فرهنگ شاعران پارسی گوی جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ شاعران پارسی گوی - جلد 3

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تبريزى - باقى‏

اميرعبدالباقى باقى تبريزى. متخلص به باقى. ملقب به دانشمند. شاعر، فاضل و خوشنويس. قرن 11 ه.ق. متوفّى 1039 ه. ق.

وى از دانشمندان و خوشنويسان مشهور نيمه‏ى دوم قرن 10 ه. ق بود كه در علوم عهد خود همچون حكمت، رياضى، ادب فارسى و عرب مهارت بسيار داشت. وى در خوشنويسى شاگرد ملابيگ تبريزى بود و در انواع خطوط همچون ثلث و نسخ مهارت بسيار داشت. وى به دليل دعوت ميرزاعبدالرحيم خان‏خانان سپهسالار به هند سفر كرد و در آن‏جا اقامت گزيد. سپس به بغداد رفت و در آن‏جا ساكن شد.

آورده‏اند كه از طرف شاه‏عباس صفوى براى خوشنويسى و كتيبه‏نويسى مسجدجامع جديد عباسى در اصفهان دعوت شد ولى او در ابتدا نپذيرفت. ولى بعدها پس از تصرف بغداد به اصفهان آورده شد و كتيبه‏ى مسجد نيز به دست او نوشته شد. وى در انواع فنون مهارت داشت ولى زبان اظهار او كوتاه بود. ميرزامحمدطاهر نصرآبادى (متولّد 1027 ه.ق) در خوشنويسى شاگرد وى بود. وى يك‏سال پس از فوت شاه‏عباس اول صفوى (1038 - 996 ه. ق) درگذشت. وى با امين‏احمد رازى (مؤلف تذكره‏ى هفت‏اقليم) معاصر بود. كتاب «منهاج‏الولاية من كتاب نهج‏البلاغه» اثر اوست.

براى آگاهى بيش‏تر، مراجعه شود به رتذكره‏ى نصرآبادى، صص 7 - 206 , تذكره‏ى آتشكده‏ى آذر , تذكره‏ى هفت‏اقليم (جديد)، ج 2، صص 3 - 1412 , مآثر رحيمى، ج 3، صص 4 - 22 , تذكره‏ى ريحانةالادب، ج 2، صص 2 - 11 , دانشمندان آذربايجان، صص 6 - 144 , سخنوران آذربايجان، صص 8 - 225.

از اشعار اوست :




  • در قصّه شنيديم كزين پيش بزرگى‏
    ما هم به طمع پيش بزرگان زمانه‏
    برديم بسى رنج و نشد حاصل از اين كار
    گر تربيت اين است بسى كاهل سخن را
    عنقا و كرم هر دو يكى دان كه از ايشان‏
    اى اهل هنر! قصه همين است كه گفتم‏
    هان! تا نفروشيد يقينى به گمانى



  • يك بدره‏ى زر داد به يك بيتِ فلانى‏
    بستيم ميانىّ و گشاديم زبانى‏
    جز خوردن خونىّ و به جز كندن جانى‏
    دل تافته گردد چو تنور از پى نانى‏
    جز نام نيابند به تحقيق و نشانى‏
    هان! تا نفروشيد يقينى به گمانى
    هان! تا نفروشيد يقينى به گمانى



/ 358