ابو ياسردر باره اين كه «چشم» و «دل» را بايد وقف «آل الله» كردو يكى را «چشمه عشق» و ديگرى را «خانه محبت» خاندان رسولساخت، بزرگان سخنان و لطايف دلنشينى دارند.آنچه در اين فرصت،تقديم شما مىشود، دستهگلى از بوستان معطر و لطيف «اسرارحسينيه» است، اثر عالم نامدار و محقق كمنظير و فقيه نوآور،مرحوم آيت الله آقا ملا حبيب الله شريف كاشانى.كتاب او كه در چهارده فصل، تدوين شده است، بر محورهايى همچون: محبتخدا، دوستى ائمه، جايگاه عشق و محبت، محبتحقيقى، تسليمو رضا، بيدارى شب، شوق به مردن، فنا، تماميتخاتم انبياء ووصال جانان استوار است و با سبكى شيرين و گاهى نمكين، اسرارىاز نهضتحسينى و خط اهل بيت (عليهم السلام) را ترسيم كرده است.سزاست كه با هم بخشهايى از آن را مرور كنيم.در مورد «حب حسين» مىنويسد:«... در دل دوستان اين مظلوم، چشمهاى است كه آن را «عينالمحبه» مىنامند و آن را دو جوى است و چون نام حسين روحىفداه برده مىشود، اين چشمه مىجوشد. و اشك از آن دو جوى بهچشم جارى مىشود. در حقيقت، اين چشمه منبعش آب كوثر است كهمخصوص دوستان آل محمد(ص) است و جارى شدن اشك، دليل شايستگىبهشت است. و از اينجا سر حديث «من بكى او ابكى» معلوممىشود... .اى عزيز! قدر اين دانههاى اشك را داشته باش، كه پيغمبر خدا(ص)وعده داده است كه هر كس در مصيبت اهلبيتش گريه كند، فرداىقيامت در موقف حساب بايستد و دستش را بگيرد و از هول عرصاتشبيرون برده، به بهشتش برساند.» [ص39] ... و بالجمله چشمه آبحيات اشك، در ظلمات دل دوستان پنهان است، به تذكر مصايب شاهمظلومان جوشيدن مىگيرد و از دو جوى چشمشان جارى شود.[ص 41]رابطه اشك و دل نسبتبه حضرت ابا عبد الله(ع) موضوعى است كه در«اسرار حسينيه» مرحوم ملا حبيب الله كاشانى مشهور است.از جمله در اين باره مىنويسد:«همانا اين اشك چشم تو در اين مصيبت جارى مىشود، گلابى استمعطر، خوشبوتر از مشك اذفر. كدام گلاب است كه بر صورت جارى شدهكه سبب آمرزش هر گناه صغيره و كبيره شود؟ كدام گلاب بهشت راواجب كند؟ همانا اين گلاب اشك تو، بوى حسين(ع) دارد. .. چون گلجسد حسين(ع) را بر خاك انداختند و پايمال ستوران نمودند، بوىاين گل را از گلاب اشك ديده عاشقانش استشمام نماييم.اى عزيز من! اين سرشك ديده گريهكنندگان، گلابى است كه از گلباغستان سينههاى عاشقان حسين بن على(ع) سبز شده و در ديگدلهاى سوخته ايشان كه منزل خدا و كعبه حقيقى است... جوشانيدهو از آن بخارى متصاعد شده، به طبقه چشم ايشان آمده، اشك شده وجارى گرديده است» [ص33] اين هم سرى ديگر از اسرار حسينيه.اين اشك، بسيار ارجمند و كارساز است. مولف در باره نقش آنمىنگارد:«اى عزيز من! اين اشك، آبى است كه بر جهنم مىريزند خاموشمىشود و بر آب بهشت مىريزند، لذت و مزهاش هزار برابر مىشود وبر گونه حوران مىمالند، هزار مرتبه حسن و جمالشان افزونمىشود. پس اى عاشق حسين! قدر اين گريه را بدان كه در نزد خداقدرش بسيار است.»[ص 34] فراز فوق، تاكيدى استبر صداقت درمدعى عشق حسينى و ولاى اهل بيت، تا صف عاشقان صادق را از عاشقنمايانمنافق جدا سازد و اشك برخاسته از سوز دل را از اشكتصنعى و رياكارانه متمايز سازد.مرحوم ملا حبيب الله، در بيان جايگاه رفيع محبت كه دل است وهمچون كعبه مقدس است و بيتخدا و حرم پروردگار محسوب شده است،بيان لطيفى دارد و مىافزايد:«از عارفى احوال دل را پرسيدند:گفت: دل را حقيقت ندانم، لكن وضعى چند از وى مىگويم. «دل»صحرايى است كه آن را لقب «يقين» باشد و در اين صحرا چشمهاىاست كه آن را «عين اليقين» گويند و در كنار آن حق تعالىدرختى آفريده كه آن را «شجرة السرور» مىگويند و در زير آندرخت، تختى نهادهاند كه آن را «سرير الموده» گويند. پس بادىبوزد كه آن را «ريح المغفره» گويند و رعدى بوزد كه آن را«رعد المحبه» گويند و بارانى بارد كه آن را «مطر الرحمه»گويند. پس، از اين باران چند چيز پديد مىآيد ارغوان وصال، نرگس الفت،درخت امانت، گل توحيد، مورد ارادت، ريحان صبر، زعفران رضا،بنفشه صفا، سنبل وفا، نبات بقا، بوى لقا، ميوه مهر، نغمه شوقو لاله صدق. پس ديوارى گرد او كشيده است، ملكى بر او «معرفت»نام، بر تختشريعت نشسته، عقل، نديم او و تميز، حاجب او و چشم،طلايه او و گوش، صاحب خبر او و دست، كاتب او و زبان، ترجمان اوو طاعت، لشكر او و زهد، لباس او و توكل، مركب او و تفكر، بازاو. و چون بنده صياد پاى بر مركب دعا نهد و عنان تضرع به دستگيرد و در ميان ميدان وصال، جولان كند و طبل مناجات فرو كوبد وباز همتبه صحراى رافتبراند و تير امانتبر نشانه زند، دوستصيد كند... [ص37]و چه زيبا اين وادى پر صفاى محبت و سلطنتبىرقيب عشق را به ماجراى جاودانه كربلا پيوند مىزند و چنينمىآورد: «و بالجمله تا محبت در دل رسوخ نكند، محبت نباشد.محبت همان نتيجه معرفت و ايمان است... چون دانستى كه محبتحسين بن على(ع) محبتخداست، معلوم شد كه جاى اين محبت دلاست.» [ص39]در توجيه و تبيين عرفانى اينكه آن امام، چگونهاز فرزندان و ياران دل كند و رو به كعبه مقصود نهاد مىگويد:«وصف حقيقت محبت، براى آنان كه شهد وصال نچشيدهاند، محالاست... بعضى گفتهاند كه عشق، عبارت از كمال محبت است.آتشى است كه چون در خانه دل افتد، غير را بسوزد و مهر، پرتوىاست كه بر ظلمات جان اگر بتابد، جمله را بر افروزد. عشق، برقىاست كه جانها سوزد. عالم از پرتو مهر افروزد. بيقرارى سپهر ازعشق است. گرم رفتارى مهر از عشق است و بعضى گفتهاند كه«المحبه نار فى القلوب تحرق ما سوى المحبوب» [ص43] و آنگاهجلوه اين عشق را در صحنه كربلا اينگونه ترسيم مىكند:«... از اينجا معلوم شد كه حسين بن على(ع) حبيب حقيقى خدا بودو پيشاهنگ همه محبان و سرآمد همه عاشقان حضرت ابديتبود; زيراكه از هر چه بجز محبوب ازلى بود چشم پوشيده و در ميدان مجاهدتكوشيده، تا از شراب طهور وصال محبوب نوشيده و از سر جان گذشتتا به وصال جانان رسيد.»[ص46].اين حال و وصف، نه تنها در سالار شهيدان، بلكه در ياران شهيداو نيز جلوه يافته بود كه آنگونه سر و جان باخته، به كوى معبودشتافتند، در اين مورد هم از قلم زيباى ملا حبيب الله شريفكاشانى بهره بگيريم كه مىنويسد:«ياران باوفاى حضرت شاه كربلا در روز عاشورا، چون از همه علايقرستند و دل در يارى خدا بستند، در شدت عطش شراب زلال وصالنوشيدند و در حرارت شمشير و سنان، سندس و استبرق مشاهده جماللا يزال پوشيدند و چون در ميان هياهوى اعدا، نداى «سارعوا الىمغفره من ربكم» از زبان محبوب حقيقى خود شنيدند، از خود بىخود، به ميدان دويدند و از راه صدق محبت كوشيدند تا به منزلجانان رسيدند.»[ص96]اين نمونهاى بود از قلم تواناى چهرهنماو رازگشاى عالمان صاحبدل شيعه، كه رمز و راز درونى حادثهكربلا و محبتشيعه به «آل الله» را گشودهاند و آثارى زيبا وماندگار، پديد آوردهاند. بر قلم به دستان وادى معارف دين نيزمىسزد كه با صلابت ادبى و غناى محتوايى و زيبايى تعابير،چهرههاى هر چه دوستداشتنىتر از مكتب و اسوههاى آن ارائه دهندو موجب حيات و استمرار ادب «آل الله» گردند.