امام حسين (ع) در روايات اهل سنت
در اين مقاله به بخشي از اخباري توجه کردهايم که برادران اهل سنت در جاي جاي کتابهاي معتبر در فضايل و احوالات امام حسين(ع) آنها را نقل کردهاند و سعي و تلاش ما بر اين است که فقط بر منابع اصلي و دست اول کتابهاي حديثي اهل سنّت اعتماد کنيم.سرور بهشتي
عبدالله بن مسعود از پيامبر(ص) نقل ميکند: «ابنايَ الحَسَنُ و الحُسَينُ سيّدا شباب اهل الجنّه؛[1] دو پسرم حسن و حسين سرور جوانان اهل بهشتاند».نام گزيني
سلمان فارسي از نبي اکرم(ص) نقل کرده است: «سَمّي هارونُ اِبْنَيه شُبَّراً و شُبَيْراً و سَمَّيتُ اِبنّي الحسنَ و الحسينَ بما سَمّي به هارونُ ابنيه؛[2] هارون برادر موسي(ع)، نام شبّر و شبير را براي پسران خويش برگزيد. من هم فرزندانم حسن و حسين را به همان نامها ناميدم». (نام فرزندان هارون عبري است و در زبان عربي حسن و حسين ترجمه ميشود).گل خوشبوي پيامبر(ص)
عبدالله بن عمر از رسول خدا نقل ميکند: «الحَسَنُ و الحسين ريحانتايَ مِنَ الدنيا؛[3] حسن و حسين دو گل من از اين دنيا هستند».پيوند ناگسستني پيامبر(ص) و امام حسين(ع)
يعلي بن مُرّه به نقل از رسول خاتم(ص) ميگويد: «حسين منّي و أنا مِنْ حسين، أحَبَّ اللهُ من أحَبَّ حسيناً؛[4] من از حسين هستم و حسين از من است. خداوند دوست دارد هر آن کس را که حسين را دوست داشته باشد».کشش روحي پيامبر(ص) به امام حسين(ع)
پيامبر(ص) فرمود: مَنْ اَحَبَّ هذا فقد اَحَبَّني؛[5] هر کس حسين را دوست داشته باشد، مرا دوست خواهد داشت.ابوهريره ميگويد: «کان رسولُ الله يُحبّه حُباً شديداً؛[6] رسول خدا(ص)، امام حسين را بسيار دوست ميداشت».انسان بهشتي
جابر بن عبدالله انصاري گفته است: «مَنْ سَرَّهُ ان يَنْظُر إلي رجلٍ من أهل الجنّه فلينظر إلي الحسين بن علي(ع) فانّي سمعتُ رسول الله يقولُهُ؛[7] هر کس دوست دارد مردي از اهل بهشت را بنگرد، به حسين بن علي نگاه کند. من اين سخن را از رسول خدا شنيدم».از اصحاب کسا
عايشه ميگويد: در صبحگاهي پيامبر اکرم از خانه بيرون رفت؛ در حالي که يک عبايي از موي سياه بافته شده به تن داشتند. در اين هنگام امام حسن(ع) آمد. پيامبر او را داخل عبا قرار داد و سپس امام حسين(ع) آمد و او را نيز با برادرش امام حسن(ع) در زير عبا جاي داد. آن گاه حضرت زهرا(س) آمدند، او را نيز داخل عبا قرار داد. سپس حضرت علي(ع) هم به اين جمع پيوست. در اين هنگام پيامبر بزرگوار آيه تطهير را قرائت کرد: )إنّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا([8] [9] پيامبر(ص) و خبر شهادت امام حسين(ع)
ام سلمه ميگويد: پيامبر در خانه من بود و حسين هم پيش من قرار داشت. امام حسين(ع) نزديک پيامبر(ص) رفت. من او را گرفتم. به گريه افتاد. او را رها کردم. باز نزديک پيامبر رفت. او را گرفتم. در اين هنگام که جبرئيل(ع) بر حضرت رسول اکرم(ص) نازل شده بود، به رسول خدا گفت: اي محمد! آيا او را دوست ميداري؟ به زودي امّت تو او را خواهند کشت و اگر ميخواهي، مقداري از تربتي را که او در آنجا به شهادت ميرسد، به تو نشان دهم. ناگهان پرهاي خود را باز کرد و مقداري از تربت کربلا را به رسول خدا(ص) نشان داد. اشک رسول خدا جاري شد.[10]خبر دادن حضرت علي(ع) از شهادت امام حسين(ع)
ابن حجر ميگويد: جمع فراواني از محدثان روايت کردهاند: روزي علي(ع) که براي جنگ با سپاه معاويه به سوي سرزمين صفين ميرفت، به سرزميني که الآن قبر امام حسين(ع) در آنجاست، رسيد و فرمود: اينجا محل اسبان آنها، اينجا محل بار و اثاثيه آنها، اينجا محل ريختن خون آنان است. جوانمرداني از آل محمّد در اين سرزمين به شهادت خواهند رسيد که آسمان و زمين بر آنها خواهد گريست.[11]سخني از رأس الجالوت
ابن لهيعه ميگويد: پس از آنکه امام حسين(ع) در کربلا به شهادت رسيد، با يکي از دانشمندان بزرگ يهود به نام رأس الجالوت ملاقات کردم. او گفت: بين من و داود پيامبر هفتاد پشت فاصله است. هر گاه يهوديان مرا ميبينند، احترام ميگذارند و حق مرا رعايت و مرا حفظ ميکنند و ميان شما و پيامبرتان فقط يک نسل فاصله است، اما فرزند او را کشتيد.[12]فرشته باران و امام حسين(ع)
انس بن مالک ميگويد: فرشته باران نزد رسول اکرم(ص) آمد و از ايشان اجازه ملاقات خواست. حضرت اجازه داد. رسول اکرم(ص) به امّ سلمه فرمود: مراقب باش و نگذار کسي داخل خانه شود. ناگهان حسين آمد و ميخواست داخل خانه پيامبر شود. من جلو او را گرفتم، ولي او از دست من خود را رها کرد و وارد خانه شد. گاه بر دوش و پشت آن بزرگوار مينشست و گاه گردن او را ميگرفت. فرشته باران به حضرت عرض کرد: آيا اين کودک را دوست داري؟ فرمود: بله. فرشته آسماني گفت: امت تو به زودي او را خواهند کشت. اگر ميخواهي، جايگاه شهادت او را به شما نشان دهم؟ ناگهان مقداري خاک قرمز را به پيامبر نشان داد. ام سلمه ميگويد من آن تربت را گرفتم و آن را در پارچهاي قرار دادم.[13]عبادت امام حسين(ع)
به امام زين العابدين(ع) گفتند: چقدر پدر بزرگوار شما کم فرزند است؟ فرمود: شگفت است که من چگونه به دنيا آمدم! پدرم در شبانهروز هزار رکعت نماز ميخواند. او چگونه وقت ميکرد که به همسران خود بپردازد.[14]نام حسين(ع) بر در بهشت
ابن عباس ميگويد: رسول خدا(ص) فرمود: شبي که به معراج رفتم، ديدم بر در بهشت نوشته بود: «لا إِله إلاّ الله. محمد رسول الله، علي حبيب الله، الحسن و الحسين صفوة الله، و فاطمة خيرةُ الله».[15]حجّ امام حسين(ع)
عبدالله بن عبيد بن عمير ميگويد: حضرت امام حسين(ع)، 25 بار پياده به زيارت بيت الله مشرّف شدند؛ در حالي که اسبهاي حضرت با او بود.امام علي(ع) و شهادت امام حسين(ع)
عبدالله بن نجّي از پدرش نقل ميکند که گفت: زماني که اميرمؤمنان عازم جنگ صفين بود، من همراه حضرت بودم. هنگامي که او به سرزمين نينوا رسيد، يک مرتبه صدا زد: اي اباعبدالله! صبر کن. اي اباعبدالله! صبر کن. در کناره فرات. به حضرت عرض کردم: ابوعبدالله کيست؟ فرمود: روزي نزد رسول خدا(ص) بودم. ديدم از چشمان پيامبر اشک جاري است. گفتم: اي رسول خدا! کسي شما را به خشم آورده؛ چرا چشمان شما پر از اشک است؟ فرمود: هم اينک جبرئيل در اينجا بود. مرا خبر داد که حسين(ع) در ساحل شط فرات به شهادت خواهد رسيد. آيا مقداري از خاک او را به تو نشان دهم؟ در اين هنگام جبرئيل قدري از خاک پاک محل شهادت حسين را به من داد. بنابراين نتوانستم از جاري شدن اشک خودداري کنم.[16]شهادت طلبي
محمد بن حسين ميگويد: چون به دستور عبيدالله بن زياد، عمر سعد به کربلا رفت، حضرت امام حسين(ع) يقين کرد که لشکر کوفه، او را به شهادت خواهند رساند. در اين هنگام از ميان ياران خود برخاست و به سخنراني پرداخت. بعد از اينکه پروردگار را ستايش کرد، فرمود: شما ميدانيد که ما در چه موقعيت سختي قرار گرفتهايم. دنيا تغيير يافته و زشت جلوه کرده و خوبيهاي آن رو به نابودي است. از دنيا چيزي باقي نمانده، مگر به اندازه اندک آبي که در ته ظرفي باقي بماند. شما ميبينيد که به حقيقت عمل نميشود و از باطل دست بر نميدارند. در اينجاست که مؤمن شهادت و ملاقات خدا را آرزو ميکند. من مرگ را جز سعادت و زندگي با ستمگران را جز اندوه نميدانم.[17]امام حسين(ع) و حديثي از پيامبر اکرم(ص)
امام حسين(ع) نقل ميکند که رسول الله(ص) فرمودند:«للسائل حقّ و إِنْ جاءَ علي فَرَسٍ؛ سائل را حقي است؛ گر چه سوار بر اسب باشد و در همان حال دست به سوي کسي دراز کند و کمکي را طلبد».[18]باز روايت ميکند از رسول اکرم(ص) که فرمود:«مِنْ حُسْنِ إِسلام المرء قلّة الکلامِ فيما لايعنيه؛[19] نشانه اسلام نيکوي مسلمان، اين است که در اموري که چندان فايدهاي برايش ندارد، کمتر سخن ميگويد».باز روايت ميکند از جدّ بزرگوارش پيامبر که فرمود: «البخيلُ مَنْ ذُکِرْتُ عنده فَلَمْ يصلِّ عليَّ؛[20] انسان بخيل کسي است که نام من پيش او برده شود، ولي بر من صلوات نفرستد».شجاعت امام حسين(ع)
جمع فراواني از محدثان و مورخان اهل سنت نقل کردهاند که:«قاتَلَ الحسينُ يؤمئذٍ وکانَ بطلاً شجاعاً إلي اَنْ اصابَه سهمٌ في حَنکه فَسقَط عن فرسه فنزل شمرَ فاحتزّ رَأسه فإنّا لله و انا اليه راجعون؛[21] امام حسين(ع) روز عاشورا جنگيد و او قهرماني شجاع بود؛ تا اينکه تيري به حلق مبارک آن بزرگوار رسيد. از اسب افتاد و شمر سر حضرت را از تن جدا کرد».گريه جنّ بر امام حسين(ع)
عمّار نقل ميکند از ام سلمه که گفت: شنيدم که پريان بر امام حسين(ع) ميگريستند و براي او نوحه سرايي ميکردند و ميگفتند:
مَسَحَ الرسولُ جبينَهُ
أبواه من عليا قريش
و جدّه خير الجُدود[22]
فله بريق في الخدود
و جدّه خير الجُدود[22]
و جدّه خير الجُدود[22]
سنگ کليسا
يکي از فرزندان سليمان از برخي نقل ميکند: ما در روم شرقي در حال جنگ با مسيحيان بوديم و در آنجا وارد کليسايي شديم و سنگي را در آنجا ديديم که بر رويش نوشته شده بود:
أَترجو أُُمةٌ قَتَلَتْ حسيناً
شَفاعَةَ جدّه يومَ الحسابِ
شَفاعَةَ جدّه يومَ الحسابِ
شَفاعَةَ جدّه يومَ الحسابِ
اعتراف دشمن
عيزار بن حُرَيث ميگويد: عمروعاص در سايه کعبه نشسته بود. ناگاه چشم او به امام حسين(ع) افتاد که از دور ميآمد. عمرو گفت: «هذا أحَبُّ أهل الأرض إلي أهل السماءِ اليوم؛[24] اين شخصيت در روزگار ما محبوبترين انسان در نزد فرشتگان آسماني است».امام حسين(ع) در شعري از اهل سنت
استاد اسماعيل بن عبدالرحمن ميگويد: حاکم و حافظ ابوعبدالله، در مجلس استاد ابومنصور حمشاذي که در خانهاش برقرار بود، اين چند قطعه شعر را در رثاي ابي عبدالله الحسين خواند:
جاءُوا برأسِک يابن بنت محمّدٍ
و کأنّما بک يابن بنت محمدٍ قتلوا
قتلوک عطشاناً و لم يترقّبوا
و يکبّرون بأَنْ قُتلتُ و إنّما
قتلوا بک التکبير و التهليلا[25]
متزمِّلاً بدمائه تزميلاً
جَهاراً عاقدين رسولاً
في قتلکَ التنزيلَ و التأويلا
قتلوا بک التکبير و التهليلا[25]
قتلوا بک التکبير و التهليلا[25]
آثار شهادت حسين بن علي(ع)
خلف بن خليفه از پدرش نقل ميکند که گفت: چون حسين بن علي کشته شد، آسمان تيره و تار گشت و ستارگان آسمان آشکار شدند؛ به طوري که در هنگام عصر ستاره جوزاء را به چشم خود ديدم و خاک سرخ از آسمان باريد.[26]نضرة ازدّيه ميگويد: حسين بن علي که به شهادت رسيد، از آسمان بر روي خانهها و ديوارها خون باريد و به من رسيد که بارش خون را در خراسان و شام و کوفه نيز ديدهاند.[27]زُهري ميگويد: هنگامي که حسين بن علي به شهادت رسيد، در هر سنگي از سنگهاي بيت المقدس که برداشته ميشد، خون تازهاي مشاهده ميشد.[28][1] . الصواعق المحرقه، ابن حجر عسقلاني، ص114؛ انساب الاشراف بلاذري، ج2، ص7.[2] . الصواعق المحرقه، ص115.[3] . همان، ص115؛ صحيح بخاري، ج2، ص306؛ شذرات الذَهَب، ج1، ص66؛ ريحانه رسول الله، ابن عساکر دمشقي، به کوشش محمد باقر محمودي، ص1.[4] . همان، ص114؛ تهذيب التهذيب، ج2، ص314.[5] . مجمع الزوائد، نور الدين علي بن ابي بکر هيثمي، ج9، ص186.[6] . همان.[7] . همان؛ ريحانه رسول الله، ابن عساکر دمشقي، ص58.[8] . احزاب/33.[9] . صحيح مسلم، ج15، ص195.[10] . عقد الفريد، ج4، ص283.[11] . الصواعق المحرقه، ص114.[12] . عقد الفريد، ج4، ص383.[13] . البدايه و النهايه، ابن کثير، ج6، ص236.[14] . عقد الفريد، ج4، ص383.[15] . ريحانه رسول الله ، ص130.[16] . مجمع الزوائد، ج9، ص187؛ ريحانه رسول الله، ص165؛ تاريخ الاسلام، ذهبي، ج3، تاريخ سال61، ص102.[17] . مجمع الزوائد، ج9، ص192؛ تاريخ الاسلام ذهبي، حوادث سال61 تا 80، ص12؛ تاريخ طبري، ج5، ص403.[18] . مسند احمد حنبل، ج1، ص201.[19] . همان، ص201.[20] . همان.[21] . تاريخ الاسلام، ص14.[22] . مجمع الزوائد، ج9، ص199؛ تاريخ الاسلام، ص17.[23] . مجمع الزوائد، ج9، ص199.[24] . تهذيب الکمال في اسماء الرجال، از حافظ جمال الدين ابي الحجّاج يوسف المزني، ج6، ص406.[25] . همان، ص448.[26] . همان، ص432؛ تاريخ الاسلام ذهبي، سال 61تا80، ص16، چاپ دارالکتب العلميه بيروت.[27] . تهذيب الکمال، ج6، ص433؛ مجمع الزوائد، ج9، ص200؛ انساب الاشراف، ج1، ص378؛ و... .[28] . همان، 434.