سفرنامه کربلا
بخش دوم
اتوبوسها ساعت 45/12 در شهر کوت براي نماز ظهر و عصر و تهي ناهار توقّف کردند. کمبود آب ايجاد مشکل کرده بود. آب از شيرها نميآمد يا بيرمق ميآمد. با زحمت زياد وضو گرفتيم و نماز را در مَطعَم السجاد السياحي (رستوران گردشگري سجاد) خوانديم. مدير ـ و به قول عراقيها معلّم ـ ناهار را از رستوران در ظروف يک بار مصرف گرفت و در ماشين خورديم.کلمن بزرگ يخ در اتوبوس عراقي، بطريهاي آب بهداشتي و دربسته را در خود جا داده بود. هرکس به هرمقدار آب نياز داشت، از بطريها برميداشت.رود دجله از شهر نُعمانيه ميگذرد. عصر ساعت 20/2 به آن رسيديم.پيش از ورود به دَغاره در ساعت 45/3 به وسيل تابلو بزرگي همراه تصوير، تذکر داده بودند: هنگام مواجهه با ماشين نظامي امريکايي، صد متر فاصله بگيريد؛ در کناري توقف کنيد تا ماشين امريکايي رد شود؛ ميان ماشينهاي امريکايي حرکت نکنيد.وقتي از راننده در مورد نام برخي روستاهاي بزرگ جويا ميشديم، جواب ميداد: اينجا فلان شهر معروف است.اتوبوسها ميان شهرها با ساعت زدن کنترل نميشدند. در راه، علاوه بر خانههاي ويران، صفهاي طويل ماشين ـ حدود يک کيلومتر ـ که براي خريد بنزين يا گازوئيل در نوبت بودند، جلب توجّه ميکرد.در نجف
عصر ساعت 5 به نجف رسيديم. نام شهرها و روستاها با تابلو مشخص نبود. به جز دو ـ سه مورد که از راننده پرسيدم، ندانستم از چه شهرها و روستاهايي گذشتيم. از رانند اتوبوس نام آنها را گرفتم: بدره، جَصّان، کوت، نعمانيه، شاملي، دَغاره، ديوانيه، شاميه، ابوصخير.مدير کاروان نقشي در تعيين هتل ندارد. هرهتلي را که شرکت شمسا در نجف و کربلا تعيين کند، بايد بپذيرد. محل اقامت ما هتل الساير واقع در شارع الکوفه، نزديک مزار شهيد سيد محمدباقر حکيم است. مدير در هتل برنامههاي رفت و آمد دستهجمعي به حرم و زيارتگاههاي ديگر را تذکر داد. در ميان سخنان او موبايل يکي از همسفران، به صدا در آمد. جواب داد: ما در کربلا هستيم. اين سخن او، حواسّ من و چند نفر ديگر را پرت کرد. پس از پايان تماس، به او تذکر دادند: اينجا نجف است، نه کربلا. علت اشتباهش اين بود که از قديم تا امروز به اين سفر، سفر کربلا ميگويند؛ اگرچه به شهرهاي زيارتي ديگر عراق هم بروند؛ زيرا در روايات، تأکيد فراواني به زيارت امام حسين† شده و بيشتر توجهها به کربلا است.امکانات اتاق ما: چهار تخت، حمام، توالت معمولي و فرنگي، دستشويي، آين بزرگ، حول حمام به تعداد تختها، پنک سقفي، کولر، يخچال، فلاسک چاي و ميزي کوچک.در هتل، آب جوش و چاي کيسهاي، بطري آب بهداشتي و دربسته موجود است. مسافران هر مقدار بخواهند ميتوانند رايگان از کارکنان هتل بگيرند.اين هتل بازارچ کوچکي با مساحت تقريبي سي متر مربّع دارد، با چند غرفه بدون ديوار و فروشندههاي جداگانه. در اين بازارچه، اجناس مخصوص سوغات ميفروشند و فروش خوبي دارند. غرفهها اختصاص به اين اجناس دارند: اسباببازي، پارچه، ساعت، عطر و جانماز.هتل الساير فاصل زيادي تا حرم مطهّر امام علي† دارد. اياب و ذهاب زائران به عهد اتوبوسي است که کاروان را از مرز آورده بود.به طرف حرم مطهر
نزديک اذان مغرب با اتوبوس به طرف حرم مطهّر امام علي† حرکت کرديم. در راه، روحاني کاروان مشغول معرفي شهر نجف بود که از کنار واديالسلام گذشتيم. پارهاي از ويژگيهاي اين قبرستان را نيز برشمرد.شارعالرسول خياباني کوتاه به طول تقريبي 150 متر، مقابل باب قبل آستان امام علي† است. به جهت رعايت امنيت، عبور و مرور ماشينهاي عمومي در آن ممنوع است. تقريباً هست مرکزي حوز علمي نجف همينجا است. منزل آيتاللّه سيستاني در اين خيابان واقع است. در ابتداي شارعالرسول ـ از طرف چهارراه ـ پياده شديم تا به حرم مشرّف شويم. حدود ده نفر با گاري چوبي اطراف اتوبوس تجمع کردند تا زائران بيمار يا سالخورده را به صحن برسانند. حضور سالخوردگان و بيماران فراوان، به کسب اين افراد رونق داده است. از يک گاريچي پرسيدم: چند ميگيري تا حرم ببري؟ جواب داد: يک خميني. منظورش اسکناس هزار توماني با تصوير امام خميني بود؛ چون قبلاً تنها روي اسکناس هزار توماني تصوير امام خميني بود. همکارش روي دست او زد: من پانصد تومان ميگيرم.از قم مايل بودم در نجف مزار شيخ انصاري را پيدا کنم؛ اگر چه چندان اميد نداشتم. از باب قبله خواستيم وارد صحن شويم. روحاني کاروان را ايستاده در کنار اتاقي واقع در سمت چپ دالان ديدم. منتظر زائران بود تا مزار شيخ انصاري را در آن اتاق نشان دهد.اولين زيارت
پس از قرائت فاتحه بر مزار شيخ انصاري، وارد صحن باصفاي اميرالمؤمنين† شديم. آستان مقدس امام علي† عظمت و هيبت خاصي دارد. آقايي از قول همسرش گفت: اولين بار که خواستم دست به ضريح بگذارم، دستانم ميلرزيد و جرئت نميکردم. بارگاه در ميان صحن به گونهاي ساخته شده که گويي شيري تنومند، وسط صحن نشسته است. بهتر است زائران، در اولين تشرّف، از در مقابل ايوان (باب امام رضا†[1] وارد شوند. در اين صورت هيبت بارگاه، بيشتر جلب توجّه ميکند.در عين شکوه، کوچکي صحن و سرا نيز جلب توجّه ميکند. تا پيش از تشرّف به نجف، با توجه به مقام امام علي† ترديد نداشتم که صحن و سراي او چند برابر بارگاه حضرت معصومهƒ در قم است؛ در حالي که مجموع آستان امام، حدود دو سوم صحن اتابکي (صحن ايوان آينه) در بارگاه حضرت معصومهƒ است و تقريباً با نصف صحن سقّاخان اسماعيل طلايي در مشهد مقدس برابري ميکند. آستان مقدس علوي داراي يک صحن و يک ايوان با پوشش طلا و دو گلدست طلا است.خلوتي حرم
خلوتي در اطراف ضريح امام علي† جلب توجه ميکرد. نه تنها به آساني دست به ضريح ميرسيد، بلکه در بعضي قسمتها کسي حضور نداشت. ما نبايد اينجا را با حرم امام رضا† مقايسه کنيم و شلوغي حرم امام هشتم را به رخ عربها بکشيم؛ زيرا:يک: در ايران تنها مدفن يک امام وجود دارد و بسياري از امامزادههاي آن از اعتبار لازم برخوردار نيستند. اما در عراق مدفن شش امام و امامزادههاي فراوان و با اعتبار بالا است. در ايران عمد توجهها تنها به يک نقطه است، اما در عراق به جاهاي مختلف و فراوان.دو: در مشهد جمعيت اصلي زائر را غير مشهديها تشکيل ميدهند. اين روزها صفهاي طويل بنزين و گازوئيل در عراق بسياري از مردم را زمينگير کرده است. فقر مالي چنان مردم را در فشار قرار داده که براي بسياري توان و حوصل زيارت باقي نگذاشته است.سه: ايران از نظر وسعت و جمعيت گستردهتر از عراق است.چهار: درصد جمعيت شيعه در ايران نسبت به عراق بيشتر است. سنّيها هم به اهلبيت‰ محبت، دارند اما در حد شيعيان نيست.پنج: دستکم چند دهه است که در ايران تبليغات از طريق صدا و سيما و مطبوعات به نفع دين و مذهب و اهلبيت‰ است و تبليغات تأثير زيادي در رو آوردن مردم به زيارتگاهها دارد، اما بعکس در عراق دهها سال است که کسي جرئت تظاهر به مذهب نداشته است. از اين جهت، شيعيان بيشتر مورد بيمهري قرار گرفتند.شش: حکومت صدام به محض اينکه متوجه ميشد شخصي فعّاليّت مذهبي دارد، دستگير ميشد و بسياري از آنها را اعدام ميکرد. فرصت زيادي ميطلبد که نسل جديد، انسانهاي شايسته را جايگزين شهدا کند.هفت: رسم عراقيها آن است که زيارت را کوتاه انجام ميدهند.امنيت
پس سقوط حکومت صدام به دست نيروهاي خارجي به ويژه امريکا، ناآراميها در اين کشور اوج گرفت. کساني که با بمبگذاري و ترور، ايجاد ناامني ميکنند، يک هدف را دنبال نميکنند بلکه معترضان گروههاي متفاوت هستند که اهداف گوناگون دارند: عدهاي به حضور آمريکاييها اعتراض دارند و خواهان ترک کشورشان هستند؛ عد اندکي خواهان بازگشت رژيم بعث هستند؛ گروهي ديگر تحت تأثير اعتقادات وهابيها، بارگاههاي مطهر را هدف بمب قرار ميدهند؛ برخي حکومت فعلي را نميپذيرند؛ دستهاي با شيعيان دشمني دارند و اگر به آنها دسترسي پيدا کنند، به قتل ميرسانند. به هرحال، انگيزههاي مختلف سبب ناامني در عراق شده است.نيروهاي نظامي فراوان از آستان ملکوتي امام علي† حفاظت ميکنند. زائران در سه جا بازرسي بدني ميشوند: در مسير تردد ما، در ابتدا و انتهاي شارعالرسول و بار ديگر هنگام ورود به صحن. کساني که دوربين، گوشي تلفن همراه، ساک و... داشته باشند، بايد بيرون صحن به محل نگهداري امانات تحويل دهند. در حرم نيز نيروهاي نظامي زيادي با لباس شخصي حضور دارند و مراقبتهاي لازم را انجام ميدهند. آنها را با بيسيمهايشان ميتوان شناخت. بعيد نيست لباس شخصيهاي ديگري نيز در حرم حضور داشته باشند که قابل شناسايي نيستند. اساساً امروزه به دليل ناامني، نيروهاي امنيتي فراوان در جادهها و شهرها ديده ميشوند. حکومت عراق، از اين بابت، هزين سنگيني را ميپردازد.امشب حجتالاسلام سيد عبدالعزيز حکيم رئيس مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق تحت تدابير شديد امنيتي به حرم مشرّف شد. پس از پياده شدن از اتومبيل در لا به لاي جمعيت محافظ به گونهاي به طرف حرم رفت که به آساني قابل رؤيت نبود. او را ده ـ دوازده ماشين ضد گلوله همراهي ميکردند. ظاهراً علت تشرّفش آن بود که امروز 13 جمادي الاول سالروز شهادت حضرت صديق طاهرهƒ بود.وضعيت نجف
در اين شهر ساختمانهاي رو به ويراني در کوچههاي پيچ در پيچ، بدون رعايت اصول مهندسي، فراوان ديده ميشوند. نه تنها کوچههاي تنگ هنوز آسفالت نشدهاند، بلکه بسياري از کوچههاي ده، دوازده متري و ماشينرو، خاکياند. پيادهروهاي خيابانهاي اصلي نيز هنوز خاکي هستند. گويا آن قسمتهاي فرش شده با موزائيک، توسط صاحبان مغازه يا خانه صورت گرفته است. ناگفته نماند که خاک نجف با خاک ايران تفاوت دارد و شبيه سنگريزه است و بعد از نشستن بر لباس، با تکاندن لباس پاک ميشود.از جهتي جاي خرسندي است که صدام در فکر آباداني شهرها نبود. اگر او تصميم ميگرفت براي آباد کردن شهر، اماکن مهم را از بين ببرد، کسي نميتوانست جلوي او را بگيرد. اگر مثلاً تصميم ميگرفت قبرستان تاريخي و مهم واديالسلام را تخريب و به پارک تبديل کند، چه کسي ميتوانست جلو او را بگيرد؟جاي تير و ترکش بر بسياري از ساختمانها حتي بر بارگاه امام علي† به چشم ميخورد. برخي از آنها از زمان صدام است و برخي در اثر انفجارها و تيراندازيهاي پس از برکناري او است. بيجا نيست اگر نجف را شهري ويران و درب و داغون معرفي کنم. اوضاع شهر نشان ميدهد که صدام احمق هيچ به فکر مردم نبوده است. ناخودآگاه آنقدر جملاتي از قبيل «خدا صدام را لعنت کند» بر زبانم جاري ميشد که حميد به اعتراض گفت: بابا! چرا اين همه اين جمله را تکرار ميکني؟!وضعيت ساختمانهايي که ديديم بسيار سطح پايين است. مشکل اساسي هميشه فقر نيست، بلکه فراوان ديده ميشود که مصالح ساختماني را به درستي به کار نميبرند و به عبارت خودماني مصالح را حرام ميکنند. ميتوان گفت: هنر معماري در عراق ضعيف است.معمّايي برايم حل شد. از مدتها پيش، اين سؤال برايم مطرح بود که چرا با اينکه بيشتر جمعيت عراق را شيعيان تشکيل ميدهند، عمد بارگاههاي مربوط به اهلبيت‰ را ايرانيان ساختهاند؟! امشب معلوم شد آنان توان ساختن بناهاي مجلّل اسلامي را ندارند.يکي از ويژگيهاي معماري در عراق بالکنهاي عريض است. عرض بعضي از آنها بدون داشتن ستون، به هفت متر ميرسد. با اين شيوه، هم از فضا استفاده ميکنند و هم بالکن در آن هواي گرم، نقش سايبان دارد.ماشين مدل بالا و جديد در شهر فراوان است. من در زمان صدام، توفيق زيارت عتبات را پيدا نکردم، اما روحانياي در آن زمان آمده بود. که گاهي از وضعيت آن دوران نيز ياد ميکرد. در اين نوشته هرجا از اوضاع آن دوران سخني ميگويم، از قول ايشان است. ميگفت: اين ماشينهاي مدل بالا از برکت رفتن صدام است. در زمان او ماشينهاي قراضه بسيار بود.در نجف اتوبوس خط واحد نديدم و اگر وجود دارد، متوجّه نشدم. تاکسي در شهر ديده ميشود.دائم با قطع برق مواجهيم. در اين مواقع برق هتل به کمک ژنراتور تأمين ميشود. يک بار در تاريکي و با عجله در هتل ميرفتم که با سر به ديوار خوردم.جالب است در نجف معتاد نديديم، بلکه معتاد وجود ندارد. صدام با اعتياد به شدّت مبارزه ميکرد. اگر معتادي وجود داشت، از ما درخواست کمک ميکرد؛ چون ايرانيها به عنوان کساني شناخته شدهاند که به ديگران کمک ميکنند.مردمي که ما ديديم، بانشاط و پرانرژي بودند؛ اما بالعکس همين مردم در رژيم قبل بسيار پژمرده بودند و روح يأس و نااميدي بر آنها سايه افکنده بود.برخي مشاغل
يکي از مشاغل پر رونق در نجف، تماس تلفني با موبايل است. قيمت تماس متفاوت است: از دقيقهاي سيصد تومان تا سه دقيقه دو هزار تومان. امشب خواهرم با موبايل با قم تماس گرفت. هرسه دقيقه دو هزار تومان. پس از اتمام صحبت او، صاحب موبايل گفت: ده دقيقه صحبت کردهاي. نميدانست که وقت گرفتهام. گفتم: 30/4 دقيقه صحبت کرده است. پذيرفت و سه هزار و پانصد تومان گرفت.يکي از خوراکيهاي فروشي به وسيله دورهگردها شربت نوميبصره است. بنا به گفت يکي از عراقيها روش درست کردن آن به اين صورت است که ليموخشک (ليمو عمّاني) را بدون اينکه گرد کنند، در آب و شکر ميجوشانند. شربت سياهرنگي به دست ميآيد که بر چهار چرخ ميفروشند. مايل بودم يک ليوان بخرم، اما به دليل سفارش به نخريدن خوراکيها از دستفروشها، از خريدن آن منصرف شدم.شغل دستفروشي در نجف ويژگي خاصي دارد و مانند آن را در جايي نديدهام. کافي است از آنها از قيمت اجناسشان بپرسي يا آن را ورانداز کني؛ به دنبالت راه ميافتند و به راحتي رها نميکنند. يک بار در حال رفتن به طرف اتوبوس، خودکارفروشي گفت: شش خودکار هزار تومان. گفتم: نميخواهم. دنبالم آمد و گفت: دوازده عدد هزار تومان. گفتم: نميخواهم. به اتوبوس که رسيدم، خودکارها را در جيب پيراهنم گذاشت و هرچه اصرار کردم نگرفت. اتوبوس ميخواست حرکت کند، اما دستبردار نبود؛ تا اينکه مجبور شدم خودکارها را روي زمين بگذارم و سوار شوم. گفت: زمين نگذار کثيف ميشود! اين در حالي بود که قيمت خودکارهايش را نپرسيده بودم.[1] . ظاهراً علت اين نامگذاري آن است که اين در تقريباً رو به شهر مشهد باز ميشود.