تبريزى (تركمان) - مقيمى (مقيما)
ميرزاحسنبيگ شكراوغلى مقيمى (مقيما) تركمان تبريزى. متخلص به مقيمى (مقيما). شاعر. اواخر قرن 10 و اوايل قرن 11 ه.ق. متوفّى 1009 ه. ق در سيوكام هند.وى از جانب پدر به علىشكربيگ - كه از بزرگان ايل بهارلو بود - و از جانب مادر به سلسلهى جهانشاه مىرسيد. وى در بعضى از اشعارش «حسن» تخلص مىكرده است و همين امر سبب اشتباه بعضى از تذكرهنويسان شده و آنها را دو نفر پنداشتهاند. وى در عهد اكبرشاه گوركانى (1014 - 963 ه. ق) به هند رفت و در خدمت خانخانان ماند و به كمك وى به منصبهاى عالى رسيد. وى شعرفهم و خطشناس بود كه از علم موسيقى نيز آگاه بود. وى در شهر خانديس مدفون شد.براى آگاهى بيشتر، مراجعه شود به رفرهنگ سخنوران , قاموسالاعلام تركى , مآثر رحيمى، ج 3، صص 6 - 1581 , تذكرهى مجمعالخواص، ص 112 , دانشمندان آذربايجان، ص 114 , تذكرهى نتايجالافكار، ص 630 , تذكرهى هفتاقليم (جديد)، ج 2، صص 4 - 1403.از اشعار اوست :
بر سر كوى تو جمعيت اغيارم كُشت
رفتم و دورى آن سيمبرم خواهد كشت
مرا افتاده در دل آتش از جايى كه از غيرت
قرار مرگ با خود داده رفتيم از سر كويت
جان دادنم از هجر تو در پيش نظر بود
خواهم كه پس از مرگ كنى زيب مزارم
ترسم به گوش او نرسد ناله تا ابد
در حيرتم كه بىتو چهسان مىبرد به سر؟
به فردا وعده زان رو مىدهد يار
كه مىداند شب ما را سحر نيست
چه شد آيا؟ فلك تفرقهانگيز كجاست؟
غم ناديدن آن بام و درم خواهد كشت
نمىخواهم كه چشم غير بر خاكسترم افتد
به حسرت مردهاى هرگه كه بينى، ياد كن ما را
روزى كه به وصل خودم آموخته كردى
هر خاك كه در عشق تو حسرت به سرم كرد
از بس كه زير درد گرانبار مىروم
بيچارهاى كه خو به وصال تو كرده است
كه مىداند شب ما را سحر نيست
كه مىداند شب ما را سحر نيست