به رغم مدعيانى كه منع عشق كنند جمال چهره تو حجت موجه ماست
جمال چهره تو حجت موجه ماست جمال چهره تو حجت موجه ماست
«حافظ»شهيد آيهالله سيدحسن مدرس قله رفيعى از فضيلت، معرفت، خرد ودانش است كه تمامى مسلمانان علاقهمند و شيعيان شيفته حق شخصيتوالاى او را به عنوان ستارهاى درخشان نظارهگرند. سخن گفتن ازاين مجتهد گرانقدر جنبه فردى ندارد; زيرا خلق و خوى، شجاعتمعنوى و كمالات ملكوتىاش فرهنگى را شكل مىدهد كه از اسلام عزيزمنشا گرفته است. در واقع با تجليل از مدرس ما به همه ارزشهايىارج مىنهيم كه در وجود اين اسوه فضيلت تجلى داشت.زندگى سياسى آن فقيه نامدار در ميان دو جريان استبدادى قرارداشت. دستگاه ستم پيشه قاجار در باتلاق ستم و استبداد دست و پامىزد و نفسهاى واپسين را مىكشيد كه مدرس از افق ديانت طلوع كردو در صحنه مبارزه هويدا گشت. دراين دوران علف هرزى نيز رشدسرطانى يافت; علف هرزى كه سرانجام مدرس را در محاق بيداد خويشقرار داد و نگذاشت درخشندگى و فروزندگىاش براى جامعه كاملا روشنشود. در اين عصر پراختناق، آزادى مختصرى كه مشروطيت ايجاد كردهبود در مصاف با استبداد بىجان شد و تيرگىهاى جفا دوباره به ناممشروطه برجامعه چيرگى يافت.درآن دوران، حضرت امام خمينى(ره) كه سنين جوانى را سپرىمىكرد. باآن هوش و درك فوقالعاده كه با فروغ ايمان و نورمعرفتبه دست آورده بود، اوضاع سياسى اجتماعى روزگار را كاملازير نظر داشت. او اين حقيقت را دريافته بود كه مدرس تنها شخصيتمومنى است كه مىتواند برديانت اصرار ورزد، مانع تجاوز و ستمشود و هويت راستين جامعه را حفظ كند. او چنان مشتاق مدرس بودكه از قم به تهران رفت تا وى را ملاقات كند و از نزديك شاهدتلاشهاى پربارش باشد.امام در فرازى از سخنانش مىفرمايد: «... من آن وقت مجلسمىرفتم... براى تماشا ... جوان بودم رفتم. مجلس آن وقت تا مدرسنبود مثل اين كه يك چيزى در آن نيست، مثل اين كه محتوا ندارد. مدرس با آن عباى نازك و با آن ... قباى كرباسى وقتى وارد ... مجلس مىشد. طرحهايى كه در مجلس داده مىشد، آن كه مخالف بود، مدرس مخالفت مىكرد...»در جاى ديگر فرموده است: «... من مجلس آن وقت راهم ديدهام. كانه مجلس منتظر بود كه مدرس بيايد. با اين كه با او بد بودندولى مجلس... احساس نقص مىكرد. وقتى مدرس نبود. وقتى مدرس مىآمدمثل اين كه يك چيزه تازهاى واقع شده(است)... »امام به مدرس و محل بحثهاى علمى مدرس هم تشريف برده، از آنجايگاه چنين ياد مىفرمايد: «... من درس ايشان يك روز رفتممىآمد در مدرسه سپهسالار كه مدرسه شهيد مطهرى استحالا، درسمىگفت. من يك روز رفتم درس ايشان مثل اين كه هيچ كارى ندارد. فقط طلبهاى است دارد درس مىگويد. اين طور قدرت روحى داشت. درصورتى كه آن وقت در كوران آن مسايل سياسى بود كه بايد بروندمجلس و آن بساط را درست كند، از آنجا پيش ما رفت مجلس...»حضرت امام به شدت تحت تاثير شخصيت مدرس بود و تقاضا داشتزندگى آن شهيد در ابعاد گوناگون تبيين شود; زيرا مخالفان ومعاندان تبليغ كرده بودند كه روحانيتبايد كنج مدارس و مساجدبرود، مسايل شرعى بگويد و كارى با سياست و اجتماع نداشته باشدتا معنويتخود را از دست ندهد. امام خمينى (ع) مدرس را به عنواننمونهاى معرفى مىفرمايد كه در مقابل استبداد و استعمارايستادگى كرد و در صحنههاى گوناگون اجتماعى سياسى حضور فعال،همه جانبه، موثر و كارآمد داشت و در عين حال به مقامات معنوىهم دستيافت و معنويت و حالات اخلاقىاش در اوج بود. حضرت اماممىفرمايد:«مساله دخالت در سياست در راس تعليمات انبياست. علماى مااين طور نبودند كه منعزل از سياستباشند. مساله مشروطيتيكمساله سياسى بود و بزرگان علماى ما در آن دخالت داشتند و آنرا تاسيس كردند. مساله تنباكو يك مساله سياسى بود كه مرحومميرزاى شيرازى انجام داد. در زمانهاى اخير، هم مدرس و همكاشانى مردسياسى و مشغول كار بودند.»به همين دليل، امام خمينى(ره)شناختشهيد مدرس را امرى لازمدانسته، خاطرنشان ساخت كه: «اينك كه مدرس با سربلندى از بينما رفت، برماست كه ابعاد روحى و بينش سياسى و اعتقادى او راهرچه بهتر بشناسيم، زيرا كه او زنده است و الگوى تمامى مبارزاناستحقجوست...»
پارساى پايدار
مدرس با آن جنبههاى پرجاذبه و نقش ارزندهاى كه در مقطعىتاريخى و حساس به عهده داشت، درتاريخ نهضت معاصر بسيار غريببود و رگههاى مظلوميت او در سيرهاش قابل مشاهده است. آن كه نامو ياد و شيوه فكرى فرهنگى اين شهيد والامقام را احيا كرد،امام رضوان الله تعالى عليه بود. ايشان به طور شگفت انگيزىمجذوب مدرس بود.وقتى طرح نخستين اسكناس جمهورى اسلامى ايران را خدمت امامبردند، امام ذيل تصوير آن مجتهد مبارز نوشت: «سزاوار است كهاولين اسكناسى كه در ايران به طبع مىرسد عكس اولين مرد مجاهددر رژيم منحوس پهلوى باشد.»اين كه حضرت امام(ره)در ميان علماى شيعه و خصوصا معاصران، بهآيهالله مدرس عنايتخاصى داشت، صرفا به جنبههاى سياسى وىارتباط ندارد; و بىترديد تربيتهاى الهى، انگيزههاى خالصانه واخلاق و رفتار مدرس مورد توجه آن روح قدسى قرار داشته است: «...(مدرس)يك چنين مرد قدرتمندى بود، براى اين كه الهى بود،براى خدا مىخواست كار كند، نمىترسيد...»در بيانى ديگر مىفرمايد: «... اسلام مىخواهد انسان درست كند،مىخواهد آدم درست كند يك آدم اگر موافق تعليم قرآن درستشودمىبينيد كه يك مدرس از كار در مىآيد...»حضرت امام درفرمايش ديگرى ضمن آنكه از بىاعتنايى مدرس بهمقام و صراحتبيان و طلاقت لسانش در برابر ستمگران سخن گفتهاست: «نه اين كه اين را در غياب مىگفت. درحضورشان هم مىگفت. اين جورى بود وضعش. اين چه بود؟ براى اين كه وارسته بود. وابسته به هواى نفس نبود.»در قسمتى از پيام امام خمينى(ره)براى بازسازى مرقد آن شهيددر تاريخ 28 شهريور 1363 مدرس به عنوان مجتهدى عظيم الشان،متعهدى برومند و عالمى بزرگوار معرفى شده كه از اظهار حق وابطال باطل دريغ نمىنمود و در فرازى از آن آمده است: «اينعالم... با جسمى نحيف و روحى بزرگ و شاداب از ايمان، صفا وحقيقت و زبانى چون حيدركرار رويارويشان ايستاد، فريادكشيد، حقراگفت، جنايت را آشكار كرد... و عاقبت جان طاهر خود را در راهاسلام عزيز و لتشريف نثار كرد و به دست دژخيمان ستم شاهى درغربتبه شهادت رسيد و به اجداد طاهرينش پيوست.»حضرت امام در اين سخنان شجاعت، شهامت و اقتدار مدرس را بهديانت پرهيزگارى و پارسايى او مربوط مىداند و شيوه مبارزاتىاشرا به روش نخستين امام حضرت على(ع) تشبيه مىكند; به ديگربيان، اين كه امام يادآور شده است: «ملت ما مرهون مدرس است.» به خاطر آن است كه اين شهيد، با كرامت، عزت نفس و علم واجتهادى كه داشتبه عنوان اسلام شناس مسلط برمصالح دينى وفرهنگى جامعه مطرح شد. بزرگمردى كه در تاريخ معاصر تحول پديدآورد، روح اتكا به هويت اصيل و اعتماد به نفس را در امت مسلمانايران احيا كرد و زمينه لازم براى گام نهادن به جاده استقلال وآزادى واقعى را فراهم ساخت. در دورهاى كه زمام امور ملت در دستافرادجاه طلب و دنيازده بود و عوامل استعمار و استكبار خود راقيم مردم تصور مىكردند، اين مرد متدين باتاثيرپذيرى از حقايقو مسلمات قرآن و عترت براى رضايتخداوند قيام كرد و يك تنه دربرابر سلطه ايستاد اين خصوصيات سبب شد تا امام مدرس را بهعنوان شخصيت پويا و الگو در تمامى اعصار معرفى كند و بفرمايد: «مدرس حالاهم زنده است. مردان تاريخ تا آخر زنده هستند.»... سعى كنيد مثل مرحوم مدرس را انتخاب كنيد، البته مثل مدرسكه به اين زودىها پيدا نمىشود. شايد آحادى مثل مدرس باشند...
مايه مباهات
در مورد مدرس، برخى شرح حال نگاران و مورخان معاصر به سطحىنگرى روى آورده، چهره اين شخصيت را چنان ترسيم كردهاند كه اگررضاخان و عواملش را حذف كنيم، عظمت وى بسياركم رنگ مىگردد. حماسهآفرينى، شجاعت، فداكارى و ساير ويژگىهاى رفتارى اخلاقىمدرس در اين نوشتهها همچون چهره افرادى است كه فردوسى درشاهنامه به معرفى آنها پرداخته است; اشخاص مثبتى چون سياوش وسهراب درشاهنامه بدون افراسياب و رستم چيزى نيستند و خوبها دركنار بدها ظاهر مىشوند; اما حقيقت زندگى مدرس فراتر از اينمسايل بود و در عرصههاى گوناگون، جبهه مبارزه را گشود. او بااستكبار به مقابله برخاست، از دشمنان دوست نما متنفر بود،روشنفكران خودباخته و بيمار را سخت مورد ملامت قرار داد، درمقابل نمايندگان فرمايشى مجلس ايستادگى كرد و از تمامى اينميادين پيروز و سرفراز بيرون آمد.نكته ديگر اين كه گروهى به جاى پرداختن به سيماى مدرس و كسبمعرفت درباره او به مدح وثناى بىدليلش پرداختهاند و شعر وشعارو بازى باواژهها را برمفهوم پردازى برترى دادهاند. اين گروهمىكوشد ستاره درخشان مدرس را به اسطورهاى افسانهاى تبديل كند;اسطورهاى دور از دسترس كه در هالهاى از تمجيدهاى پررنگ واقعمىشود و جز اهل تخيل كسى قادر نيست وى را الگوى خويش قرار دهد! پس بايد مدرس را از اين راهروهاى تنگ تاريخى بيرون آورد و آنچنان كه بود و زيست معرفى و ارائه كرد.برخى ديگر شخصيتخويش را به اين بزرگمرد تاريخ تحميل مىكنندو گروهى هم متاسفانه اتهامات ناروايى به وى وارد ساخته، مطالبنابخردانهاى در ترسيم چهره مدرس آوردهاند. اينان افرادى چوننصرهالدوله فيروز را دوست مدرس معرفى كرده، گفتهاند: مدرس ازشيخ خزعل دفاع كرد و تمايل داشتشاهان و شاهزادگان او را طرفمشورت قرار دهند!
غناى قناعت
در مقابل اين شيوه نامطلوب و تاريخ نويسى ناميمون، سيرهواقعى مدرس نكات ارزندهاى را پيش چشم ما مىنهد كه هركداممىتواند درسى هدايتگر براى جامعه اسلامى باشد و سند افتخار تشيعو روحانيتشيعه به شمار آيد. حضرت امام خمينى(ره)علاقه مندان رابه آن ويژگيها توجه داده است; ويژگيهايى كه ساده زيستى، قناعتو اعراض از مطامع دنيوى بخشى از آنها است. امام مىفرمايد: «منزلش يك منزل محقر از حيثساختمان و زندگى يك زندگى مادونعادى كه در آن وقت لباس كرباس ايشان زبانزد بود، كرباسى كهبايد از خود ايران باشد مىپوشيد... »«... ايشان باگارى آمد تهران، از قرارى كه آدم موثقى نقلمىكرد، آنجا هم يك خانه مختصرى اجاره كرد و من منزل ايشان مكرررفتم، خدمت ايشان رضوان الله عليه مكرر رسيدم...»مدرس از همان نخستين روزهاى حيات فكرى، فرهنگى و سياسى،زندگى ساده و بىتكلف را برراحت طلبى و رفاه ترجيح داد تابتواند بدون تعلق خاطر به ماديات، رسالتى كه احساس مىكرد بهانجام برساند. تختخوابش حصير، بالشش عمامه، لحافش عبا، لباسشيك پيراهن كرباس و غذايش نان و ماست و آبگوشتبود. در واقع اومبارزه را ازخود شروع كرد و ديو نفس را سركوب ساخت. او مىدانستراهى كه برگزيده ترور، تبعيد، زندان، شكنجه و شهادت دارد. بنابراين، از همه چيزگذشت تا موفق گرديد ازجان خود در راهجانان بگذرد. آرى، او ستيز با اميال خود را در راس برنامههايشقرار داد تا بتواند در ميدان مبارزه بيرونى تا آخرين نفساستقامت كند. مدرس خود مىگويد:«اگر من نسبتبه بسيارى از اسرار آزادانه اظهار عقيده مىكنمو هر حرف حقى را بىپروا مىزنم براى آن است كه چيزى ندارم و ازكسى هم نمىخواهم اگر شما هم بار خود را سبك كنيد و توقع را كمنمائيد، آزاد مىشويد...»
مدرس و مبارزه با ستمگران
در بعد اجتماعى مدرس عقيده داشت تشكيلاتى كه مبناى خود را برزور و ديكتاتورى قرار مىدهد هيچ خير و صلاحى نصيب جامعه و مردمشنمىسازد. او به خوبى مىدانست كه از خود بيگانگى، جهالت و هراسنيروى مولد رشد را متوقف مىكند و جامعه را نوميد و سرخوردهمىسازد. به همين دليل از موضع ديانت و مجتهدى پرهيزگار در جهتهويت مذهبى ملت و ايجاد اتكا و اعتماد به نيروى خود در ميانمردم كوشيد و در جهت نفى هرگونه سلطه از صحنه روابط انسانهامردانه مبارزه كرد.امام خمينى(ره)در اين باره مىفرمايد: «آن كه درمجلس(باستم)مخالفت مىكرد، جبهه ملى نبود، مدرس بود، نهضت آزادىنبود، مدرس بود كه مىايستاد و برخلاف آنجا، اينها آن وقت چيزىنبودند، كارى نداشتند با اين كارها...»