نگاه دوم - نگاه دوم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نگاه دوم - نسخه متنی

حسن ملکشاهی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نگاه دوم

آزادى از نوع آمريكايى

حسن ملكشاهى

كاوه گلستان، عكاس سرشناس كشور، جدا از مسايل پيش آمده براى‏روزنامه زن مثل هميشه با مفهوم سانسور سرستيز دارد. فرق‏نمى‏كند چه چراغ چه شلمچه و چه روزنامه زن يا راه نو. جامعه‏بايد به حدى از فهم و آگاهى و بردبارى برسد كه هم در سطح‏جامعه و هم در سطح حكومت پذيراى آزادى بيان باشد.

ايجاد موج پشتيبانى از دولت‏براى كنترل آزادى بيان (مثل‏واكنشى كه در برابر پخش برنامه چراغ پيش آمد) همانقدر خطرناك‏است كه تحريك عده‏اى به خشونت‏براى انتقام و جلوگيرى از آزادى‏بيان (كارى كه جناح راست مى‏كند.) سانسور سانسور است. چه بابوق و كرناى بنياد گرايى باشد و چه با جمله‏هاى فريبنده جامعه‏مدنى.

«كاوه گلستان روزنامه زن، شنبه‏3 بهمن‏1377 صفحه‏16»

نگاه دوم:


نگرش آقاى كاوه گلستان به آزادى بيان با نگاه و دلسوزان انقلاب‏و حافظان اصول و مبانى آن كاملا در تضاد است.

در نگاه ايشان آزادى آزادى مطلقى است كه «چراغ‏» «شلمچه‏»«راه نو» و «زن‏» مجاز به گفتن و نوشتن هر مقاله و هرموضعگيرى هستند.

اين نگاه، پيامدى جز حاكميت روح آنارشيستى بر جامعه و تشديدتنش و غوغا سالارى در جامعه نخواهد داشت.

در نگاه دلسوزان به اصول و مبانى انقلاب نه چراغ مجاز به افشاى‏اسرار نظام است و نه شلمچه مجاز به تضعيف مراجع تقليد.

نه روزنامه زن مى‏تواند با طرح مسائلى زمينه ابتذال در جامعه‏را فراهم كند و نه راه نو حق آن را دارد تا زمينه پذيرش‏التقاط را در ذهنيت قشر جوان هموار سازد.

در جامعه اسلامى آزادى داراى مرزى مشخص است و حدود و ثغور آن‏را قرآن و عترت و اجتهاد و شخص ولى فقيه و قانون مشخص مى‏كند وهمه مردم ملزم به رعايت آن هستند. از ديد حافظان انقلاب شخص‏آقاى كاوه با سوء استفاده از موقعيتى كه روزنامه زن برايش‏مهيا كرده است‏حريم آزادى در چهار چوبه قانون را شكسته است وبه سليقه‏هاى متفاوت در انقلاب به صراحت توهين كرده است.

وى با بهره‏گيرى از فضاى موجود هم تفكر دلسوزانه برخى نيروهاى‏انقلاب را با واژه‏هاى غيرمودبانه «بوق و كرناى بنيادگرايى‏»خطاب مى‏كند و هم از بينش خيرخواهانه رئيس جمهور متدين به‏«جمله‏هاى فريبنده جامعه مدنى‏» ياد مى‏كند. به نظر ما اين بى‏احترامى و تضعيف هردو سليقه همان آرمان هواداران آزادى از نوع‏امريكايى است.

گفتمانى گنگ از گفتگو

مراد از گفتگوى ميان تمدنها، گفتگو ميان‏دولتها نيست كه در چند سده اخير به عنوان «ملت دولت‏» (nationstate) يا «كشور دولت‏» (countrystate) در عرصه‏بين المللى حضور يافته‏اند، گفت و گوى ميان اديان هم منظورنيست، چرا كه اديان از جمله عناصر سازنده تمدن و حداكثرمهم‏ترين عنصر آن بوده‏اند.

حتى نمى‏توان گفت و گوى ميان‏تمدنها را به به گفت و گوى ميان فرهنگها تقليل داد. زيرا كه‏فرهنگ ساختار درونى جوامع را تشكيل مى‏دهد. تمدن هم ساختاردرونى و هم بيرونى هر جامعه را مى‏سازد. تمدن از مرزهاى قومى وملى و دينى و فرهنگى فراتر مى‏رود و پهنه‏اى بسيار گسترده‏تر ازحيات يك قوم يا يك ملت را در بر مى‏گيرد. آن چه موجب اختلال‏ميان تمدنها مى‏شود و به صورت مانع بروز مى‏كند اين است كه‏تمدنها را واحدهاى بسته و نفوذ ناپذير بدانيم، يا آنها را دريك زمان تاريخى خاص محدود كنيم و به آنها مانند موزه‏اى درزمانى خاص نگاه كنيم. در حالى كه گفت و گوى تمدنها گفتگوى‏ميان زندگان است. گفتگوى زنده با مرده معنا و مفهومى نمى‏تواندداشته باشد. انحصارگرايى تمدن ( civillzationai exciusive) ازشرايطى است كه موجب امتناع گفتگوى ميان تمدنها را فراهم‏مى‏آورد و به ستيز و مناظره مى‏انجامد كه با گفتگو فاصله بسياردارد. در تمدنى كه بخواهد هنگام گفتگو، اقتدار و سلطه بر ديگرتمدنها اعمال كند (و در چاب چوب سوژه ابژه با آنها مواجه‏شود) شرايط امتناع از گفتگو را فراهم آورده است. گفتگوى تمدنى‏با گفتگوى سياسى و ديپلماتيك در ماهيت‏با يكديگر متفاوت است.

گفتگوى سياسى ميان سياستمداران صورت مى‏گيرد. در حالى كه‏طرفهاى گفتگوى تمدنها متفكران هستند. عايت‏برابرى حقوق وامكانات ميان طرفين و نيز نياز متقابل و شناخت دوسويه از ديگرشرط هاى لازم براى گفتگو است.

نگاه دوم:


مسائل مطروحه از سوى آقاى آقاجرى در خصوص مقوله‏هاى گوناگون‏همواره با واكنشهاى مختلفى از سوى عام و خاص رو به رو شده‏است. متاسفانه بايد گفت كه سخنان ايشان در روزنامه «خرداد،دو شنبه 5 بهمن‏77» پيرامون گفتگوى تمدنها چون سخنانشان‏درخصوص مجلس خبرگان «هفته نامه در راه نو» تامل بر انگيزاست و پرده از برداشتها و موضعگيريهاى عجولانه ايشان در برخوردبا مفاهيم مختلف بر مى‏دارد. موضعيگيريها و پاسخهاى آقاى‏آقاجرى هيچگاه شفاف نبوده و پاسخ اين پرسش در نزد ايشان‏همچنان محفوظ است كه اگر گفتگوى تمدنها، گفتگوى سياسى، دينى وفرهنگى نيست پس تمدنها حول چه محورى به بحث‏خواهند نشست؟ درمنظر آقاى آقاجرى گفتگوى تمدنها حتى گفتگوى تاريخى نيست. چراكه ايشان محوريت تاريخى را نيز نگاهى «موزه‏اى در زمان خاص‏مى‏داند.» آقاجرى با بيان اين مطلب كه «گفتگوى تمدنها گفتگوبين زنده‏هاست‏»و «گفتگوى تمدنها متفكران هستند» اين سوال رافرا روى هر مخاطبى مى‏نهد كه براستى آيا زندگان اين كره خاكى‏تنها متفكرانند؟ آنهم متفكرانى كه در حلقه مناظره خود ازمقوله‏اى سخن به ميان مى‏كشند كه نه ريشه تاريخى، نه ريشه‏فرهنگى و نه دينى و سياسى دارد. اين نگرش آقاى آقاجرى به‏گفتگوى تمدنها نه تنها ريشه در مبانى فكرى هيچ مكتب وانديشمندى ندارد بلكه در قوطى هيچ عطارى هم پيدا نمى‏شود.

مطبوعات و استحاله آرام

هيات اسلامى هنرمندان با ارسال رنجنامه‏اى به مطبوعات كشور ازسياستگزاريهاى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى انتقاد كرد و آن رانماد كامل از هم گسيختگى فرهنگى دانست.

در اين رنجنامه‏آمده‏است: «آنچه در طول 18 ماه حاكميت مديران ارشاد ديده شد،چيزى جز هرج و مرج نيست. مسائل و مشكلاتى كه در طول اين مدت درحوزه‏هاى مختلف كتاب، مطبوعات، تئاتر، سينما و موسيقى ايجادشد، به وضوح، نمايانگر آنارشيسم و آشفتگى محض است و گويا بنابر اين است كه هيچ مرزبندى مشخصى بين ارزشها و ضد ارزشها، اصول اخلاقى و غير اخلاقى، مبانى شرعى و عرفى و قانونى با غيرآن نباشد و بنا بر اين است كه مخاطب عمومى و مردم جامعه، آرام‏آرام به عدم حساسيت و نگاه خنثى عادت داده شوند.» (روزنامه‏جمهورى اسلامى)

نگاه دوم:


پيامدهايى چون آنارشيسم، آشفتگى و نگاه خنثاى مردم نيز درعرصه سياست‏به وضوح به چشم مى‏خورد. خوف آن مى‏رود كه رشد غوغاسالارى حاكم بر مطبوعات، عدم رعايت مرزهاى اخلاقى، هياهو برسرمسائل جزئى و پيش پا افتاده و بزرگنمايى وقايع كوچك و كوچك‏شمارى بحرانهاى بزرگ در عرصه سياست در مطبوعات مردم خصوصاجوانان را به نوعى به سوى سياست زدگى سوق داده و «مخاطب‏عمومى و مردم جامعه آرام آرام به عدم حساسيت، نگاه خنثى عادت‏داده شوند.» آنچه امروز در صحنه سياست و صفحه‏ها و تيترهاى‏سياسى مطبوعات به چشم مى‏خورد بسيار خطرناك خود را جلوه كرده‏است و جامعه‏اى را كه لازمه آن سياسى بودن مردم است كم‏كم به‏جامعه‏اى بى روح، گريزان از سياست و استحاله شده سوق مى‏دهد.

اولين پيامد آن را مى‏توان هتك حرمت جناحهاى واقعى كشور چون‏جناح چپ و راست كه رهبرى فكرى هر كدام را دلسوختگان انقلاب‏تشكيل مى‏دهد به شمار آورد و متعاقب آن ظهور جناحهاى غيرانقلابى و دينى و روى كرد جوانان و حتى عامه مردم به آنان به‏شمار آورد. متاسفانه كسى جز رهبر معظم انقلاب نسبت‏به اين روى‏كرد خطرناك مطبوعات كه سياست زدگى و سياست گريزى را سرلوحه‏برنامه‏هاى خود قرار داده است واكنش نشان نداده‏است.

جنبش دانشجويى و جدايى از مردم

چهل وششمين يادمان آذران اهورايى 32، شهيدان بزرگ‏نيا، شريعت‏رضوى و قندچى بر جنبش دانشجويى ايران مبارك باد. بى ترديد خون‏آنان گرما و جان تازه‏اى به شريان مصدوم و روح داغديده مبارزات‏ضد استبدادى و ضد استعمارى مردم ايران داد. به نحوى كه‏پايه‏هاى تجديد بنا شده استبداد را در فرداى كودتاى 28 مردادلرزاند و ديوار روانى استقامت و پايدارى منش خود كامگى درحكومت را براى هميشه از اذهان زدود. اين چنين جنبش به تهديدى‏دائمى براى همه انديشه‏ها و نهادهاى معطوف به استمرار واستبداد تبديل شد. جانفشانى آنان، افق روشنى بر موقعيت مستقل‏و مردمى جنبش دانشجويى ايران گشود و بر اعتبار و وزن‏استراتژيك آن افزود. و اكنون راهبرد اخلاقى، سياسى و اجتماعى‏آنان به گشودن موقعيتى استراتژيك، مستقل و مردمى در جنبش‏كنونى دانشجويى كمك شايانى مى‏كند. (جواد رحيم پور، ايران‏فردا، سال هفتم، شماره‏49، ص 111)

نگاه دوم:


اين واقعيتى انكار ناپذير است كه جنبش دانشجويى كشور از زمان‏نضج‏گيرى تا كنون جنبش ضد استعمارى و ضد استبدادى بوده است. تاجايى كه حتى مقام معظم رهبرى در ديدار خود با دانشجويان كشوربا سليقه‏ها و تشكل‏هاى خاص به صراحت‏بدين نكته اذعان نمودند.

اما اين مسئله كه راهبردهاى اخلاقى و سياسى و اجتماعى امروز،جنبش دانشجويى را در مقطع كنونى به سمت «موقعيت مستقل ومردمى سوق مى‏دهد» با واقعيتى موجود كه چندى است در محافل‏دانشجويى كشور به چشم مى‏خورد در تضاد كامل است.

آنچه كه امروز در متينگها و نشستهايى كه به نام جنبش دانشجويى‏كشور تمام مى‏شود و بعضا توسط افرادى غير دانشجو سازمان دهى‏مى‏شود نه تنها فاقد شاخصه‏هاى ضد استكبارى و ضد استعمارى است‏بلكه گاه جنبش دانشجويى كشور را به حركتى «مستقل از مردم‏» وجامعه سوق داده است.

موضعگيريها و شعارهايى كه امروز در نشستهاى برخى محافل‏دانشجويى ديده و شنيده مى‏شود كاملا با موضعگيرى و شعارهاى مردم‏متفاوت، متضاد و حتى در برخى از موارد راهپيمايى ضد استكبارى‏مردم را تحت الشعاع حركتهاى خود مى‏سازد.

ايجاد شكاف بين مردم و برخى از جنبشهاى دانشجويى كشور و روندرو به رشد حركت جدايى دانشجويان از مردم حركتى را در پس ازانقلاب در دانشگاهها تداعى مى‏كند كه امام راحل(ره) چاره‏اى جزدستور تعطيل كردن دانشگاهها فرا روى خود نديدند. بر دانشجويان‏مومن و معتقد به نظام و نيز دانشجويان آزاد انديش، سياسى و باروحيه استكبارى ستيز است كه هويت اصلى جنبش دانشجويى كشور كه‏همان روحيه ضد استعمارى و استبدادى و بيگانه ستيزى را همچنان‏حفظ و پايگاه مردمى خود را بيش از پيش محفوظ بدارند.

مشاركت‏سياسى كلاس اولى‏ها

ستاد امور بانوان وزارت آموزش و پرورش اعلام كرد: تصويرى كه‏دختر كلاس اول دبستان از خود مى‏بيند تصويرى منفعل، تاثيرپذير، دنباله رو و بدون كمترين مشاركت در عرصه تحولات سياسى،اجتماعى و فرهنگى است. ستاد امور بانوان وزارت آموزش و پرورش‏نتايج اجمالى بررسى‏هايى را كه در باره كتابهاى دوره ابتدايى وراهنمايى، بخصوص فارسى سال اول دبستان، انجام شده است تشريح‏كرد.

بر اساس اين بررسى‏ها، چهره ارائه شده از زن و مرد در كتاب‏هاى‏درسى نه با واقعيت‏هاى اجتماعى سازگار است و نه با ارزش‏هاى‏پذيرفته شده در جامعه. بى‏توجهى به نقش‏هاى گوناگون زنان درجامعه و غفلت از آنان و تكرار رسوبات تبعيض جنسيتى در كتاب‏هاى‏درسى دانش آموزان را در رويا رويى با واقعيت‏ها دچار تناقض‏كرده است. همچنين چهره ارائه شده از زن و مرد باعث ايجاد خودپنداره‏اى منفى در زنان و دختران و موجب جداسازى آنها از جامعه‏و ارزشهاى آن مى‏شود. ستاد فوق، بر پايه نتايج‏به دست آمده ازاين پژوهش، پيشنهادهايى در باره كتابهاى درسى ارائه كرده است:

تدوين كنندگان كتابهاى درسى بايد از ميان كسانى باشند كه به‏توانايى و استعداد يكسان ميان زن و مرد باور داشته باشند.

كميته‏اى با عنوان «تدوين نقش مطلوب زن در كتابهاى درسى‏»تشكيل شود.

توازن كمى ميان تصاوير مردان و زنان و دختران و پسران دركتابهاى درسى رعايت‏شود.

تصاوير كتابهاى درسى با تكيه بر واقعيت‏هاى عينى جامعه درچارچوب فرهنگ اسلامى نشان دهنده حضور و مشاركت زنان در عرصه‏هاى‏گوناگون اجتماعى و در قلمرو فعاليتهاى فرهنگى، علمى، اجتماعى،اقتصادى و سياسى به شكل خلاق و نتيجه بخش باشد و از تقسيم‏كليشه‏اى كارهاى مردانه پرهيز شود تا به اين ترتيب، ضمن ارج‏گزارى و اولويت‏بخشيدن به نقش مادرى زنان، انگيزه پيشرفت وايمان به لياقت و توانايى خود به عنوان يك انسان و فارغ ازجنسيت در كودكان جامعه ما ايجاد شود. (زنان، سال هفتم، شماره‏48، ص‏59.)

نگاه دوم:


ستاد امور بانوان وزارت آموزش و پرورش، تصوير دختران را دركتابهاى درسى اول دبستان تصويرى منفعل، تاثير پذير، دنباله‏روو بدون كمترين مشاركت در عرصه تحولات سياسى و اجتماعى و فرهنگى‏مى‏خواند. از اين رو بر اين ستاد است كه در اولين گام خودتصوير درست از دخترى هفت‏ساله كه داراى ويژگيهاى چون ابتكار،تاثيرگذارى، پيش روى و داراى روحيه مشاركت در عرصه تحولات‏سياسى، اجتماعى و فرهنگى را به مسوولين فرهنگى، معلمين ووالدين ارائه دهد.

در ارزيابى اظهار نظرهاى ستاد امور بانوان وزارت آموزش وپرورش بيان چند نكته ضرورى است.

1 اينكه چگونه دختر بچه‏اى هفت‏ساله مى‏تواند در تحولات سياسى،اجتماعى و فرهنگى مشاركت كند. اين مقوله‏اى است كه بايد ستادامور بانوان تشريح كند. اگر اين مشاركت و تاثير گذارى همان‏آشنايى وى به مبانى اسلامى و ملزم به رعايت احكام و شركت اين‏عزيزان در راهپيمايى‏ها و نمازهاى جمعه و جماعات است اين ستادسخنى تازه و راهكارى نو را ارائه نداده است اما اگر اين‏مشاركت چيزى است كه امروز در عرصه‏هاى گوناگون شاهد آنيم بايدمنتظر ماند كه دختران كلاس اولى نيز قربانى نگرش اندئاليستى وآرمانگرايى كسانى شوند كه در مقوله فرهنگ با واقعيتهاى موجودجامعه و حتى اصول اوليه روانشناختى كيلومترها فاصله دارد.

2 اين ستاد با بيان اين مطلب كه «تدوين كنندگان كتابهاى‏درسى بايد از ميان كسانى باشند كه به توانايى و استعداد يكسان‏ميان زن و مرد باور داشته باشند.» نگرش سطحى خود را نسبت‏به‏اسلام و مبانى آن به نمايش گذاشته‏اند. چرا كه حتى بى‏سوادترين‏فرد هم استعدادها و توانايى‏هاى زن را در همه جنبه‏ها و زمينه‏هايكسان بر نمى‏شمارد. مكتب حيات بخش اسلام بين دو مقوله‏«تبعيض‏» و «تضاد» فرق نهاده و اسلام بر پايه «تفاوتها» و«تواناييها» به زن مى‏نگرد و براى وى تكليف و احكام خاص به‏خود تدوين مى‏نمايد.

3 تلاش اين ستاد براى ايجاد «توازن كمى ميان تصاوير مردان وزنان‏» گذشته از بروز برخى مفسده‏ها در مراكز آموزشى و روى كرداين ستاد را به «فمينسيم‏»، بيش از پيش نمايان مى‏سازد.

/ 1