تبريزى - جعفرى
سيدمحمدجعفر جعفرى تبريزى. متخلص به جعفرى. شاعر. اواخر قرن 10 ه. ق.وى از سادات شهر تبريز و از شاعران معاصر شاهطهماسب اول صفوى (84 - 930 ه. ق) بود كه در آنجا كفشگرى مىكرد و از اين راه، امرار معاش مىكرد. او شاعرى نكتهپرداز و خوشطبع بود. وى به سفرهاى متعددى دست زد و در شعر، اشعار زيباى شاعران بزرگ را مطالعه مىكرد. ميان وى و ميرجنونى قندهارى بر سر شعرى نزاع شد. وى در رمل و استخراج دست داشت و گاهى شعر مىسرود.براى آگاهى بيشتر، مراجعه شود به رتذكرهى مجمعالخواص، صص 7 - 96 , خلاصةالاشعار (نسخهى خطى) , تذكرهى آتشكدهى آذر , دانشمندان آذربايجان، صص 7 - 96 , تذكرهى روز روشن، ص 171 , سخنوران آذربايجان، ج 1، ص 289 , تذكرهى هفتاقليم (جديد)، ج 2، ص 1426.از اشعار اوست :
نه به گريه رحم دارى نه به سينه پاره كردن
دوش از من بىسبب در بزم رنجيدن چه بود؟
مدّعا! آزردن من گر نبودت با رقيب
خواستم چون درد دل گفتن برت، عمداً به غير
گر تو را ميلى نبود اى سرو! كآيم در برت
آن خراميدن به ناز و بازپس ديدن چه بود؟
مه من! نمىتوانم به تو هيچ چاره كردن
آن عتابآلود هر دم سوى من ديدن چه بود؟
راز دل گفتن به سرگوشى و خنديدن چه بود؟
خويشتن را ساختن مشغول و نشنيدن چه بود؟
آن خراميدن به ناز و بازپس ديدن چه بود؟
آن خراميدن به ناز و بازپس ديدن چه بود؟