فرهنگ شاعران پارسی گوی جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ شاعران پارسی گوی - جلد 2

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





  • عشّاق اگرچه راز دل خود نهفته‏اند
    در عشق مير و زنده شو اى دل! كه زير خاك‏
    ما هم شكفته‏ايم ز گل‏هاى داغ دل‏
    اشك نياز، گوهر عشق است «مشفقى»
    تا كى به صبر چاره‏ى هجران كند كسى؟
    نورى كه روشن است به آن چشم من تويى‏
    هر شب چو شمع گريه‏ى جان‏سوز مى‏كنم‏
    فردا مگر خداى به فرياد من رسد
    خوى تو بد نبود بدين‏سان، حبيب من‏
    مرا در عاشقى سررشته‏اى كو؟
    همشيره! خرج ماتم بابا از آن تو
    انبار پر از غله‏ى بابا از آن من‏
    تنبور پر ز خاتم بابا از آن من‏
    وان جاى خواب مانده‏ى بابا از آن من‏
    دستار، جامه، فوطه‏ى بابا از آن من‏
    كفگير و ديگ و ديگچه‏ى بابا از آن من‏
    هميان پر ز تنگه‏ى بابا از آن من‏
    جمله گليم و قالين بابا از آن من‏
    شب‏ها كه ز شمع، گريه‏ام بيش شود
    از بس‏كه نويسم غم و اندوه فراق‏
    مانند سر قلم دلم ريش شود



  • چيزى نمانده است كه مردم نگفته‏اند
    آسوده‏اند زنده‏دلانى كه خفته‏اند
    در موسمى كه لاله‏عذاران شكفته‏اند
    تا ديده‏ايم بهتر از اين دُر نسفته‏اند
    از حد گذشت درد و چه درمان كند كسى؟
    اى نور ديده! از تو چه پنهان كند كسى؟
    مردن بِهْ از شب است كه من روز مى‏كنم‏
    اين ناله‏ها كه بى‏تو من امروز مى‏كنم‏
    اين شكوه از رقيب بدآموز مى‏كنم
    كه دوزم چاك‏هاى پيرهن را
    صبر از من و ترددّ و غوغا از آن تو
    آن كاه‏هاى مانده به صحرا از آن تو
    وان نغمه‏هاى ترنه ترنا از آن تو
    تسبيح پاره پاره‏ى بابا از آن تو
    بى‏طاقتى و ناله‏ى شب‏ها از آن تو
    دستگير و ديگخانه‏ى بابا از آن تو
    زنگ فلس مانده‏ى بابا از آن تو
    وان نقش‏هاى مانده‏ى بوريا از آن تو
    وان‏گاه دوات و خامه در پيش شود
    مانند سر قلم دلم ريش شود
    مانند سر قلم دلم ريش شود



/ 1473