ضرورت آخرت گرايى كارگزاران از منظر امام على (ع)
عليرضاانصارىآخرتگرايى
در ساختار حكومت علوى دولتمردان بايد داراى ويژگيهايى باشندكه يكى از آنها آخرت گرايى است. البته معاد باورى بهدولتمردان اختصاص ندارد و همه مردم بايد قيامت گرا باشند;زيرا قيامتباورى در جلوگيرى از ناهنجاريهاى اجتماعى نقشىبنيادين دارد و سبب خود سازى است. از اينرو، قرآن ومعصومان(ع) مردم را به آخرت گرايى دعوت كردهاند. (1)امام على(ع) مىفرمايد:اينك توصيهام به شما اين است كه مرگ رافراباد آوريد و از ميزان غفلتتان بكاهيد. آخر چگونه از چيزىغفلت مىكنيد كه هرگز از شما غافل نمىشود و كسى را اميد داريدكه هيچ مهلتتان نمىدهد؟اندرزگويانتان همين مردگان بس كه بى آنكه سوار شوند، بردوشديگران به سوى گورها برده مىشوند و بى آنكه آهنگ فرود آمدنداشته باشند، در گورها فرود مىآيند. چنانكه گويى هرگز از آبادكنندگان دنيا نبودهاند و آخرت پيوسته سرايشان بوده است. (2)معاد باورى در جلوگيرى از رياستطلبى و انحرافات مالى و ادارىنقشى بنيادين دارد. از اينرو آخرت گرايى براى دولتمردان ازاهميت و يژهاى برخور دار است; زيرا دولتمردان با اموال عمومىو جان مردم ارتباط دارند; و هريك به گونهاى بر مسند قدرت قراردارند و قدرت معمولا انسانها را در معرض لغزشها قرار مىدهد.برخى از دولتمردان از حكومتسوء استفاده كرده، به رقابت وجناح بندىهاى سياسى مىپردازند. واقعيت اين است كه خيلى ازرقابتها و جناح بندىهاى سياسى براى كسب قدرت صورت مىگيرد ويكى از آفات نظامها به شمار مىآيد. امروزه در جهان جناياتگستردهاى از سوى صاحبان قدرت به وقوع مىپيوندد بى ترديد، اگرآنان لحظهاى به ياد يامتبودند، دستخود را به خون هزارانانسان بىگناه آغشته نمىساختند.امام على(ع)، در خصوص كيفر رهبران ستمگر، از رسول خدا(ص) چنيننقل مىكند: «انى سمعت رسولالله يقول: يوتى يوم القيامهبالامام الجائر و ليس معه نصير و لا عاذر، فيلقى فى نار جهنمفيدور فيها كما تدور الرحى، ثم يرتبط فى قعرها.» (3)از پيامبر شنيدم كه فرمود:«در روز قيامت، پيشواى ستم پيشه را در حالى كه هيچ ياور ومدافعى ندارد، مىآورند; پس به دوزخش مىافكنند و چنان سنگ آسيامىگردد تا در قعر دوزخ به زنجير كشيده شود.»امام على(ع)، بهعنوان رهبرى آخرت گرا، براى ايجاد جامعهاى مكتبى و ضابطهمند،همه مديران خويش را به آخرت گرايى فرا مىخواند تا ازناهنجاريهاى اجتماعى، مالى و رياستطلبى در حكومت اسلامىجلوگيرى شود. آن بزرگوار، پيش از آنكه دولتمردان خود را بهقيامت گرايى سفارش كند، خود آخرت گرا بود و در گفتار و كردارآخرت گرايىاش را نمايان مىساخت تا براى همه رهبران ديگر الگوباشد. او فرمود:«به خدا سوگند كه اگر شبها را بر بستر خارهاى پرگزند سعدانبه صبح آرم و دست و پايم به غل و زنجير كشيده شود، بسىدلپذيرتر از آن است كه در قيامتخدا و رسولش را ملاقات كنم درحالى كه به بندهاى از بندگانش ستم روا داشته باشم و يا ازحطام دنيا چيزى به ناحق گرفته باشم. آخر براى اين تن خاكىكه بند بند آن به پوسيدگى مىشتابد و دوران بس دراز در زيرتودههاى خاك مىماند چگونه به ستم بر احدى دستيازم؟» (4)امام على(ع) اصحاب و مديران خود را مخاطب قرار داده فرمود:«اسباب سفر آماده كنيد خدايتان بيامرزد كه نداى كوچهمواره طنين افكن است. دوران ماندگارى در دنيا را ناچيزبشماريد و با شايستهترين توشهاى كه در اختيار داريد به آخرتروى آريد... و بدانيد كه مرگ چنان چشم در چشم شما دوخته كهگويا هم اكنون چنگالهايش را در پوستتان فرو برده است... پسوابستگيهاى دنيا را ببريد و به توشه تقوا تكيه كنيد.» (5)يكىاز آفات مهمى كه همه مردم، مخصوصا مديران حكومتى، را تهديدمىكند، دنياگرايى است. در فرهنگ امام على وابستگى به دنيامورد نكوهش واقع شده است. (6)امام على(ع) دولتمردان خود را بهزهد و پرهيز از دنياگرايى سفارش كرد تا آفات دنياگرايى آنانرا تهديد نكند و هميشه به ياد قيامتباشند. نامه امام به شريحبن حارث، قاضى آن حضرت كه خانهاى را به هشتاد دينار خريدهبود، در بردارنده نكات مهمى است كه اشاره به بخشى از آن ضرورىمىنمايد:«...به من گزارش دادهاند كه به هشتاد دينار خانهاى خريدهاى،برايش سندى تنظيم كردهاى و شاهدانى گرفتهاى... اى شريح، بدانكه در آيندهاى بس نزديك كسى به سراغت مىآيد كه به سندتنمىنگرد و از دليل و شاهدانت نمىپرسد; تو را بهتزده از آنخانه بيرون مىكشد و تنها به خانه گور مىسپارد. پس اى شريح،نيك بنگر، مبادا كه اين خانه را جز به مال خود خريده باشى ويا جز از راه مشروع بهايش پرداخته باشى كه در اين صورت خانهدنيا و خانه آخرت را يكجا باختهاى!اى شريح، اگر هنگام خريدآن خانه به من مراجعه مىكردى، بر اساس اين نسخه، برايتسندىتنظيم مىكردم كه در خريدش حتى به بهاى درهمى رغبت نمىكردىچه رسد به بهاى افزونتر، و آن نسخه چنين است: خريدار: بندهخوار. فروشنده: بندهاى در آستانه كوچ.مورد معامله: خانهاى از خانههاى فريب آباد در منطقه نيستان وخطه تباهان.اين خانه از چهار سو به چهار حد محدود مىشود: اولين حد بهزمينه انواع آفات; دومين حد به كانون انگيزههاى مصيبت; سومينحد به هوسهاى سقوط آفرين و چهارمين حد به شيطان اغواگر; و دراين حد است كه در اين خانه گشوده مىشود...» (7)فراخوانى امامعلى(ع) به آخرتگرايى به معناى ترك دنيا و رفع مسئوليتهاىسياسى و اجتماعى نيست.از منظر على، دنيا و آخرت مكمل يكديگرند و سرنوشت انسانها دردنيا شكل مىگيرد. از اينرو، حضرت دنيا را پل آخرت مىداند. (8)برهمين اساس، على محمد بن ابى بكر را به بهرهگيرى از دنيا وآخرت فرا خواند و فرمود: «"فانه" لابدلك نصيب من الدنيا و انتالى نصيبك من الاخره احوج.» (9) على(ع) به مديرانش سفارش كردكه از قيامت غافل نباشند. زيرا آخرتگرايى نقش اساسى در ميزانموفقيت آنان دارد. او به نعمان زرقى، فرماندار بحرين، نوشت:«...و لا تكن منالغافلين عن امر معادك...» (10) همچنين حضرتخطاب به مالك اشتر فرمود:بر نفس خود حاكم نخواهى بود، مگر آنكه همه هدفت روز قيامت وبازگشتبه خدا باشد...» (11) نكوهش دنيا از سوى امام على(ع)بدان معنا نيست كه دنيا ارزش ندارد. اگر دنيا ارزش نداشت،خداوند دنيا را نمىآفريد. آنچه مورد نكوهش قرار گرفته،دلبستگى به دنياست. چنانكه على نيز به آن تصريح كرده است. (12)استاد شهيد مطهرى، در اين خصوص، مىنويسد:«در نهج البلاغه... آمده است كه شخصى خدمت اميرالمومنان(ع)آمد و شروع كرد به مذمت از دنيا كه دنيا چه قدر بد است؟ اينمرد شنيده بود كه بزرگان دنيا را مذمت مىكنند، خيال كرده بودكه مقصود از مذمت دنيا واقعيت اين جهان است... نمىدانست كهآنچه بد است دنيا پرستى است... اين بود كه على(ع) به اوفرمود: تو فريب دنيا مىخورى، دنيا تو را فريب نمىدهد...، تاآنجا كه فرمود: دنيا با كسى كه با صداقت رفتار كند، صديق استو براى كسى كه آن را درك كند، مايه عافيت است. دنيا معبددوستان خدا، مصلاى فرشتگان خدا، فرودگاه وحى خدا، تجارتخانهاولياى خدا است...»رهبران و دولتمردان موفق بدون جذب شدن بهدنيا خدمات بزرگى را براى بشريت انجام دادند. خدمات امام راحلگواه درستى اين سخن است.حاكمان ستمگر براى مديران خود، (13) آنان را به قيامتگرايىسفارش مىفرمود تا آنها از حكومتسوء استفاده نكرده از خونريزىبپرهيزند. او به مالك فرمود: «...بپرهيز از خونها و ريختن آنبه ناروا... (كه) نخستين داورى خداوند سبحان در روز رستاخيزدرباره خونهايى است كه ريختهاند. پس حكومتخود را با خونريزىناروا نيرومند مكن كه خونريزى ناروا قدرت را به ناتوانى وسستى مىكشاند; بلكه دولت را از صاحب آن به ديگرىبگرداند.» (14) بى ترديد اگر رهبران و دولتمردان ستمگر به يادقيامتبودند و اين كلمات پيامبراسلام را به خاطر مىسپردند، ستمنمىكردند.رسولالله(ص) فرمودند:«هركس بعد از من منصبى را بپذيرد، روز قيامت او را كنار صراطنگاه مىدارند و فرشتگان نامه اعمالش را مىگشايند; اگر عادلبود، خدا او را به بركت عدالتش نجات مىدهد، اگر ستمگر بود،صراط چنان بر او فشار مىآورد كه تمام مفاصلش از هم جدا مىشودو سپس در آتش سرنگون مىگردد.» (15)يكى از لغزشهاى دولتمردان،سوء استفاده از بيت المال است. متاسفانه برخى از دولتمردان،در استفاده از اموال عمومى، قيامت را فراموش كرده، به ثروتاندوزى مىپردازند.امام على(ع) مديران خود را به معاد باورى فرا مىخواند تاناهنجاريهاى مالى در جامعه اسلامى به وجود نيايد.حضرت خطاب به دو تن از دولتمردان خود كه در بهرهگيرى از اموالعمومى عدالت را رعايت نكرده بودند، نوشت:«...به من خبر دادهاند كه تو كشت زمين را برداشته; آنچه پايتبدان رسيده، براى خود نگاه داشتهاى و آنچه كه در ستتبودهخوردهاى. حساب خود را به من باز پس بده و بدان كه حسابرسى خدااز حسابرسى مردمان بزرگتر است. (16) ... چون مجال بيشتر درخيانتبه امتبه دستت افتاد، شتابان حمله كردى و آنچه توانستىاز مالى كه براى بيوه زنان و يتيمان نهاده بودند، ربودى...پناه بر خدا، آيا به رستاخيز ايمان ندارى و از حساب و پرسشبيم ندارى؟» (17)بى ترديد اگر دولتمردان سفارشهاى على راهمواره مورد توجه قرار دهند و با كردار نيك روزگار بگذرانند،خدا به آنان پاداش مىدهد. چنانكه على(ع) به يكى از مديران خودفرمود:«اعلم ان الدنيا فانيه و الاخره آتيه و اعمل صالحا تجز خيرافان عمل ابن آدم محفوظه عليه و انه مجزى به; فعل الله بنا وبك خيرا.» (18)اين نوشتار را با كلماتى از مولا على(ع) بهپايان مىبريم. آن پيشواى معصوم خطاب به همگان فرمودند: «دراين دنيا از كسانى پندگيريد كه مىگفتند: چه كسى از مانيرومندتر است؟ اما همانها را به سوى قبرهايشان حمل كردند، درحالى كه از خود اختيارى نداشتند و در قبرها وارد شدند در حالىكه ميهمانان ناخوانده بودند...» (19)1 بقره، آيه 28; آل عمران، آيه9; مائده، آيه96; يونس، آيه4; شرح نهجالبلاغه بحرانى، ج 1، ص127 128.2 فرهنگ آفتاب، ج 8، ص 4562.3 همان، ج9، ص 4642.4 همان، ص 4651.5 همان، ج 5، ص 2528.6 همان، ج 5، ص 2520 به بعد.7 همان، ج 5، ص 2530; شرح جعفر شهيدى، ص 273272; شرح ابنابى الحديد، ج 14، ص237236.8 شرح شهيدى، ص 238; سيرى در نهج البلاغه، ص267; فرهنگآفتاب، ج 5، ص 2564.9 الغارات، ج 1، ص229.10 انساب الاشراف، ج 2، ص387 388.11 نهج البلاغه، نامه53، شرح ابن ابى الحديد، ج 18، ص 80;شرح شهيدى، ص339.12 فرهنگ آفتاب، ج 8، ص4566; سيرى در نهج البلاغه، ص267.13 عدل الهى، ص157، فرهنگ آفتاب، ج 8، ص4566.14 انساب الاشراف; ج 2، ص 388; شرح شهيدى، ص 274.15 شرح ابن ابى الحديد، ج16، ص 95 و313.16 فرهنگ آفتاب، ج 5، ص 2530; و ج 4، ص 2144; و ج7، ص 3590.17 شرح شهيدى، ص339; فرهنگ آفتاب، ج9، ص 4648.18 مديريت و فرماندهى در اسلام، آيت الله مكارم شيرازى، ص177-178. انساب الاشراف، ج 2، ص393.19 شرح شهيدى، ص313; شرح ابن ابى الحديد، ج16، ص313.