«امنيت ملى» را «چگونه» پاس بداريم؟
سردبيرهيچ كس از نا امنى و تشنج استقبال نمىكند. هيچ عاقلى باآرامش و نظم و رفتارهاى عاقلانه و برادرانه مخالف نيست. همهمىدانند، اقدامات ضدامنيت و آرامش، روند پيشرفت اقتصادى، رشدعلمى، فرهنگى و حتى زندگى فرد و جامعه را با خطر مواجه مىسازد.اما در دوراهى هاست كه برخى افراد و گروهها، ترجيح مىدهند،منافع شخصى و صنفى و گروهى و حزبى خويش را به هر قيمت تامينكنند و امنيت ديگران را در پاى منافع خويش قربانى سازند.بدون پذيرش يك نظام عقيدتى قانونى مشترك، هميشه در نقطههاىتعارض و دوراهى منافع شخصى و جناحى با منافع و مصالح عمومى،كشمكشهاى تبليغى و سياسى و اقتصادى رخ مىدهد. و گاهى كه تجاوزبه جان و مال و حقوق و عرض و آبروى ديگران پيش مىآيد، «امنيتفردى» و يا «امنيت ملى» دستخوش امواج خشم مقدس و نامقدسمىشود.اسلام به عنوان يك نظام جهان بينى، ايدئولوژى و قانون زندگىو مكتبى برخاسته از وحى و عقل، ضامن هدايت و كنترل انسان وتعيين بايدها و نبايدهاى زندگى فردى و اجتماعى و حافظ جان ومال و آبرو و حقوق تمام افراد جامعه اسلامى است و علاوه برپاسدارى از حقوق مسلمانان همه قراردادهايى را كه در چارچوبمكتب مورد توافق مسلمين و ديگران قرار گيرد، محترم مىشمارد.شيوه روابط خارجى دنياى اسلام و رفتار بااقليتهاى مذهبى راروشن و قانونمند و صادقانه، بيان مىدارد و تا قراردادها از سوىديگران نقض نشود، جان و مال و آبروى آنان را داراى حرمت وامنيت مىشناسد.هجوم به مبانى امنيت
ترديد افكنى نسبتبه «جهان بينى اسلامى» ، هجوم به «معارفو قوانين قرآنى» و تحريف دستورات دينى و نشر كتاب و مجله وپخش فيلم و نوار، در جهت ايجاد ترديد و انكار حقايق ضرورى دينو برخورد قلمى و تصويرى و گفتارى با مسلمات اسلام و استهزاء وتمسخر مسلمانان و اسلام شناسان راستين از دو جهت، اقداماتى ضد«امنيت ملى» شناخته مىشود.اولا: معيارهاى مورد توافق و محورهاى «وفاق ملى» را بر هممىريزد و ترازوى سنجش حلال و حرام و پشتوانه فكرى، فرهنگى رعايت«حقوق اجتماعى» را در هم مىشكند و بدون پذيرش اسلام و اسلامشناسان، راهى براى شناخت «بايد و نبايدها» و «حلال وحرامها» باقى نمىماند.ثانيا: در جامعه اسلامى، مردم دين خويش را از جان و مال خودبيشتر دوست دارند. و اهانت و تحقير و تخريب مبانى دينى و تحريفآن جنايتى بزرگتر از تجاوز به جان و مال و آبروى انسانها محسوبمىشود. گرچه ممكن است از ديدگاه بىدينان، تحريف دين و تحقيرارزشهاى دينى و تهمتبه دينداران و پاسداران اسلام، نوعى آزادىسخن و قلم تلقى گردد، ولى از ديد مسلمانان اين گونه اقداماتصدها بار بدتر از خشونتهاى فيزيكى و غصب و قتل و غارت اموالديگران است و لذا بزرگترين قيامها و نهضتهاى اجتماعى در جوامعاسلامى دلايل اقتصادى و دفاع از حقوق مادى ندارد، بلكه برخاستهاز حميت دينى و در جهت پاسدارى از عقايد و آرمانها و ارزشهاىاسلامى است. از ديدگاه قرآن فتنهانگيزى و تلاش براى گسترش كفر والحاد و حاكميت كفار گناهى بزرگتر از قتل و آدم كشى محسوبمىشود. «الفتنه اشد من القتل» .در جوامع اسلامى و كشور ما، روزى «امنيت ملى» مورد شبيخونقرار مىگيرد، كه ايمان و «قرآن» و مقدسات مردم و مبانى انقلاباسلامى، آماج حملات روزنامهها و رسانههاى جبهه نفاق شود. ممكناست مردم مسلمان در برابر يك گناه فردى و صغيره، به خشم و خروشنيايند كه البته همان هم خلاف است و دو فريضه بزرگ امر به معروفو نهى از منكر نشان زنده بودن امت اسلامى است. اما وقتى گناهشكل سازماندهى شده و جمعى به خود مىگيرد و به اتكاى اموالبيتالمال و با يارانه دولتى و با حمايت و هدايت محافل و ستادهاو احزاب و گروههاى داخل جامعه اسلامى انجام شود. ديگر جاى نرمشو مماشات و سكوت و اندرز و نصيحت نيست. وقتى مقدسترينانديشههاى انقلاب اسلامى و مبانى انديشه امام خمينى مورد هجومقرار مىگيرد و «ختم انقلاب» سرمقاله روزنامههاى «جامعه»مىشود، وقتى تفسير قرآن و توضيح انديشه عترت، تئوريزه كردنخشونت نام مىگيرد، وقتى از فقيهان پارسا و با صلابتبه عنوانسردار كوبندگى، ياد مىشود. وقتى اراذل، افاضل معرفى مىشوند واراذل افاضل مىگردند. وقتى كم سوادان مزدور و مرعوب و مجذوبغرب به عنوان «استاد» و «پژوهشگر» و «دكتر» و «پرفسور»و «نظريهپرداز» و «انديشمند» و «محقق» و «كارشناس»معرفى مىشوند و عالمان دين و مدرسين راستين و فقيهان بزرگ ومفسران قرآن و شريعت، متهم به جمود و تحجر و جناح گرايى وگرفتار تمسخر و استهزاء و در يك كلمه «ترور شخصيت» مىشوند،ديگر نبايد انتظار «امنيت ملى» داشت. «زيرا» ترور شخصيتگناهى بزرگتر از «ترور فيزيكى» است.اگر «عقايد مشترك» ، «قانون مشترك» و «شخصيتهاى مورداعتماد» را سه پايه استوار «امنيت ملى» و پشتوانه آرامش وتعادل اجتماعى بدانيم، همين سه محور مورد شديدترين حملاتروزنامههاى «جبهه نفاق» قرار گرفت. و اگر نبود كنترل رهبرىبر نيروهاى مذهبى و «امتحزبالله» امروز نه از «تاك» نشانبود و نه از «تاك نشان» .«توحيد» چتر حفاظتى و امنيتى خدا بر سر جهانيان است و دربرابر تمام آسيبها و آفتها و خطرات طبيعى و اجتماعى و بحرانهاىفكرى، فرهنگى جامعه بشرى را بيمه مىكند. تضعيف ايمان، تخريبچتر امنيتى جامعه است و قرآن كريم با صراحت اعلام مىدارد:الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن واولئك هم المهتدون. (انعام / 82)آنها كه ايمان آوردند و ايمان خويش را با بيدادگرى نپوشاندند،امنيت از آن آنان است و همانان رهيافتگاناند.عقايد اسلامى، باورهايى راستين و امنيت آفرين و ستون استوارعدالت اجتماعى، تعاون و همگرايى و ضامن رعايت دو جانبه «حقوقعمومى» است. «فقه و حقوق اسلامى» شاخ و برگ روئيده بر طوباىانديشه است و «عدالت» و «امنيت» و «وحدت» ميوههاى شيرينو دلنشين اين درخت آسمانى محسوب مىشود.انكار دين، ايجاد ترديد، و شبهه پراكنى پيرامون عقايد اسلامىو قوانين الهى و جاودانگى احكام خدا، بستر فكرى، فرهنگى هرگونه «ناامنى» ، «بيداد و تجاوز» به حقوق ملت و دولت و همهافراد امت است.نفى حق قانون گذارى خدا و فلسفه بافى براى شرك و پلوراليسم،تئوريزه كردن هر گونه خشونت و بيداد و از هر رفتار ستمگرانه صدبار بدتر و خطرناكتر است. زيرا اگر خدا نباشد و يا خدا حاكممطلق و يگانه جهان نباشد، هر كارى مجاز است.«ايمان» پدر «امنيت ملى» و «عدالت اجتماعى» مادر آناست. نوزاد «امنيت» جز در دامان اين خانواده مقدس و مباركمتولد نمىشود و پرورش نمىيابد.آنها كه با سياستهاى اقتصادى، ديروز «عدالت» را بهقربانگاه كيش و مناطق آزاد بردند و امروز با سياستهاى ضدفرهنگى و يارانههاى مطبوعاتى، نيزه قلم بر قلب «توحيد وايمان» فرود مىآورند، بايد بدانند، با مرگ «عدالت» و«ايمان» كودك مظلوم «امنيت» بازيچه هر كس و ناكس و «ملوسو منوچ» مىشود و امواج فساد و بيداد و ناامنى جو عاطفه و اخلاقو عرفان را تهديد مىكند. شما را به خدا نگذاريم! كودك«امنيت» از پدر و مادر يتيم شود و در چنگ جاسوسان استكبار وغارتگران اموال عمومى گرفتار آيد.البته مهم در «امنيت ملى» امنيت مسلمانان و انسانهاىحقپذير و محرومان جامعه است و گر نه هستند كسانى كه براى امنيتسرمايههاى داخلى و خارجى و سرمايه داران، برنامه ريزى مىكنند وطرح و لايحه به مجلس مىبرند.امنيت ممنوع!
دشمنان عدالت و آزادى و ايمان، هرگز نبايد در جامعه احساسامنيت كنند و امنيت دزدان و ستمگران و منافقان و شايعه سازان وياس آفرينان، و حرامخواران دقيقا اقدامى ضد «امنيت ملى»است.قرآن درباره دشمنان ارزشها و منافقان فرموده است: يحذرالمنافقون ان تنزل عليهم سوره تنبهم بما فى قلوبهم. منافقانهميشه از آن بيم دارند كه سورهاى فرود آيد و آنچه در دروندارند، افشاء گردد...فضاى جامعه اسلامى، براى مومنان همچون دريا براى ماهيان فضايىكاملا مطلوب و آرمانى است. ولى منافقان در اين فضا احساس فشار وخفقان مىكنند و خويش را در قفس مىبينند. آنچه در «كنفرانسبرلين» رخ داد و گروهكهاى معاند خارجى و برخى اصلاح طلبانآمريكايى جمهورى اسلامى را به بيستسال خفقان و ديكتاتورى متهمكردند. پرده از چهره نفاق بر گرفت و اين حديث نبوى را درخاطرهها، تجديد كرد.المؤمن فى المسجد كالسمك فى الماء و المنافق فى المسجدكالطير فى القفس.مؤمن در مسجد همچون ماهى در درياست و منافق در مسجد چونپرنده در قفس.«امنيت ملى» براى كسانى است كه براستى معيارهاى «مليتواحد» را پذيرفتهاند و در عمل و گفتار به مبانى مشترك وحدتملى پاى بندند ولى منافقان و شايعه سازان و دشمنان نظام اسلامىو جاسوسان فرهنگى دنياى كفر و شرك و كفار و منافقانى كه دل درگرو غرب دارند، هيچگاه در جامعه اسلامى احساس امنيت و آزادىنخواهند كرد و نبايد احساس آرامش و امنيت كنند.دلسوزىهايى كه اين روزها براى حريم خصوصى و امنيتشغلىجاسوسان و دزدان و سرمايهداران بزرگ و كوچك و ياران كفار ونوكران اجانب در صحنههاى سياسى و رسانهاى نشان داده مىشود. وامنيت توريستها و سرمايهگذاران خارجى را بيش از «امنيتمسلمانان» و نيروى حزبالله مورد توجه قرار مىدهد. رشتههاىنامرئى كفر و نفاق را بر ملا مىسازد و مسلمانان را در شهر وديار خويش به شهروند درجه دوم تبديل مىكند آنان كه براى قوانيننهادهاى بين المللى بيش از زندگى مسلمانان و قوانين اسلامى ارزشو احترام قائلاند در نگاه خويش به جهان كفر و شرك بايد تجديدنظر كنند و يا كفر و نامسلمانى خود را رسما اعلام نمايند.هياهوى تبليغاتى منافقان و حاميان منافع كفار، بايد نيروىهاىمسلمان به ويژه نهادهاى قضائى، سياسى، امنيتى و نظامى وانتظامى را در مقابله با دشمنان اسلام و قرآن استوارتر سازد. تاديگر پخش «اذان» در جامعه اسلامى جرم و تجاوز به حريم خصوصىديگران تلقى نشود و با پخش «نوار مبتذل» مقايسه نگردد. (1)راهكارهاى پاسدارى از امنيت
«امنيت ملى» را با تقويت انديشه و اخلاق دينى، و كنار نهادنمرعوبان و مزدوران از صحنه مديريت فرهنگى، گسترش عدالت اجتماعىو با افزايش صداقت و حذف نفاق از رسانههاى گروهى و احترام بهعهد و پيمانها، در روابط خارجى و داخلى و تسليم شدن همه دربرابر قانون اساسى، مذهب رسمى و قراردادهاى اجتماعى، مىتوانپاسدارى كرد.دفاع از امنيت ملى بدون شناخت معارف قرآنى، اعمال قاطعيتانقلابى و هوشيارى سياسى امكانپذير نيست اگر چه بر اين صلابت وغيرت دينى نام خشونتبگذارند.كوبيدن مداوم «قلمزنان» بر طبل ياس و بدبينى و تشديدروزانه جدال و مراء مطبوعاتى و رسانهاى و ترويج كفر و تجويزارتداد و مداحى بيدادگران و طاغوتيان داخلى و خارجى و توسعهابتذال و فساد فرهنگى، جز افزايش كينهها و خصومت اجتماعى و سلب«امنيت عمومى» دستآوردى ندارد.استقرار امنيت و نفى خشونتبا هجوم با ايمان و عدالت و متهمكردن سپاه و بسيج و الگوهاى ايثار و اخلاق و تبرئه و تطهيرجانيان بزرگ بين المللى و بوسيدن دست صهيونيسم جهانى امكانپذيرنيست. خشونت گفتارى و نوشتارى ريشه بسيارى از خشونتهاست. تطهيرسياسى شيطان بزرگ و گشودن دست دوستى بسوى غاصبان قدس شريف، ازنظر عقيدتى حركتى ضد توحيدى، و از نظر اجتماعى خيانتبهمحرومان جهان و ملت مظلوم فلسطين و از نظر فرهنگى، جايزه دادنبه بنيانگذاران و حاميان خشونت در سطح كلان و دولتى و تشويقعاملان كشتار ميليونها بيگناه و جانيان و غارتگران بينالمللىمحسوب مىشود.راستى چرا مدعيان «نفى خشونت» ، خشونتهاى فردى و موردى رابه جرم دفاع از ارزشها محكوم مىكنند. ولى با تمام توان سياسى واقتصادى و رسانهاى در جهت ايجاد رابطه و دوستى با بزرگترينباندهاى خشونتبينالمللى مثل سردمداران آمريكا و اسرائيلمىكوشند.والسلام1- همشهرى، 2084