اقامتگاه هاي حضرت فاطمه (س) - اقامتگاه های حضرت فاطمه (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اقامتگاه های حضرت فاطمه (س) - نسخه متنی

غلامرضا گلی زواره

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اقامتگاه هاي حضرت فاطمه (س)

غلامرضا گلي زواره



بانوي بي بديل

در آن هنگامه‌اي که اعراب جاهلي دختران خويش را به کام سياه خاک مي‌سپردند و آن زماني که با تولد هر دختري، چهره پدرش از خشم سياه مي‌شد، خداوند به رسول اکرم(ص) فرزند دختري عنايت فرمود. تقدير شگفت الهي چنين بود که براي آن نبي مکرّم جز اين دختر باقي نماند و از همين روي، دشمنان زخم خورده و اشراف جاهلي، زبان به طعن و شماتت گشودند که پروردگار متعال آن حضرت را به کوثر فاطمه زهرا بشارت داد.

با تولد اين بانو، پدر شادماني کرد، به مردم وليمه داد، دست‌هاي فاطمه را غرق بوسه ساخت، وي را چون گوهري گرانبها در بهترين جايگاه خانه‌اش جاي داد، فاطمه را چون گل مي‌بوييد و او را مادر خويش ناميد.

فاطمه را مي توان به تنهايي و جدا از وابستگي‌هاي ارزشمندش، به عنوان شخصيتي برجسته و اسوه‌اي وارسته مورد توجه قرار داد و ارزش‌هاي آسماني در خلق و خويش را بررسي و بازکاوي کرد. در ميان خانوادة وحي ، نقش فاطمه از چنان عظمتي برخوردار است که مي‌تواند انعکاس دهنده تمامي توجهات حضرت محمد(ص) به آن صديقه طاهره باشد. زاده شدن در خانه‌اي که باران نوراني وحي بر آن مي‌باريد و پرورش يافتن در فضاي توحيد و عبوديّت، پيمان بستن با مردي که تمامي فضايل برتر و معنويت‌هاي انساني در وجودش تجلّي دارد، حضرت فاطمه را يکي از محورهاي اساسي درک اسلام و به خصوص تشيع قرار داده است.سختي‌هاي جانکاه دوران اقامت در مکه و همراهي و همدلي با رسول وحي، مهاجرت به مدينه براي بنيان‌گذاري جامعه‌اي توحيدي و زندگي مشترک با جانشين راستين واپسين پيامبر، زهراي اطهر را تجسّم عيني بانويي ساخت که مکتب اسلام بايد پرورش مي‌داد.

او در راه پاسداري از قرآن و سنت نبوي، رنج‌هاي فرساينده‌اي را بر خود هموار ساخت. در همان فاصله اندکي که پس از رحلت پيامبر زنده بود، تمام توان خويش را به کار گرفت تا چراغ رسالت در برابر انبوه طوفان‌هاي مسموم و خطرناک که وزيدن آغاز کرده بود، به خاموشي نگرايد و پس از رسول اکرم(ص)، اولين فرد از خاندان عصمت و طهارت بود که به حضرتش پيوست؛ چرا که جان او با جان پيامبر جدا نبود و پدر او را پاره‌اي از وجود خويش معرفي کرده بود.

اين بانو در طول عمر مبارک خويش اقامت‌گا‌ه‌ها ، کوچيدن‌ها و مسافرت‌هاي کوتاهي داشت که در اين نوشتار نگاهي کوتاه بدان‌ها خواهيم کرد.

کانون شکوفايي

خانه حضرت محمد و خديجه محل نزول وحي بود و از آنجا نهضت نبوي و توحيد گسترش مي‌يافت. حضرت زهرا(س) در 20 جمادي الثاني سال پنجم بعثت در اين خانه به دنيا آمد. در هنگام ولادتش نوري خانه‌هاي مکه را درخشان ساخت و مولود بر لب شکر خدا مي‌راند.[1]

رسول اکرم(ص) با ولادت فاطمه، سجده شکر به جاي آورد و چون حق تعالي به او خبر داده بود که عترتش همه از فاطمه به جهان پديدار مي‌گردند، او را بيش از همه‌ي فرزندانش دوست داشت.[2] رسول خدا به تربيت او توجّهي ويژه مبذول مي‌کرد. روزهاي کودکي زهرا با اوج بحران‌ها و مرارت‌ها مصادف بود. هر لحظه خبري تلخ از شکنجه ياران رسول اکرم(ص) به اين خانه مي‌رسيد. فشار‌هايي سخت و تهديد‌هاي نگران کننده، قلب مهربان اهل اين خانه را به درد مي‌آورد. منزل مزبور را حضرت محمد(ص) براي خديجه تهيه کرد. او در محله‌اي بود که در گذشته به آن کوچه عطار‌ها مي‌گفتند. فاطمه و پدر و مادرش، تا زمان هجرت در اين خانه سکونت داشتند؛ مکان مبارکي که بارها در آن فرشته وحي بر پيامبر نازل شد و به دليل همين قداست، به صورت مسجدي در آمد[3] و به سبب ارزش معنوي و قداست آن، بارها در طول تاريخ همزمان با تعمير و توسعه مسجد الحرام، مرمت شد.

ابراهيم رفعت پاشا در اثر معروف خود نوشته است: خانه خديجه دختر خويلد يا زادگاه فاطمه، در کوچه الحجر شهر مکه قرار دارد. ده متر طول و چهار متر عرض دارد. در اين خانه سه در وجود دارد. يک در براي اتاق کوچکي است که مختص عبادت پيامبر بود و در آنجا وحي بر ايشان نازل مي‌شد. در ديگر براي اتاقي مستطيل شکل است و در وسط آن اتاقکي ساخته‌اند که محل تولد فاطمه(س) است.

رفعت پاشا اضافه مي‌کند: اگر دقت کني، جز سادگي در اين خانه نخواهي يافت؛ خانه‌اي که چهار اتاق داد که سه اتاقش اندروني است و اتاق چهارم براي مراجعين بود.[4] امير مصر در عصر حکمراني عباسيان براي اين خانه تعميراتي انجام داد و بعدها سنگ‌نوشته‌هايي هم براي اين مکان تدارک ديدند مبني بر اينکه آنجا جايگاه و زادگاه فاطمه است و برايش موقوفاتي هم قرار دادند. سلطان سليمان عثماني هم در سال 935 هجري به مرمت آن مبادرت کرد.[5]

با کمال تأسف با روي کار آمدن وهّابيان و حاکميت جابرانه‌ آنان بر حرمين شريفين، نه تنها به احيا و ترويج اين بناي ارزشمند توجهي نشد، بلکه از همان روزهاي اول سلطه آنان، اين مکان ويران گرديد.[6]

محاصره اقتصادي

در سال هفتم بعثت که فاطمة زهرا(س) دو بهار معطر را سپري کرده بود، مشرکان مکه پيمان محاصره اقتصادي عليه پيامبر و يارانش را امضا کردند و آنان به همراه بني هاشم به دره‌اي به نام شعب ابي طالب پناهنده شدند. اين تبعيد و سکونت اجباري که سه سال به طول انجاميد، براي همه محاصره شوندگان مشقّت‌زا بود. در اين ميان، کودکان بيش از ديگران، از گرسنگي رنج مي‌بردند. خديجه نيز که اين دختر آسماني را پرورش مي‌داد و از جانش، گرامي‌تر مي‌داشت، از بي‌غذايي فرزند در سوز و گداز بود. گاهي طفل از شدت گرسنگي به مادر و گاه به دامن پدر پناه مي‌برد. در يک از روزها که ديگر اين وضع رمقي براي اين نوباوه نگذارده بود، طفل به سوي پدر رفت و با صدايي ضعيف و دلخراش ‌گفت: گرسنه‌ام. مشاهده اين منظره نگران کننده، براي پدري که تدارک غذا از مسير عادي برايش ميسر نبود، بسيار تأثر آور مي‌نمود. در اين حال، رسول خدا(ص) با ديدن اين وضع، سخت ناراحت گرديد و ناگزير از نيروي آسماني و ولايت تکويني بهره برد. او دست مبارک را بر سينه فرزند محبوبش نهاد و سر را به جانب آسمان بلند کرد و فرمود: "اللهم مشبع الجاعة و رافع الوضعة لاتجع فاطمه؛ اي پروردگار متعال! اي سير کننده گرسنگان! دخترم فاطمه را گرسنه مگذار". عمران بن حصين که يکي از شاهدان اين ماجرا بود، مي‌گويد: ناگهان مشاهد کردم بلافاصله زردي چهره زهرا بر طرف شد و گونه‌هاي مبارکش گلگون گشت. از خود آن بانو هم نقل شده که فرموده‌اند: بعد از آن دعاي پدرم، هرگز گرسنه نشدم.

به هر حال، زهراي عزيز سه سال از بهترين ايام کودکي خود را در شعب ابي‌طالب و با تحمل شرايط سخت و طاقت‌فرسا و جانکاه گذرانيد. او در سنگلاخ‌هاي اين درّه، درس شکيبايي و پايداري را آموخت و طعم تلخ گرسنگي را هم چشيد.

درّه يا شعب ابي‌طالب نزديک کوه ابوقبيس قرار دارد که اينک کتابخانه مکه را در آن ساخته‌اند. در سال 1399 قمري کساني که مي‌خواستند شارع غزّه را وسعت دهند، اين مکان را که يادآور پايداري پيروان مکتب وحي بود، تخريب کردند[7]. و جايي را که اکنون به نام شعب ابي‌طالب معروف است و در آن سوي پل حجون قرار دارد و گورستان عمومي است، نمي‌توان شعب ابي طالب ناميد.[8]

بعد از اين تنگناها، روزگار شادماني براي فاطمه پديدار گشت، اما دريغا که ايام سرور براي وي دوامي نداشت و ابتدا عموي مهربانش ابوطالب و به فاصله کوتاهي مادر عزيزش، به سبب سختي‌هايي که در اين شعب کشيده بودند، رحلت کردند.[9]

آن بانوي بزرگ در فتح مکه هم حضور داشت. امّ هاني خواهر حضرت علي(ع) مي‌گويد:

در روز فتح مکه، دو تن از خويشان مشرک شوهرم را پناه دادم و در حالي که آنان در خانه‌ام به سر مي‌بردند، ناگهان برادرم علي آمد و بر آنها شمشير کشيد که من اجازه ندادم و خود را به خيمه‌گاه رسول الله در بطحا رسانيدم، ولي آن حضرت را نيافتم، اما مشاهده کردم که فاطمه زهرا در اقامتگاه پدر است. ماجرا را نقل کردم. ديدم فاطمه از همسر خود قاطع‌تر است و با شگفتي گفت: تو هم بايد مشرکان را پناه دهي؟ در اين لحظات حضرت محمد(ص) آمد و از ايشان براي آن دو نفر امان طلبيدم که پيامبر پذيرفت. سپس به فاطمه فرمود: آبي را براي او فراهم کند. تا هنگامي هم که هند همسر ابوسفيان و ديگر زنان مشرک براي پذيرش اسلام و بيعت با پيامبر به حضور آن وجود مبارک رسيدند، حضرت فاطمه زهرا(س) در مکه حضور داشت.[10]

در روز شنبه 25 ذيقعده سال دهم هجرت پيامبر از مدينه حرکت کرد و در ذي‌الحليفه، احرام بست . عده زيادي براي اين مراسم که به حجة الوداع موسوم گرديد، خود را مهيا کردند. همسران پيامبر نيز در اين سفر، شوهر را همراهي مي‌کردند. آنها بر هودج‌هايي سوار بودند. حضرت فاطمه زهرا نيز با آنان بود و در اين سفر عبادي، به دستور پيامبر مناسک حج را انجام داد و خانه خدا را زيارت کرد. حضرت علي(ع) نيز که به تازگي از مأموريت يمن بازگشته بود، در ايام حج به مکه رسيد و همسر را در آنجا ملاقات کرد.[11] پس از اين مراسم باشکوه، نبي اکرم در اجتماع بزرگي به فرمان خداوند، حضرت علي(ع) را به امامت و جانشيني خويش برگزيد. با توجه به حضور فاطمه در حجة الوداع، با اطمينان مي‌توان گفت آن بانوي گرانقدر در مراسم با افتخار غدير خم حضوري معطر داشته است.[12]

مهاجرتي سرنوشت ساز

پيامبر اکرم(ص) به فرمان خدا تصميم گرفت شبانه مکه را ترک گويد. اين شب به ليلة المبيت شهرت يافت. رسول خدا(ص) به علي(ع) دستور داد تا به فرمان خداوند در بستر او بخوابد و خود مهياي عزيمت شد. حضرت فاطمه زهرا(س) نيز در اين اوضاع بحراني، در خانه ماند و هر لحظه در انتظار هجوم خائنانه دشمن به سر برد. با وجود آنکه او هشت سال و نه ماه داشت، ولي چنين موقعيت حساس و پر خطر را درک کرد و از خشونت و سنگدلي کوردلان آگاهي داشت. آن شب را دخت سرافراز پيامبر با توکل و اعتماد به خداوند به سحر آورد. نزديک سپيده‌دم، تباهکاران همچون گرگ‌هاي گرسنه با شمشير‌هاي آخته، به محل سکونت وي و خانه پدرش هجوم آوردند و به سوي محل استراحت پيامبر رفتند، اما ناگهان با قهرمان توحيد حضرت علي(ع) رو‌به‌رو شدند و تمام نقشه‌هايشان نقش بر آب شد.

علي(ع) به دستور پيامبر امانت‌هاي مردم را به صاحبانشان رد کرد و پس از سه روز مصمم شد خاندان پيامبر و برخي از مسلمين را به مدينه کوچ دهد. ابو واقد ليثي که حامل نامه‌اي از سوي پيامبر براي علي بود و مأمور شده بود از دهکده قبا به مکه بيايد، با رسيدن به اين شهر، به فواطم ثلاث( فاطمه زهرا، فاطمه بنت اسد و فاطمه دختر زبير بن عبدالمطلب) اطلاع داد که مهياي سفر شوند. حضرت علي(ع) براي اين بانوان هودجي همراه با مرکبي فراهم ساخت. آنان شبانه از مکه بيرون آمدند و ابوواقد و ايمن بن امّ ايمن، شتر فواطم را مي‌راندند. کاروان کوچک همچنان جلو مي‌رفت و علي(ع) مراقبت کامل هودج فواطم را عهده دار بود، تا آنکه به محلي به نام ضجنان رسيدند. حارث بن اميّه که با هفت سوار آنان را تعقيب کرده بود، بدين‌جا که رسيد، راه را بر علي و همراهان بست و چون خواست ايشان را برگرداند، اميرمؤمنان چون شيري خشمگين به مقابله با آنان برخاست و يکي از آنها را به هلاکت رسانيد و ديگران هم گريختند.

مهاجران به راه خود ادامه دادند و در قبا که پيامبر دوازده روز در آن توقف کرده بود، به رسول اکرم(ص) و ديگران پيوستند. ربيع الاول سال سيزدهم بعثت، زمان توقف در اين دهکده است. وقتي که ديدگان فاطمه زهرا بر سيماي پدر افتاد، غم از دلش برفت و ديگر ايام فراق را پايان يافته تلقي کرد. در اين هجرت، حضرت زهرا به اتفاق دو بانوي مهاجر، مسير طولاني مکه تا مدينه را که 468 کيلومتر بود، در زير آفتابي سوزان طي کرد و روز پنجشنبه 15 ربيع الاول (هفتم مهرماه) در قبا که در شش کيلومتري مدينه قرار داشت، به خانه سعد بن خثيمه از اصحاب پيامبر وارد شد. خانه وي مجاور رکن غربي و جلو مسجد قبا قرار داشت. خانه ديگري که فاطمه در قبا، توقف کوتاهي در آن داشت، مربوط به کلثوم بن هدم بود. متأسفانه اين دو خانه هم به دست حکّام آل مسعود به ويرانه‌اي تبديل شده‌اند. محمدباقر نجفي مي‌نويسد: اين دو بناي قديمي که مجاور يکديگرند و هر يک گنبدي رفيع دارند، با توجه به اينکه رفعت پاشا در کتاب مراة الحرمين اين بنا را وصف کرد و نيز از تحقيقات عيني و محلي حقير در دهکده قبا، معلوم مي‌شود که معماري بنا از هنرهاي دولت عثماني است و آنجا خانه سعد بن خثيمه يا در زبان اهل قبا، بيت فاطمه است.[13] نايب‌الصدر شيرازي نيز که به سال 1305 ه.ق از اين دو بنا ديدن کرده، مي‌گويد اين دو بنا کاملاً مخروبه‌اند و تنها گنبدهايشان افراشته است.[14]

به هر ترتيب، پيامبر پس از ورود به مدينه در خانة ابوايوب انصاري فرود آمد و پس از مدتي اقامت در آن، به خانه‌اي که در کنار مسجد تدارک ديده شده بود، رفت و در اين اوقات فاطمه با او بود.[15]

منزل ابو ايوب دو اتاق بيشتر نداشت که پيامبر و زهرا و ديگران دختران در يک اتاق (حجره پايين) و ابوايوب و مادرش در بالاخانه جاي گرفتند. پيامبر در انبار خرما که مجاور اين منزل بود، نماز مي‌گزارد. پس از چندي، رسول الله قطعه زميني را که در آن حوالي بود، از دو جوان يتيم خريد و به کمک مسلمانان مسجدي در آن بنا کرد و در کنار آن منزلي براي خويش تدارک ديد و از خانه ابوايوب به آنجا نقل مکان کرد.

مي‌گويند فاطمه که تا آن زمان همراه مادر اميرالمؤمنين در خانه‌اي مجاور مأواي ابوايوب سکونت داشت، به مکان جديد آمد، ولي برخي گفته‌اند او با پدرش زندگي مي‌کرد و از هم جدا نبودند.[16]

در دامنه کوه اُحُد

حضرت فاطمه در روزهاي جنگ هم از پدر دفاع و مراقبت مي‌کرد. هنگامي که جنگ احد پايان گرفت، پيامبر با دندان شکسته و پيشاني مجروح هنوز در ميدان حضور داشت. فاطمه با سرعت از خانه به سوي احد آمد و با اينکه نوجواني بيش نبود، مسير بين مدينه تا اين کوهستان را با پاي پياده و شوق زياد طي کرد. صورت پدر را شست و خون از چهره‌اش زدود، اما زخم پيشاني همچنان خونريزي داشت. او قطعه حصيري را سوزانيد و خاکستر آن را بر جاي اين زخم ريخت و بدين گونه خونريزي را بند آورد. شگفت آنکه اين دختر براي نبردي که روز بعد اتفاق مي‌افتاد، سلاح پدر را مهيّا مي‌ساخت. آن روز پيامبر(ص) و علي(ع) شمشيرهاي خود را به فاطمه دادند تا آنها را بشويد.[17]

حضرت فاطمه(س) هر هفته دو بار: دوشنبه و پنجشنبه، بر مزار شهيدان اُحُد مي‌رفت و اشاره مي‌کرد که اينجا رسول خدا(ص) با مشرکان مي‌جنگيده‌اند. محمود بن لبيد مي‌گويد: وقتي پيامبر رحلت کرد، فاطمه کنار قبر حمزه(ع) مي‌ايستاد و مي‌گريست. در يکي از روزها به کنار قبر حمزه رفتم. ديدم فاطمه مي‌گريد. او را به حال خود واگذاشتم تا آرام گرفت. پس به حضورش رفتم و سلام کردم و گفتم: اي سرور زنان! سوگند به خدا با اين سوز و گداز، بندهاي دلم پاره شد. فرمود اي ابوعمرو! سزاوار است که گريه کنم؛ چرا که بهترين پدران را از دست داده‌ام. آه چقدر مشتاق ديدار اويم!

در جنگ احزاب که از پررنج‌ترين غزوات بود، فاطمه در کنار پيامبر قرار گرفت و براي پدر که چند روز گرسنه مانده بود، غذايي ساده آورد. در فتح مکه هم برايش خيمه افراشت و آب براي شستشو و غسل مهيا کرد تا پيامبر گرد و غبار را از تنش بشويد و لباس پاکيزه‌اي بر تن کند و رهسپار مسجد الحرام شود.[18]

منزل مبارک

سرانجام حضرت علي(ع) از پيامبر، زهرا را به عنوان همسر خويش خواستگاري کرد که مورد پذيرش آن حضرت قرار گرفت. رسول الله به اميرمؤمنان(ع) فرمود: در همين حوالي منزلي تهيه کن تا همسرت را ببري.

علي عرض کرد: يا رسول الله! در اين نزديکي جز منزل حارثه بن نعمان، مکان مناسب ديگري نيست. فقط منزل او خالي و آماده است. رسول الله(ص) فرمود: همة منزل‌هاي وي را براي صحابه گرفته‌ايم و ديگر خجالت مي‌کشيم از او خانه‌اي بخواهيم. اين مطلب به گوش حارثه رسيد. خدمت پيامبر آمد و عرض کرد: " يا رسول الله(ص) انا و مالي لله و لرسوله؛ اي پيامبر! من و اموالم به خدا و رسولش تعلق داريم". بدين گونه حارثه منزل را در اختيار مولاي پرهيزگاران نهاد و قرار شد مقدمات مجلس عروسي فراهم شود. علي(ع) اتاق برترين بانوي دنيا را آراست، اما با امکاناتي بسيار ساده. آن حضرت کف اتاق را با شن‌هاي نرم فرش کرد و چوبي را براي آويختن مشک بر ديوار اتاق نصب کرد، سبو و کوزه آبي فراهم آورد و چوبي به عنوان جالباسي از اين سوي تا آن طرف ديوار نصب کرد، آن گاه کف اتاق را با پوست گوسفند پوشانيد و بالشي از ليف خرما در کنارش قرار داد.[19] حضرت رسول اکرم(ص) سه روز پس از مراسم عروسي، به ديدن عروس و داماد آمد. چون هوا سرد بود، آن دو زير عبايي بودند. پيامبر نيز از شدت برودت هوا به آن جمع پيوست. آن گاه به علي(ع) فرمود تا کوزة آبي بياورد. نبي اکرم بر آن آب نگريست و دعايي خواند. جرعه‌هايي از آب آن ظرف را خود نوشيد و مقداري را به فاطمه و علي داد و قدري بر سر و سينه علي(ع) ريخت و از خداوند خواست تا هر بدي را از او دور گرداند.

خانه حارثه در محله بني النجار قرار داشت و به خانه پيامبر نزديک بود؛ تا اينکه در کنار بيت رسول اکرم(ص) خانه‌اي براي اين زوج آسماني ساخته شد و تا پايان زندگي مشترک در آن ساکن بودند. خانه‌اي که به فاصله چندي از ازدواج علي(ع) با فاطمه(س) در اختيار آن دو قرار گرفت، شامل اتاق گليني بود که سقف آن را با چوب درخت خرما و حصير پوشانده و آن را گل اندود کرده بودند. فاصله سقف تا کف به اندازه‌اي بود که دست به راحتي به سقف مي‌رسيد، اما از صفايش نور خدا جلوه‌گر بود و قرآن در معنويت و فضيلت آن فرمود: )في بيوت اذن الله ان ترفع و يذکر فيها اسمه يسبح له فيها بالغدوّ و الاصال(.[20] وقتي اين آيه نازل شد، از پيامبر پرسيدند : آيا خانه فاطمه و علي از اين نوع خانه‌هاست؟ فرمودند: بلکه مسکن آنان از با فضيلت‌ترين خانه‌هاست.[21]

اتاق پيامبر با اين بيت، يک ديوار فاصله داشت و هر وقت محل زندگي رسول اکرم(ص) روشن مي‌شد، خانه زهرا و علي هم درخشان مي‌گرديد و به همين دليل وقتي جبرئيل نازل مي‌شد، مي‌فرمود:"السلام عليکم يا اهل بيت النبوه". از اين درود مي‌توان فهميد که آن خانه با محل سکونت پيامبر فاصله‌اي نداشته است.[22]

جابر بن عبدلله انصاري مي‌گويد: روزي پيامبر به خانه دخت گرانمايه‌اش مي‌رفت و من نيز همراه او بودم. هنگامي که به درب سراي فاطمه رسيديم، آن حضرت دست بر در نهاد و آن را گشود و با صداي رسا فرمود:"السلام عليکم". فاطمه جواب سلام پدر را گفت و چون نبي اکرم فرمود: اجازه دهيد داخل شوم، فاطمه گفت: افتخار دهيد اي سفير خدا! و پس از اينکه پيامبر براي خود و همراهش سه بار اجازه ورود گرفت، آن‌گاه به حريم معنوي دختر دلبندش گام نهاد.[23]

امام دوم و امام سوم در اين خانه ديده به جهان گشودند و بانويي چون زينب کبرا در اين مکان باليد و به شکوفايي رسيد. فاطمه بخشي از اين مکان را به عبادت و راز و نياز با خدا اختصاص داد. امام حسن مجتبي(ع) مي‌فرمايد: شب جمعه‌اي ديدم که مادرم تا صبح مشغول نماز و عبادت بود و دائماً رکوع و سجود مي‌گزارد تا سپيده صبح نمايان گشت. شنيدم که مؤمنين را يک يک نام مي‌برد و دعا مي‌کند، اما براي خودش دعايي نکرد. عرض کردم: مادرجان! چرا براي خودت دعا نمي‌کني؟ فرمود: "يا بنيّ الجار ثم الدار؛ فرزندم! اول همسايه، بعد خانه".[24]

خانه فاطمه و علي در کنار مسجد پيامبر بود و در آن به سوي مسجد گشوده مي‌شد. خانه عده‌اي ديگر از ياران پيامبر نيز چنين ويژگي‌اي را داشت. روزي پيامبر فرمان داد تمام در‌هايي که به سوي خانه خدا باز مي‌شوند، بسته شوند، جز در خانه فاطمه و علي. وقتي علّت اين وضع را از رسول الله پرسيدند، فرمودند: من چنين تصميمي را نگرفتم، بلکه اين کار به فرمان خداست.[25]

بعد از نزول آيه تطهير[26]، آن گونه که نُه نفر از صحابه نقل کرده‌اند، رسول اکرم(ص) هر روز صبح تا زمان رحلتش هنگام خروج از منزل که براي اقامه نماز صبح به مسجد تشريف مي‌بردند، قبل از اقامه نماز به در اين خانه مي‌آمدند و مي‌فرمودند:" السلام عليکم يا اهل البيت انّما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهير". برخي راويان افزوده‌اند: تا يک سال شخصاً شاهد اين ماجرا بوده‌اند.[27]

امّا تاريخ گواه است که به فاصله‌اي اندک پس از رحلت رسول خدا، علي رغم همه اين سفارش‌ها و تأکيدهاي آن حضرت بر اهل بيت، چگونه با آنان برخورد شد. اين خانه شاهد است که بهترين بانوان عالم، پشت در آتش گرفته به وسيله خليفه دوم، چگونه مجروح شد و چه سان فرزندش سقط گرديد.

منزل زهرا(س) از دو طرف دو درب داشت. يکي داخل مسجد، و ديگري در کوچه مجاور باب جبرئيل. مردم در هنگام نماز که به مسجد مي‌آمدند، از جلوي در خانه فاطمه عبور مي‌کردند و در نيم‌سوخته و تيره رنگ اين مکان را مي‌ديدند که همچون تابلويي رنگين، نقش مظلوميت حضرت فاطمه بر آن ترسيم شده بود، به ويژه اگر توقف مختصري در آنجا مي‌کردند و ناله‌هاي دلخراش را مي‌شنيدند، در برابر اين وضع سؤال‌هايي را مطرح مي‌کردند. زمزمه ها و نگاه‌هاي مردم، بيش از پيش چهره واقعي خليفه وقت را افشا مي‌کرد.

آري، خانه‌اي که محل نزول وحي بود و پيامبر و جبرئيل بدون اجازه صاحبش به آن وارد نمي‌شدند، با کمال تأسف پس از رحلت پيامبر چنين مورد هجوم قرار گرفت. اين خانه نيز با روي کار آمدن وهابيون مورد بي‌توجهي و فراموشي قرار گرفت و از تخريب و ويرانگري مصون نماند.

باغ و بوستان فاطمه

فدک در يک منزلي خيبر و 140کيلومتري مدينه قرار داشت که اکنون در عربستان به نام حائط و حويط شناخته مي‌شود. يهوديان ساکن در اين روستاي سرسبز، با دريافت خبر پيروزي سپاه اسلام در خيبر به شدت ترسيدند و براي عقد قرارداد صلح، شخصي را نزد پيامبر فرستادند و فدک را به رسول الله واگذار کردند و اين آبادي جزء اموال پيامبر به شمار مي‌رفت؛ زيرا بدون خونريزي و جنگ به دست آمده بود و چون آيه )وَ آتِ ذَا الْقُرْبى([28] نازل شد، آن حضرت فدک را به فاطمه واگذار کرد. فاطمه درآمد قابل توجه اين دهکده را در راه خدا خرج مي‌کرد و به بينوايان مي‌داد و ايتام بني‌هاشم را از آن برخوردار مي‌ساخت و بدين گونه اموال فناپذير دنيا را با انفاق در راه خدا، ارزشمند و جاويدان مي‌ساخت. بعد از رحلت رسول اکرم(ص) و پس از ماجراي سقيفه، فرمان مصادرة فدک صادر شد و کارگزاران و وکيلان فاطمه را از اين مزرعه بيرون و افراد ديگري را به جاي آنان منصوب کردند.[29]

فاطمه احساس کرد دستگاه خلافت مي‌خواهد با قطع اين درآمد و وارد ساختن فشار اقتصادي نفوذ اجتماعي و سياسي ولايت حضرت علي(ع) را کم کند و از اين جهت، نبايد در برابر اين تجاوز خاموش بماند. پس نخست به نزد اولين خليفه رفت و با بحث و استدلال از حق خويش دفاع کرد و چون دلايل او درست بود، ابوبکر نوشته‌اي در اين باره صادر کرد و به دست زهرا داد، ولي عمر چون از ماجرا با خبر شد، نوشته را پاره کرد. فاطمه گرچه ناراحت شد، ولي به مبارزات خود ادامه داد. آن حضرت به مال فناپذير دنيا رغبتي نداشت، اما نتوانست اين کار خلاف را تحمل کند. لذا مصمم شد به مسجد برود و در حضور مردم حقانيت خود را به اثبات برساند. نطق آتشين زهرا که در مسجد و از پشت پرده با کمال شجاعت صورت گرفت، ضمن آنکه نقشه‌هاي غاصبان خلافت را فاش ساخت، فضايل و کمالات او را تثبيت کرد. خليفه در مقابل منطق نيرومند فاطمه، حربه عوام فريبانه‌اي را به کار برد و گفت: از پدرت شنيدم که مي‌فرمود: ما پيامبران ميراثي چون طلا و نقره و ملک به ارث نمي‌گذاريم و جز علم و معرفت چيزي نداريم و روا نيست با دستور آن حضرت مخالفت شود. فاطمه هم با توجه به آيات قرآن، جواب ظاهر سازي و عوام فريبي وي را داد و گرچه ابوبکر در برابر زهرا ايستاد و فدک را برنگرداند، اما دختر پيامبر توانست ستمکاري دستگاه خلافت، و حقانيت خودش را به اثبات رساند و فدک براي زمامداران وقت به سان استخواني در گلويشان گير کرد و يکي از نقاط ضعف دستگاه خلافت با موضوع فدک مشخص مي‌شد.[30]

شخصي به نام مخيريق در غزوه احد به شهادت رسيد. طبق وصيت وي، رسول اکرم(ص) اموالش را تحويل گرفت. دارايي غير منقولش شامل هفت بوستان و مزرعه آباد بود. توليت اين بوستان‌ها بعد از پيامبر بر عهده فاطمه قرار گرفت. از آن پس، سرپرستي اين موقوفات در دست اولاد فاطمه بود؛ تا آنکه بني عباس آن را تصرف عدواني کردند. امروزه اين ميراث نبوي را از صورت اصلي خارج و ويران کرده‌اند و به جاي آن مراکز تجاري، هتل و آپارتمان ساخته‌اند. فاطمه از مزرعه و نخلستان کتيبه که بدون خونريزي به دست آمده و سهم پيامبر شده بود نيز بهره داشت؛ اگر چه با رحلت پيامبر، فاطمه را از اين سهم نيز محروم کردند.[31]

بيت الاحزان

تا هفت روز بعد از رحلت رسول اکرم(ص)، فاطمه از خانه بيرون نيامد. در روز هشتم به عنوان زيارت مرقد پدر با گريه و زاري از منزل به سوي محل دفن نبي اکرم(ص) روانه شد. همين که چشمان او به مرقد پدرش افتاد، از حال رفت و خود را روي قبر افکند. زنان مدينه به سويش شتافتند، آب بر صورتش ريختند، تا آنکه به هوش آمد. اين بار نيز اشعاري را خطاب به پدر زير لب زمزمه کرد و باز هم ناله جانسوزي از اعماق دل برکشيد. آن گاه زهرا(س) به سوي خانه رفت و در غم فراق پدر و مظلوميت همسرش علي(ع). شب و روز مي‌گريست و ديگر خنده بر لبانش نقش نبست. اندوه جانکاه و مصيبت باري چون ارتحال پدر از يک سو، و جسارت‌ها و گستاخي‌هاي منافقان و آزار و اذيت‌هايي که غاصبان خلافت به ساحت امامت و ولايت وارد مي‌کردند، فاطمه را چنان متأثر کرده بود که ديگر از گريه کردن باز نمي‌ايستاد و همواره دلش سوزان بود و هر ساعت حال و اغما و بيهوشي به وي دست مي‌داد. سرانجام آنان که اين گوهرافشاني را افشاي حقايقي مي‌ديدند و احساس مي‌کردند با استمرار اين روند، موقعيتي تهديدآميز خواهند داشت، عده‌اي را به در خانه‌ علي(ع) فرستادند تا نزد وي از گريه‌هاي فاطمه شکوه کنند. اين افراد که شايد از حقيقت موضوع آکاهي نداشتند و مقاصد مغرضان را نمي‌دانستند، اين درخواست را پذيرفتند و به سوي آن منزل نوراني رفتند و به امام متقين عرض کردند: شبانه روز فرياد لخراش و ناله جانکاه فاطمه در گوش ما طنين‌انداز است و ما نه شب آرام داريم و نه روز. آمده‌ايم تمنا کنيم که وي يا شب آرام باشد و يا روز. حضرت علي(ع) تقاضاي آنان را نپذيرفت، ولي فاطمه که متوجه هياهوي افراد جلوي در خانه شده بود، از شوهر ماجرا را پرسيد و چون متوجه شد بر ناله‌هايش معترض‌اند، در ظاهر به عنوان واکنش در برابر شکايت‌ها و در باطن براي تشديد امر مبارزة خود، روزها دست حسنين (ع) را مي‌گرفت و از خانه بيرون مي‌آمد و در انتهاي بقيع، کنار جاده، در سايه بوتة خاري مي‌نشست و به گريه مشغول مي‌شد. کاروانيان که از آنجا عبور مي‌کردند، در همان ابتدا متوجه گريه‌‌هاي فاطمه مي‌شدند و به ستم دستگاه خلافت پي‌مي‌بردند.

دشمن که مشاهده مي‌کرد فاطمه با ندبه‌ها و سخنان آتشين خود، دل‌ها را مي‌سوزاند و در قلب‌ها جاي مي‌گيرد، با حالتي از بغض و عداوت، شبانه گياهي را که فاطمه از سايه‌اش استفاده مي‌کرد، برکند تا شايد بتواند رفت و آمد فاطمه را به سوي دروازه مدينه قطع کند، ولي زهرا با اين کار از هدف خويش دست برنداشت و بلافاصله اميرمؤمنان(ع) سايه‌باني از چوب در همان جا براي همسر خويش ترتيب داد. اين مکان بعدها به بيت الاحزان و خانه اندوه موسوم گرديد و حزن و اندوه فاطمه در چنين جايي چنان تأثيرگذار بود که مردم مدينه را هم به شيون و زاري وامي‌داشت.[32]

در اينکه مکاني تحت اين عنوان وجود داشته و مورد زيارت و عنايات مسلمانان بوده، ترديدي نيست، اما در موقعيت دقيق آن سخنان گوناگوني نقل شده است. برخي آنجا را آرامگاهي پنداشته‌اند، ولي تمام موضعي که به عنوان"بيت الاحزان" شناخته شده، در حال حاضر ويران گرديده است. در پاره‌اي منابع آمده که اين محل همان مسجد فاطمه است که در برابرش، آرامگاه امام حسن(ع) و عباس عموي پيامبر قرار دارد، اما مؤلف مراة الحرمين مي‌گويد: در موضع بقيع گنبدي است که قبة الحزن ناميده مي‌شود. مي‌گويند اينجا خانه‌اي است که دختر پيامبر بعد از رحلت پدرش بدان پناه برد و مدام در آنجا اندوهگين بوده است.[33]

سمهودي نيز يادآور مي‌شود: آنجا به "بيت الاحزان" مشهور است و همان محلي است که به مسجد فاطمه معروف است.[34]

علي بن موسي نيز در کتاب خود مي‌نويسد: گنبدي است که چيزي درون آن ديده نمي‌شود و به "قبة الاحزان" موسوم است و شيعيان در موسم حج آنجا را زيارت مي‌کنند.[35]

برخي گفته‌اند اين مکان با مسجد فاطمه متفاوت است و اين مسجد در شمال غربي مدينه قرار دارد و جزء مساجد سبعه است که مکاني است سفيد رنگ و بدون سقف، و به صورت يک چهار ديواري با مساحت حدود هفت متر مربع است.

مدفن و مزار

فاطمه به علي سفارش کرد که قبرش را پنهان و مزارش را بي‌نشان سازد تا دليل و شاهدي بر ستم‌هاي روا شده بر او باقي گذارد و مخالفت و مبارزه خويش را با غاصبان و خلافکاران جاويد سازد. آن حضرت نيز وي را شبانه دفن کرد و موضع قبرش را پنهان ساخت. در مورد محل دفن آن بانوي دو سرا چهار قول وجود دارد:

1. برخي مزارش را در بقيع مي‌دانند؛ از جمله اربلي در کشف الغمه و سيدمرتضي در عيون المعجزات. اهل سنت نيز بر اين باورند. آنان مزاري را که در کنار مرقد چهار امام قرار دارد، مدفن فاطمه زهرا(س) مي‌دانند. علامه مجلسي مي‌نويسد: چون علي، فاطمه را به مصلّا آورد و نماز خواند، دست‌ها را به سوي آسمان بلند کرد و گفت پروردگار! اينک فاطمه دختر پيامبر توست که او را از ظلمات دنيا به سوي نورانيّت آخرت حمل کردم. در اين وقت منادي ندا در داد که بقعه بقيع، محل دفن است و به سوي آن برويد. وقتي اميرالمؤمنين به آنجا رسيد، ديد قبري ساخته و لحدي پرداخته‌اند. پس پيکر فاطمه را آنجا به خاک سپرد.

ابن جوزي هم مي‌نويسد: فاطمه در بقيع مدفون است و اين مطلب را شايد از آنجا استفاده کرده‌اند که علي بن ابي‌طالب صورت چهل قبر جديد را در بقيع احداث کرد و چون مخالفان خواستند، قبور جديد را مورد تعرّض قرار دهند، آن حضرت عصباني شد وآنها را تهديد به قتل کرد و با اين وصف مشخص مي‌شود که يکي از مزار‌ها به فاطمه تعلق دارد.

علامه نور الدين سمهودي مي‌گويد: ارجح آن است که تربت شريفش در بقيع است.[36] ولي گفته‌اند قبري که در بقيع وجود دارد، قبر فاطمه بنت اسد است، نه حضرت فاطمه(س).

2. عده‌اي چون ابن سعد صاحب طبقات، خاطرنشان کرده‌اند که فاطمه در خانه عقيل دفن شده ‌است.[37]

3. بعضي گفته‌اند آن بانو در روضه رسول خدا دفن است. مجلسي از محمد بن همام نقل کرده که وي گفت: علي، فاطمه را در روضه پيامبر مدفون ساخت، ولي آثار قبر را از بين برد. باز مجلسي از کنيز زهرا، فضه، نقل کرده است: در روضه پيامبر بر فاطمه نماز خواندند و او همان جا دفن شد.

شيخ طوسي مي‌گويد: از جمله شواهدي که مي‌توان براي اين احتمال اقامه کرد، حديثي است که از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود: "بين قبر من و منبرم روضه‌اي از روضه‌هاي بهشت وجود دارد".

شاهد ديگر اينکه نوشته‌اند: علي در روضه نبي اکرم(ص) بر فاطمه نماز خواند، سپس پيامبر را مخاطب ساخت و فرمود: سلام من بر تو و دخترت باد يا رسول الله که در جوارت دفن است.[38]

4. عده‌اي گفته‌اند: فاطمه را در خانه‌اش دفن کردند که قرائن و روايات زيادي اين قول را تأييد مي‌کند؛ از جمله اينکه حضرت علي پس از دفن بدن فاطمه، از جاي برخاست و رو به قبر پيامبر گفت:" درود من و دخترت بر تو باد اي فرستاده الهي که اکنون دخترت در جوار تو فرود آمده است"، و مي‌دانيم که خانه فاطمه در مجاورت روضه پيامبر قرار داشت.[39]

شيخ صدوق (م389) مي‌نويسد: برايم ثابت شده که فاطمه را در خانه‌اش به خاک سپبرده‌اند و پس از آنکه مسجد را توسعه دادند، قبر آن بانو در مسجد واقع شد. من سالي که به سفر حج رفتم، در مدينه رو به سوي خانه فاطمه ـ که از استوانه رو به روي باب جبرئيل تا پشت خظيره مرقد نبوي است ـ کردم و در آنجا زيارت فاطمه را به جاي آوردم.[40] سيد محسن امين عاملي نوشته است: آن حضرت در خانه‌اش به خاک سپرده شدو به اين قول به صواب نزديک‌تر است.

شيخ طوسي يادآور مي‌شود: قبر فاطمه را در خانه پيامبر مي‌تواني زيارت کني و برخي او را در خانه‌اش مدفون مي‌دانند. اين دو قول از نظر من، به هم نزديک‌اند و بهتر است حضرت در هر دو مکان زيارت شوند، ولي روايت دفن فاطمه در بقيع از صحت دور است.[41]


[1] . مناقب، ابن شهر آشوب، ج 3، ص 357؛ کشف الغمه، علي بن عيسي اربلي، ج 2، ص 75.

[2] . فاطمه زهرا ، استاد توفيق ابوعلم، ترجمه علي اکبر صادقي، ص68.

[3] . الکامل في التاريخ، ابن اثير، ج 2، ص40.

[4] . مراة الحرمين، ابراهيم رفعت پاشا، ص189.

[5] . حرمين شريفين، دکتر حسين قره چانلو، ص106 ـ 107.

[6] . گنجينه‌هاي ويران، محمد عبايي خراساني و سيد رضا حسيني نسب، ص54.

[7] . معجم معالم الحجاز، عاتق بن غيث بلادي، دارمکه، ج5، ص56ـ57.

[8] . عرشيان، دکتر سيد جعفر شهيدي، ص74.

[9] . تاريخ يعقوبي ، ج 2، ص35.

[10] . المغازي، ج3، ص830 ـ850.

[11] . همان، ص1082 ـ 1087.

[12] . زندگاني حضرت فاطمه زهرا ، محمد قاسم نصير‌پور، با مقدمه آية الله مرعشي نجفي، ص69.

[13] . مدينه شناسي، محمد باقر نجفي، ج1، کتاب دوم، فصل اول، ص223.

[14] . تحفة الحرمين، نايب الصدر شيرازي، ص 251.

[15] . ناسخ التواريخ، سپهر، حضرت زهرا، ج 4، از کتاب دوم، ص 24ـ26.

[16] . زهرا مولود وحي، سيد احمد علم الهدي، ص92ـ93.

[17] . المغازي ، ج1، ص290.

[18] . زهرا برترين بانوي جهان، آية الله ناصر مکارم شيرازي، ص 28؛ بيت الاحزان، حاج شيخ عياس قمي، ص227.

[19] . فاطمة الزهرا من المهد الي اللحد، آية الله سيد محمد کاظم قزويني، ص211.

[20] . نور/ 36.

[21] . در تفسير الدر المنشور ذيل آيه مذکور ، اين موضوع ذکر شده است.

[22] . فاطمة الزهرا سيدة نساء العالمين، عماد الدين حسين اصفهاني (عمادزاده)، ص286.

[23] . الکافي، کليني، ج 5، باب الدّخول علي النسّاء ، حديث پنجم.

[24] . کشف الغمه ، علي بن عيسي اربلي، ج 2، ص94.

[25] . مستدرک، حاکم نيشابوري، ج 3، ص 125؛ صحيح ترمذي ، ج 2، ص301.

[26] . احزاب / 33.

[27] . فاطمه الزهرا، علامه عبدالحسين اميني، ص16 ـ 17.

[28] . اسرء/ 26.

[29] . شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 263و 267؛ تفسير نور التقلين، ج 4، ص 272؛ سفينة البحار، ج 2، ص351.

[30] . ماجراي خطبه حضرت فاطمه در مسجد مدينه در اغلب کتب سيره آن حضرت آمده است.

[31] . قرب الاسناد، ص 160؛ بحارالانوار، ج 22، ص 296؛ فروع کافي، ج 2، ص 247؛ سنن ابي داوود، ج2، ص140.

[32] . مناقب ، ج 3، باب مناقب الزهرا، فصل في سيرته، ص 341؛ بيت الحزان، ص223.

[33] . مرآة الحرمين، ج1، ص426.

[34] . وفاء الوفاء باخبار دار المصطفي، ج2، ص918.

[35] . وصف المدينة المنوره، علي بن موسي، ص11.

[36] . اخبار مدينه (خلاصة الوفاء باخبار دار المصطفي) ص291.

[37] .طبقات، ابن سعد، ج 8، ص 20؛ اخبار مدينه، ص 290.

[38] . بحارالانوار، ج 43، ص185.

[39] . نهج البلاغه، ترجمه فيض الاسلام، ص652، خطبه195.

[40] . من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج2، ص469 و 906.

[41] . بحارالانوار، ج 97، ص 196 ـ 197؛ فاطمه زهرا، علامه سيد محمد حسين فضل الله، ص96.


/ 1