، دوباره به آن دچار مي‌گشتند».

از اين آيه چنين استفاده مي‌شود که بايد از راه تعليم و تلقين، افراد را به فضيلت عادت دهيم. بزرگ‌ترين اشتباه آن است که برخي مي‌گويند بايد کودکان را به حال خود واگذاشت تا آنها آزادانه و بي‌هيچ قيد و بندي پرورش يابند.

کسي که در دوران کودکي آزادانه از تمايلات خود پيروي مي‌کرده، در دوران رشد و بزرگسالي نمي‌تواند تمايلات خود را تعديل و تنظيم کند؛ زيرا عاداتي که در دوران کودکي داشته، به صورت ملکه راسخ و پايدار در آمده است. به همين دليل است که آنچه انسان در دوران خردسالي فرا مي‌گيرد، همچون نقشي مي‌ماند که در سنگ ايجاد شده و به آساني محو نمي‌شود.

اسلام براي ساختن شخصيت انساني، به مربيان امر کرده تا به کودکان محبت بورزند؛ چنان که پيامبر گرامي اسلام (ص) مي‌فرمايد: «به کودکان محبت بورزيد و به آنها ترحم کنيد. وقتي به آنان وعده داديد، وفا کنيد؛ زيرا آنها جز اينکه شما را روزي دهنده خود مي‌بينند، تصور ديگري ندارند».

پيامبر اعظم (ص) در اين حديث حقوق کودکان را در محبت و ترحم به آنها خلاصه فرموده است. ترحم به هر فردي، متضمن اجراي تمام حقوق و مزايا درباره او است. اسلام براي آنکه توجه مردم را به کودک جلب کند، سختي و مجاهدت مربيان در راه تربيت و رفاه و آسايش و تأمين حوايج کودکانشان را عباد و جهاد در راه خدا مي‌داند. از امام رضا (ع) روايت شده که مردي به حضور پيامبر اسلام (ص) رسيد و عرض کرد: حق اين فرزند بر من چيست؟ فرمود: اسم و ادب او را نيکو گرداني و او را در جاي شايسته خويش قرار دهي.[5]

تلطيف رفتار کودک و تنظيم آن

آزادي دادن به کودک خردسال و تأييد آمريت کودکانه او و اعطاي مجال انتقاد به وي معنايش اين نيست که او را به اصطلاح لوس و خودکامه بار بياوريم، بلکه موظفيم بلافاصله پس از هفت سالگي، او را تحت مراقبت قرار دهيم تا رفتار آزادانه و خودسرانه او در مجراي صحيح و معقول و سنجيده‌اي قرار گيرد و تحرک‌هاي او سازمان يابد.

فقط در زماني که مربي از روش محبت و دوستي اثري مشاهده نکند، ناگزير شدت عمل نشان مي‌دهد، ولي اين شدت عمل از نظر اسلام چنان است که به سلامتي کودک صدمه‌اي نمي‌زند.

پيامبر اسلام در تربيت فرزندان خود، هرگز به تنبيه بدني متوسل نشد و از هيچ عاملي جز لطف و محبت و مهر و عاطفه بهره نگرفت.

همبستگي ايمان و امانت‌داري

پيامبر اکرم (ص) فرمود:

«لا إيمان لمن لا أمانة له؛ آن که امانت‌دار نيست، ايمان ندارد».

مربيان و معلمان بايد بدانند که اوليا، فرزندان خود را به امانت به آنان سپرده‌اند و هدف آنان نگه داشتن جسم فرزندانشان نيست، بلکه مقصود تربيت و پرورش همه جانبه آنان است. تربيت صحيح ايجاب مي‌کند که کودکان را آن چنان که هستند، پرورش دهند، نه آن گونه که خود تمايل دارند. برخي از پدران و مادران در اين راه دچار اشتباه مي‌شوند و با دست‌کاري در زمينه‌هاي فطري کودکان، آن را تغيير مي‌دهند که اين خيانت، بزرگ و نابخشودني است.

فراموش نکنيم که رسول خدا (ص) فرمود: هر کودکي با زمينه‌اي فطري و خداداد متولد مي‌شود و اين پدران و مادران و مربيان هستند که آنان را در مسير‌هاي خاص ديني و تربيتي قرار مي‌هند:

«کل مولود يولد علي الفطرة إلاّ أنّ أبواه يُهوّدانه أو يُمجّسانه[6]؛ هر کودکي با فطرت سالم آفريده مي‌شود و اين پدران و مادران هستند که آنان را يهودي يا نصراني يا مجوسي مي‌گردانند».

آري، پدر و مادر نقش مهمي در خوشبختي‌ها و بدبختي‌هاي فرزندانشان دارند. آنان هستند که فرزند خود را در مسير سعادت يا بدبختي قرار مي‌دهند. اين تأثيرگذاري به اندازه‌اي است که از پيامبر اکرم (ص) روايت شده: «السعيد من سعد في بطن أمّه و الشقّي في بطن أمّه؛[7] دل مادر زمينه‌ساز سعادت يا شقاوت بچه است».

بنابراين امانت بودن فرزندان به اين معنا نيست که فقط به بهداشت و تغذيه جسماني آنان بپردازيم. به علاوه، بايد بدانيم که کودکان معصوم ما با زمينه‌اي فطري و سالم به دست ما سپرده شده‌اند و ما بايد در اين فطرت خيانت نکنيم.


[1]. فروع کافي، ج8، ص177،ح197.

[2]. ملک/15.

[3]. اعراف/10.

[4]. انعام/28.

[5]. محجة البيضاء، ج2، ص237.

[6]. بحار الانوار، ج2، ص88.

[7]. تفسير روح البيان، ج1، ص104؛ کنزالعمال، خبر490.

/ 1