تبريزى - جلالالدين
خواجهجلالالدين تبريزى. شاعر. قرن 9 و 10 ه. ق. متوفّى 930 ه. ق.وى شاعرى خوشطبع بود كه در ملايى و انشاء مهارت داشت و بعد از قتل ميرزاشاهحسين وزير شاهاسماعيل اول صفوى (30 - 906 ه. ق) شد و حتى چندى وزارت شاهطهماسب اول صفوى (84 - 930 ه. ق) نيز نمود و سپس بر اثر فتنهانگيزى ديوسلطان - از درباريان شاهطهماسب - گرفتار شده و پس از چند روز او را در بوريا پيچيده و آتش زدند.براى آگاهى بيشتر، مراجعه شود به رتذكرهى تحفهى سامى، صص 1 - 90. تبريزى - جلال عتيقى
جلالالدين عتيقى فرزند قطبالدين عتيقى تبريزى. متخلص به جلال. شاعر. قرن 8 ه.ق. متوفّى 718 ه. ق.وى از شاعران معاصر اولجايتوخان و ابوسعيد بهادرخان و خواجهرشيدالدينفضلاللَّه و خواجهغياثالدينمحمد بود. از او اشعار كمى در دست است. پدر وى نيز شاعر بود.براى آگاهى بيشتر، مراجعه شود به رتاريخ ادبيات در ايران، ج 2,3، ص 1125 , حبيبالسير، ج 2، ص 221 , مونسالاحرار، صص 1107، 1159 , تذكرهى عرفاتالعاشقين (نسخهى خطى) , دانشمندان آذربايجان، ص 271 , تذكرهى آتشكدهى آذر، ص 346 , تذكرهى هفتاقليم (جديد)، ج 2، صص 3 - 1391.از اشعار اوست :
رفتى و آرام و خواب رفت ز ما تا دگر
بر آن گروه بخندد مَلَك كه بر بدنى
همه مسافر و اين بس عجب كه طايفهاى
يكدم نبود كه دردم افزون نكنى
دلدارى من يقين كه در دل دارى
از خاك كف پايت هر گرد كه برخيزد
جانهاش فرو بارد و دلهاش فرو ريزد
خواب كى آيد به چشم يا تو كى آيى به خواب؟
كه روح دامن از او دركشيده مىگريند
بر آنكه پيش به منزل رسيده، مىگريند
چون عادت و خويت اين بُوَد چون نكنى
امّا نكنى تا جگرم خون نكنى
جانهاش فرو بارد و دلهاش فرو ريزد
جانهاش فرو بارد و دلهاش فرو ريزد